آهوی رمنده
چه عواملی انگیزه تولید و سرمایهگذاری ثابت را از بین برده است؟
فاطمه شیرزادی: در اقتصادی با تورم مزمن و رشد اقتصادی ضعیف و کاهنده، و سیاستگذارانی که هر روز به بهانهای رانت تازهای خلق و توزیع میکنند طبیعتاً فرصت برای کسب سود از راههای مختلف غیرتولیدی بسیار است و مجال برای کسب سود از راه تولید تنگ و محدود. در سالهای اخیر منافع حاصل از سرمایهگذاری، تولید و خلق ارزش افزوده جدید روندی کاهنده و نزولی را طی کرده و در مقابل، نرخ بازدهی بازارهایی مثل بازار ارز، طلا، مستغلات و حتی خودرو چنان جذابیتی ایجاد کرده که سرمایههای گریزپای سرمایهگذاران و خانوارها را به خود جذب کرده است؛ چند ماه بازار طلا، چند ماه بازار ارز، مدتی بازار مسکن و دورههای متعددی بازار خودرو و البته همه این بازارها بهصورت موازی مورد استقبال سرمایههای خرد و کلان خانوارها و سرمایهگذارانی قرار میگیرند که به دنبال پناهگاهی برای حفظ ارزش پول خود در مقابل تورم فزاینده این سالها میگردند. در اقتصاد ایران عوامل زیادی وجود دارد که انگیزه تولید و سرمایهگذاری ثابت را کاهش میدهد و در مقابل، انگیزه برای خریدوفروش و نگهداری داراییها مانند مستغلات، ارز و طلا را افزایش میدهد. در یک اقتصاد دارای تورم مزمن، بهطور طبیعی نرخ بازده حاصل از نگهداری داراییها بیش از بازده حاصل از ایجاد ارزش افزوده است. در چنین اقتصادی، انگیزه برای سرمایهگذاری مازاد در مستغلات و خریدوفروش شکل میگیرد. به میزانی که اقتصاد از ثبات و پایداری بیشتر برخوردار باشد و محیط کسبوکار مساعد باشد، انگیزه برای سرمایهگذاری بلندمدت و ایجاد ارزش افزوده و برخورداری از منافع حاصل از خلق ارزش جدید افزایش مییابد. اما در اقتصاد ایران، سرمایهگذاری ثابت و تولید مدام در حال از دست دادن جذابیت است. دادهها و آمار نشان میدهد که هر آنچه مربوط به سرمایهگذاری است، نزولی است؛ از نرخ تشکیل سرمایه ثابت تا سرمایهگذاری خارجی. آیا اقتصاد ایران به شرایط امتناع از سرمایهگذاری رسیده است؟ بر اساس آخرین گزارشهای بانک مرکزی، نرخ تشکیل سرمایه ثابت ناخالص که متشکل از دو بخش ساختمان و ماشینآلات است، در دو بخش مذکور در سال 1398 نسبت به دوره مشابه سال قبل به ترتیب منفی 3 /4 و منفی 10 درصد بوده است. نرخ کلی تشکیل سرمایه ثابت ناخالص یا سرمایهگذاری نیز در تمام سال 98 منفی 9 /5 درصد رشد داشته و این در حالی است که این نرخ پیشتر در سال 1397 نیز معادل 3 /12 درصد رشد منفی را طی کرده بود. علاوه بر این، مجموع سیاستهای داخلی و خارجی ما در سالهای اخیر مردم و سرمایهگذاران داخلی را به خروج سرمایه و سرمایهگذاری در کشورهای همسایه ترغیب کرده و به سرمایهگذاران خارجی این علامت را داده که امکان استفاده از ظرفیتهای جذاب ایران برای سرمایهگذاری شرکتهای بزرگ جهان فراهم نیست. در این شرایط که به نظر میرسد انگیزه سرمایهگذاری در اقتصاد ایران از بین رفته است، سیاستگذار برای احیای انگیزه در بخش تولید باید چه تصمیماتی بگیرد و چرا از سیاستگذاری مناسب و موثر در این راستا خودداری میکند؟