شناسه خبر : 24879 لینک کوتاه

اقتصاددانان ونوسی، سیاستگذاران مریخی

تعامل میان اقتصاددانان و سیاستمداران چگونه شکل می‌گیرد؟

در تصویر کلی، سیستم قدرت1 بستری ا‌ست که در آن تصمیم‌سازی‌های اجتماعی و فعالیت‌های بخش عمومی شکل می‌گیرد. سیستم قدرت تحت تاثیر انتخابات‌ها، لابی‌گری‌ها و کمپین‌ها قرار دارد. بازیگران سیستم‌های قدرت را در یک سمت مردم عادی تشکیل می‌دهند و در سوی دیگر آن سیاستگذاران و سیاستمداران، رهبران اجتماعی و فعالان اقتصادی صاحب‌نفوذ قرار دارند. اقتصاددانان در عمل نه به واسطه دانستن راه‌حل‌های درست یا داشتن بینش دقیق بلکه از مسیر نفوذ در سیستم قدرت توانایی ایجاد تغییر دارند.

 فاطمه نجفی /  دانشجوی دکترای اقتصاد دانشگاه تربیت مدرس

سوال اینجاست که تعامل میان سیاستگذاران و اقتصاددانان در فرآیند سیاستگذاری چگونه ترسیم می‌شود. در تصویر کلی، سیستم قدرت1 بستری ا‌ست که در آن تصمیم‌سازی‌های اجتماعی و فعالیت‌های بخش عمومی شکل می‌گیرد. سیستم قدرت تحت تاثیر انتخابات‌ها، لابی‌گری‌ها و کمپین‌ها قرار دارد. بازیگران سیستم‌های قدرت را در یک سمت مردم عادی تشکیل می‌دهند و در سوی دیگر آن سیاستگذاران و سیاستمداران، رهبران اجتماعی و فعالان اقتصادی صاحب‌نفوذ قرار دارند. اقتصاددانان در عمل نه به واسطه دانستن راه‌حل‌های درست یا داشتن بینش دقیق بلکه از مسیر نفوذ در سیستم قدرت توانایی ایجاد تغییر دارند. برای پایه‌ریزی زمینه تغییرات اقتصادی باید اراده اجزای مختلف هرم قدرت را به صورت فراگیر نسبت به آنها همسو کرد. بنابراین سیاستگذاری در قرن بیست‌ویکم، مقوله‌ای پیچیده، میان‌رشته‌ای و به غایت تخصصی قلمداد می‌شود. سیاستگذار نمی‌تواند و نباید منتظر وقوع یک حادثه باشد که با تکیه بر استعدادهای ذاتی و تجربه خود به حل آن بپردازد. امروزه «بازی‌سازان» و «رهبران» دیگر افرادی با شخصیت کاریزما و استعداد خدادادی همانند چرچیل، روزولت یا تاچر نیستند. همچنین به مدد افزایش عمق نفوذ رسانه‌های مدرن، سیاستگذار مجاز به ایده‌پردازی و بداهه‌گویی نیست زیرا به محض مطرح شدن یک ایده فی‌البداهه، افکار عمومی نسبت به آن موضع خواهند گرفت و ذی‌نفعان از تمام ظرفیت‌های خود استفاده خواهند کرد که خواهان اجرا یا توقف ایده مزبور شوند.

از منظر سیاستگذار، هر تحول، تصمیم یا تغییر سیاستی، در هر حوزه‌ای اعم از اقتصاد، حقوق، روابط بین‌الملل و مانند آن باید در فضای دوبعدی مقبولیت-کارایی دیده شود به این معنا که اولاً مقبولیت سیاستگذار در نتیجه این تصمیم به چه میزان افزایش یا کاهش می‌یابد و ثانیاً به چه میزان کارایی نظام اجتماعی در هر یک از ساحت‌های هدف‌گذاری شده بالا می‌رود. در مواجهه با هر سوال سیاستی، همانند شیوه برخورد با شرایط بعد از زلزله در استان کرمانشاه، اصلاح ساختار نظام بانکی یا فازهای مختلف هدفمندی یارانه‌ها، سیاستگذاران در شأن سیاسی خود بیشتر در پی محقق کردن بعد مقبولیت هستند و اقتصاددانان به دنبال تحقق کارایی و تصویر و انتخاب و ارائه کمال مطلوب. پایداری و اجرایی شدن بسته‌های سیاستی در گرو آن است که هر دو بعد ذکرشده را پوشش دهد. در صورتی که کمال مطلوب ارائه‌شده توسط عالمان اقتصادی منجر به بهبود سطح مقبولیت گروه حاکم و افزایش اعتماد آحاد اقتصادی به منتخبان نشود، سیاستگذار قدرت اجرایی را به سرعت از دست خواهد داد. باید دقت داشت که سیاستمدار فارغ از آنکه خیرخواه باشد یا مشغول بهینه کردن منافع فردی خود، همواره در گیر و دار باقی ماندن در قدرت است. رشته مشترک و جان‌مایه فعالیت‌های سیاستمدار، تلاش برای بقاست.

نظام سیاسی حاکم بر رشد سیاستگذاران یکی از عوامل تعیین‌کننده شکل‌گیری رابطه مستمر میان سیاستمدار و اقتصاددان است. هرچه طول عمر انتظاری فرد در عرصه سیاست طولانی‌تر و مراحل رشد سیاسی آنها گام به گام و قاعده‌مند باشد، بعد کارایی وزن بیشتری خواهد یافت به این معنا که اگر سیاستمدار انتخاب شدن را چه به صورت انتخابات مستقیم و چه در ساختار حزبی، یک بازی تکرارشونده بداند، آثار تصمیمات خود را در افق بلندمدت مد نظر قرار خواهد داد زیرا در طول زمان بارها و بارها نیازمند کسب مقبولیت و اعتمادسازی‌ است. در چنین سناریویی تعامل با متخصصان و به صورت خاص عالمان اقتصادی وزن بیشتری خواهد یافت. تعریف دقیق مسائل، افق زمانی و عمق نفوذ مشکلات یا بهبودها به همراه طراحی بسته‌های سیاستی و نقشه راه از عهده اقتصاددانان برمی‌آید و سیاستگذار در صورت حفظ عالمان اقتصادی در کنار خود، سبدی متنوع و وسیع از انتخاب‌های کارا و سناریوهای محتمل را در دسترس خواهد داشت. در عمل افزایش طول عمر سیاسی از مسیر افزایش طول عمر فرد به طول عمر حزب میسر می‌شود. احزاب به دلیل شکل دادن سازوکارهای رشد گام به گام افراد در کنار طول عمر نامحدود سیاسی خود، منجر به همسو شدن بهینه اجتماعی (کارایی بیشتر) و منافع سیاستگذار (مقبولیت بیشتر) می‌شوند. نیاز حزب به گسترش و حفظ مقبولیت خود در بخش بزرگ‌تری از جامعه ایجاب می‌کند که به دنبال راه‌حل‌های پایدار برای مسائل معیشتی افراد باشد. در چنین ساختار سیاسی‌ای، تقاضا برای مدل‌ها و راه‌حل‌های اقتصادی بهینه است که تقاضا برای حضور اقتصاددانان را در کنار سیاستمداران ایجاد می‌کند. در کشورهای در حال توسعه و به صورت خاص کشورهایی با انتخابات مستقیم و متعدد که احتمال باقی ماندن سیاستمدار بر اسب قدرت را پایین می‌آورد و طول عمر سیاسی افراد را کاهش می‌دهد، اقتصاددانان همواره ناگزیر از تحمیل خود بر سیاستگذار خواهند بود به نحوی که باید از خلأهای ناشی از آشفتگی‌ها و بحران‌ها در نظام اقتصادی برای نزدیک شدن به سیاستگذار استفاده کنند. 

در روی دیگر عدم شکل‌گیری تعامل مستمر و موثر اقتصاددانان و سیاستگذاران، باید ویژگی‌های بسته‌های سیاستی پیشنهادی از سوی عالمان اقتصادی را مدنظر قرار داد. افراد آکادمیک و اقتصاددانان درک‌های دقیق از آنچه هست و آنچه باید باشد، دارند. در بسیاری از موارد نسخه‌های آنها به دلیل دقت و یکپارچگی، نسخه‌های همه یا هیچ است. در دنیایی که به شیوه‌های دموکراتیک اداره می‌شود، تعارض منافع گروه‌ها، پوپولیسم و محدودیت‌های حکمرانی - چه از جنس ظرفیت‌های سازمانی و چه از جنس پذیرش‌های اجتماعی‌- مانع از تحقق بهترین بهینه اجتماعی می‌شود. در مواردی که نسخه‌ها به صورت هم‌ریخت2 بدون در نظر گرفتن این محدودیت‌ها اعمال می‌شوند، تنها اهرم‌هایی از جنس نیاز به وام‌های سازمان‌های بین‌المللی یا ایجاد وجهه قابل قبول از ریسک‌های اقتصادی، پشتوانه اجرایی آنها خواهد بود. در برخی کشورها چنین اهرم‌هایی برای اصلاحات کلان اقتصادی، الزام‌آور نخواهند بود. اول کشورهای در حال توسعه با درآمد بالا که هزینه‌ها، درآمدها و تامین مالی دولت‌ها به نحو معناداری بالاتر از عرف وام‌های بین‌المللی‌ است و دوم کشورهایی که به صورت خودخواسته یا ناخواسته وابستگی ناچیزی به اقتصاد بین‌الملل احساس می‌کنند. در نبود اهرم‌های الزام‌آور خارجی، اقتصاددانان به صورت حیاتی نیازمند افزایش درک خود از جزئیات اجرایی هستند. برای ائتلاف‌سازی در فرآیند ارتقای یک بینش اقتصادی به یک بسته سیاستی و یک بسته سیاستی به یک سیاست اجرایی طراحان نیازمند درگیر شدن در لایه‌ها و مراحل مختلف اجرایی هستند. این جزئیات از مراحل قانونگذاری، نحوه تامین هزینه‌های مالی و غیرمالی تا سازوکارهای سازمانی و اجتماعی لازم برای تحقق یک هدف سیاستی را شامل می‌شود. به عنوان مثال از منظر اقتصاد کلان منابع درآمدی و مصارف هزینه‌ای دولت دو سبد همگون برای قوه مجریه خواهد بود. با این فرض اهمیتی ندارد که راهکار بهبود تراز اولیه دولت که یک اقتصاددان برای مواجهه با ابرچالش بدهی دولت می‌دهد، کدام سازمان‌ها را مجبور به کاهش هزینه خواهد کرد. به‌علاوه ابزارهای بهبود درآمد محدود به افزایش قدرت مالیات‌ستانی خواهد بود. اما در دید جزئی، تصمیم بهینه برای هر وزیر عدم کاهش هزینه‌ها در وزارتخانه متبوع خود و انداختن بار بر دوش دیگران و حفظ سطح مقبولیت خود با عدم کاهش ارائه کالای عمومی است. اگر در نقشه راه پیشنهادی منابع آزادشده ناشی از کاهش هزینه‌ها، در هر سازمان به صورت کلی یا جزئی در اختیار سازمان مزبور قرار گیرد، سازمان‌ها به دلیل عدم امکان استفاده از ناهار مجانی! خود را ناگزیر از کاهش یا بازتخصیص هزینه‌ها به صورتی خواهند یافت که مقبولیت خود را از مسیر بهبود کارایی افزایش دهند.

در یک نگاه رابطه اقتصاددان و سیاستگذار را می‌توان بسیار نزدیک به رابطه مردان مریخی و زنان ونوسی تشبیه کرد. اقتصاددانان و سیاستمداران توابع هدف متفاوت و زبان متفاوت‌تری دارند. هرچه نظام قدرتی که در آن فعالیت می‌کنند، افق زمانی و عمق نیاز آنها به یکدیگر را افزایش دهد، دو طرف سعی در تعمیق این رابطه خواهند کرد، نقش اقتصاددانان در اتخاذ تصمیم‌ها پررنگ‌تر خواهد شد و تقاضا برای فهم بسته‌های سیاستی مبتنی بر تحلیل‌های دقیق بالاتر خواهد رفت. چنین پیشرفتی ماهیتاً طی کردن یک مسیر مارپیچ و صبورانه را می‌طلبد؛ چرخه‌ای شامل بهبود کارایی در اقتصاد، افزایش مقبولیت سیاستگذار، بزرگ شدن دایره قدرت سیاستگذار و اقتصاددان، گامی بزرگ‌تر در بهبود کارایی و الی آخر. 

پی‌نوشت‌ها:
1-  Power system
2- Isomorphic

دراین پرونده بخوانید ...

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها