ایستاده در غبار
آیا انتخابات ایالات متحده، راهبرد سیاست خارجی ایران در برابر آمریکا را تغییر میدهد؟
انتخابات ریاستجمهوری در ایالاتمتحده برای تعیین رئیسجمهور جدید یا ابقای سکاندار کنونی این کشور در پیش است و طبیعتاً هرکسی که بر کرسی ریاستجمهوری بنشیند، بر اساس اولویتها و نگرشهای سیاسی و حزبی خود، مسائل را پیش خواهد برد. اما برای کشور مقابل، چه ایران و چه هر کشور دیگر، خود انتخابات طبیعتاً حائز اهمیت نیست و آنچه مورد توجه به نظر میرسد، رویکردی است که آمریکا میخواهد از فردای اعلام نتایج در پیش بگیرد. مشخصاً در مورد ایران، وضعیت به شکلی است که آمریکا و ایران در مسائل گوناگون و مهمی با یکدیگر در حال زورآزمایی هستند و اگر این وضعیت را نتوان جنگ مرسوم و متداول نامید، بهطور قطع میتوان آن را جنگ اقتصادی تلقی کرد. دو موضوع اساسی که در این میان نیازمند تمرکز است، یکی توافق هستهای است که دولت کنونی آمریکا از آن خارج شده و دومین بحث، مربوط به رَویه دولت کنونی است که بهرغم اینکه آن را علناً اعلام نکرده اما رویکرد آن به تلاشهای براندازانه در ایران تنه میزند. به همین سبب، برای ایران، این دو مساله شایان اهمیت است که کسی که بر صندلی ریاست در آمریکا جلوس کند، چه «جو بایدن» و چه «دونالد ترامپ»، مشخصاً چه رویکردی در قبال این دو موضوع خواهد داشت و چه تصمیماتی را در قبال توافق هستهای و تغییر رژیم خواهد گرفت. از همین جهت است خود انتخابات را نمیتوان دارای اهمیت نامید و پیروزی دموکراتها و جمهوریخواهان، «مساله» نیست چراکه طی 40 سال اخیر، روسای جمهوری دموکرات و جمهوریخواه هر دو بر سر کار بودهاند و ایران نیز با هر دو آنها مشکلاتی داشته و در عین حال توانسته است هم با دولت دموکرات و هم با دولت جمهوریخواه به تفاهم برسد. بنابراین بر نگاه ایران، تعصبات حزبی، حاکم نیست و برخلاف برخی از رایدهندگان آمریکایی که دیدگاه و تعصبات حزبی دارند، برای کشورهای دیگر آنچه مرکز توجه است، مسیری است که هر یک از این کاندیداها قرار است در پیش بگیرند.
به عنوان مثال، ممکن است دونالد ترامپ در دولت دوم خود به ضرورت این نتیجه برسد که در مورد فشار حداکثری تجدیدنظر کند یا برعکس، به تشدید فشار حداکثری روی بیاورد. این وضعیت در مورد جو بایدن هم صدق میکند؛ هرچند که او معاون رئیسجمهوری بوده که برجام، میراث سیاست خارجی دولت او است. با این حال، ممکن است بایدن رویکردی مشابه ترامپ را در مساله برجام در پیش بگیرد یا حداقل اینکه در حوزههای غیربرجام فشاری را که هماکنون نیز از دولت ترامپ به ایران وارد میشود، بایدن نیز اعمال کند؛ در حوزههایی مانند برنامه موشکی و فعالیت منطقهای ایران، مساله اسرائیل-فلسطین، مسائل حقوق بشر و حکومتداری در عرصه سیاست داخلی ایران ممکن است جو بایدن نیز شبیه به ترامپ، موضع تهاجمی را در پیش بگیرد. بر همین مبنا، اساساً کشورها روابط خود با ایالاتمتحده را متاثر از فضای انتخاباتی طراحی نمیکنند و با در پیش گرفتن صبر، منتظر میمانند تا دریابند دولتی که به قدرت میرسد، چه رویکردی را در پیش خواهد گرفت. در چنین شرایطی، پیشبینی و قضاوت در مورد مسیر آینده چندان ممکن نیست.
در حال حاضر، منطق تیم و مشاوران کاخ سفید (و نه شخص دونالد ترامپ)، نقش موثری در رقم زدن وضعیت جاری داشته است. آنها بر این باورند که ایران تا زمانی که تحت فشار بسیار شدید قرار نگیرد، تن به امتیازدهی نخواهد داد. در زمان ریاستجمهوری باراک اوباما نیز این نقد وجود داشت که اگر فشار از روی ایران برداشته شود، این کشور مجدداً جسور خواهد شد و با پرخاشگری، نظم منطقه را برهم خواهد زد. بر همین اساس، آمریکاییها معتقدند ایران بهطور کامل باید به استیصال و تنگدستی برسد تا هم در مورد برجام و هم در قبال سایر مسائل، مجبور به دادن امتیاز شود اما این شرایط کماکان محقق نشده است. ایران پس از فشارهای اقتصادی بسیار شدید در دو سال اخیر، کماکان دچار فروپاشی اقتصادی نشده و هنوز حرکتهای انقلابگونه و براندازانه در کشور شکل نگرفته است و بر همین اساس آمریکاییها نیز بر این باورند که اعمال فشار بر ایران هنوز چند سال دیگر باید ادامه پیدا کند تا اثر نهایی مطلوب را بگذارد. به نظر میرسد ارزیابی آمریکاییها در مورد مسائل داخلی و توانمندیهای ایران، اندکی دچار سوءبرداشت است و آنها تصور میکنند که ایران در شرایط «سقوط از پرتگاه» قرار دارد در حالی که ایران ظرفیتهای تابآوری خود را افزایش داده است و بازیگران دیگری همچون روسیه و چین نیز به کمک ایران شتافتهاند. با وجود این، این ایران نیست که از مذاکره با آمریکا دوری میجوید، بلکه ایران پای میز مذاکره است همانطور که پیش و پس از تصویب برجام نیز ایران و آمریکا با یکدیگر مذاکره کردند. اگر آمریکا از برجام خارج نمیشد، مقامات این دو کشور باز هم گفتوگوها را ادامه میدادند. اگر مذاکرهای صورت نمیگیرد، تصمیم و خواسته دولت آمریکاست. از این جهت، ایران منتظر نتیجه انتخابات آمریکا نیست و اگر باز هم دولت ترامپ به توافق و برجام بازگردد، زمینه شکلگیری گفتوگو فراهم است. با این حال باید گفت که آمریکاییها بهقدر کافی ذکاوت دارند که بدانند اگر بخواهند با کشوری مذاکره کنند، نباید یک سردار ردهبالای آن کشور را ترور کنند چراکه این مساله، همه راههای مذاکره را خواهد بست. از این رفتار آمریکا میتوان نتیجه گرفت که آنها اصلاً مایل به مذاکره با ایران نبودهاند چراکه در صورت وجود چنین تمایلی، همچون دولت پیشین با نامهنگاری و آداب خاص این روند، میتوانستند شرایط را برای مذاکره مهیا کنند.
صحبتهای اخیر جو بایدن منبعث از پیشنویس اخیر حزب دموکرات که به نوعی دستورالعمل انتخاباتی سال 2020 دموکراتهاست، دارای برخی نکات قابلتوجه برای ایران است؛ مانند مواردی در مورد «بازگشت آمریکا به برجام» و «کنار گذاشتن رویکرد تغییر رژیم» ایران. البته نکات مورد اشاره نیز قطعی نیست و سابقه تاریخی نشان داده است که در موارد بسیاری، نامزدها و احزاب، پیش از انتخابات موضوعاتی را مطرح کردهاند یا وعدههایی سر دادهاند که پس از انتخابات، بهکلی آنها را به فراموشی سپردند یا از انجام آنها ناتوان شدند. بنابراین، دل بستن به این وعدهها از طرف جو بایدن یا حتی ترامپ، کمککننده نیست و باید در انتظار ماند تا با ادامه دولت ترامپ و ترکیب تیم امنیت ملی او، مسیر آینده را پیشبینی کرد. اینکه «مایک پمپئو» سکاندار وزارت خارجه آمریکا بماند یا فرد میانهروتری جایگزین او شود یا اینکه در دولت بایدن، چه کسانی تیم امنیت ملی رئیسجمهور را با اختیارات ویژه، تشکیل دهند بسیار شایان اهمیت است. رئیسجمهوری مثل ترامپ، خواهان خروج آمریکا از جنگهای فرامرزی بود اما تیم امنیت ملی دولت او، با کارشکنیهای فراوان، اجازه تحقق چنین مسالهای را نداد. فراتر از انتخابات نیز، تشکیل رسمی دولت در 20 ژانویه 2021 است که از این نظر که عناصر کلیدی کابینه در آن دوره از سوی سنا تعیین میشود، آن هنگام میتوان دریافت که رویکرد جدیدی از سوی آمریکا در قبال ایران در پیشگرفته خواهد شد یا سیاست قبلی که طی چهار سال اخیر استفاده میشده، ادامه خواهد یافت.
در نهایت و آنطور که از شواهد پیداست، در مورد استراتژی، تفاوت زیادی در رویکردهای آمریکاییها مشاهده نخواهد شد. به همان میزان که جمهوریخواهان، ایران را خطرناک تلقی میکنند، دموکراتها نیز همین نگاه را دارند اما در فضای انتخاباتی وقتی که یک حزب، در مورد مسالهای نظر خاصی را ابراز میکند، حزب مقابل تلاش میکند که موضعی با اختلاف 180درجهای اتخاذ کند؛ یعنی اگر دموکراتها در مسند قدرت بودند، احتمالاً جمهوریخواهان مواضع منعطفتری را اتخاذ میکردند. در مورد برخی کلیات مثل دشمنی نکردن ایران با اسرائیل و متحدان آمریکا یا خلع سلاح موشکی و اتمی ایران، هیچ تفاوتی بین این دو جناح سیاسی وجود ندارد. در همین دولت فعلی که مجلس نمایندگان در ید قدرت دموکراتهاست، برخی همکاریها و اشتراکات بین هر دو حزب پدیدار میشود که جدا از بحث برجام، مثلاً در مورد طرح تحریم تسلیحاتی ایران، شخصی مثل «ایلهان عمر» نیز آن را امضا میکند. به همین سبب، واقعیت آن است که در برخی حوزهها دموکراتها و جمهوریخواهان اشتراک نظر دارند و چهبسا در برخی مسائل، دموکراتها، رویکردهای تندتری را نیز در پیش میگیرند. بنابراین، آنچه مساله اصلی تلقی میشود، مسیری است که هر یک از این کاندیداها قرار است در پیش بگیرند.