خوشبینی واقعگرایانه
محسن جلالپور از دلایل خوشبینی فعالان اقتصادی نسبت به آینده میگوید
مذاکرات وین در حال انجام است و بسیاری از فعالان اقتصادی بر این باورند که به ثمر نشستن آن میتواند فضای اقتصادی را برای آنها حتی اگر بهبود جدی نبخشد، از تنش کنونی آن بزداید و مسیر را هموارتر کند؛ به همین دلیل است که در گزارشی که اتاق بازرگانی، صنایع، معادن و کشاورزی ایران از شامخ یا همان شاخص مدیران خرید در ایران به تازگی منتشر کرده است، این برآورد از فعالان اقتصادی به ثمر نشسته است که آنها نسبت به آینده خوشبینتر شده و امیدوارند روزهای روشنتری را پیشروی خود داشته باشند؛ هرچه باشد آنها چهار سال سخت و پرتنش را همزمان با خروج آمریکا از برجام و اعمال سختترین تحریمها علیه اقتصاد ایران تجربه کردهاند؛ این در حالی است که از اسفندماه سال گذشته که زمزمههای جدی شدن مذاکرات شنیده میشود چشمانداز اقتصاد ایران هم کمی روشنتر شده است؛ اگرچه همه بدبینیها نسبت به آینده اقتصاد را نباید به نبود برجام گره زد؛ بلکه این نگاه تنگنظرانه برخی از مدیران دولتی به بخش خصوصی است که فضا را برای برداشتن گامهای محکم حتی برای دور زدن تحریمها کدر و غبارآلوده میکند. محسن جلالپور، رئیس سابق اتاق بازرگانی، صنایع، معادن و کشاورزی ایران از دلایل خوشبینی فعالان اقتصادی نسبت به آینده و روزهای پیشرو میگوید.
♦♦♦
آقای جلالپور، گزارش شاخص مدیران خرید که از سوی اتاق بازرگانی ایران با نظرسنجی از فعالان اقتصادی منتشرشده در اسفندماه سال 99 بهبود خوشبینی فعالان اقتصادی را نسبت به آینده اقتصاد ایران مطرح کرده است. آیا این خوشبینی واقعی بوده یا متاثر از تفکرات هیجانی مدیران به دلیل احتمال به ثمر نشستن دور جدید مذاکرات ایران با دنیاست؟
تهیه گزارشی در رابطه با شاخص مدیران خرید در ایران که همان شاخص پی.ام.آی در خارج از کشور است، از سال 97 در اتاق بازرگانی، صنایع، معادن و کشاورزی ایران شروع شده است و اندازهگیری برخی شاخصها طبق اظهارنظر فعالان اقتصادی و صاحبان واحدهای تولیدی و کسبوکارها صورت میگیرد. این شاخص در اسفندماه امسال بعد از چندین دوره بدبینی فعالان اقتصادی نسبت به آینده اقتصاد ایران، مثبت شده و بر اساس نظرخواهی از یکسری واحدهای تولیدی و فعالان اقتصادی این خوشبینی در گزارش قابل درک است؛ اگرچه در فروردینماه امسال، شاخص کمی پایینتر از اسفند بود؛ اما به هر حال روند امیدوارکنندهتر جلوه میکند. البته کاهش شاخص در فروردینماه به دلیل تعطیلات نوروز و بخشی هم مرتبط با آغاز ماه مبارک رمضان بوده است که به صورت کلی، فعالیتها را کاهش داده است. البته باید کرونا را هم به این عوامل اضافه کرد. ولی اینکه در پایان اسفندماه عدد خوبی از شامخ را تجربه کردیم؛ نشانگر آن است که امیدواری جدی در بین فعالان اقتصادی وجود دارد و اگرچه در فروردینماه نیز در خیلی از مشخصهها مثلاً در مورد قیمت کالاها و خرید مواد اولیه و موجودی آن افت جدی به چشم میخورد، ولی امیدواری به آتیه کسبوکارها و امید بهخصوص در بخش صنعت بسیار عدد خوبی را به ثبت رسانده است و 30 واحد افزایش داشته است که خیلی هم قابل تفسیر است؛ به این ترتیب که اصولاً فعالان اقتصادی در سالهای گذشته این تجربه را داشتهاند که هر زمانی که گشایش رخ داده است، این گشایش بر روی فعالیتها، برنامهها و جریان کاری آنها تاثیرگذار نبوده است؛ همانطور که زمانی که آمریکا از برجام خارج شد، فشار زیادی به فعالان اقتصادی وارد شد و در ششماهه سال 97، با توجه به این اتفاق، مسائل و مشکلات زیادی پیشروی اقتصاد ایران و فعالان اقتصادی قرار گرفت؛ به همین دلیل اکنون که بحث مذاکرات مجدد ایران با آمریکا مطرح شده، با اطمینان و اعتمادی که فعالان اقتصادی به بهثمر نشستن مذاکرات دارند، اندکی وضعیت را بهتر از گذشته میبینند. این در حالی است که شخص رئیسجمهور نیز مرتب این امیدواری را به جامعه پمپاژ میکند که حتماً مذاکرات به ثمر خواهد نشست و اوضاع بهتر خواهد شد. در واقع، حسن روحانی چند روزی است که در هیات دولت به صورت مرتب تاکید میکند که مذاکرات به نتیجه خواهد رسید و تحریمها برداشته خواهد شد؛ ضمن اینکه بعد از روی کار آمدن بایدن به عنوان رئیسجمهور آمریکا، هر صحبتی که از رئیسجمهور و وزرا شنیده شده است، دال بر گرهگشایی بوده و عملاً این موضوع را دیکته میکند که کشور از دوره تحریمی سخت عبور کرده و پیک سخت را پشت سر گذاشته است؛ پس تاکید دولت هم به این جریان خوشبینی کمک کرده و سبب شده تا امید به آینده کسبوکارها افزایش یابد. شامخ نیز بر همین اساس در اسفندماه افزایش را تجربه کرده است؛ چراکه توافق یا عدم توافق بهطور قطع بر اقتصاد ایران اثرگذار است و بخشهای مختلف اقتصادی خصوصاً صنعت، این امید را دارند که فضا بهبود پیدا کند؛ ولی اینکه چقدر این خوشبینی هیجانی است باید مفصل در مورد آن بحث کرد.
سوال من هم دقیقاً همین است، این میزان خوشبینی به توافقات و اثرگذاری آن در اقتصاد و صنعت ایران چقدر واقعگرایانه است؛ چراکه تجربیات سالهای سال نشان داده اگر حتی فضای بینالمللی برای اقتصاد ایران خوب باشد، به دلیل ساختار اقتصاد نفتی و دولتی ایران، باز هم لزوماً فضای کسبوکار بهبود خیلی شاخصی ندارد و دولتمردان با بخشنامهها و دستورالعملهای خود این فضا را تیرهوتار میکنند.
این واقعگرایانه بودن خوشبینیها به میزان گرهگشایی که رخ میدهد، برمیگردد. در واقع، اینها امیدهایی است که اگر توافق انجام شود شکل خواهد گرفت؛ فارغ از اینکه چقدر به منصه ظهور برسد. البته هیچ شکی وجود ندارد که توافق انجام میشود و این موضوع از بعد از روی کار آمدن بایدن کاملاً مشخص است و بارها هم در مصاحبهها و یادداشتها به آن اشاره کردهام؛ به این معنا که عدم بازگشت آمریکا به برجام یک بازی باخت-باخت برای هر دو کشور بوده و بنابراین خوشبینی واقعگرایانه است که به توافق میرسیم؛ ولی اینکه بعد از توافق چقدر از این نظریهپردازی محقق میشود به دولت آتی بازخواهد گشت. اگر دولت دوازدهم ادامه مییافت، میتوانستیم تا حد و حدودی از این جریان را پیشبینی کنیم ولی با توجه به تغییراتی که در حوزه ریاستجمهوری داریم و یک تغییر محیطی بهشمار میرود که روند حرکت کشور را در حوزه اجرا مشخص میکند، فضا خیلی قابل پیشبینی نیست. در این میان دو نکته قابل توضیح است؛ اول اینکه اگر دولتی نزدیک به جریان سیاسی دولت روحانی ادامه کار دهد، بهطور قطع موفقیت بعد از گرهگشایی برجام 2 کمتر از موفقیت بعد از گرهگشایی برجام در سال 95 خواهد بود؛ چراکه تجربه سالهای 95 و 96 این را نشان میدهد که نه دولت حسن روحانی آمادگی استفاده مطلوب از ظرفیت را داشت و نه جناح مخالف به او اجازه داد؛ بنابراین اگر دولت آینده نیز یک دولت اصلاحطلب باشد، حتماً از این گرهگشایی به نفع لغو تحریمها بهره خواهد برد؛ ولی این بهره کمتر از سالهای 94 تا 96 است و من این موضوع را تاکید میکنم که گرهگشایی به اندازه سالهای برجام نیست؛ چراکه اگر از فرصت استفاده کرده بودیم، شرایط بسیار مطلوبتر از وضعیت کنونی بود؛ چراکه آن زمان نه فعالان اقتصادی ایران و نه فعالان اقتصادی سایر کشورهای دنیا تصور نمیکردند که تحریمها به سرعت جدی شوند؛ پس استفاده حداکثری از توانایی و ظرفیت را صورت دادند؛ اما به هر حال مخالفان برجام در داخل هم سد قوی برای عدم پیشبرد اهداف آن تشکیل داده بودند؛ اگرچه باز هم تحت همین شرایط به رشد اقتصادی 5 /12درصدی رسیده و از هدف رشد منفی فاصله گرفتیم و به رشد دورقمی رسیدیم که این قابل تحسین است. هر چند اگر دولت روحانی توانایی و آمادگی لازم را داشت از شرایط به صورت بهینهتر استفاده میکرد و اگر مخالفت جناحهای مخالف سیاسی نبود، ظرفیتها بهتر مورد استفاده قرار میگرفت. اما در عین حال اگر دولت اصولگرا در انتخابات دوره بعد روی کار بیاید، این امکان وجود دارد که بتوان استفاده بیشتری از ظرفیت برجام کرد؛ چراکه مخالفتهای جدی آن زمان وجود ندارد؛ به این معنا که به فاصله چند ماه از برجام، علاوه بر اینکه موشک رها شد، جاسوسگیری و طرح مسائل نفوذ و درست کردن برندهای مصنوعی و شعار نوشتن بر روی دیوارها و از دیوار سفارت بالا رفتن هم مشکلات را بیشتر کرد و گرفتاریهای جدی را پیش روی موفقیت برجام گذاشت؛ پس اگر دولت اصولگرا بیاید حتماً از این تنشها کم خواهد شد؛ ضمن اینکه دولت جدید هم در ابتدای کار میخواهد خودی نشان دهد و اگر رئیسجمهور از این جناح انتخاب شود، احتمالاً از ظرفیت گرهگشایی برای لغو تحریم استفاده بیشتری خواهد برد. پس شخص رئیسجمهور و دولت اصولگرا حتماً شرایط بهتری را تجربه خواهد کرد.
آیا اصلاح ساختاری کمتر از برجام اثرگذار است؟ در واقع، چه فضایی باید فراهم شود تا بتوان به صورت واقعی به اصلاحات ساختاری در اقتصاد ایران امیدوار بود؟
یکی از مسائل مهمی که طی سالهای اخیر در اقتصاد ایران مشاهده میشود این بوده که قوانین و مقررات و مصوبات بر اساس شرایط وقت و زمان تدوین شده است. یک زمان در فضای بازتر بودیم بر آن اساس قواعد و مقررات را صادر کردهایم و یک زمان در شرایط بستهتر بودیم که در آن بسته عمل کردهایم که نمونه آن هم سه سال 97، 98 و 99 بوده که در مقایسه با سه سال قبل از آن یعنی 94، 95 و 96 کاملاً برعکس عمل شده است. پس در این شرایط متفاوت، تفاوت قوانین و مقررات را شاهد بوده و ایجاد محدودیتهایی را برای بخشهای اقتصادی داشتهایم. از سوی دیگر، در سال 94 که به توافق رسیدیم همه نگاهها به سمت یک اقتصادی بوده که خروج از رکود را تجربه کند و یک حرکت نو شروع کند؛ به نحوی که بعد از چند سال رشد منفی به رشد مثبت برسد و رونق را تجربه کند و بنابراین مصوبات در دولت و مجلس و مجموعه تصمیمگیر کشور با نگاه رو به روشنی و دستودلبازی صادر شده است. از سوی دیگر، دولت و حاکمیت نیز وضعیت بهتری را تجربه کرده است؛ به نحوی که جریان فروش نفت و آزادسازی دلارهای بلوکهشده برخی از محدودیتها را از میان برداشته است؛ ضمن اینکه برخی از جریانهای اقتصادی نیز به سمت اقتصاد باز حرکت کرده است ولی بعد از خروج آمریکا از برجام این جنبه مغلوب شده که فضا بستهتر شود و همه آنچه در این سه سال رخ داده به دلیل محدودیت فضا بوده است؛ پس در کشور ثبات و جریان مشخص به جهت تعیین تکلیف در بین بخش خصوصی و حاکمیت، دولت و مجلس و قوه قضائیه نیست و این یک تناقض و پارادوکس در دورههای مختلف ایجاد کرده است. پس اگر نیاز به یک اصلاح ساختار است اول نیاز به ثبات در عرصههای بینالمللی و جریان مداوم ثبات در اقتصاد است؛ نه اینکه هرازچندگاهی در فضای بینالمللی شروع به یکسری کارشکنیها همچون دولت نهم و دهم کنیم و برای کشور دشمنتراشی کنیم و در مقابل در دولتهای دهم و یازدهم فضا را باز کنیم و بخواهیم تعامل با دنیا داشته باشیم ولی از داخل با مشکل مواجه شویم. اینطور به مشکل برمیخوریم. دولت هشتم اصلاحات اقتصادی را در ایران آغاز کرد و تعاملات ایران با دنیا خوب بود؛ اما با روی کار آمدن دولت بعدی، تمام این توافقات زیر سوال برده شد؛ پس باید نگاه متفاوتی به دنیا داشته باشیم و این جریان را ادامه دهیم؛ در غیر این صورت محکوم به شکست خواهیم بود؛ پس پایه یک اصلاح ساختاری در اقتصاد ایران باید بنا گذاشته شده و بدون تغییر رویه دولتها ادامه یابد؛ به نحوی که به سمت اقتصاد رقابتی و اقتصاد آزاد حرکت کرده و یک جریان کاملاً شفاف و قابل پیشبینی برای بخش خصوصی و در مورد ارتباطات بینالمللی فراهم شود. پس این پیشنیاز قضیه است؛ ولی اینکه چه زمانی برای اصلاح زمان خوبی است، شاید یکی از بهترین زمانها شرایط سخت کنونی باشد که به بهترین شکل میتوان شرایط را اصلاح کرد. ترکیه نیز نمونه مثبت این ادعاست و این کشور درست در زمانی این فرآیند اصلاحی را آغاز کرد که تورمهای شبانه و روزانه متغیر به اوج رسیده بود و این امر منجر به اصلاحات ساختاری شد و امروز ترکیه نسبت به اروپا کشوری با اقتصاد قوی بهشمار میرود؛ پس اکنون هم زمان خوبی برای اصلاح ساختاری است ولی پیشنیاز آن باید رعایت شود. امروز باید یک جریان مشخص از بزرگان نظام اصلاحات ساختار اساسی برای اقتصاد ایران را تعریف کنند و همه به آن پایبند باشند. این موضوع در تمامی کشورهای پیشرفته دنیا رخ داده است و نمونهها و الگوهای فراوانی در مورد آن وجود دارد.
به هر حال این موضوعات امیدوارکننده در شامخ خود را نشان داده است؛ حال سوال اینجاست که در چه صورتی امید مدیران در یک اقتصاد رنگ میبازد؟
طی سالهای گذشته مدام این موضوع به صورت اجرایی دیده شده است که هر زمان که سیاستگذاران بدون نگاه به بخش خصوصی و ارتباط سالم و درست با دنیا اقدام به تصمیمگیری کرده و نگاه مثبتی به بخش خصوصی نداشتهاند، امید مدیران رنگ باخته و آنجا که سیاستگذاران به بخش خصوصی در تصمیمگیریهای خود اهمیت داده و در برنامهریزیها آنها را مشارکت دادهاند، این حرکت کند شده است. متاسفانه بخش خصوصی واقعی و فعالان اقتصادی سالم در یک فضای بسته و سیاه و مبهم قادر به حرکت نیستند و مجبور به توقف کار خود شدهاند؛ پس این امکان اکنون وجود دارد که با سرکار آمدن یک دولت فهیم در کنار برداشته شدن تحریمها، این امیدواری ادامه یابد. در این فضا، از رئیسجمهور آینده میخواهیم فرصتسوزی نکند؛ ما از او حتی فرصتسازی نمیخواهیم، چراکه همواره فرصتسوزی را بلد بوده ولی فرصتسازی را فراموش کردهایم. فضای انتخابات 92 و 96 فرصتی بوده که از دست رفته است؛ فضای پیشآمده با تمهیدات گروه مذاکرهکننده فرصتی است که در حال به وجود آمدن است ولی همین فرصتها از سوی برخی بخشهای حاکمیت از بین میرود؛ پس وقتی ما این فرصت را از دست بدهیم، بخش خصوصی ناامید میشود. این در حالی است که از سال 94 تا 1400 شش سال از برجام گذشته است و سوال من این است که در سالهای 94 و 95 افرادی که با پروسه برجام مخالف بودهاند و آن را همهجوره زیر سوال بردهاند، چرا اکنون مدافع برجام شدهاند؛ اگر برجام بد بوده است، چرا اکنون آن را ضروری میدانند و اگر خوب بوده است، چرا فرصتسوزی کردند. به هر حال کشور از توقف برجام و خروج آمریکا از آن لطمه و آسیب جدی دیده است. پس باور ما این است که باید تعاملات بینالمللی را آغاز کرد و برای آن تلاش کرد. خواسته ما این است که با نگاه قابل دفاع به مباحث ملی وارد شویم و اظهارنظر کنیم؛ نه اینکه بسته به قدرت کم و زیاد برخی از افراد، منافع ملی را تحتالشعاع خود قرار دهیم. این تغییر نگاه اکنون لازم است و باید در تمام حاکمیت، استدلال و نوع نگاه به منافع ملی منجر به تامین آن شود نه اینکه مبارزات انتخاباتی و جناحی را بر منافع ملی ترجیح داد.