فرار از مسوولیت
داود سوری از پیامدهای نادیده گرفتن نقش عوامل اقتصادی در التهابات بازارها میگوید
داود سوری میگوید: اینکه از سوی سیاستگذاران گفته میشود علت افزایش قیمتها و التهاب بازارها بحث سیاسی یا جنگ روانی است یا حتی افزایش قیمتها را هم قبول ندارند و آن را حباب میدانند، معتقدم به نوعی به استهزا کشاندن من مصرفکننده است.

خیلیها معتقدند دولت روحانی از ابتدای کار خود روی انتظارات روانی سوار شد و دستاوردهای مثبت اقتصادی او (مثل کاهش تورم و تثبیت نرخ ارز) هم ناشی از انتظارات مثبتی بود که به خاطر برجام ایجاد شد. اما روحانی پیش از این هیچگاه از اثر «انتظارات» حرفی نزده بود. چرا حالا که روند معکوس شده رئیسجمهور از نقش انتظارات و جنگ روانی میگوید و التهاب بازارها و اقتصاد ایران را ناشی از جنگ روانی دشمن میداند؟ این سخنان چقدر با واقعیت منطبق است و با اصول اقتصادی همخوانی دارد؟ با این حال در شرایط فعلی اقتصاد ایران و تشدید التهابات بازارها دشمن یا سیاستگذار چه کسانی مسبب وضع موجود هستند؟ به این بهانه با داود سوری استاد دانشکده اقتصاد دانشگاه شریف به گفتوگو پرداختیم. این اقتصاددان معتقد است این نوع نگرش در بین مسوولان ما نشان میدهد که مساله را به خوبی درک نکردهاند و شناختی از آن ندارند یا اینکه نمیخواهند مشکلات و مسائل اقتصادی را که ناشی از سیاستگذاریهای اشتباهشان بوده به رسمیت بشناسند و بپذیرند.
♦♦♦
بهرغم اینکه ماههاست از التهابات بازارها میگذرد و این وضعیت باعث تشدید نوسانات قیمتی شده است همچنان بر سر ریشه بروز ناملایمات اقتصادی اختلاف نظر در بین مسوولان وجود دارد. به تازگی رئیس جمهور اعلام کرده التهاب بازارها و اقتصاد ایران ناشی از جنگ روانی دشمن است. با توجه به این امر چقدر این سخنان با واقعیت اقتصاد کشور منطبق است و آیا واقعاً جنگ روانی عامل اصلی است؟
مدتی است که شاهدیم مسوولان درباره دلایل بروز التهابات در بازارها و اقتصاد کشور، سخنانی را مطرح میکنند که بیشتر سعی دارند عوامل سیاسی و دستهای پشت پرده را عامل اصلی مشکلات اقتصادی نشان دهند. به طور مثال؛ آقای رئیس جمهور التهاب بازارها و اقتصاد ایران را ناشی از جنگ روانی دشمن میداند یا رئیس کل بانک مرکزی ریشه التهابات ارزی را به عوامل غیراقتصادی و سیاسی ربط میدهد یا وزیر راه و شهرسازی دلایل سیاسی را عامل افزایش قیمت مسکن اعلام میکند. بیان اینگونه اظهارات از سوی مقامات و مسوولان کشور که سکان هدایت اقتصاد کشور را برعهده دارند در مورد مساله اقتصاد کشور که زندگی تمام شهروندان به آن وابسته بوده، بسیار نگرانکننده است. وقتی درباره مساله اقتصادی، تقصیرها را به گردن عوامل سیاسی میاندازیم، فرافکنی میکنیم و موجود خیالی مثل جنگ روانی دشمن را عامل بروز نابسامانی در اقتصاد کشور معرفی میکنیم. این نوع نگرش در بین مسوولان ما نشان میدهد که مساله را به خوبی درک نکردهاند و شناختی از آن ندارند یا اینکه نمیخواهند مشکلات و مسائل اقتصادی را که ناشی از سیاستگذاریهای اشتباهشان بوده به رسمیت بشناسند و بپذیرند. طبعاً در شرایطی که از نقش جنگ روانی دشمن و مسائل سیاسی در تشدید نوسانات بازارها سخن گفته میشود این نکته به خوبی نشان میدهد مسائل اقتصادی در حال حاضر از سوی مسوولان امر پذیرفته نشدهاند. بنابراین تا زمانی که مساله را به خوبی نشناسیم و قبول نداشته باشیم مشخص است که نمیتوانیم راه حل مناسبی برای حل مساله پیدا کنیم و در نتیجه به اینجا میرسیم که سیاستگذاران کشور دست به فرافکنی میزنند و عوامل ثانویه را ریشه اصلی وقوع مشکلات و بحرانهای بازار و اقتصاد کشور عنوان میکنند.
یعنی شما معتقدید بیان اینگونه سخنان از سوی رئیس جمهور و سایر سیاستگذاران اقتصادی کشور بهزعم برخی منتقدان به معنی نادیده گرفتن خطاهای سیاستگذاری و انداختن توپ اشتباهات به زمین دشمن خیالی است؟
ببینید، اینکه از سوی سیاستگذاران گفته میشود علت افزایش قیمتها و التهاب بازارها بحث سیاسی یا جنگ روانی است یا حتی افزایش قیمتها را هم قبول ندارند و آن را حباب میدانند، معتقدم به نوعی به استهزا کشاندن من مصرفکننده است. مردم برای تامین مایحتاج زندگیشان به ناچار باید کالاها را با هر قیمتی که فروشندگان تعیین میکنند بخرند و هر لحظه قیمت کالاها در حال افزایش است. مردم میبینند درآمد ماهانهشان به نصف رسیده و کمتر میتوانند کالا و خدمات خریداری کنند. در چنین شرایطی وقتی مسوولان مساله را سادهانگارانه نگاه میکنند و عوامل خارجی، روانی یا حباب را مقصر جلوه میدهند برای مردم قابل قبول نیست و بیشتر باعث میشود تا اعتمادشان را نسبت به دولت و سیاستگذاران از دست بدهند. از طرفی با چنین نگرشها و رفتارهایی نمیتوان بحرانهای اقتصادی را مدیریت کرد و حتی ممکن است وضعیت را بدتر هم کند.
اتفاقاتی که در چند ماه اخیر در اقتصاد کشورمان رخ داده، مسائلی نبوده که غیرقابل پیشبینی نباشد. شما اگر مروری در آرشیو رسانهها طی دو تا سه سال گذشته داشته باشید به کرات اقتصاددانها نسبت به عواقب سیاستهای اقتصادی دولت هشدار داده و تاکید کرده بودند اقتصاد ایران در مسیر درستی قرار ندارد و دیر یا زود آثار بحران اقتصادی نمایان خواهد شد. متاسفانه دولت نهتنها به به هیچ کدام از هشدارهای کارشناسی توجهی نکرد بلکه اکنون نیز که این پیشبینیها درست از آب درآمده نمیخواهد مساله را بپذیرد و عوامل سیاسی و روانی را باعث بروز اتفاقات اقتصادی میداند. در حالی که هر چقدر هم بحث روانی در بروز التهابات دخیل باشد بیشتر از چهار ماه نمیتواند دوام پیدا کند و باید شرایط عادی در بازارها و اقتصاد کشور حاکم شود اما ماههاست فضای بازارها و اقتصادمان ملتهب شده و شتاب تند نقدینگی کاملاً وضعیت آنها را به هم ریخته و هر روز نیز اوضاع بدتر میشود و سیاستگذاران هم بهجای آنکه ریشه اصلی التهابات را شناسایی کنند تا بتوانند مراحل درمان را آغاز کنند در مسیر بیراهه گام برداشتهاند. این وضعیت مانند رفتار پزشک با بیماری میماند که نمیتواند تشخیص دهد علت بیماری آن فرد چیست و ریشه بیماری را به اعصاب ربط میدهد.
ظاهراً سیاستگذاران ما نیز دچار چنین وضعیتی شدهاند چون نمیتوانند علت و ریشههای اتفاقات اقتصادی اخیر را درک کنند و بفهمند یا بپذیرند، مساله را به حباب و بحث روانی ربط میدهند و حتی در استفاده از این واژهها نیز زیادهروی میکنند. به این نکته هم توجه داشته باشیم؛ هر کدام از مفاهیم اقتصادی چون حباب تعریف علمی مشخصی دارند و نمیتوان به واسطه اینکه قیمت هر کالایی به طور ناگهانی افزایش پیدا کرد بدون آنکه بررسی شود چه عواملی در رشد قیمت موثر بوده عنوان کنیم قیمت آن کالا دچار حباب شده است.
به طور مثال در حال حاضر میبینیم که رئیس کل بانک مرکزی و وزیر اقتصاد هر وقت درباره علل التهابات ارزی حرف میزنند، میگویند وضعیت شاخصهای اقتصادیمان مناسب است، منابع و درآمدهای ارزی کافی داریم و از منظر فاندامنتالهای اقتصادمان دلیلی وجود ندارد که قیمت ارز افزایش پیدا کند. چون از این جهت دلیلی را پیدا نمیکنند برای افزایش قیمتها از حباب و بحث روانی سخن میگویند. متاسفانه اینجاست که متوجه میشویم سیاستگذارانمان شناخت چندانی نسبت به علم اقتصاد و پدیدههایش ندارند و حتی با انکار و فرافکنی به مقابله با مسائل اقتصادی میپردازند.
با توجه به توضیحات شما چرا سیاستگذاران کشور در زمان بروز بحرانهای اقتصادی نمیخواهند آثار و تبعات سیاستهای اشتباهشان را بپذیرند و با پذیرفتن این مساله به مدیریت منطقی و صحیح بازارها و حل و فصل مسائل اقتصادی بپردازند؟
معتقدم زمانی که مسوولان در کشور ما سکان امور اقتصادی را در دست میگیرند به نوعی مغرور میشوند و واقعیتهای اقتصادی را نادیده میگیرند. فکر میکنند همانطور که در دیگر امور میتوانند با دستور دادن آنچه فکر میکنند مطلوبشان است را به دست بیاورند با اقتصاد نیز میتوانند برخورد دستوری داشته باشند و نتیجه مطلوب نیز کسب کنند. در حالی که پدیدههای اقتصادی فرمانپذیر نیستند و اگر به درستی منشأ و ریشههای شکلگیری آنها شناسایی نشوند و با توجه به ویژگیها و ماهیتی که دارند بر اساس اصول علم اقتصاد با آن رفتار نشود به طور حتم نتیجه معکوس حاصل میشود. به طور مثال هیچگاه با سیاست سرکوب قیمتی یا تعیین دستوری قیمتها، تعادل در بازارها نهتنها ایجاد نشده بلکه پس از مدتی بازارها دچار نوسانات شدید قیمتی میشوند. متاسفانه در اقتصاد ایران، سیاستگذارانمان افق بلندمدتی برای سیاستهایی که اجرایی میکنند، در نظر نمیگیرند و تنها به این فکر هستند در کوتاهمدت و سریعاً اثر سیاستهای اقتصادی را که بهکار گرفتهاند مشاهده کنند و به سلامت دوران مسوولیت خود را سپری کنند و فکر نمیکنند ممکن است آن سیاستها در بلندمدت آسیبزا باشند.
به طور مثال در دولت آقای روحانی بارها اقتصاددانان نسبت به عواقب سیاست سرکوب ارزی هشدار دادند اما این دولت هشدارها را نادیده گرفت. من شخصاً فکر کنم علتش این بود که دولت آقای روحانی چون در دوره اول تثبیت نرخ ارز و کاهش تورم از مهمترین دستاوردهایش به شمار میرفت به دنبال آن بود تا پایان دوره دوم نیز به هر قیمتی دستاوردهایش را حفظ کند و بسیار امیدوار بود حداقل این دوره جهش ارزی رخ ندهد تا بتواند به سلامت از این گردنه بحرانساز عبور کند اما در عمل چنین اتفاقی نیفتاد و گرفتار شد. به خاطر دارم در سال 92 زمانی که دولت آقای روحانی بر سرکار آمد آقای جهانگیری معاون اول رئیس جمهور از مردم بابت ناملایمات اقتصادی که در دولت قبلی اتفاق افتاده بود معذرتخواهی کردند. اما اکنون مسوولان دولت آقای روحانی با توجه به اینکه در دوران خودشان هم ناملایمات اقتصادی رخ داده و مردم در شرایط بد اقتصادی روزگارشان را سپری میکنند آیا از مردم عذرخواهی خواهند کرد؟
آنوقت این نوع نگرشها چه پیامدهایی به دنبال دارد؟
قبلاً هم گفتهام اکنون شواهد نشان میدهد مردم اعتماد چندانی به سیاستهای دولت و صحبتهای مسوولان ندارند، آنها تصمیمات اقتصادی خود را بر مبنای تجربهای که از گذشته در زمان وقوع بحرانها داشتهاند و صحبتهای درون جامعه میگیرند. دولت باید به عواقب این مساله توجه کند و اگر مردم به سیاستگذار اعتماد نداشته باشند آن دولت دچار زیان خواهد شد، در نتیجه هزینه اجرای سیاستهایش بسیار بالا خواهد بود.
با این اوصاف پیام این نوع سیگنالهای سیاسی به فعالان اقتصادی و بازیگران بازار چیست؟
چنین سیگنالهایی به بازار و فعالان اقتصادی این پیام را میدهد که دولت تئوری صحیح و اصولی در شناخت پدیدههای اقتصادی و بروز بحرانها و التهابات ندارد و در مقابل نمیداند چگونه با مشکلات اقتصادی برخورد کند که بتواند آن را مدیریت کند و اجازه ندهد دامنه ناملایمات اقتصادی به حدی وسیع شود که باعث افزایش بیاعتمادی مردم به دولت و سیاستهایش شود.
به نظر میرسد اینگونه تصورات حتی در میان عموم جامعه هم تسری یافته، عدهای فکر میکنند که تعدادی دلال میتوانند به آسانی وضعیت بازارها را برهم بزنند و باعث افزایش شدید قیمتها شوند و حتی شاهدیم یکی از سلبریتیها با به راه انداختن کمپینی از مردم خواسته تا کالاهای غیرضروری چون خودرو، طلا و سکه نخرند تا بازار از دست دلالها خارج شود و قیمتها کاهش پیدا کند. اینکه راهحل مسائل و مشکلات اقتصادی بدون در نظر گرفتن ریشههای اقتصادی آن اینگونه سادهانگارانه در نظر گرفته شود نشانگر چیست و چه پیامدهایی دارد؟
نوسانات شدید قیمتی برای مردم ناخوشایند است و زمانی که در چنین شرایطی قرار میگیرند از زاویه دید خودشان و با توجه به اطلاعاتی که از رسانهها و شبکههای اجتماعی و صحبتهای مسوولان میگیرند تصمیمگیری میکنند. وقتی رسانهها به ویژه صدا و سیما و مسوولان اقتصادی کشور دلالها را عامل گرانیها اعلام میکنند و هر خبری از افزایش قیمتها و تشدید نوسانات بازار مطرح میشود تقصیرها را به گردن دلالان میاندازند طبیعی است عموم مردم هم چنین تصوری داشته باشند و با راهاندازی کمپین نخریدن فکر میکنند میتوانند با مشکلات اقتصادی مقابله کنند. متاسفانه دانش اقتصادی در بین عامه جامعه و از جمله سلبریتیهای ما بسیار پایین است و نمیتوانیم انتظار داشته باشیم آنها با نگاه منطقی و از دیدگاه علم اقتصاد به ریشه مشکلات و ناملایمات اقتصادی نگاه کنند. چندی پیش یکی از سایتهای اقتصادی فیلمی در مورد نظرات سلبریتیها از جمله نوام چامسکی درباره ونزوئلا پیش از وقوع ناملایمات اقتصادی منتشر کرد که واکنشهای بسیاری به خود اختصاص داد. اما هیچیک از سلبریتیها حاضر نبودند قبول کنند این نظرات را آنها پیش از وقوع شرایط ناگوار اقتصاد ونزوئلا دادهاند. البته اقداماتی نظیر راهاندازی کمپینهای تحریمی برای نخریدن کالاها تاثیرگذاری چندانی ندارند. چون افراد وقتی منافع اقتصادیشان ایجاب کند کالایی را بخرند این کار را میکنند تا مانع از از دست رفتن ارزش داراییهایشان شوند.
با این اوصاف اگر سیاستگذاران اقتصادی اینگونه تصور کنند خللی به تصمیمات و سیاستهایشان وارد نیست و ریشه معضلات و بحران اقتصادی به مسائل سیاسی و بحثهای روانی برمیگردد، در تصمیمگیری و سیاستگذاریهایشان در آینده چه اثری دارد؟
بروز بحران و ناملایمات اقتصادی تنها خاص کشورمان نیست. در اکثر کشورهای دنیا چنین اتفاقاتی رخ میدهد صرف نظر از اینکه ریشه و عللی که باعث شدهاند اتفاقات رخ دهند چیست شاهدیم کشورهایی موفق شدهاند بحرانها را مهار کنند، دولت و مسوولان آنها این اعتماد را در بین مردم ایجاد کردهاند که توانایی برخورد با مساله را دارند. آنها مسائل را با مردمشان در میان میگذارند و به آنها میگویند مساله را ریشهیابی کردهاند و راهکارها و سیاستهای متناسب اقتصادی را برای حل مساله دارند. با این کار آنها اعتماد مردم را جلب میکنند تا در این مسیر سخت همراه دولت شوند تا از شرایط بحرانی عبور کنند.
متاسفانه در کشور ما این نگرش در بین سیاستگذاران و مسوولان دولتیمان وجود ندارد. وقتی بحرانی رخ میدهد ابتدا آن را نادیده میگیرند و انکار میکنند. به طور مثال زمانی که تازه نوسانات قیمت ارز شروع شده بود آقای نوبخت سخنگوی دولت گفتند که افزایش قیمت ارز را به رسمیت نمیشناسند. یا وقتی دامنه آن بحران فراگیر میشود سعی میکنند با جملاتی چون انشاءالله مشکل حل خواهد شد، وضعمان خوب است مردم نگران نباشند یا با بگیر و ببند و انداختن تقصیرها به گردن عوامل سیاسی و روانی و دلالان فرافکنی کنند. در حالی که بیان چنین جملاتی از سوی مسوولان نشاندهنده این واقعیت است که آنها راهحل و استراتژی صحیحی برای مهار بحران و رفع مشکلات ندارند و در نتیجه مردم هم به سیاستهای دولت اعتماد نخواهند کرد و هزینه اجرای آن سیاستها بالا خواهد رفت و امید به بهبود شرایط اقتصادی کاهش خواهد یافت.