قطبی کردن خاورمیانه
نصرتالله تاجیک از مختصات تحولات جدید خاورمیانه میگوید
نصرتالله تاجیک، کارشناس مسائل خاورمیانه و سفیر اسبق ایران در اردن معتقد است؛ عادیسازی روابط بحرین و امارات با اسرائیل صحنه عملیاتی خاورمیانه را تغییر نخواهد داد. به اعتقاد تاجیک ایران اگر بتواند از اهرمهایش درست استفاده کند، یک قدرت تاثیرگذار در منطقه است، در حالی که کشورهای عربی میخواهند ترامپ برای رویارویی با ایران بازیگر مهم منطقه باشد.
♦♦♦
پس از عادیسازی روابط امارات متحده عربی و بحرین با اسرائیل و سکوت عربستان به نظر میرسد تحولاتی پیشروی منطقه خاورمیانه باشد. آیا این تحولات پایدار خواهند بود. خاورمیانه جدید پس از تحولات اخیر چه شکل و شمایلی دارد؟
به اعتقاد من مسائلی که در زمینه عادیسازی روابط اسرائیل با کشورهای عربی در حال وقوع است و در حال حاضر همه ناظران مشاهده میکنند و حتی ممکن است تعجب هم بکنند، تبلیغاتی است برای مبارزه انتخاباتی ترامپ. چنین تحولاتی صحنه بازی منطقه را تغییر نمیدهد. در آستانه انتخابات ریاستجمهوری 2020، دونالد ترامپ چون در سیاست خارجی خود موفق نبوده است و با بحرانهایی از جمله همهگیری کرونا و افت رشد اقتصادی روبهرو است انرژی خود را در کمپینهای انتخاباتی روی این قضیه گذاشته است تا دستاوردی در حوزه سیاست خارجی داشته باشد. مسائل خاورمیانه بسیار پیچیدهتر از آن است که با اینگونه اقدامات تبلیغاتی متحول شود. خاورمیانه دارای مسائل چندبعدی و چندلایه است و با یک عادیسازی روابط چند کشور با رژیم صهیونیستی مسیر کلی و صحنه عملیاتی آن تغییر نمیکند. ایالات متحده آمریکا حتی تا دوران باراک اوباما میتوانست نقش سازنده و مثبتی در مسائل منطقه داشته باشد ولی به دلیل اشتباهات ترامپ الان آمریکا این اهرم را از دست داده است. زمانی که آمریکا در آن دوران به دنبال برقراری صلح میان اعراب و فلسطینیها با رژیم صهیونیستی بود شاید نقش سازندهای داشت ولی از زمان روی کار آمدن ترامپ و اقدامات غیرسازنده او دیگر آن نقش بیطرفی که بر اساس آن آمریکا بتواند اثر سازندهای در منطقه داشته باشد و دو طرف را دور میز جمع کند، وجود ندارد. از 2016 به اینسو، حمایت صددرصدی ترامپ از اقدامات رژیم صهیونیستی دیگر زمینهای برای میانجیگری این کشور و اینکه بتواند نقش مثبت و سازندهای در منطقه داشته باشد، به جا نگذاشته است. اگر با این مقدمه، تحلیل را جلو ببریم و این فرضیات را بپذیریم، به عقیده من عادیسازی روابط بحرین و امارات با رژیم صهیونیستی چند روزی تیتر اخبار است و در نهایت در منطقه اتفاقی به نفع آمریکا نخواهد افتاد. البته از این مساله نباید غافل بود که ممکن است چنین روابط حساسیتبرانگیزی اوضاع منطقه را به سمت خشونت و درگیری پیش ببرد. به عقیده من یکی از اولین تاثیرات اقدامات ایالات متحده آمریکا در منطقه، قطبی کردن بیشتر مسائل است یعنی هرچه گسل اختلافات در خاورمیانه بیشتر شده و منطقه قطبیتر شود، تنش افزایش مییابد. اگر فلسطینیها از رسیدن به صلح و ثبات و امنیت و بهرهمندی از حداقل معیشت و رفاه ناامید شوند هیچ راهی جز اینکه برای رسیدن به خواستههایشان به سمت مبارزه بروند نخواهند داشت. با این وضعیت اگر بخواهیم به صحنه بنگریم الان موقعی نیست که جمهوری اسلامی ایران هم سیاست خود را در منطقه تغییر دهد. این مساله جنبه تبلیغاتی و بهرهبرداری ابزاری دارد و در نهایت شرایطی را به وجود میآورد که تنش در منطقه بیشتر شود و نهایتاً رویارویی فلسطین و رژیم صهیونیستی و سایر کشورهای عربی بیشتر خواهد شد.
آیا ممکن است پس از خطشکنی امارات متحده عربی و بحرین خود عربستان سعودی هم به سمت عادیسازی روابط با اسرائیل برود؟
عربستان سعودی یک سیاست مشخص اعلامی راجع به این قضیه دارد. اینکه در پشت پرده چه تمهیداتی به کار ببرد دقیقاً مشخص نیست. در حال حاضر هم شایعاتی وجود دارد که بحرین و امارات متحده عربی با چراغ سبز عربستان سعودی به سمت عادیسازی روابط با رژیم صهیونیستی رفتند که البته برای این ادعا قرینه و سندی وجود ندارد. سیاست اعلامی خود عربستان سعودی این است که تا زمانی که مساله فلسطین حل نشود و کشور فلسطین تشکیل نشود، روند عادیسازی را انجام نمیدهد. چنین رویکردی یا به دلیل سیاست تثبیتی عربستان سعودی است یا به دلیل نقشی که میخواهد در جهان اسلام و دنیای عرب ایفا کند. به هر حال اگر الان این روند عادیسازی روابط مطابق با نظر افکار عمومی کشورهای عربی و برخی دولتها نباشد، سعودیها حاضر نیستند خودشان در این زمینه خطشکن باشند و ترجیح میدهند اگر هم میخواهند چنین کاری انجام دهند بعد از اینکه کشورهای عربی دیگر چنین روندی را در پیش گرفتند یا در زمانی که کشور فلسطین تشکیل شد به این سمت بروند.
به اعتقاد برخی ناظران عادیسازی روابط رژیم صهیونیستی با عربستان سعودی در آستانه انتخابات ریاستجمهوری آمریکا اهمیت زیادی برای دونالد ترامپ دارد. آیا ممکن است عربستان تحت فشار یا وعده و وعید ترامپ به عادیسازی روابط با اسرائیل تن دهد؟
بعید میدانم عربستان سعودی چنین اشتباهی کند. اگر چنین کاری کند بسیار به ضررش خواهد بود. اگر خاطرتان باشد تاوان راه دادن نیروهای آمریکایی به عربستان بعد از جریان اشغال کویت توسط صدام، برای حکام سعودی بسیار سنگین بود. این مساله فعلی دقیقاً مشابه با حضور نیروی آمریکایی نیست ولی به عقیده من سعودیها هر کمکی بتوانند ممکن است به ترامپ بکنند ولی تحلیل من این است که وارد این فضا نخواهند شد. حالا اگر شرایط تغییر خاصی کند و اینکه تطمیع و تهدید چقدر باشد بحث دیگری است. در حال حاضر هم ترامپ خیلی تلاش دارد این کار را بکند چون هرکدام از کشورها روابطشان را با اسرائیل عادی کنند به نفع اوست. وقتی ترامپ کوزوو را جزو کشورهای مسلمان محسوب میکند و سعی دارد از این قضیه استفاده کند طبیعی است که فشار روی سایر کشورهای عربی وجود دارد.
ممکن است مردم کشورهای عربی در برابر تصمیم دولتشان مبنی بر عادیسازی روابط با اسرائیل دست به اعتراض گسترده بزنند؟
بحرین و امارات که چندان وزنی در مسائل فلسطین و خاورمیانه ندارند. اینکه امارات نسبت به بحرین زودتر پیشقدم عادیسازی روابط با اسرائیل شده است به دلیل شرایط غیرسیاسی ساکنان امارات است. این روزها میبینیم بحرین جامعهای دارد که مخالف این اقدامات هستند و در تظاهراتی هم علیه آن شرکت کردند. اماراتیها به این دلیل که بخش بزرگی از جمعیتشان نیروی کار خارجی است و آن تعدادی هم که مردم خودشان هستند اصلاً سمت و سوی اینچنین سیاسی ندارند، از اینرو دستشان برای خطشکنی عادیسازی روابط بازتر بود و این کار را هم انجام دادند. دلیل این اقدام هم آن است که محمد بنزاید میخواهد حاکمیتش را بر سایر حکام امارات تثبیت کند و در حقیقت بنزاید با این اقدام اصطلاحاً پاس گلی به ترامپ داده که گل نخواهد شد و تنها به دونالد ترامپ امتیازی داده است. در مساله فلسطین کشورهایی مثل مصر و اردن وزنه هستند نه بحرین و امارات و میبینیم که اردنیها با وجود تلاشهایی که شد به استقبال معامله قرن نرفتند و از آن انتقاد کردند. در مورد بحرین باز هم بعید میدانم خاندان آلخلیفه بتواند روند عادیسازی رابطه با اسرائیل را به راحتی پشت سر بگذارد و به هر صورت بحرین تنشهای اجتماعی خواهد داشت. در حقیقت به دنبال این هستند که ترامپ دوباره روی کار بیاید و فشار حداکثری را بر ایران ادامه دهد. ترامپ اماراتیها را هم با سراب اف35 به این وادی کشانده که نتانیاهو هم مخالف است. در کل این ماجرا یک جریان شدید تبلیغی است و مخصوصاً به این دلیل که رسانهها دست صهیونیستهاست، برجسته شده وگرنه در انتهای ماجرا و آن چیزی که در فضای عملی بهجا میماند ناچیز است.
زمزمههایی در مورد عادیسازی روابط عمان با اسرائیل هم به گوش میرسد. با توجه به شناختی که شما از این کشور و رابطه آنها با ایران دارید آیا ممکن است روابط دو طرف با چنین اتفاقی تیره شود؟
رابطه عمان و ایران به هم نمیریزد. به هر حال روابطی میان کشورهای عربی و اسرائیل وجود دارد. همین بحرینیها قبلاً با رژیم صهیونیستی رابطه مخفی داشتند که به تازگی علنی کردند. نمیگویم کلاً این مسائل را فراموش کنیم و چیزی نیست؛ بالاخره تابوشکنی است و تا این حد را قبول دارم ولی اینکه از عنوان عادیسازی روابط اتفاق خیلی ویژهای در منطقه بیفتد، بعید میدانم. عمان سابقه طولانی در رابطه با این رژیم دارد، حتی اگر یادتان باشد سلطان قابوس قبل از درگذشتش، از نتانیاهو در قصر خود پذیرایی کرد. صاحب اصلی این مساله فلسطین است که ببیند به ضرر یا به نفعش است. به نظر من ممکن است با این تحولات اعراب اهرمشان را در برابر رژیم صهیونیستی از دست بدهند. تاکنون اعراب از اینکه با این رژیم رابطه نداشتند به عنوان یک اهرم استفاده میکردند ولی با این کاری که دارند میکنند در حقیقت خودشان را خلعسلاح میکنند و باید امتیاز بیشتری به اسرائیل بدهند. خوی اسرائیل خوی زیادهخواهی است. اعراب این خو را نمیشناسند و نمیدانند اگر در مسیر فعلی گام بردارند تا آخر باید امتیاز بدهند ضمن آنکه این مساله عادیسازی بدون حل مشکل فلسطینیها مشکلاتی از جمله قطبی کردن و ایجاد تنش در منطقه را به وجود خواهد آورد. در این زمینه چیزی که به وسیله آن سعی دارند ایران را تحریک کنند این است که بگویند رژیم صهیونیستی در جنوب ایران مستقر خواهد شد. اما باید توجه کنیم اسرائیل در شمال غرب و شمال ایران در ارمنستان، گرجستان و آذربایجان و کردستان عراق حضور دارد. و نباید این تهدید برای ما خیلی تحریککننده باشد که بخواهیم با توجه به آن سیاستهای خود را تغییر دهیم. بعید میدانم این تهدیدات در آن قد و قواره باشد.
آیا میتوان گفت آمریکا قصد دارد با خروج نیروهای خود از منطقه کشورهای عربی را ذیل هژمونی اسرائیل در منطقه دربیاورد و به این وسیله نفوذ ایران را کنترل کند؟
کشورهای عرب این وزن و قدرت را برای رویارویی با ایران ندارند. قدرترین آنها صدام حسین بود که نتوانست. ما مشکل داخلی زیادی داریم، ممکن است انتقاد به حکومت و دولت هم داشته باشیم، اما قدرت سخت و نرم جمهوری اسلامی ایران که یک پهنه بزرگ ژئوپولتیک است و الان قدرتش افزونتر از پهنه جغرافیایی شده قابل چشمپوشی نیست و یک بازیگر مهم است. ایران اگر بتواند از اهرمهایش درست استفاده کند، یک قدرت تاثیرگذار در منطقه است. کشورهای عربی در حقیقت برعکس این حالت را میخواهند یعنی میخواهند ترامپ بازیگر مهم منطقه باشد. اگر یادتان باشد وقتی پهپاد آمریکایی ساقط شد کشورهای عربی خیلی تمایل داشتند ترامپ را تشویق به حمله به ایران کنند ولی ترامپ چون میدانست کاری غیرقانونی صورت گرفته است و پهپاد به فضای آبهای سرزمینی ما تجاوز کرده بنابراین نتوانست کاری کند، فقط در حد هک سایبری اقداماتی صورت گرفت. همه تلاش کشورهای عربی امتیازگیری از ترامپ است. مثلاً محمد بنزاید میخواهد امتیازی از ترامپ بگیرد تا در سایر امارتهای ششگانه دیگر حاکمیت ابوظبی را تثبیت کند. پس هدف استفاده ابزاری است. اگر جمهوری اسلامی بتواند از قدرت و اهرمهایش در منطقه درست استفاده کند و جابهجا به کارشان نگیرد و ترجیحاً به سمت استفاده از قدرت نرم برود احتمالاً عادیسازی روابط اسرائیل و کشورهای عربی راه به جایی نخواهد برد.
چرا ایران نتوانسته از قدرت نرم و دیپلماسی خود در روابطش با این کشورهای عربی استفاده بهینه کند؟
ایراد در دو بعد است. یک بعد تقصیر ماست و یکی اعراب. بعدی که تقصیر ماست این است که ما در روابط دوجانبه نتوانستیم کارمان را خوب جلو ببریم و بیشتر نیروی خود را در مسائل بینالمللی و مجامع جهانی گذاشتیم و تحلیل درستی از این نداشتیم که به دلیل عدم توسعهیافتگی منطقه اعراب حل مشکلات ما با غرب را بر ضد خود تلقی میکنند! ولی بخشی که مربوط به اعراب یا کشورهای حاشیه جنوبی خلیجفارس است این است که اعراب که حل مشکلات ما با غرب را برنمیتابند و آن را به ضرر خودشان تلقی میکنند و فکر میکنند اگر ما مشکلاتمان در دنیا حل شود یک قدرت هژمون میشویم و میخواهیم آنها را تحت سلطه دربیاوریم، در حقیقت به دنبال محروم کردن ما از تامین اهداف سیاست خارجی کشور هستند! در حالی که این ترس و احساس نه واقعیت تاریخی دارد نه واقعیت سیاسی و ژئوپولتیک. در سالهای گذشته هم وقتی ما در روند برجام حرکت میکردیم آنها شروع به کارشکنی کردند. بنابراین خیلی تلاش کردند و همراه نتانیاهو سرمایهگذاری زیادی کردند؛ چه در روی کار آمدن ترامپ چه سایر کارشکنیهایی که سعی کردند در دوران اوباما انجام دهند تا برجام امضا نشود!
ایران باید در قبال تحولات اخیر منطقه و در ماههای پیشرو چه سیاستی در پیش بگیرد؟
در ماههای آینده انتخابات ریاستجمهوری ایالات متحده را پیشرو داریم. جدا از اینکه به دوگانه یا قطبی کردن مساله بایدن-ترامپ اهمیت بدهیم یا نه که من معتقدم نباید به دامن زدن به این بحث کمک کنیم، به هر صورت انتخابات آمریکا به دلیل قدرت سیاسی و اقتصادی این کشور روی کل روندهای جهانی تاثیر دارد. ابتدا باید نتیجه انتخابات ریاستجمهوری آمریکا مشخص شود. مساله دوم انتخابات خودمان در بهار سال آینده است. شخصاً معتقدم ما باید سوی چراغ سیاست خارجی را کم کنیم و مقداری چراغ خاموش حرکت کنیم و بیشتر به درون بپردازیم. یعنی تلاشهایمان را از نظر سیاست خارجی به سمت استراتژی «تنش صفر» ببریم و از منظر داخلی به سمت سروسامان دادن به مسائل سیاسی اجتماعی داخلی خودمان حرکت کنیم. ممکن است عدهای بگویند پس گروههای مورد حمایت ما چه؟ همانطور که آمریکا به خود حق میدهد از اسرائیل و نیروهای هوادار خود در منطقه حمایت کند ما هم دارای اهدافی هستیم که باید تامین کنیم. بنابراین مجموعه تواناییهای سخت و نرم را هم میتوانیم در یک معادله توزان قوا قرار دهیم. البته نیروهای هوادار ما در منطقه نیروهایی هستند که همچنان در معادلات منطقه تاثیرگذارند و ما باید با اتخاذ روشهایی که افکار عمومی میپسندند و با کمک سایر بازیگران منطقهای و بینالمللی، به آنها برای دستیابی به اهدافشان کمک کنیم.
روی کار آمدن دموکراتها یا جمهوریخواهان در انتخابات پیشرو چه تاثیری بر خاورمیانه و ایران خواهد داشت؟
چون لابی و قدرت مالی جمهوریخواهان مخصوصاً نئومحافظهکاران صنایع تسلیحاتی و شرکتهای نفتی هستند پس آنها بیشتر به دنبال فروش تسلیحات و تنش در منطقه هستند و درگیری و آشوب در خاورمیانه به نفع آنهاست. دموکراتها بیشتر دنبال مسائل حقوق بشری هستند. البته سوابق کار جمهوری اسلامی با آمریکاییها بیشتر با جمهوریخواهان بوده است. ما بعد از پیروزی انقلاب بیشتر با آنها کار کردهایم اما در این مقطع با توجه به قدرت منطقهای ایران و تغییر معادلات و اینکه چهره ژئوپولتیک منطقه به هم خورده است شاید باعث شود بتوانیم با دموکراتها کار کنیم. چراکه آنها دنبال برجام بودند و میخواهند در مسائل منطقه با آرامش حرکت کنند و شاید مجموعاً به این سمت برویم که با دموکراتها بهتر بتوانیم کار کنیم. دموکراتها عقایدی راجع به مسائل حقوق بشری دارند که ما ضمن حفظ اصول حقوق بشری خودمان با بالا بردن استانداردها ضرر نمیکنیم. ضمن اینکه در توزان قدرت منطقهای دموکراتها از کشورهای عربی حمایت نمیکنند -همانطور که اوباما نکرد- و علاقهمند به احیای سازه برجام و حل سایر مسائل هستند..