شناسه خبر : 35076 لینک کوتاه

توصیه‌های همیشه اشتباه

چرا پیش‌بینی‌های سیاستگذاران همواره با خطا روبه‌رو می‌شود؟

  حامد زرندی: انگار انتظارها در مورد پیش‌بینی‌های صحیح سیاستگذار به وضعیت نامطلوبی رسیده است. امروز دیگر پیش‌بینی اشتباه و قول‌هایی که به نتیجه نرسد به رویه‌ای معمول تبدیل شده است. یعنی اگر در رسانه حاضر شوی و به مردم قولی بدهی و آن اتفاق به سرانجام نرسد، دیگر آن‌چنان که انتظار می‌رود کسی تعجب نمی‌کند. به‌راستی چه اتفاقی در کشورمان رخ داده است که چنین بی‌اعتمادی به سیاستگذار در حال شکل‌گیری است؟ در روزهای اخیر ملاقاتی با یکی از کارآفرینان قدیمی کشورمان داشتم. در صحبت‌هایش متوجه شدم که او مدت‌های زیادی است که دیگر اقدام جدیدی نکرده است. او نمی‌دانست که واقعاً تا چه زمانی باید بر اساس عدم قطعیت‌ها و اتفاقات پیش‌بینی‌ناپذیر و قول‌هایی که به سرانجام نمی‌رسد قدمی بردارد. با خودم اندیشیدم که اگر امثال چنین کارآفرینی در کشورمان به تعداد زیاد داشته باشیم، چه ضربه مهلکی امروز از انجام ندادن اقدامات صحیح خواهیم خورد.

حرف‌هایی که هنوز خریدار دارد

امروز به لطف شبکه‌های اجتماعی بسیاری از مردم آگاهی بهتری نسبت به قبل پیدا کرده‌اند. انحصار ارائه اطلاعات از رسانه‌های مورد نظر کاهش بسیار زیادی پیدا کرده است و تا حدی نظرهای مختلف شنیده می‌شود. اما نکته‌ای که هنوز قابل تامل است، این مساله است که چرا حرف‌های عوام‌فریبانه چنین طرفداری دارد. اگر سیاستگذار به سراغ پیش‌بینی‌های رویایی می‌رود و دائماً می‌گوید فلان کالا ارزان می‌شود. فلان نرخ تثبیت می‌شود. اما باید ببینیم چرا اصلاً این مساله در بین مردم طرفدار دارد.

به مصاحبه اخیر رئیس‌جمهور قبلی که نظرهایی در مورد موسیقی و موارد این‌چنینی داده است نگاه کنید. هنوز این صحبت‌ها سر و صدای زیادی در بین مردم ایجاد می‌کند. فردی که از نگاه بسیاری از صاحبنظران خودش مسوول مستقیم بسیاری از چالش‌ها و مشکلات امروز کشور است، بسیار راحت شروع به گفتن مسائلی می‌کند که تنها مردم نسبت به آنها واکنش نشان دهند. رسانه‌ها نیز برای گرفتن چند کلیک بیشتر این صحبت‌ها را با اغراق بیشتر پخش می‌کنند. به نظر می‌رسد بخش زیادی از شرایط فعلی به دلیل سلیقه مردم در سال‌های اخیر گره خورده است.

سال‌های زیادی با پخش سریال و محتواهای مختلف در صدا و سیما و مطبوعات سعی کرده‌ایم ذهنیتی را برای مردم رقم بزنیم که امروز همان ذهنیت گریبان خود سیاستگذار را گرفته است. به‌عنوان مثال در سال‌های گذشته شعارهای زیادی برای مبارزه با فقر و توجه به افراد فقیر گفته شده است. اما به روند سال‌های گذشته که نگاه کنیم متوجه می‌شویم که فقر در کشورمان بسیار وضعیت بدتری پیدا کرده است. چطور می‌شود که مساله‌ای در کشوری مهم باشد و این‌چنین وضعیت بدتری پیدا کند. بخشی از علت آن این است که طی این سال‌ها سیاستگذار استفاده سیاسی از این مباحث کرده است. مردم طی این سال‌ها گرفتار این مباحث سیاسی شده‌اند و امروز همین مباحث تبدیل به الگوی جامعه شده است و گریبان خود سیاستگذار را گرفته است. شما سیاستگذاری را پیدا می‌کنید که برای پنج یا ده سال آینده صحبت کند؟ تمام صحبت‌هایشان معطوف به چند ماه آینده است و همین صحبت‌ها نیز اشتباه می‌شود. پس در قدم اول به نظر می‌رسد باید سلیقه‌ای را که اشتباهاً برای مردم شکل‌گرفته است تغییر دهیم.

الگوی محیطی و رفتاری جامعه

به خیابان‌ها بروید و محیط جامعه را بررسی کنید. بیلبوردهایی می‌بینید که وعده برنده شدن جوایز را می‌دهد. با مردم که صحبت می‌کنید از سرمایه‌گذاری و سوددهی در بورس صحبت می‌کنند. اگر با بسیاری از افراد امروز صحبت کنید، دیگر راضی به معامله‌ای که 30 یا 40 درصد سوددهی داشته باشد، ندارند. به نظر می‌رسد الگویی در بین مردم شکل گرفته است که به فکر یک‌شبه پولدار شدن هستند. انگیزه‌ای که ناگهان بازار را دچار شوک می‌کند. می‌بینید دلار به قیمت 22 هزار تومان می‌رسد، اما هنوز مردم برای خرید همین دلار به سمت بازار هجوم می‌برند.

از طرف دیگر مردم نیز حق دارند به چنین رفتاری برسند. امروز دیگر خرید یک ماشین نسبتاً خوب برای افراد زیادی در جامعه دست‌نیافتنی شده است. آنها اول، برایشان منطقی نیست که ده یا بیست سال کار کنند تا ماشینی مناسب خریداری کنند. دوم، می‌دانند که اگر پولی هم پس‌انداز کنند، تا ده سال آینده آن پول ارزشی ندارد. پس مجبور هستند در این بازی وارد شوند و بازیگران این وضعیت باشند.

این الگو در دهک‌های ضعیف‌تر جامعه از نظر مالی وضعیت دیگری پیدا کرده است. ارائه بسته‌های حمایتی متعدد طی این سال‌ها، افراد زیادی در جامعه را به وضعیت بدتری رسانده است. بسیاری از این قشرِ جامعه طی این سال‌ها با کمک‌های دولتی روزگار خود را گذرانده‌اند. به نظر می‌رسد پرورش ندادن مهارت‌هایشان طی این سال‌ها امروز برای خود این قشر معضل شده است و همچنان منتظر کمک‌هایی است که روزبه‌روز ارزش کمتری پیدا می‌کنند. پس در قدم بعدی الگوی اشتباهی در بین مردم و سیاستگذار شکل گرفته است. این الگو باعث شده است که سیاستگذار به بهانه‌های مختلف سراغ سیاست‌های کوتاه‌مدت اشتباهی برود که مردم برای مدت کوتاهی راضی شوند. اما در میان‌مدت و بلندمدت نارضایتی شدیدی را به وجود می‌آورد.

نداشتن چشم‌انداز مشخص

یکی دیگر از دلایلی که سیاستگذار پیش‌بینی‌های مکرراً اشتباهی می‌کند، نداشتن چشم‌انداز مشخص است. به‌طور مشخص نمی‌دانیم در پنج یا ده سال آینده چه مسیری را قرار است طی کنیم. اگر هدفمان مشخص باشد، می‌دانیم در ازای به دست آوردن آن هدف، نقاط ضعفی نیز پیدا می‌کنیم که ایرادی هم ندارد. اما شما به گفته‌های سیاستگذارها نگاه کنید. آنها همزمان قصد می‌کنند در مساله تورم، بیکاری، نرخ ارز و... ورود پیدا کنند. درحالی‌که برخی از این تصمیم‌های اتخاذشده تاثیر منفی بر سیاست‌های دیگر می‌تواند داشته باشد. اما از آنجا که نقطه مشخصی مدنظرمان نیست، هدف‌گذاری‌های مختلفی را انجام می‌دهیم و به هیچ‌کدام آنها نمی‌رسیم و تمام پیش‌بینی‌های کوتاه‌مدت و بلندمدتمان دچار اشکال می‌شود.

مواضع یا منافع

سیاستگذار صحبتی را انجام می‌دهد که با مواضعش در یک راستا باشد. بعد انتظار دارد که منافع نیز بر همان مسیر پیش برود. اما بعد از مطرح شدن چنین مباحثی، متوجه می‌شویم که منافع همین مردم به مشکل می‌خورد. دوباره به‌جای آنکه صحبت‌هایی بر اساس منافع مردم داشته باشیم، صحبت‌هایمان را بر اساس مواضع مطرح می‌کنیم و سعی می‌کنیم غائله را ختم کنیم.

مشکل آنجاست که بسیاری از مواضع گفته‌شده در ظاهر زیبا هستند، اما قابلیت پیاده‌سازی را ندارند یا آن‌قدر شعاری با آن برخورد می‌کنیم که به‌طور کل خاصیتشان را از دست می‌دهند. کشورمان در سال‌های گذشته بسیار زیاد به دنبال بهینه کردن شاخص‌های عدالت بوده است. آن‌قدر بحث شاخص‌های عدالت به شعارها گره خورده است که امروز می‌بینیم در تحقق این هدف ناکام مانده‌ایم. سیاستگذاران باید نقش‌هایشان را به‌درستی ایفا کنند. بسیاری از اوقات می‌بینیم که تمام سیاستگذاران به دنبال مواضع هستند تا منافع. در حالی که وظیفه دنبال کردن مواضع به عهده برخی از سیاستگذاران است. به برخوردهای اخیر مجلس نگاه کنید. اقداماتی را انجام می‌دهند که به‌طور کل در راستای مواضع آنها قرار دارد و به نظر سیاسی می‌رسد.

عدم مسوولیت‌پذیری

انکار شرایط موجود از ویژگی‌های مشترک بسیاری از دولتمردان است. به سیاستگذاران مختلف در سال‌های گذشته نگاه کنید. آنها همیشه سعی کردند شرایط موجود را بهتر از واقعیت نشان دهند.

 بسیاری از اوقات آنها مسوولیت شرایط فعلی را نمی‌پذیرند. اگر به رئیس‌جمهور قبلی می‌گفتید قیمت فلان کالا گران است، پاسخ می‌داد که نزدیک خانه ما چنین نیست. زمانی که به رئیس‌جمهور فعلی می‌گویید که قیمت دلار فلان عدد است، می‌گوید نه چنین نیست و شما نرخ تعیین نکنید. اگر مسوولیت وضعیت فعلی را نپذیریم، به‌طور قطع نمی‌توانیم نسبت به آن شرایط اقدامات صحیحی انجام دهیم. اگر بسیاری از اوقات می‌بینیم که پیش‌بینی سیاستگذار متفاوت از واقعیت است، شاید بهتر است نگاه کنیم که او همیشه سعی می‌کند از شرایط واقعی فعلی فرار کند و شرایط فعلی را نپذیرد. و تا زمانی که شرایط فعلی به‌درستی پذیرفته نشود، نمی‌توانیم برای آن راه‌حل مناسبی پیدا کنیم. زمانی که نپذیریم دلار به بالای 20 هزار تومان رسیده است و مدام تکرار کنیم که چنین شرایطی موقتی است، اصلاً نمی‌توانیم سیاستگذاری صحیح و بلندمدتی را دنبال کنیم.

اعتماد چقدر اهمیت دارد؟

گاهی اوقات به نظر می‌رسد که اعتماد اصلاً مساله آن‌قدر مهمی برای سیاستگذار نیست. او به‌راحتی در دفعات متعددی صحبت‌هایی می‌کند که اشتباه می‌شود. هیچ‌گاه هم اشتباهش را به‌درستی نمی‌پذیرد. باید سوال بپرسیم که اصلاً چرا سرمایه اعتماد اجتماعی برای آنها اهمیت زیادی ندارد؟

آزمایش‌های رفتاری نشان می‌دهد زمانی که افراد نسبت به فرد یا رویدادی بی‌اعتماد می‌شوند، تا پایان آن آزمایش رویه اعتماد به حالت ابتدایی برنمی‌گردد. یعنی اگر بازی بین افراد انجام می‌شده است که بخشی از توزیع پول بر اساس اعتماد افراد بوده است و در مرحله‌ای از آزمایش، اعتماد بین افراد عمداً توسط آزمایشگر از بین رفته باشد، تا پایان آزمایش دیگر اعتماد به آن بازی و افراد بازی به حالت عادی برنمی‌گردد. این آزمایش‌ها نشان می‌دهد که اصلاً اعتماد جای آزمون و خطا نیست. نمی‌توانیم بگوییم امروز مردم اعتمادشان را از دست بدهند و در آینده این اعتماد بازخواهد گشت. شاید هیچ‌گاه اعتماد قبلی به سیاستگذار را نتوانیم تجربه کنیم. همین امروز باید قدم‌هایمان را صحیح برداریم. باید بدانیم هر قدمی که در جهت خلاف اعتماد عمومی است، می‌تواند تاثیرهای بسیار بدی در آینده داشته باشد.

ذی‌نفعان

به نظر می‌رسد ساختار کشورمان در دهه‌های گذشته طوری بوده است که امروز ذی‌نفعان زیادی وجود دارد. یعنی سیاستگذار هر اقدامی بخواهد انجام دهد باید نفع بسیاری از این ذی‌نفعان را در نظر بگیرد. شما به دو دهه گذشته نگاه کنید. بسیاری رانت‌ها و فسادهایی شکل گرفته است که ارتباطی به یک جناح یا یک دولت نداشته است. در شرایط مختلف تکرار می‌شود. ذی‌نفعانی که طی سال‌ها در این ساختار شکل گرفته‌اند و امروز قدرت زیادی دارند و تعیین‌کننده هستند. امروز اگر سیاستگذار پیش‌بینی رویایی هم می‌کند شاید بر اساس شرایطی است که دوست دارد اتفاق بیفتد ولی ذی‌نفعان نمی‌گذارند چنین اتفاقاتی رخ دهد.

نظرات غیرتخصصی

از بسیاری از پیش‌بینی‌ها و تصمیم‌هایی که سیاستگذاران اتخاذ می‌کنند می‌توان از همان ابتدا پیشگیری کرد. اگر می‌خواهیم پیشگیری کنیم نیاز داریم به صحبت‌های کارشناس‌های مختلف گوش کنیم و نظرهای مختلف را به‌درستی بشنویم. به‌طور مثال به یکی از تاثیرگذارترین تصمیم‌های دولت اخیر که ارز 4200تومانی است نگاه کنید. بسیاری از کارشناسان از همان ابتدا مطرح کردند که این طرح مشکلات زیادی خواهد آفرید. مشخص بود که رانت‌های زیاد و فسادهای بسیاری از این مساله رشد خواهد کرد. اما از همان ابتدا به این نظرها اعتنایی نشد و امروز می‌بینیم چند نرخ ارز در کشور داریم و در همین حال مشکل تامین ارز داریم و بسیاری از کالاهای اساسی دچار افزایش قیمت شدیدی شده‌اند. امروز کشور انرژی زیادی را از نظر مالی و روانی دارد پشت سر می‌گذارد که همین فسادها و رانت‌ها را شناسایی کند. پیش‌بینی‌های سیاستگذار هم در بحث ارز 4200تومانی اشتباه از آب درآمده است. درحالی‌که اگر از همان ابتدا نظرات کارشناسی را به‌طور صحیح گوش می‌کردند، امروز بسیاری از این مشکلات پیش نمی‌آمد و پیش‌بینی‌های خودشان هم اشتباه نمی‌شد.

شروع‌کننده تغییر

در آخر باید اشاره کنیم که به نظر می‌رسد هیچ مسوولی نمی‌خواهد شروع‌کننده تغییر مورد نیاز باشد. آنها ترجیح می‌دهند در وضعیت موجود باقی بمانند یا کاری نکنند که اوضاع بدتر شود. البته این مساله شاید طبیعی به نظر برسد. ریسک‌های تغییر بسیار است. تغییر هزینه‌های جدی دارد که سیاستگذار باید آن را بپردازد. اما اگر به دنبال منافع کشور باشیم، بهتر است به دنبال اقداماتی باشیم که لازم است انجام شود تا اینکه تنها اقداماتی انجام دهیم که مردم برای کوتاه‌مدت خوشحال شوند. 

دراین پرونده بخوانید ...