شکار مرگبار
سرکوب گرگهای اقتصاد ایران چه عواقبی داشته است؟
90 سال قبل به دنبال یک سیاستگذاری دولتی، بیشتر گرگهایی که در پارک ملی یلواستون در ایالت وایومینگ آمریکا زندگی میکردند، شکار شدند. با حذف این شکارچیان از چرخه حیات اکوسیستم، در طول هفت دهه بعد، جمعیت گوزنها در یلواستون چنان رشد کرد که پوشش گیاهی این پارک حفاظتشده را تا حد زیادی از بین برد. 20 سال قبل، دولتهای محلی و فدرال بار دیگر تصمیم گرفتند این چرخه را معکوس کنند و دهها گرگ را در این پارک ملی رها کردند. با بازگشت گرگها به اکوسیستم طبیعی یلواستون طی دو دهه گذشته، نهتنها جمعیت گوزنها متعادل شد، بلکه رفتار آنها به گونهای تغییر کرد که پوشش گیاهی و حتی ویژگیهای جغرافیای طبیعی پارک به دوران باشکوه گذشته خود بازگشت.
تجربه پارک ملی یلواستون درس مهمی در خصوص نقش عوامل به ظاهر ناخوشایند اکوسیستم در حفظ تعادل آن داشت. اما این درس احتمالاً نه فقط در حوزه محیط زیست که در حوزه اقتصاد هم قابل آموختن است. به ویژه از این نظر که مشابهتهای مهمی با تعالیم یکی از قدیمیترین مکاتب اقتصادی تاریخ مدرن دارد.
فیزیوکراسی -که بسیاری آن را الهامبخش کاپیتالیسم میدانند- میگوید جامعه انسانی یک نظام اجتماعی که مخلوق خواسته انسانها باشد نیست، بلکه جزئی از طبیعت به شمار میرود و لذا تابع قوانین حاکم بر طبیعت است. فیزیوکراتها اقتصاد را جزئی از نظام طبیعی میدانستند و در نتیجه معتقد بودند اقتصاد نیز مانند طبیعت با توجه به مکانیسمهایی که در آن وجود دارد به تعادل میرسد و نیازی به دخالت دولت در رسیدن به تعادل ندارد. برعکس، دخالت دولت میتواند عوامل تعادل اقتصاد را بر هم زند و کل اکوسیستم را ناپایدار سازد.
از آنجا که اقتصاد ایران نمونهای کمنظیر از نقش تخریبکننده دولت در تعادلهای اقتصاد را به نمایش میگذارد، پرونده ویژه این هفته «تجارت فردا» تلاشی است برای بررسی این اکوسیستم معیوب در چارچوب نظرات فیزیوکراتها و با استفاده از استعاره گرگهای پارک ملی یلواستون.