فشار فوری محتمل نیست
بررسی عواقب بازگشت تحریمهای نفتی در گفتوگو با غلامحسین حسنتاش
غلامحسین حسنتاش میگوید: با تجربهای که آمریکاییها در دوره قبل از برجام پیدا کردهاند، در این دوره سعی خواهند کرد روزبهروز نقل و انتقالات بانکی درآمدهای ارزی ایران اعم از نفتی یا غیرنفتی را محدودتر کنند و در این صورت در واقع دسترسی کشور به درآمدهایش محدود میشود و ریسک از بین رفتن درآمدهای صادراتی بالا میرود.
حتی اگر به قطعیت میدانستیم آمریکا قرار است از برجام خارج شود، تا قبل از نطق هشتم می دونالد ترامپ آن را باور نکرده بودیم. حالا اما یک ماه از آن روز گذشته و مطابق با ضربالاجل اعلامی ایالات متحده، کمتر از پنج ماه دیگر صادرات نفت ایران هدف تحریمهای یکجانبه آمریکا قرار خواهد گرفت. هرچند غلامحسین حسنتاش، تحلیلگر بازار نفت معتقد است؛ «در حال حاضر اضافه عرضه چندانی در بازار وجود ندارد و قیمت هم در سطح نسبتاً بالایی است لذا ممکن است آمریکاییها نتوانند بلافاصله فشار زیادی بیاورند و این کار تدریجاً انجام شود.» با این حال این عضو هیات علمی موسسه مطالعات بینالمللی انرژی میگوید: «اگر وضعیت قبل از برجام احیا شود، میزان صادرات نفت و بهتبع آن درآمد نفتی کشور کاهش خواهد یافت. ولی شاید مهمتر از میزان صادرات نفت، مساله نقل و انتقالات بانکی باشد. ممکن است بیشترین فشار بر روی نقل و انتقالات بانکی ایران قرار گیرد و در این صورت درآمد نفت قابل بهرهبرداری و استفاده نخواهد بود.»
♦♦♦
ماه گذشته دونالد ترامپ از خروج آمریکا از برجام خبر داد و اعلام کرد ظرف 180 روز تحریمهای نفتی ایران را بازمیگرداند. بازگشت این تحریمها از دو جنبه میتواند برای ما مهم باشد؛ یکی از نظر اثری که بر صنعت نفت ایران میگذارد، دیگری از حیث تاثیری که بر کاهش درآمدهای نفتی دولت خواهد داشت. ابتدا علاقهمندیم تحلیل شما را درباره وضعیت صنعت نفت ایران پس از احیای تحریمهای جدید آمریکا بدانیم. به نظر شما این تحریمها با صنعت نفت ایران چه میکند؟
اصولاً اگر سیر تحول و تطور تحریمهای آمریکا علیه ایران را بررسی کنید، خواهید دید که همواره صنعت نفت و توابع آن هدف اصلی و محوری تحریمها بوده است. فراموش نکنید که تحریمهای اقتصادی نوعی جنگ یا یک جایگزین حملات نظامی برای تسلیم کردن یک کشور هستند و ما میبینیم که در جریان جنگ تحمیلی عراقِ صدام علیه ایران نیز از روز اول صنعت نفت هدف محوری حملات دشمن بعثی بود و خصوصاً تاسیسات نفتی صادراتی ما و کشتیهایی که نفت ما را بارگیری و به خارج از منطقه جنگی برای تحویل به مشتری حمل میکردند، به صورت مداوم مورد حمله دشمن قرار میگرفتند. دلیل این خیلی روشن است و به وابستگی شدید اقتصاد کشور به نفت و درآمدهای نفتی مربوط میشود. تا وقتی این وابستگی وجود دارد، طبعاً هدف محوری دشمنان چه در حمله نظامی و چه در حمله اقتصادی که در تحریم تبلور مییابد، صنعت نفت خواهد بود.
اگر ما توسعهیافته بودیم و یک بنیان تولیدی قوی در کشور داشتیم که تمام نفت و گاز استخراجی را مصرف میکرد و تنوعی از کالاها و خدمات را صادر میکردیم، آنگاه دیگر شاید محور شدن صنعت نفت در تحریمها معنا نداشت و تحریمها جهت دیگری پیدا میکردند.
تحریم برای ایجاد فشار و از بین بردن طاقت و تحمل برای تسلیم کردن است و طبیعی است که وقتی همه اقتصاد به نفت و درآمد نفت بند است، عمده فشار آنجا متمرکز میشود. اما خود این فشار دو سوی میانمدت و کوتاهمدت دارد. در میانمدت فشار تحریم در این جهت است که اصولاً ما نتوانیم ظرفیت تولید نفتمان را حفظ کنیم یعنی افت طبیعی تولید را جبران کنیم یا ظرفیتمان را افزایش دهیم. بنابراین سعی میشود جلوی سرمایهگذاری نفتی در ایران گرفته شود و در کوتاهمدت نیز تلاش میکنند تا حد ممکن جلوی صادرات نفت ما را بگیرند و همانقدر هم که صادر میشود نتوانیم از وجوه آن به سادگی استفاده کنیم.
خروج شرکتهای بزرگی مثل توتال از صنعت نفت ایران احتمالاً با حضور شرکتهای چینی و روسی جبران خواهد شد. اما حضور شرکتهای کوچک و متوسط اروپایی برای سرمایهگذاری در صنایع نفت ایران هم محتمل است. تغییرات اینچنینی از حیث میزان سرمایه واردشده و تکنولوژیهایی که به خدمت گرفته میشود، چه آثاری برای صنعت نفت ایران خواهد داشت؟
در پاسخ سوال قبلی اشاره کردم که هدف بلندمدت و میانمدت تحریمها جلوگیری از سرمایهگذاری در صنعت نفت است اما در اینجا لازم میدانم اشاره کنم که در چند سال گذشته اگر سرمایهگذاری کافی در صنعت نفت نشده است، مقصر آن تنها تحریمها یا معلق شدن برجام توسط ترامپ نبوده است. به نظر من بعضی از مدیران صنعت نفت خواسته یا ناخواسته با این جهتگیری تحریمها، همراهی کردند. وقتی همه مسائل توسعه بخش بالادستی صنعت نفت به طراحی یک مدل جذاب قراردادی برای جذب شرکتهای بزرگ نفتی تقلیل داده میشود و بعد از سه سال توقف، یک مدل ژنریک یکسان برای طیف متنوع و متفاوتی از میادین هیدروکربنی طراحی میشود که کسی هم از آن سر درنمیآورد و وقتی همه کارهایی که با توان داخلی یا با مشارکت فنی شرکتهای کوچک خارجی قابل انجام است تعلیق میشود تا شرکتهای بزرگ بیایند، این اتفاقی که شاهد آن هستید، میافتد. به نظر من در این زمینه برجام عدمالنفعهایی نیز برای صنعت نفت داشته است چراکه ما میتوانستیم در فضای پسابرجام بسیاری از مشکلات صنعت نفت را به صورتی که عرض کردم راحتتر از گذشته حل کنیم اما به امید آمدن بزرگها(!) بیشتر کارها معلق شد.
بنده سالها پیش نوشتم و توصیه کردم که ما باید مدل توسعه میادین نفتی و گازیمان را تغییر دهیم و ترکیباتی از شرکتهای داخلی و شرکتهای کوچکتر خارجی که صاحبان اصلی فناوری هستند و خود شرکتهای بزرگ هم از فناوری آنها بهره میبرند، شکل دهیم. اما ظاهراً عدهای بیشتر به دنبال تابلو هوا کردن هستند؛ تابلوهایی که برای تحریمها هم سیبل میشود.
اما در مورد فرمایش شما، من شخصاً به شرکتهای روسی خیلی خوشبین نیستم. اگر رفت و آمد این شرکتها را در دو دهه اخیر مرور کنید، جدیت در کار آنها نمیبینید. ضمن اینکه روسها رقیب نفتی و گازی ما هم هستند و تجربه نشان داده است که نوع رقابت روسها سلبی است نه ایجابی یعنی کارشان را با مختل کردن رقبا پیش میبرند نه با سبقت گرفتن. شاید روی چینیها بیشتر بتوان حساب کرد اما نباید از تعاملات گسترده و نوع روابط آنها با ایالات متحده غافل شد. در مورد شرکتهای کوچک و متوسط هم که پیشتر نظرم را عرض کردم اینطور نیست که فناوریهای مورد نیاز تنها نزد شرکتهای بزرگ باشد.
سفر اخیر کمیسیونر انرژی اتحادیه اروپا به ایران با چه هدفی صورت گرفت؟ آیا اروپا میتواند صنعت نفت ایران را از درافتادن به ورطه رکود نجات دهد؟ خرید نفت ایران توسط اروپاییها در کوتاهمدت و میانمدت چگونه تغییر میکند؟ آیا اروپا میتواند -آنطور که ایران خواسته- درباره خرید نفت ایران تضمین دهد؟
به نظر من مساله برجام به نوعی برای اروپاییها حیثیتی شده است به این معنا که آمریکاییها در دوره ترامپ از بسیاری از تعهدات بینالمللی خود عدول و بدعهدی کردهاند که برجام یکی از آنهاست و اروپاییها نمیتوانند در مقابل همه این بدعهدیها سکوت کنند و تسلیم شوند. بنابراین نهایت تلاش خود را میکنند که راهی پیدا کنند که برجام را بدون آمریکا حفظ کنند. سفر مذکور را هم در همین رابطه میتوان تحلیل کرد. اما اینکه آیا اتحادیه اروپا بتواند راهی را پیدا کند یا نه، هنوز روشن نیست. مشکل اصلی در این رابطه مساله تحریمهای ثانویه است. شرکتهای بزرگ اروپایی که نوعاً یا سهامدار آمریکایی دارند یا منافع قابل توجهی در ایالات متحده دارند، اگر مشکل تحریمهای ثانویه حل نشود، چندان تابع نظر دولتهای خود نخواهند بود. بنده حقوق بینالملل نمیدانم ولی بعید میدانم که راهکار حقوقی برای حل مشکل تحریمهای ثانویه وجود داشته باشد. علاوه بر این میزان جرایم و ضررهای احتمالی ناشی از تحریمهای ثانویه برای شرکتها هم چندان قابل پیشبینی نیست که دولتها بتوانند برای آن تضمین دهند. اما این احتمال وجود دارد که اتحادیه اروپا بتواند تشکلی از بانکها و شرکتهایی که مشکل تحریم ثانویه ندارند یا به عبارتی با آمریکا سروکار ندارند را سامان دهند که با ایران کار کنند. باید ببینیم چه میشود.
پیشبینیهای مراکز معتبر بینالمللی حاکی از آن است که با تحریمهای جدید، در میانمدت صادرات نفت ایران بین 200 تا 500 هزار بشکه کاهش پیدا خواهد کرد. با توجه به این تغییرات و در عین حال با در نظر گرفتن تحولات قیمتی بازارهای جهانی، شما چشمانداز درآمدهای نفتی ایران پس از خروج آمریکا از برجام را چگونه تحلیل میکنید؟ آیا تحریمهای جدید منجر به کاهش معنادار درآمدهای نفتی ایران خواهد شد؟
باید یادآوری کنم که در دوران شدید شدن تحریمها تا قبل از برجام، از ابتدای سال 2012، اداره اطلاعات انرژی آمریکا موظف شده بود گزارش دوماهانهای را راجع به وضعیت بازار نفت بدون ایران تهیه کند. در واقع هدف از تهیه این گزارش این بود که فشار بر صادرات نفت ایران را به گونهای تنظیم کند که بالانس بازار جهانی نفت به هم نریزد یعنی متناسب با اینکه عرضه نفت در بازار زیاد بود، فشار را بر عرضه نفت ایران زیاد میکردند و برعکس. تهیه این گزارشها (که روی سایت اداره مذکور موجود است) در ابتدای سال 2016 متوقف شد. میخواهم این نتیجه را بگیرم که میزان کم شدن برداشت نفت ایران تا حدودی هم به وضعیت بازار جهانی بستگی خواهد داشت. در حال حاضر اضافه عرضه چندانی در بازار وجود ندارد و قیمت هم در سطح نسبتاً بالایی است لذا ممکن است آمریکاییها نتوانند بلافاصله فشار زیادی بیاورند و این کار تدریجاً انجام شود.
ولی به هر حال اگر وضعیت قبل از برجام احیا شود، میزان صادرات نفت و بهتبع آن درآمد نفتی کشور کاهش خواهد یافت. شاید مهمتر از میزان صادرات نفت، مساله نقل و انتقالات بانکی باشد. ممکن است بیشترین فشار روی نقل و انتقالات بانکی ایران قرار گیرد و در این صورت درآمد نفت قابل بهرهبرداری و استفاده نخواهد بود.
توافق جدید روسیه، عربستان و امارات برای افزایش تولید نفت بدون مشورت با اوپک به دست آمد و بلافاصله بر بازار اثر گذاشت. به نظر شما اینگونه توافقات چه اثر بلندمدتی بر بازار خواهد گذاشت و چگونه درآمد نفتی ایران را متاثر خواهد کرد؟
اول توجه داشته باشید که همه این مساله را نمیتوان با مساله ایران و تحریمها مرتبط دانست. نکته اینجاست که با ورود پدیده نفت شِیل ایالات متحده آمریکا به بازار جهانی نفت تا حدود زیادی کنترل بازار و قیمتهای نفت از دست اوپک خارج شد و در کنترل نفت شِیل قرار گرفت به این معنا که اگر اوپکیها تولید را کنترل میکردند و قیمت افزایش مییافت، فرصت برای توسعه نفتخامهای شِیلی که هزینه تولیدشان بالاتر است، فراهم میشد و با فاصله کمی عرضه نفت آمریکا افزایش پیدا میکرد و تصمیم اوپک را خنثی میکرد.
در چنین شرایطی از حدود دو سال پیش غیراوپکیها و خصوصاً روسیه به این نتیجه رسیدند که باید با اوپک همکاری کنند تا بتوانند با پدیده شیلها مقابله یا رقابت کنند و به این نتیجه رسیدند که باید با همکاری، قیمت نفت را در حدودی نگهدارند که نه اینقدر کم باشد که درآمدشان خیلی کم شود و اقتصادشان صدمه ببیند و نهچندان زیاد باشد که شیلها رونق پیدا کند. در واقع توافق قبلی برای کنترل تولید هم عمدتاً بین عربستان و روسیه انجام شد و بعد به اوپک آورده شد و به نظر میرسید که قیمتی در حدود متوسط 60 دلار مورد نظر بوده است. اما حالا بیش از شش ماه است که قیمت نفت از 60 دلار فراتر رفته و قیمت نفت برنت نزدیک دو ماه است که بالاتر از 70 دلار در بشکه است و با جذب شدن ذخایر مازاد و متعادل شدن بازار، روند قیمت هم افزایشی است لذا حتی قبل از بحث لغو برجام توسط ایالات متحده نیز پیشبینی میشد روسیه و عربستان در توافق قبلی تجدیدنظر کنند و قدری تولید را افزایش دهند که قیمت به دامنه مورد نظرشان (که اشاره شد)، برگردد. البته بدعهدی ترامپ هم مزید بر علت شد و قیمتها را قدری تقویت کرد. اما این احتمال را هم باید داد که خنثی کردن توافقات روسیه و عربستان و امارات و افزودن به قیمت نفت برای دستیابی به یک رونق شِیلی انگیزه مضاعف دولت ترامپ برای فشار بر کاهش صادرات نفت ایران بشود.
علاوه بر تحریمهای نفتی، درآمد نفتی دولت از محل تحریم بانک مرکزی و مسائل مرتبط با جابهجایی درآمدهای ارزی هم تهدید میشود. اثر این مساله بر کاهش درآمدهای نفتی را چه میدانید و فکر میکنید به طور کلی این کاهش درآمد چه اثری بر سایر بخشهای اقتصاد ایران خواهد گذاشت؟
به نظر من با تجربهای که آمریکاییها در دوره قبل از برجام پیدا کردهاند، در این دوره بیشترین فشار را روی همین مسالهای که میفرمایید، خواهند گذاشت یعنی سعی خواهند کرد منافذ قبلی را هم ببندند و روزبهروز نقل و انتقالات بانکی درآمدهای ارزی ایران اعم از نفتی یا غیرنفتی را محدودتر کنند و در این صورت در واقع دسترسی کشور به درآمدهایش محدود میشود و ریسک از بین رفتن درآمدهای صادراتی بالا میرود و در این صورت هم تورم و هم رکود تشدید خواهد شد. در میانمدت صادرکنندگانی که درآمد صادراتیشان برنمیگردد، ممکن است مجبور شوند صادراتشان را متوقف کنند یا کاهش دهند که این هم رکود را تشدید خواهد کرد.
اگر مذاکرات ایران با اروپاییها برای حفظ برجام به نتیجه نرسد و برجام به کلی از هم فروپاشد، چه چشماندازی در مقابل صادرات نفت و وصول درآمدهای آن پیش روی ما خواهد بود؟ آیا باید انتظار یک سقوط دیگر در درآمدهای نفتی ایران را داشته باشیم (مشابه آنچه در سال 91 اتفاق افتاد)؟
به نظر من در درجه اول تا حد ممکن باید تلاش کرد که برجام حفظ شود. حفظ برجام چند خاصیت دارد؛ امکان شکلگیری یک اجماع جهانی جدید علیه ایران را مسدود میکند، برگشت قطعنامهها و تحریمهای سازمان ملل را ناممکن میکند، حسن نیت ایران را اثبات میکند و به انزوای جهانی بیشتر ترامپ و تیم او کمک میکند و امکان فرصتطلبی اقتصادی طرفهای اقتصادی و تجاری ایران برای منتفع شدن از تحریمها را محدودتر میکند. اما در هر حال بسته به سطح فشارهای آمریکا امکان کاهش قابل توجه در درآمدهای ارزی قابل دسترسی برای کشور وجود خواهد داشت.
در شرایط جدید، گزینههای پیش روی ایران در حوزه دیپلماسی نفتی و همچنین برای جذب سرمایه به این صنعت چیست؟
این سوال مهمی است و در پاسخ آن، مهمترین نکته این است که خروج آمریکا از برجام و بازگشت سایه تحریمها نباید موجب شود که ما در سیاست خارجی و دیپلماسی اقتصادی و به تعبیر شما دیپلماسی نفتی مانند گذشته دچار نوعی خودسانسوری شویم. خصوصاً اینکه اینبار نهتنها اجماع جهانی علیه ما وجود ندارد بلکه میتوانیم برخورد طلبکارانه داشته باشیم.