میان ماندن و رفتن
آیا خروج از برجام موقعیت ایران در جامعه بینالملل را تقویت میکند؟
اصولاً سپهر سیاست دارای منطق فازی است. از اینرو منطق ارزشهای «صفر و یک» که قادر به رویت فضای شناور و نامحدود بین اعداد نیست در عالم سیاست محکوم به شکست است. در این چارچوب آنهایی که بهطور مطلق خروج از برجام را نهی میکنند یا آنهایی که بهطور مطلق بر خروج از برجام اصرار میورزند دو روی یک سکه هستند که از فهم منطق فازی عالم سیاست به دور ماندهاند.
اصولاً سپهر سیاست دارای منطق فازی است. از اینرو منطق ارزشهای «صفر و یک» که قادر به رویت فضای شناور و نامحدود بین اعداد نیست در عالم سیاست محکوم به شکست است. در این چارچوب آنهایی که بهطور مطلق خروج از برجام را نهی میکنند یا آنهایی که بهطور مطلق بر خروج از برجام اصرار میورزند دو روی یک سکه هستند که از فهم منطق فازی عالم سیاست به دور ماندهاند. در تاریخ جهان چنین تفکراتی منجر به شکلگیری بزرگترین و عظیمترین جنگهای عالم بشریت شده است. بنابراین ابتدا باید درک کنیم تمام موضوعات سیاسی از جمله موضوع «برجام» مسالهای تکبعدی نیست بلکه طیفی وسیع از اقدامات سیاسی، دیپلماتیک، اقتصادی، امنیتی، نظامی از «عدم خروج محض» تا «خروج قاطع از برجام» را در درون خود داراست.
روزولت، رئیس جمهوری آمریکا در اوایل قرن بیستم راهبرد کلان سیاست خارجی را بر پایه مذاکرات صلحآمیز از نوع ماکیاولی چنین تبیین میکند: «speak softly and carry a big stick» یعنی در حالی که با نرمی و آرامش مذاکره میکنید گُرز خود را در دست داشته باشید تا طرف مقابل همواره حساب کار دستش باشد. به عبارتی مذاکره باید مبتنی بر قدرت و به پشتوانه قدرت باشد. چهار دهه بعد بر اساس همین راهبرد هنری لوس پایه نظریهای خروج آمریکا از انزواگرایی را در سال 1941 در مجله لایف منتشر کرد و آمریکا رسماً با ورود به جنگ جهانی از انزواگرایی خارج شد. از این تاریخ تاکنون جهان به ندرت شاهد بوده که ایالاتمتحده دست به مذاکره متقارن بزند چراکه در اندیشه آمریکایی به قول هنری والاس «آنها که پیمان صلح را مینویسند باید به تمام جهان بیندیشند و هیچ مردم ممتازی نمیتواند وجود داشته باشد» از اینرو بهزعم آنها آمریکا به عنوان یک «ابرقدرت خیرخواه» همواره با استفاده از نیروهای نظامی، تحریم یا سایر اقدامات سختگیرانه در مقابل سایر ملتها (گُرزهای آمریکا) منافع راهبردی خود را تامین کرده است. این همان استراتژی معروف آمریکای کنونی است که در اوج مذاکرات همه گزینهها را روی میز قرار میدهد. بر این اساس آمریکا در فرآیند مذاکره برجام، ایران را به استفاده از گزینه نظامی تهدید کرد، شدیدترین تحریمهای تاریخ علیه ایران را وضع کرد، بزرگترین حملات سایبری علیه ایران را ترتیب داد و سازمان مجاهدین خلق را از فهرست سازمانهای تروریستی خارج ساخت. با وجود این آمریکا در مواردی که طرف مقابل قدرت تهدیدکنندگی بالقوهای را دارا بوده یا در آستانه رسیدن به قدرت تهدیدکنندگی موثر باشد به مذاکرات متقارنتر تن داده است. برای نمونه زمانی که چین از نظر آمریکا به یک قدرت غیرقابل کنترل رسید و منافع آمریکا در خاور دور را به چالش کشید هنری کیسینجر مشاور امنیت ملی نیکسون بهطور محرمانه با رهبر چین مائو تسهتونگ دیدار کرد و شرایط رسمی شدن مناسبات بین دو کشور را مهیا ساخت تا بتوانند چین را حول محوریت آمریکا مهار کند. بسیاری از تحلیلگران برجسته بر این باورند که برنامه هستهای ایران، آمریکا را به میز مذاکره متقارنتر کشاند. اما با خروج آمریکا از برجام برخی معتقدند ایران نتوانست به نحو هوشمندانهای از این فرصت استثنایی استفاده کند و برخی دیگر آن را به ظهور پدیدهای به نام ترامپ نسبت دادهاند. به هر حال چه آن را بر گردن دونالد ترامپ بیندازیم چه نحوه مذاکرات ایرانیها، کارشناسان معتقدند اینک ایران توان چانهزنی متقارن خود را در مقابل آمریکا از دست داده است. موضوعی که کاخ سفید از آن آگاه است و تلاش میکند با بهکارگیری تمام منابع خود، ایران را به میز مذاکره نامتقارن بکشاند. در چنین شرایطی عقل حکم میکند ایران مجدداً دست به اقدامات متقارنسازی بزند. اما چگونه؟ آیا باید از برجام خارج شد؟
یک هفته پس از توافق هستهای ایران و کشورهای 1+5، شورای امنیت با تصویب قطعنامه 2231 رسماً برجام را تایید کرد و عملاً پرونده ایران از میز شورای امنیت برداشته شد. دستاوردی که بسیار حائز اهمیت و در نوع خود کمنظیر بود. از سوی دیگر با وجود تفسیر آمریکا، بریتانیا و فرانسه از پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای مبنی بر آنکه حتی اگر کشورهای عضو این پیمان برای اهداف صلحآمیز نیاز به اورانیوم غنیشده داشتند نهتنها باید آن را از کشورهای هستهای خریداری کنند بلکه به هیچوجه حق غنیسازی را ندارند، برجام هرچند در سطحی محدود ولی به رسمیت شناختن غنیسازی اورانیوم برای ایران را از سوی آمریکا و متحدانش به ارمغان آورد. ایران همچنین در سایه برجام بر وجهه بینالمللی خود افزود، حساسیت جامعه بینالمللی بهخصوص اروپا را در قبال توسعه برنامه موشکی و منطقهای خویش کاهش داد، احتمال اجماع بینالمللی علیه خود را منتفی ساخت و فشارهای آمریکا و متحدان منطقهایاش مبنی بر افزایش بازرسیهای گستردهتر از ایران را بلااثر کرد. با وجود این از یکسو با خروج آمریکا از برجام، اعمال تحریمهای شدید یکجانبه علیه ایران که در نظر بسیاری از تحلیلگران داخلی و خارجی با هدف فروپاشی اقتصاد ایران و در نهایت تغییر رژیم ایران صورت گرفته است و از سوی دیگر تداوم سیاستها و اقدامات غیرموثر و ناکافی اروپا در تامین منافع اقتصادی ایران در چارچوب حفظ برجام، منافع حیاتی اقتصادی، سیاسی و امنیتی ایران را با تهدید جدی مواجه میسازد. اما از سوی دیگر با توجه به ضرورت حیاتی وجود ایرانی باثبات و امن برای اروپا، نظم جدید در حال شکلگیری منطقه با نقش موثر ایران، نگاه روسیه به مسائل جهانی در موازنهسازی با آمریکا، ظهور چین جدید و فعلاً رقابت صلحآمیز با آمریکا، شکاف و اختلاف نظر در پیمان آتلانتیک شمالی و سیاستهای یکجانبهگرایی آمریکا در جهان که در منافع آمریکای منهای جهان (America First) متبلور شده جملگی نگرانی و عدم همراهی جامعه بینالملل را در پی داشته است و در نتیجه متحدان آمریکا را در اندیشه برنامهریزی بلندمدت بدون نیاز به چتر حمایتی آمریکا ترغیب کرده و ایده قرن افول آمریکا یا قرن غیرآمریکایی جهان را در گفتمان سیاست خارجی کشورها شکل داده است. در چنین شرایطی بر مبنای هوشمنداندیشی و درک و فهم صحیح از بنیانهای فکری آمریکا هر چند بازگشت این قدرت فرامنطقهای به چارچوب برجام بسیار دور از ذهن خواهد بود اما بازگرداندن آمریکا به مسیر مذاکرات متقارنتر امکانپذیر است چراکه در این چارچوب منطقی فرصت برای بازیگری ایران و بازیابی شرایط استراتژیک و متقارن با آمریکا به وجود آمده است. بدین منظور ایران میتواند در طیفی از اقدامات هوشمند استراتژی منطق فازی حفظ برجام همزمان با خروج از آن را آغاز کند بدین نحو که ایران میتواند ضمن حفظ برجام بر گسترش نفوذ منطقهای، توسعه برنامه موشکی و اقدامات دیپلماتیک چندجانبهگرایی خود بیفزاید. چراکه در قالب حفظ برجام با مخالفت جدی جامعه بینالمللی مواجه نخواهد شد و همزمان با اقدامات موثر فنی، تکنیکی و مدیریتی میتواند راهبرد خروج از برجام را کلید بزند که البته از نظر نگارنده توازنی ظریف و پیچیده بین اقدامات حفظ برجام و خروج از آن ضرورتی حیاتی قلمداد میشود. موضوعی که به نظر میرسد تهران به دقت در حال اجرای آن است. آزمایش موشکی بالستیک، تداوم حضور موثر در منطقه بهخصوص حفظ مواضع ایران در سوریه و اعلام گسیل شناورهای ایرانی به آبهای آزاد اقدامات هوشمندانه ایران در چارچوب بهرهمندی از حفظ برجام تلقی میشود و در گام بعدی اقداماتی چون تغییرات مدیریتی، فنی و تکنیکی کوچک مانند تعریف و تصویب پروژه جدید در حوزه تحقیق و توسعه غنیسازی در راستای نقض برجام در عین به تاخیر یا تعویق انداختن یا کاهش سرعت برنامههای منطقهای و موشکی، در چارچوب خروج از برجام تعبیر خواهد شد که ضمن فراهمسازی شرایط متقارنتر چانهزنی با آمریکا توازن حمایتی و تعامل سازنده با طرفهای دیگر را از دست نخواهد داد. این راهبرد عزم جدی ایران را در تغییر استراتژی از حفظ برجام بدون منفعت به خروج از برجام و افزایش هزینههای همه طرفین نشان خواهد داد که خود میتواند به تسریع اقدامات جدیتر اروپاییها و پذیرش دولت آمریکا به شرایط مذاکره متقارنتر با ایران بینجامد. راهبردی که ضمن داشتن ریسک بالا بهتنهایی ظرفیت فوقالعاده زیادی در هموارسازی مسیر توافق بزرگ1 را داراست که به تبع آن احتمال تامین صلح و امنیت جهانی نیز افزایش خواهد یافت.