جلوی انتظارات خودمحققشونده گرفته شود
بررسی اثرگذاری بسته جدید ارزی در گفتوگو با کامران ندری
کامران ندری میگوید: اگرچه بانک مرکزی به سمت مکانیسم بازار حرکت میکند، اما با توجه به شرایط کنونی، بازار نباید به دور از مداخلات و اقدامات سیاستی بانک مرکزی باشد.
پس از مدتها انتظار و نقد سیاستهای قبلی، دولت سرانجام از بسته جدید رونمایی کرد، بستهای که اکثر کارشناسان نسبت به رویکرد کلی آن، روی خوش نشان دادند، هرچند که نقدهایی نیز به آن وارد کردند. کامران ندری، مدیر گروه بانکداری اسلامی پژوهشکده پولی و بانکی در گفتوگو با تجارت فردا، حداقل اثر این بسته ارزی را محدود شدن رانت ارزی و کاهش تقاضا برای تهیه ارز ارزانقیمت دانست. او البته معتقد است که بانک مرکزی باید در شرایط کنونی بازار دوم ارزی را به یک شکل متشکل در بازار سرمایه تبدیل کند و بتواند از ابزارهای لازم برای مدیریت این بازار بهره ببرد. از نگاه این استاد دانشگاه، بانک مرکزی باید عنان بازار را در اختیار گیرد، در غیر این صورت انتظارات خودمحققشونده، مدیریت بازار را بر عهده میگیرد و سیاستگذار نیز به دنبال این انتظارات حرکت میکند. ندری همچنین معتقد است میتوان به جای اعطای ارز ارزانقیمت به کالاهای اساسی، سیاستهای حمایتی را به شکل دیگری دنبال کرد.
♦♦♦
بسته ارزی دولت طی روزهای گذشته رونمایی شد و برخی نقدها و تعریفها نیز پس از ارائه شکل گرفت، اما به نظر میرسد که نگاههای مثبت به این بسته بیشتر است. در ابتدای این گفتوگو از نگاه شما چه مزیتها و چه ضعفهایی در بسته ارزی وجود دارد؟
حداقل مزیتی که وجود دارد این است که در بخشنامه جدید، شرایطی مهیا شده است که امکانات رانتجویی برای دریافت ارز ارزان کاهش یافته است. تعداد کالاهایی که مشمول ارز مبادلهای شدند کم شد و تنها کالاهای اساسی و داروها از ارز ارزانقیمت استفاده میکنند و بقیه گروه کالاها باید ارز خود را از منابع آزاد فراهم کنند. در این شرایط، میزان فساد و تقاضا برای تهیه دلار به قیمت دولتی نیز کاهش مییابد و دولت دغدغهای برای تامین ارز برای بخش قابل توجهی از واردکنندگان و متقاضیان ندارد. البته باید توجه کرد که این بخشنامه به چه شکل اجرایی شود و نحوه اجرا بسیار مهم است. در شرایط کنونی نااطمینانی در بازار حاکم شده و مشخص نیست که آینده بازار به چه سمتی حرکت میکند، این نااطمینانی در نهایت سوخت انتظارات تورمی است و باعث تحریک آن میشود، وقتی سیاستگذار به بازار جهت نمیدهد، مردم نرخ بازار ارز را پیشبینی میکنند و در نتیجه این پیشبینیها نیز قابل تحقق است.
اما اگر بانک مرکزی بتواند از شرایط بازار بهره ببرد و یک نرخ سیاستی را در کوتاهمدت اعلام کند و بتواند در این بازه زمانی که نرخ را اعلام کرده، مدیریت بازار را به شکلی انجام دهد که نرخ واقعی به نرخ مدنظر سیاستگذار نزدیک شود، در نتیجه این موضوع باعث پیشبینیپذیر شدن بازار میشود و جلوی انتظارات خودمحققشونده گرفته میشود.
البته این موضوع به این بستگی دارد که دولت چگونه میتواند در بازار مداخله و آن را مدیریت کند.
نکته مهم این موضوع است و به نظر میرسد که شیوه این نوع مداخله بسیار مهم است، چگونه میتوان شرایطی را فراهم کرد که اجرای بسته بهخصوص در معاملات کلان به خوبی صورت گیرد؟
در حال حاضر عمده معاملات کلان در بازار ثانویه صورت میگیرد؛ که در نوع متشکل میتوان به آن بورس ارز اطلاق کرد. در این بازار افراد معاملهگر باید مشخص باشند و هویتشان برای بانک مرکزی مشخص شده باشد که بانک مرکزی بتواند ابزارهای نظارتی با توجه به این بازیگران تنظیم کند. همچنین بانک مرکزی نیز به عنوان یک بازیگر اصلی باید در این بازار حضور داشته باشد و به گونهای مداخله کند که نرخ ارز را بر اساس نرخ سیاستی تنظیم کند. بانک مرکزی بر اساس پیشبینیهایی که انجام میدهد، میتواند در کوتاهمدت هدفگذاری و به گونهای در بازار مداخله کند که در یک بازه یکماهه یا دوماهه بتواند شکاف میان نرخهای موجود در بازار ثانویه با نرخ هدف را به حداقل ممکن برساند. بنابراین باید یک رویکرد فعالانه در بازار داشته باشد. هنگامی که این حضور موثر باشد، در نهایت بازار پیشبینیپذیر خواهد شد و در نهایت روی موج انتظارات حرکت نمیکند، سیاستهای خود را بر اساس نرخ بانک مرکزی تنظیم میکند، در نهایت این نوسانات لحظهای و سفتهبازیهایی که امروز در بازار پررنگ شده، از بازار محو خواهد شد. به نظرم بسته ارزی شرایط را برای این حرکت به وجود آورده، اما باید منتظر حرکت سیاستگذار در عمل ماند.
در شرایط کنونی ذخایر ارزی محدود شده است و شاید امکان فعالیت قابل توجه را به بازارساز ندهد، در این صورت آیا سیاستگذار برای هدایت بازار با مشکل روبهرو نمیشود؟
به نکته مهمی اشاره کردید، بانک مرکزی باید بر اساس داشتههای موجود و با توجه به شرایط آینده، این سیاستها را تنظیم کند که البته کار آسانی نخواهد بود. بازار عمدهفروشی بر اساس حواله ارز صورت میگیرد و در این خصوص بانک مرکزی نیز میتواند از قدرت صادرکنندگان غیرنفتی در این بخش استفاده کند.
اما در بخش خرد عمده نیاز مردم به اسکناس است و این سوال پیش میآید که بانک مرکزی قادر به تامین ارز مورد نیاز به شکل اسکناس است؟ بانک مرکزی باید با هماهنگی شبکه صرافیها این نیاز را برطرف کند که البته در بسته ارزی نیز شرایط برای بازگشت فعالیت صرافیها فراهم شده است. البته صرافیها میتوانند به عنوان بازیگر اصلی در بازار دوم نیز شرکت داشته باشند و در معاملات حجم بالا حضور داشته باشند. به هر حال این به یک مهندسی مالی احتیاج دارد و در این شرایط منتقدان تردید دارند که آیا بانک مرکزی طرح مشخصی را در ذهن خود دارد یا تنها میخواهد به یک بازار ارز بسنده کند، بدون اینکه سیاستگذاری ارزی مشخصی پشت آن وجود داشته باشد. اگر سیاستگذاری ارزی در این بازار صورت نگیرد در نهایت این بازار را نیز با انتظارات پیش خواهد برد و با توجه به حجم بالای نقدینگی در اقتصاد کشور، شرایط برای اینکه انتظارات به شکل محققشده تبدیل شود، وجود خواهد داشت. اگرچه بانک مرکزی به سمت مکانیسم بازار حرکت میکند، اما با توجه به شرایط کنونی بازار نباید به دور از مداخلات و اقدامات سیاستی بانک مرکزی باشد. البته این موضوع به این معنی نیست که واقعیتهای اقتصادی را نادیده گیرد و سیاستهای ارزی باید مبتنی بر واقعیتهای اقتصادی باشد. اگر افزایشی نیز قرار است در نرخ ارز صورت گیرد، این افزایش باید به شکل کنترلشده و از سوی بانک مرکزی صورت گیرد، نه اینکه نرخ در بازار در حال حرکت باشد و بانک مرکزی به دنبال نرخ بازار، حرکت کند و به دنبال رام کردن آن باشد، در حقیقت باید عکس این موضوع باشد و جهتدهی اصلی از سوی بانک مرکزی صورت گیرد، در حقیقت عنان بازار باید در دست سیاستگذار ارزی باشد.
آیا در این شرایط و با توجه به این بسته ارزی میتوان امیدوار بود که عنان بازار در دست سیاستگذار قرار گیرد؟
همانطور که اشاره کردم این موضوعی است که در حال حاضر محل تردید است، اگر بانک مرکزی بتواند این بازار را تعمیق کند و از ابزار مشتقه ارزی بهره ببرد، این ابزارها میتواند به مدیریت بازار ارز کمک کند. این ابزاری است که تا به حال وجود نداشته و اقتصاد ما از آن بهره نبرده است. با توجه به تجربیاتی که ما در بورس کالا داشتیم، میتوانیم شرایطی را مهیا کنیم که در بورس ارز نیز موفق شویم، شرط این موضوع آن است که برای بورس ارز نظارت بر خریداران و فروشندگان و تایید صلاحیت آنها از سوی سازمان بورس اوراق بهادار صورت گیرد و در سوی دیگر، بانک مرکزی نیز باید در این بازار وظیفه سیاستگذاری را بر عهده گیرد، در حقیقت باید تقسیم وظایفی میان این دو سازمان صورت گیرد. اگر بتوانند این همکاری را به شکل هماهنگ انجام دهند، بازار تحت کنترل قرار میگیرد. این تحت کنترل بودن، به معنی ثابت نگه داشتن نرخ بر روی یک عدد و اصرار بر معاملات با آن نرخ نیست. این امکانات ارزی کشور است که نرخ را در بازار تعیین میکند و هنر بانک مرکزی نیز این است که انتظارات را در بازار مدیریت کند. بسته ارزی، یک نقشه راه است، اما شما چه ابزاری دارید و چگونه میخواهید در این مسیر مشخصشده پیش بروید، این موضوع مهمی است که باید برای آن طرح مشخص داشت.
به دلیل اینکه ما بازار متشکلی برای ارز نداریم و بانک مرکزی نیز ابزار لازم برای کنترل ارز را نداشته، در نهایت عمده دلایل نوسانات از نگاه افراد مسوول، به عوامل سیاسی و خارجی نسبت داده میشود، اما باید قبول کرد که نبود زیرساختها و عدم مدیریت مناسب نیز در این نوسانات نقش ایفا کرده است. حتی اگر تحریمها نیز صورت نمیگرفت با توجه به شرایط اقتصادی کشور، این انتظارات میتوانست بر اساس شوک دیگری صورت گیرد و خودبهخود محقق شود. هنر بانک مرکزی، مدیریت انتظارات است. اگر بانک مرکزی این مدیریت را نداشته باشد، در نتیجه انتظارات است که بانک مرکزی و کل بازار را هدایت خواهد کرد، در این شرایط است که بانک مرکزی به دنبال انتظارات در حرکت خواهد بود، موضوعی که به کرات در تجربههای قبلی اقتصاد کشور دیده شد.
بازار ارز باید از شکل سنتی خود خارج شود و به یک فرم سازمانیافته تبدیل شود. نظامی بر آن حاکم شود و ناظری بر آن وجود داشته باشد و سیاستگذار نیز باید استراتژی مشخصی برای حضور در بازار داشته باشد. عمیق شدن بازار نیز باید با همکاری سازمان بورس و اوراق بهادار صورت گیرد، انواع مشتقات ارزی به وجود آید، همچنین بانک مرکزی نیز نیاز دارد با بهرهگیری از معاملهگران شیوه مداخله کردن در این بازار متشکل را بیاموزد، نه با سعی و خطا بلکه با بهرهگیری از اصول فنی که برای آن تعریف شده است. اگر بانک مرکزی بتواند از چالش مهار انتظارات خودمحققشونده پیروز خارج شود، این بازار میتواند اثربخش باشد. در این شرایط نرخ ارز نیز باید بر اساس عوامل بنیادین محقق شود نه بر اساس انتظارات. در حال حاضر اقتصاد کشور با حساب درآمدهای نفتی مازاد تراز تجاری داریم و باید به سمتی حرکت کنیم که بدون نفت تراز تجاری مثبت شود. این موضوعی است که باید در بلندمدت پیگیری شود و در شرایط تحریمها سخت میشود به آن دست یافت. در این شرایط نباید نگرانی برای کمبود منابع ارزی وجود داشته باشد.
شما در صحبتهای خود به یکی از نکات مثبت بخشنامه یعنی محدود شدن ارز دولتی اشاره کردید، اما به نظر میرسد که رقمی حدود 20 میلیارد دلار برای این موضوع در نظر گرفته شده است، این موضوع نمیتواند مجدداً باعث ایجاد رانت و فساد در اقتصاد کشور شود؟
بله، همینطور است، اصولاً وقتی نرخ ارز رسمی و آزاد، فاصله قابل توجهی دارد نمیتوان انتظار داشت که فسادی به وجود نیاید. از نظر من در این بخش دولت میتوانست ارز یارانهای را از دور خارج کند و اگر میخواست سیاستهای حمایتی انجام دهد، باید این سیاستها را نه با توزیع ارز ارزانقیمت، بلکه به شکل دیگری انجام دهد، در حال حاضر شرایط نیز برای پرداخت یارانه نقدی فراهم است و زیرساختها وجود دارد. از سوی دیگر نهادهای حمایتی نیز برای پشتیبانی از خانوارهای کمدرآمد وجود دارند. به عنوان مثال در خصوص دارو، سازوکار تامین اجتماعی وجود دارد که میتواند هزینههای آن را پوشش دهد، میتوان سیاستهای حمایتی در این بخش را توسعه داد یا به عنوان یک نمونه دیگر، در خصوص کالاهای اساسی، سازوکارهای نقدی را داریم که میتواند از مصرفکننده در مقابل افزایش قیمتها حمایت کند. وقتی قیمت کالاهای اساسی به شکل دستوری پایین نگه داشته میشود در نتیجه تولید این کالاها در داخل کشور کاهش مییابد و نیاز به واردات این کالاها نیز افزایش مییابد. همچنین به مصرفکننده این علامت داده میشود که با پایین نگه داشتن این قیمتها، از این کالا بیشتر استفاده کند. همچنین هنگامی که دولت ارز را با قیمت بالاتری عرضه میکند، در نهایت درآمدهای خود را افزایش میدهد و میتواند از این درآمدها به شکل هدفمند برای حمایت از دهکهای کمدرآمد استفاده کند، این در حالی است که پایین نگه داشتن ارز برای کالاهای اساسی یارانه بزرگی است که به کل مصرفکنندگان داده میشود و حتی خانوارهای پردرآمد سهم بیشتری از این کالاها را نسبت به خانوار کمدرآمد مصرف میکنند.
به هر حال اگر دولت بتواند در حوزههای کالاهای اساسی و دارو نیز از قیمتهای دستوری دوری کند، به دلیل اینکه زیرساختهای آن وجود دارد، در مجموع این به نفع کل اقتصاد خواهد بود. سیاستهای حمایتی با تعیین قیمت، نمیتواند بهینه باشد و دولت میتواند از مسیرهایی که آثار منفی کمتری دارد، حمایت خود را انجام دهد؛ روشهایی که همه کشورهای دنیا از آن استفاده میکنند. بسیاری از کشورهای دنیا روشهای حمایتی پیشرفتهای را در دستور کار قرار دادند و امروز کمتر کشوری وجود دارد که با کنترل دستوری نرخها بخواهد سیاستهای حمایتی را توسعه دهد، زیرا اکثر این تجربهها در بلندمدت با شکست و ایجاد هزینه روبهرو شده است.
یکی از چالشهای کنونی این است که میزان عرضه در بازار دوم کاهش یافته و بسیاری از فعالان مانند پتروشیمیها به دلیل انتظار افزایش قیمت، تلاش دارند منابع خود را خارج از کشور نگه دارند، این مشکل را چگونه میتوان حل کرد؟
اگر فرض کنیم که این افراد در یک نظارت قوی قرار میگیرند و قصد خروج سرمایه خود را ندارند، هنگامی که بازار شرایط کمنوسان خود را پیدا کند، خواهناخواه باید این ارز به سیستم بازگردد، زیرا این افراد فعالیت خود را در داخل پیگیری میکنند و به این منابع نیاز دارند. در خارج از کشور نیز نرخ سود بالایی به این منابع تعلق نمیگیرد و شاید تحریمها باعث شود که عملاً دسترسی به این منابع نیز برای شرکتهای ایرانی محدود شود. نکتهای که وجود دارد این است که در بازار ثانویه یک نظم و چارچوبی در نظر گرفته شود و باید معاملات خرد و کلان مشخص شود، به نظر میرسد هنوز در بازار مقررات مشخصی وجود ندارد و در هر حال حاضر نیاز است که این بازار برای فعالان اقتصادی نیز مشخص شود. همانطور که عنوان کردم این بازار باید به شکل شفاف و متشکل در بازار بورس صورت گیرد، زیرا ما تجربه فعالیت در بورس کالا را داریم و میتوانیم بازار بورس را نیز راهاندازی کنیم. در حال حاضر مشکلی که وجود دارد این است که لنگر انتظارات نرخ ارز رها شده است، بنابراین اگر بخواهیم در این خصوص یک کار اساسی داشته باشیم و از ارز برای سیاستهای خود استفاده کنیم، باید شرایطی فراهم شود که این بازار ثانویه، به یک بازار متشکل ارزی تبدیل شود.
دولت در بسته ارزی جدید، ارز مسافرتی را نیز از دایره نرخ رسمی خارج کرد و قرار است خدمات مسافرتی هواپیمایی نیز با نرخ بالاتر صورت گیرد، از سوی دیگر به نظر میرسد هنوز مسافران نتوانستهاند ارز مورد نظر خود را از صرافیها تهیه کنند، نگاه شما به این اقدام دولت چیست؟
هر نوع مداخله در قیمت ارز و پایین نگه داشتن دستوری آن، حتی اگر با هدف حمایت از اقشار آسیبپذیر باشد، موجب ایجاد رانت و فساد میشود. البته در خصوص ارز مسافرتی این بهانه نیز وجود ندارد، مگر برای بیماران که نیاز به درمان در خارج از کشور دارند. تا آنجا که ممکن است دولت باید از چندنرخی شدن جلوگیری کند. این چندنرخی شدن علاوه بر ایجاد فساد و رانت، هم به مصرفکنندگان و هم به تولیدکنندگان علامت منفی خواهد داد. بنابراین هیچ توجیهی برای یارانه به مسافران خارجی وجود نداشته است و حتی در خصوص کالاهای اساسی نیز به نظر میتوان تجدیدنظر کرد.