در ظرف جدید ابزار قدیمی نگذاریم
بررسی شرایط اقتصادی رونق یافتن تولید در گفتوگو با داود سوری
داود سوری میگوید: درس شعار امسال این است که رهبری میخواهند آن دغدغههای اصلی را که فکر میکنند کشور با آن روبهروست به مسوولان منتقل کنند؛ این بحث انگیزشی است. ایشان با این نامگذاری آن راهنمای کلی برای سیاستگذار یا اهدافی را که مسوولان اجرایی باید داشته باشند به نوعی مشخص میکنند.
فرهاد حسینپور: سال 1398 برابر رسم معمول، توسط رهبر انقلاب نامگذاری شد و رونق تولید شعار سال جاری شد، شعاری که با توجه به پیشبینیها و شرایط اقتصادی کنونی کشور تحقق آن بعید به نظر میرسد. با این همه داود سوری، اقتصاددان و استاد دانشگاه اعتقاد دارد همیشه میتوان شرایط را بهبود داد و عذری برای کار نکردن در جهت رونق تولید وجود ندارد. سوری معتقد است رهبر انقلاب خود بیش از هر کس دیگری نسبت به محدودیتها آگاهی دارند و این نامگذاری حرکتی انگیزشی برای سیاستگذار است که در جهت رونق تولید حرکت کند. او همچنین هشدار میدهد که این نامگذاری نباید سرپوشی برای تداوم سیاستهای مداخلهجویانه گذشته باشد و اگر هدف رونق تولید است باید در مسیر کاهش محدودیتها و ممنوعیت حرکت کرد.
♦♦♦
به رسم سنتی بیش از 20ساله، در نامگذاری سالها توسط رهبر انقلاب، در سالهای اخیر همواره عناوین اقتصادی انتخاب شدهاند و این نشان میدهد که در این سالها، اقتصاد به مساله اول کشور تبدیل شده است. با این حال فکر میکنید برای تحقق «رونق تولید» که به عنوان شعار امسال برگزیده شده است، شرایط و بستر لازم فراهم است؟
همانطور که اشاره کردید، چند سال متوالی است که شعار و عنوانی که برای سال انتخاب میشود، دارای مضمون اقتصادی است؛ این انتخابها روشنگر این است که دغدغه اصلی نظام نیز بحث اقتصاد است. به هر روی، متغیرها و شاخص اقتصادی روند مناسبی را از خود نشان نمیدهند و به نوعی خانوارهای ایرانی هر روز در حال ضعیفتر شدن هستند و این فرآیندی است که تا بلندمدت نمیتواند ادامه پیدا کند. اما متاسفانه در تمامی این سالها بهرغم انتخاب این عناوین اقتصادی، همان شیوه مدیریتی و حاکمیت همان افکار قدیمی بر سیاستگذاریها و تصمیمات اقتصادی تداوم پیدا کرد و هر بار آن افکار و شیوه مدیریت قدیمی را با یک لباس جدید، پوشش دادند. در واقع، این شعارها آنگونه که شایسته بود، تبیین نشد و مورد توجه قرار نگرفت که موجب تغییری در سیاستها یا افکار سیاستگذاران شود. سال پیش رو نیز سال «رونق تولید» نامگذاری شده و حداقل تاکنون سیاستگذاران برنامهای برای تحقق آن ارائه نکردهاند. اما اینکه رونق تولید چگونه قرار است در سال جاری، اجرایی شود، باید گفت، این بحث در چارچوب محدودیتهای موجود در کشور قابل طرح و بررسی است. فاکتورهای مختلفی روی تولید اثرگذار هستند و یکی از مهمترین این عوامل، سرمایه است که اکنون کشور به دلایلی با کمبود سرمایه مواجه است. در عین حال، کمبود نیروی انسانی کارآمد نیز از دیگر عوامل اثرگذار بر تولید کشور است. توجه داشته باشید، وقتی حرف از سرمایه انسانی به میان میآید، این انتظار وجود دارد که نیروی کار و سرمایه انسانی متناسب با اقتصاد امروز جهانی در کشور تربیت شده باشد. به نظر میرسد در این زمینه با محدودیت مواجه هستیم و سازوکارهایی که در بازار کار حاکم است، اجازه نمیدهد که این نیروی کار با استانداردهای بینالمللی تطبیق پیدا کند. افزون بر این عوامل، موضوع روابط خارجی مناسب نیز در رونق تولید داخلی بسیار موثر است؛ به بیان بهتر، تولید وقتی رونق پیدا میکند که برای آن محصولاتی که تولید میشود بازاری وجود داشته باشد. یکی از بزرگترین بازارها، بازار بینالمللی است که ما باید به آن دسترسی داشته باشیم. متاسفانه اکنون این دسترسی وجود ندارد. این محدودیتها برای ما وجود دارد و انتظار نمیرود که همه آنها در سال جدید برطرف شوند. من فکر میکنم، هدف از انتخاب این عبارت به عنوان شعار سال، این است که با توجه به محدودیتهای موجود تدابیری برای رونق تولید اندیشیده شود. در این چارچوب، ما به جای بازار بینالمللی با بازار ایران روبهرو هستیم که بازار کوچکی نیست و میشود از این بازار استفاده کرد. اما از سوی دیگر، محدودیت سرمایه همچنان به قوت خود باقی است و سرمایهگذاری خارجی نیز عملاً منتفی است. در چنین شرایطی، سیاستگذار باید پسانداز داخلی را به سمت سرمایهگذاری سوق دهد که فقدان و کمبود سرمایه تا حدودی جبران شود. همچنین باید بتوانیم از نیروی کارمان به صورت کاراتر استفاده کنیم و افراد بیشتری به خدمت گرفته شود تا نرخ اشتغال نیز افزایش پیدا کند. در این چارچوب، تکنولوژی که مورد استفاده قرار میگیرد تا آنجا که ممکن است باید کمتر به سرمایه نیاز داشته باشد و بیشتر به نیروی کار متکی باشد. بنابراین، برای حرکت در این مسیر لازم است که محدودیتهایی که بر بازار کار و بر بازار سرمایه و همچنین بر بازار کالا و خدمات بهعنوان جایی که قرار است تولیدات در آن مبادله شود، اعمالشده هرچه سریعتر رفع شود. این سرعت عمل از آن جهت حائز اهمیت است که یک سال زمان بسیار کمی برای به بار نشستن سیاستهای اقتصادی است.
استنباط من از صحبتهای شما این است که برای رونق تولید در سال جاری چندان نمیتوان روی مساله روابط بینالملل حساب باز کرد. آیا این مساله، شامل کشورهایی که در همسایگی ایران به سر میبرند یا به صورت بالقوه، بازار صادراتی ایران هستند و چندان گرفتار مساله تحریم نیستند نیز میشود؟
نه، صحبتهای من به این مفهوم نیست. طبیعی است که ما باید به سمت بازارهای خارجی و به سمت گسترش بازار محصولاتمان حرکت کنیم و تولیدکنندگان ایرانی درون چرخه تولید کالاهای مورد مصرف بینالمللی قرار بگیرند. اینکه من میگویم زیاد نمیتوانیم امید داشته باشیم، به دلیل محدودیتهایی است که از سوی سایر دولتها بر کشور ما تحمیل میشود. این محدودیتها وجود دارد و حداقل چشماندازی برای رفع آنها در آینده نزدیک مشاهده نمیشود. اما این به این معنا نیست که ما خودمان آن بازارها را ببوسیم و کنار بگذاریم. البته باید این مساله را نیز در نظر داشت که شرکتهای ایرانی برای ورود به این بازارهای بینالمللی، برخی استانداردها را رعایت کنند. در واقع مشکل عمدهای که شرکتهای ایرانی برای ورود به بازارهای بینالمللی با آن مواجه هستند، رقابت شدید حاکم بر این بازارهاست. شرکتهای ایرانی شاید بتوانند با استفاده از تعرفهها و برخی امتیازات بهنوعی رقابتها را در بازارهای داخلی محدود کنند، اما در بازارهای بینالمللی چنین رویهای حاکم نیست. بنابراین برای اینکه شرکتها بتوانند وارد بازارهای بینالمللی حتی در کشورهای همسایه و شریک تجاری شوند باید در داخل کشور از کارایی و آزادی عمل بیشتری برخوردار شوند.
با توجه به اینکه گفته میشود، فضای کسبوکار در سالهای اخیر، بیشتر از سیاستهای داخلی آسیب دیده است، فکر میکنید سیاستگذار اقتصادی چه نقشی باید ایفا کند و چه نقایصی را باید برطرف کند و در کل نقش سیاستگذار برای رونق تولید چگونه است؟
شاید بهترین افرادی که میتوانند به این پرسش پاسخ دهند، خود صنعتگران باشند. اگر به گفتار و نوشتار فعالان اقتصادی مراجعه کنید، بهراحتی متوجه میشوید که این افراد با چه مشکلاتی دستبهگریبان هستند. عمده مشکل این افراد با سیاستهایی است که دولت در بازار سرمایه، در بازار کالاها و خدمات و در بازار کار اعمال کرده است. بنابراین شاید فوریترین اقدامی که باید از طرف دولت صورت بپذیرد این است که این محدودیتهای فعالان اقتصادی در فضای کسبوکار را که ناشناخته هم نیستند، شناسایی کند و آنها را از پیش پای تولیدکنندگان بردارد. وقتی سیاستهای متناقضی در بازار نهادهها مانند بازار کار، بازار سرمایه و بازار کالاها و خدمات، اعمال میشود، تولید دچار لطمه شده و کاهش مییابد. در شرایطی که قیمت کالاها، خدمات و حتی نیروی کار از سوی دولت تعیین شود، طبیعی است که تولیدکنندگان قادر به ادامه تولید نخواهند بود.
به نظر میرسد، توصیههای شما بیشتر سلبی است تا ایجابی؛ یعنی آنچه دولت نباید انجام دهد، بیش از اقداماتی است که باید به انجام برساند.
این نبایدها در این سالها که شاید به یک قرن برسد، به باورهای تغییرناپذیر سیاستگذار تبدیل شده که شکستن این باورها چه در میان خود سیاستگذاران و چه در بدنه اجرایی کشور کار بسیار شاقی است و آسان نیست. این نوع تفکرات، در پوست و خون این سیستم اداری ریشه دوانده و وقت آن فرا رسیده که مورد بازنگری قرار گیرد.
اگر بخواهیم مساله را از دریچه علم اقتصاد نگاه کنیم احتمالاً باید با افزایش تولید ناخالص داخلی از رونق تولید بگوییم. یعنی در سال جاری در صورتی موفق به رونق تولید میشویم که رشد اقتصادی مثبت داشته باشیم. مساله اینجاست که چگونه میتوانیم افزایش تولید را تجربه کنیم، آن هم در شرایطی که کارشناسان پیشبینی تعمیق رکود تورمی و رشد منفی را دارند؟
بحثهای زیادی در ادبیات اقتصادی وجود دارد که آیا اساساً رشد تولید یا به طور عام رشد تولید ناخالص داخلی کشور معیار مناسبی برای قضاوت است که بتوان گفت اقتصاد یک کشور رشد پیدا کرده و مردمش زندگی بهتر دارند یا خیر. از لحاظ نظری در این مورد بسیار گفته شده و کتابهای مختلفی هم نوشته شده است. تا جایی که به خاطر دارم آخرین کتابی که در این زمینه به فارسی ترجمه شده، کتابی تحت عنوان «نوآوری بزرگ» است که نویسنده آن هم شخصی به نام احسان مسعود است. در این کتاب که با عنوان فرعی «داستان تولید ناخالص داخلی و ساختن و نساختن دنیای مدرن» نوشته و چاپ شده بسیاری از این نظریههای مهم در مورد تولید ناخالص داخلی مطرح و بررسی شده است. با این حال واقعیت این است که آنچه به قول معروف دم دست است و تقریباً همه روی آن اتفاقنظر دارند همین شاخص تولید ناخالص داخلی است که علم و تجربه نشان داده فعلاً مولفه مناسبتری برای نشان دادن رشد و توسعه اقتصادی یک کشور در گذر زمان است.
در شرایط حال حاضر کشور ما هم شاید واقعاً جای این بحث نباشد که ما راجع به این صحبت کنیم که معیارهای مناسب توسعه و رشد اقتصاد چیست چون ما با بیکاری گستردهای مواجهیم. با توجه به مولفههای مختلف اقتصادی از جمله همین نرخ بیکاری که باید کاهش یابد، به نظر میرسد که بهتر است توجه روی تولید ناخالص داخلی باشد. اما اینکه کدام بخشها باید بیشتر رشد پیدا کنند و سیاستگذار باید به کدام سمت تمایل و توجه بیشتری داشته باشد باید با توجه به محدودیتها و شرایط موجود تعیین شود. به عنوان مثال بهتر است به سمت بخشهایی در اقتصاد برویم که نیروی انسانی بیشتر و سرمایه کمتر نیاز دارد. به نظر من در حال حاضر چندان مهم نیست که تولید را افزایش بدهیم یا خدمات را رشد دهیم. اینها همه بخشهایی از اقتصاد هستند که کاملاً به همدیگر مرتبطاند و تغییر در سهم هر یک از اینها از طرف بازار به آنها تحمیل میشود و هیچکس نمیتواند از بیرون مشخص کند که چه سهمی باید به صنعت اختصاص پیدا بکند یا چه سهمی به خدمات. این بازار است که تعیین میکند کدام یک از این بخشها بزرگتر یا کوچکتر شوند؛ اما در نهایت هر کدام از اینها که رشد یابند به مفهوم ایجاد ارزش برای اقتصاد کشور است و آن ارزش در واقع با پول اندازهگیری میشود. آن پول هم بعد از عبور از کانالهایی به جیب مردم میرسد و این همان هدف نهایی است که دنبالش هستیم.
در مورد اثرات مثبت رونق تولید صحبتهای مختلفی شده است و برای نمونه از ایجاد اشتغال، کاهش نرخ تورم، حفظ ارزش پول ملی، توازن بودجه و... نام برده شده است. به نظر شما آیا از نظر علم اقتصاد، رونق تولید میتواند چنین آثاری داشته باشد؟ یعنی رونق تولید میتواند تورم را که یک پدیده پولی است بهبود ببخشد و کاهش دهد؟
طبیعی است که در گفتار در مورد آثار آن مقداری اغراق میشود، اما نحوه اجرای سیاستهای معطوف به رونق تولید بسیار مهم است. اگر بتوانیم در سال جاری رونق تولید داشته باشیم، به طور طبیعی بیکاری کمتری خواهیم داشت؛ از بار تورمی افزایش نقدینگی کاسته خواهد شد و ارزش پول ملی استحکام بیشتری پیدا میکند.
در مورد تورم هم مقایسه رشد نقدینگی با رشد تولید انجام میشود، به این صورت که اثر اضافی رشد نقدینگی تورمزا خواهد بود؛ پس اگر رشد تولید مثبت باشد و افزایش پیدا کند به طور طبیعی از اثر تورمی افزایش نقدینگی مقداری کاسته میشود. اما در عالم واقعی اقتصاد امروز کشور ما با اعداد بالایی در رشد نقدینگی روبهرو هستیم، وقتی نرخ رشد نقدینگی دورقمی است و از طرفی نرخ رشد بسیار اندک، نمیتوان دل به کنترل تورم بست. اگر بتوانیم خوب کار کنیم و نرخ رشد را در حد صفر یا مثبت نگه داریم و از منفی شدنش جلوگیری کنیم، قدم بزرگی برداشتیم. با توجه به شرایط کنونی کشورمان و زیرساختی که در بازارهای مختلف داریم، بعید است که بتوان در کوتاهمدت به کنترل تورم و توازن بودجه رسید. اما خواهینخواهی این راهی است که باید طی شود و راهی غیر از این وجود ندارد.
معمولاً در راه تحقق شعارهای اقتصادی، این امکان وجود دارد که بدفهمیها منجر به آسیب به اقتصاد شود؛ مثلاً سیاستی پیشنهاد شود که برای رونق تولید باید تسهیلات زیاد و ارزانقیمتی به بنگاهها داده شود یا طرحهایی مانند طرحهای زودبازده به میان آید که نهتنها به رونق تولید نمیانجامد که آثار تورمی هم به بار میآورد و باری بر دوش دولت اضافه میکند. خطرهای احتمالی بدفهمی از رونق تولید را چه میدانید؟
در آغاز بحث اشاره مختصری به این مساله داشتم. شعارهای اقتصادی که در سالهای گذشته داشتیم بهعنوان پوششی برای افکار قدیمی و باورهای سیاستگذار مورد استفاده قرار گرفت. از این شعار هم ممکن است استفاده نابجا صورت گیرد. بنابراین قبل از اینکه به نظر من هرگونه سیاستی را بخواهیم در ظرف رونق تولید جا بدهیم باید ابتدا این ظرف را تعریف کنیم و بگوییم که برای «رونق تولید»، ما فارغ از دو کلمه «رونق» و «تولید»، به چه مفاهیمی توجه داریم. طبیعی است اگر همچنان بخواهیم این شعار را همانند سرپوشی برای تداوم به کار بردن سیاستهای قدیمی مانند سیاستهای کنترلی و تمرکزگرا استفاده کنیم، نتیجهای نمیگیریم. این سیاستها در بخش تولید نکتهای غیر از توزیع منابع و رانت به گونههای مختلف، ایجاد محدودیت بر بازارها و شکلگیری انحصار دربر نداشته است. اگر بخواهیم در این ظرف جدید همان ابزار قدیمی را قرار بدهیم، طبیعی است که به نتیجهای نخواهیم رسید. طبیعی است کسانی که تا به حال از آن سیاستها منتفع بودند، تلاش کنند که مجدداً از سیاست و شعار رونق تولید استفاده کنند و منافع پیشین را همچنان برای خودشان حفظ کنند. توزیع منابع به صورتهای مختلف اعم از وامهای ارزانقیمت، مجوزهای انحصاری، سیاستهای مداخلهای در نیروی کار و بازار سرمایه و... جملگی محدودیتهایی است که اگر نگوییم به طور کل برداشته شود، باید در راستای بحث رونق تولید تنظیم شود. نمیتوان با در اختیار قرار دادن رانت سرمایه محدود در اختیار عدهای خاص به رونق تولید رسید. فقط بازار است که میتواند این تخصیص بهینه را به خوبی انجام دهد. باید بپذیریم بسیاری از سیاستهایی که هماکنون توسط سیاستگذار چه به صورت فردی چه گروهی تعیین میشود، توسط نظام بازار تعیین شود.
میتوانیم بگوییم که حتی اگر از نظر اقتصادی امکان تحقق این نامگذاریها بسیار سخت باشد، از نظر انگیزشی میتواند مفید واقع شود؟ به هر حال میدانیم در کنار همه شاخصها و مولفههای اثرگذار اقتصادی، انگیزه نیز عامل مهمی برای کنش اقتصادی است.
از نظر من درس شعار امسال این است که رهبری میخواهند آن دغدغههای اصلی را که فکر میکنند کشور با آن روبهروست به مسوولان منتقل کنند؛ این بحث انگیزشی است. ایشان با این نامگذاری آن راهنمای کلی برای سیاستگذار یا اهدافی را که مسوولان اجرایی باید داشته باشند به نوعی مشخص میکنند. اما اینکه درون این شعار و راهنمایی چه اجزایی قرار داده شود، معمولاً در اختیار خود سیاستگذار قرار میدهند. ایشان مسیر را روشن میکنند، اما اینکه برای طی این مسیر از چه ابزار و وسیلهای استفاده شود را در اختیار سیاستگذار قرار میدهند.
دقت کنید ایشان که چنین شعاری را مطرح میکنند، بسیار بهتر از ما تمامی محدودیتهایی که کشور با آن روبهروست، میدانند. ضمن اینکه به طور منطقی همیشه این امکان وجود دارد که بتوان بهتر از آنچه هست، عمل کرد. ما هم با تمام محدودیتهای موجود میتوانیم بهتر از حال حاضر عمل کنیم؛ ظرفیتهای نهفتهای وجود دارد که میتوان آنها را شکوفا کرد. محدودیتهای مختلف همیشه وجود دارد، اما ما در اقتصاد حرف از شرایط بهینه میزنیم، یعنی با در نظر گرفتن تمامی شرایط و محدودیتها و ممنوعیتها کدام وضعیت بهترین است. اینکه گفته میشود در این شرایط نمیتوان تولید را رونق داد بحث درستی نیست. حتی در حال حاضر هم این امکان برای ما فراهم است که بتوانیم سازوکار مورد نیاز رونق تولید را بهبود ببخشیم تا با رفع شدن تحریمها و محدودیتها در نقطه مناسبتری قرار بگیریم و بتوانیم از این سازوکار استفاده کنیم. برای کمکاری و نرفتن به سمت اصلاح اقتصاد کشور برای اینکه در راستای رونق تولید قرار گیرد، هیچ دلیل و بهانهای نداریم.