راز کژتابی
چرا برخی ذهنیتها برای اداره اقتصادی کشور خطرناکاند؟
محمدحسین شاوردی: جملهای در کتاب «امید در تاریکی» نوشته ربهکا سولنیت هست که میگوید: برای تغییر دادن هر چیزی نخست باید با آن روبهرو شد. این تک جمله درخشان و کوتاه کل چیزی است که سیاستگذار باید بهمحض ورود به مساله، آن را اجرا کند. یعنی بدون پیشداوری و در کمال خونسردی، با وضعیت موجود برخورد کند و به تحلیلی عقلانی از آن برسد. البته این چارچوب، یک روند منطقی و معمول از حل مساله است و نه همه حالتهای بازی! در جهان اطراف ما که پر است از سوژههای نامتقارن و عجیب با انبوهی از کژتابیها و کژکاریها، گاه کسی یا چیزی به هوای منفعتی، عامداً راه منطقی را طی نمیکند یا حرف منطقی را نمیزند. این فرد میتواند یک اقتصاددان باشد یا حتی مثلاً دولتی که تمایل ندارد مساله را به شکلی که عموم میبینند یا کارشناسان تحلیل میکنند، ببیند. دقیقاً در این شرایط است که چالش آغاز میشود و فاصله میان عملکرد و کارکرد که مهمترین بخش ارزیابی سیاستگذاری است، گسترش مییابد. به زبان ساده در حالی که جامعه نیازمند نوع خاصی از کالای عمومی فراگیر و بیننسلی است، دولت یا گروههای ذینفع با کمک دولتمردانی همراه، بازی خاص خود را در دل ایدهها و برنامههای پرطمطراق و عموماً سوسیالیستی پیش میبرند. چیزی که در نهایت بازی را به نفع دولت و سهامداران اندکش تمام میکند و بارها در همین ایران تجربه شده است. از سیاستگذاری سلامت و نحوه اجرای سیاست پولی تا ممنوعیت واردات خودرو و ارز 4200تومانی، همه در شمار سیاستهایی هستند که پشت آنها ذهنیتهای اشتباه قرار دارد. ذهنیتهایی که با دستاویز قرار دادن احساسات ملی و نشانه رفتن خیر جمعی، کارآمدی سیاستگذاری را قربانی منافع کوتاهمدت و راهحلهای ساختگی میکند.
مرور دوباره اجرای هر یک از این طرحها نشان میدهد کژتابی و مغالطه کلامی اصلیترین راه شناخت این شیوه سیاستگذاری است. در همه تجربیات شکستخورده ما در این سالها، یا سیاستگذار در پی بیشینه کردن منافع خود به کمک ایدههای غلط بوده یا از سر ضعف در فهم یا حل مساله، حجم زیادی از منابع مالی را به جای تولید کالای عمومی و خیر فراگیر، صرف مسکنهای موقتی کرده است.
مسعود نیلی مشاور سابق حسن روحانی در دولت یازدهم که اقتصاددانی است صریح با تجربه سه دهه سیاستگذاری، زمانی نهچندان دور چیزی به این مضمون گفته بود که گرچه در بین گروههای مختلف سیاسی در مباحث سیاست داخلی یا خارجی اختلافاتی وجود دارد اما در حوزه اقتصاد همگی یکصدا اشتباه میزنند! طبیعی است وقتی از نقطه صفر، درک سیاستمدار از موضوع در خطا متولد میشود، همین فرد در دولت سیاستی را پیشنهاد میکند که نتیجهای فاجعهبار را در پی دارد. تلنبار این نتایج ضعیف هم به تنزل جایگاه تیم ملی ایران در رنکینگ جهانی منجر میشود. هزاران مثال میتوان زد که دولتهای مستاصل و فرومانده از خاورمیانه تا آمریکای جنوبی و شمال آفریقا همه در روند سیاستگذاری اقتصادی، در چرخهای از کژتابی و خطای شناختی گرفتار شدهاند. در این پرونده دقیقتر به بررسی چند و چون رشد و نمو ذهنیتهای غلط از اقتصاد و سیاستگذاری اقتصادی در بین سیاستمداران ایرانی پرداختهایم.