تشویق به ارزشآفرینی
چگونه میتوان اثربخشی حمایتهای یارانهای را افزایش داد؟
دولت تدبیر و امید برای اصلاحات یارانهای تاکنون موانعی پیشرو داشت که به نظر میرسد مقداری از این موانع برطرف شده است. مثلاً سیستم شناسایی افراد شکل گرفته که این امکان، فرصت و جسارتی به دولت میدهد تا یارانهها را هدفمندتر کند.
دولت تدبیر و امید برای اصلاحات یارانهای تاکنون موانعی پیشرو داشت که به نظر میرسد مقداری از این موانع برطرف شده است. مثلاً سیستم شناسایی افراد شکل گرفته که این امکان، فرصت و جسارتی به دولت میدهد تا یارانهها را هدفمندتر کند. در واقع اکنون دولت با توانایی بیشتری میتواند گروههای ثروتمند و فقیر را شناسایی کند. این کار تنها به منزله حذف یارانهها هم نیست بلکه به نوعی به معنای بازتوزیع یارانههاست یعنی یارانه از افرادی که نیاز کمتری به آن دارند گرفته و به افرادی که نیاز بیشتر به کمک دولت دارند پرداخت میشود. از نظر اقتصاد سیاسی هم به نظر میرسد این اقدام دولت قابل پیشبینی بوده است. معمولاً در دولتهای اول هر رئیسجمهوری منابعی توزیع میشوند و در دولت دوم آن رئیسجمهور معمولاً فرصت اصلاحات بیشتری وجود دارد. البته ممکن است در دولت اول هر رئیسجمهوری هم اقداماتی انجام شود، مانند دولت نخست محمود احمدینژاد که شاهد اجرای طرح بنگاههای زودبازده و مسکن مهر بودیم و در دولت دوم وی، طرح اصلاح هدفمندی یارانهها اجرا شد، تورم افزایش قابل توجهی یافت و نرخ ارز تا چهار برابر هم رشد کرد.
واقعیت این است که با توجه به محدودیت منابع، دولتها باید به صورت صحیحی منابع را هزینه کنند اما اگر رئیس دولتی در دوره اول خود تنها پولپاشی کند، احتمالاً در دولت دوم خود به دنبال اقداماتی خواهد بود که کارهای دولت نخست جبران شود. مثلاً در مقطع فعلی دولت باید بدهیهای سالهای گذشته را مدنظر قرار دهد و سررسیدهای اسناد خزانهای که در سالهای گذشته منتشر شده هم مصداق دیگری است. در حال حاضر هم به نظر میرسد دولت دوم حسن روحانی به دنبال تخصیص بهتر منابع است و از نظر اقتصاد سیاسی میخواهد به گروههای نیازمندتر منابع بیشتری را پرداخت کند. در واقع به نظر میرسد این اقدام دولت از نظر اقتصاد سیاسی هم معنادار است. اگر جمعیت کشور را به 10 دهک درآمدی تقسیم کنیم، خانوارهای دهک اول که فقیرترین دهک محسوب میشوند در سال 1395 بیش از 30 درصد به یارانههای نقدی وابستگی داشتند یعنی یارانه بیش از 180 هزارتومانی ماهانه برای چهار نفر 30 درصد هزینه دهک اول را تامین میکرد. در واقع احتمالاً مجموع هزینه این خانوار در ماه 600 هزار تومان بوده که 30 درصد آن از طریق یارانههای نقدی تامین میشد. اما این درصد در دهک دهم حدود 3 /2 درصد کل هزینههایش بود یعنی یارانه 180 هزارتومانی این خانوار تنها 3 /2 درصد هزینه ثروتمندترین خانوار را تامین میکرد و بقیه هزینههای این خانوار از طریق درآمدها و داراییهای خود تامین میشد. بنابراین اگر دولت یارانه دهک دهم را به دهک اول بدهد، از لحاظ سیاسی این اقدام ارزش قابل توجهی دارد.
اما آیا دولت ایران تاکنون تجربه بازتوزیع را داشته است؟ در این مورد باید اشاره کرد که در مجموع وظیفه دولت عرضه خدمات عمومی (public goods) است و تامین زیرساختها و رفاه و موارد مشابه از این دست کالاها محسوب میشوند که اقشار مختلف به میزانهای متفاوتی از آن بهره میبرند. در واقع در گذشته به نوعی بازتوزیع از سوی دولت وجود داشته اما این بازتوزیعها صرفاً به نفع اقشار فقیر نبوده است. مثلاً در مورد انرژی وقتی به صورت یارانهای این منبع توزیع شد، بیشترین مصرفکنندگان آن، بیشترین بهره را از این یارانه بردهاند. مثلاً حدود 27 درصد هزینههای انرژی (که متناسب با آن میتوان گفت یارانههای انرژی) برای 10 درصد ثروتمندترین خانوار کشور بوده و حدود چهار درصد این یارانههای انرژی برای دهک دهم بوده است. در واقع ثروتمندترین دهک جامعه 7 /2 برابر سهم خود از این یارانهها بهره میبرد و فقیرترین دهک جامعه معادل 4 /0 درصد سهم خود از این یارانهها استفاده میکند. با این حال نکته قابل توجه آن است که سهم هزینههای انرژی از کل سبد مصرفی خانوار دهک دهم تنها 6 /3 درصد بوده اما این میزان در دهک اول به 9 درصد میرسید. بنابراین باید اصلاح یارانه انرژی متناسب با واقعیتهای رفاهی و نقش آن یارانه در وضع زندگی خانوار صورت گیرد. این اصلاح باید بیشتر معطوف به گروههای ثروتمند باشد چراکه همین قیمتهای فعلی انرژی سهم قابل توجهی از سبد مصرف آنها را به خود اختصاص داده است. به دلیل چنین مواردی هم بوده که بحث هدفمندی یارانهها و البته اصلاح آن در پیش گرفته شده که باید دید آیا روش جدید میتواند اثربخشی بیشتری نسبت به روش قبلی داشته باشد؟
حمایتهای اثربخش
ادبیات اثربخشی هنوز ادبیات رایج دولت نیست هرچند در وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی به این سمت گامهایی برداشته شده که ادبیات، ادبیات اثربخشی شود. قاعده دنیا این است که دولتها برای اجرای هر برنامهای باید بررسی کنند این برنامه به یک تغییر بلندمدت تبدیل میشود یا خیر. قرار نیست در روشهای حمایتی دولت هم فقرا همیشه منابع نقدی دریافت کنند بلکه قرار است دولت تاثیری در زندگی اقشار ضعیف جامعه بگذارد که این خانوار از تله فقر خارج شوند. به همین دلیل ابتدا باید بررسی کرد که چرا این خانوار فقیر در فقر ماندهاند و سپس با شکستن آن تله فقر بتوان زمینه را برای خروج همیشگی از فقر فراهم کرد. در برنامه دولت دوازدهم هم به نظر میرسد هدف این است که برای اولین بار برنامههای اثربخش در پیش گرفته شود.
در تبصره 14 لایحه بودجه سال 1397 به یک برنامه هفت هزار میلیاردتومانی برای توانمندسازی افراد اشاره شده که همزمان با حذف یارانه تعداد قابل توجهی از افراد در کنار آن 23 هزار میلیارد تومان اعتبار پرداخت یارانه نقدی، هفت هزار میلیارد تومان دیگر نیز در نظر گرفته شود. اما با این اعتبار قرار نیست مانند گذشته این منابع را مستقیم به حساب افراد واریز کنند بلکه قرار است برای توانمندسازی افراد صرف شود. باید توجه کرد خانوارهای کشور دو دستهاند؛ خانوارهای با قابلیت توانمندسازی و خانوارهای بدون قابلیت توانمندسازی که ممکن است افراد سالمند یا فاقد توانمندی لازم برای ارزشآفرینی باشند. به نظر میرسد دولت برای آن خانوار با قابلیت توانمندسازی آموزشهای مهارتی و واگذاری تسهیلات اشتغالزایی میخواهد در نظر بگیرد. اما باید توجه کرد هیچ دولتی بهتنهایی نمیتواند فقر را از بین ببرد و تا زمانی که افراد خودشان قدمی برندارند این مساله رفع نخواهد شد. دولت با برنامه جدید خود به دنبال این است که با یک شیوه انگیزشی مردم را به ارزشآفرینی با داشتن شغل تشویق کند. با این حال باید بررسیهای بیشتری در این مورد صورت گیرد که کدام گروهها بیشتر در این زمینه قابلیت دارند. مثلاً ممکن است افرادی با فقر نهادی مواجه باشند یعنی به صورت نسلی افرادی از دارایی یا امکاناتی محروم باشند. در این مورد میتوان به نتایج بررسیهای اخیر وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی اشاره کرد. بررسی این وزارتخانه از افرادی که وارد دانشگاه میشوند نشان میدهد از ورودیهای به دو دانشگاه سراسری خوب کشور 60 درصد افراد وضع مالی مناسبی دارند و بقیه اینطور نیستند. اما از همه آنهایی که فارغالتحصیل این دو دانشگاه میشوند وضع اقتصادی پیش از ورود آنها به دانشگاه در میزان درآمد آینده آنها تاثیر دارد یعنی فرد ثروتمندتر نسبت به دیگران هنگام ورود به دانشگاه، پس از فارغالتحصیلی هم امکان کار بهتر یا احتمال اشتغال بیشتری دارد. این یعنی هنگام کاریابی افراد، آنها بیشتر به دارایی و ارتباطات خانواده خود اتکا دارند که این خود تاییدکننده وجود فقر نهایی در کشور است. بنابراین باید بررسی کرد چه عواملی باعث میشوند افراد در فقر باقی بمانند. ممکن است جز فقر نهادی، فقر آموزشی نیز تاثیر داشته باشد.
بنابراین با طرح مدنظر دولت برای سال آینده به نظر میرسد ادبیات اثربخشی حمایتهای یارانهای آغاز شده باشد. از سوی دیگر اخیراً اعلام شد برای اولین بار در دولت ارزیابی اثربخشی در یکی از استانهای کشور درباره یکی از برنامههای رفاهی دولت در حال انجام است که انجام چنین برنامههایی میتواند به توجه بیشتر به ادبیات اثربخشی کمک کند. این امید هم وجود دارد که با تشکیل «صندوق رفاه اجتماعی امید» دیگر شاهد فعالیت سازمانی نباشیم که تنها واسطه پول باشد بلکه سازمانی برای ارزیابی اثربخشی برنامهها داشته باشیم تا بهتر بتواند در این حوزه سرمایهگذاری انجام دهد. با این حال باید توجه کرد که چون تا پیش از این چنین زمینهای فراهم و زیرساختهای آن مهیا نبود، در اجرای چنین برنامههایی باید تامل بیشتری کرد و قطعاً چنین اقداماتی به نسل جدید برنامهها میتواند کمک قابل توجهی کند.