عاقلترها برندهاند
مردها کاسب بهتری هستند یا زنها؟
پدرم در مورد مادرم زیاد نوشته و آنها که نوشتههای او را از قدیم میخوانند، حتماً یادشان هست که چگونه این دو از هم جدا شدند. موضوع جدایی پدر و مادرم هرچند همیشه تلخ و غمانگیز است اما در این نوشته نمیخواهم به این موضوع بپردازم و قصد من این است که در مورد فعالیتهای اقتصادی مادرم برای شما بنویسم.
پدرم در مورد مادرم زیاد نوشته و آنها که نوشتههای او را از قدیم میخوانند، حتماً یادشان هست که چگونه این دو از هم جدا شدند. موضوع جدایی پدر و مادرم هرچند همیشه تلخ و غمانگیز است اما در این نوشته نمیخواهم به این موضوع بپردازم و قصد من این است که در مورد فعالیتهای اقتصادی مادرم برای شما بنویسم. میدانید که وضع پدرم بد نیست اما وضع مالی مادرم به خصوص وقتی از پدرم جدا شد آن قدرها هم خوب نبود اما در حال حاضر مادرم وضع مالی خوبی دارد. بعد از آن جدایی هنوز ازدواج نکرده و هنوز مثل قدیمها عاشق کار است. دفتر کوچکی در خیابان شریعتی دارد و کار «فاینانس» میکند. کار اصلیاش مشاوره در مورد تامین مالی پروژههای اقتصادی است اما شرایط تحریم، رفتهرفته او را به سمت فاینانس سوق داده واو یاد گرفته چگونه تحریم مالی ایران را دور بزند. عملیات فاینانس آن هم در این شرایط پرریسک و خطر ناک است اما مادرم نشان داده که کارش را خوب بلد است. باورم نمیشود گاهی دست به کارهایی میزند که وقتی برای پدرم تعریف میکنم میزند روی دستش و میگوید چه جراتی دارد مادرت. بحثی که دوست دارم در موردش بنویسم، تفاوت زنان و مردان در فعالیتهای اقتصادی است.
شما چطور فکر میکنید؟ به نظر شما، مردها در امور اقتصادی موفقتر هستند یا خانمها؟ خیلی از دوستان این را بارها از من پرسیدهاند. حتی بعضی از آنها این پرسش را با پدرم در میان گذاشتهاند. پدرم اما جمله معروفی دارد که همیشه در پاسخ به دوستانم آن را تکرار کرده: «فرقی نمیکند عاقلترها برندهاند».
پدر من اهل تفکیک جنسیت برای سرمایه گذاری نیست اما خیلیها نظر او را ندارند. بعضیها معتقدند مردان موفقترند اما بعضیها این نکته را قبول ندارند و بعضیها هم مثل پدر من میگویند ربطی به جنسیت ندارد چرا که عقل سوخت اصلی فعالیتهای اقتصادی است.
وقتی در مورد کسبوکار زنان صحبت میکنم، یاد جمله معروف «آرتور پیگو» نظریهپرداز معروف انگلیسی میافتم که معتقد بود؛ زنان ضعیفتر از مردان هستند. پیگو به همین دلیل معتقد بود کار زنان در خانه تاثیر بیشتری بر اقتصاد ملی میگذارد تا کار در عرصههای مدیریتی. اوج اعتقاد او این بود که دستمزد کمتر زنان در مقایسه با مردان، میتواند باعث به حداکثر رساندن رفاه جامعه باشد.
این روزها اعتقادهای آقای پیگو خیلی رنگ و بو ندارد. فکر میکنم اوج سروصدای ایدههای آقای پیگو به دهه 30 برمیگردد و خوشبختانه دنیا نسبت به 80 سال پیش خیلی پیشرفت کرده است. اعتقادهای پیگو، آن روزها پرسروصدا بود اما امروز، در فضای جدید اقتصاد جهانی، کسی سراغی از اندیشه او نمیگیرد. واقعیت این است که اقتصاد و سرمایهگذاری یا مدیریت و کارآفرینی، جنسیت نمیشناسد.80 سال پس از طرح نظریه معروف اما منسوخ پیگو، نظریه مدرنی با عنوان «اقتصاد جنسیتباور» مطرح شده است که اگر از باورهای غلیظ فمینیستی آن بگذریم، متوجه میشویم که اقتصاد آزاد، درحال ایجاد فرصتهای تازهای برای زنان است.
«اقتصاد جنسیتباور» به زبان ساده میگوید که ما باید جنسیتمحوری را کنار گذاشته و درصدد ایجاد فرصتهای برابر برای همه افراد جامعه باشیم. ایجاد فرصتهای برابر در جامعه میتواند، باعث افزایش بیشتر و سریعتر تولید ناخالص داخلی شود ضمن اینکه افزایش بهرهوری نیروی کار و سرمایه را نیز به دنبال دارد. سادهاش این است که این روزها تجارت وکسب وکار مرد و زن نمیشناسد و حقیقت این است که عاقلترها در اقتصاد برندهاند.
میدانید من فکر میکنم عرصه میان عمل و اندیشه را باید جدا کنیم. عدهای از نظریهپردازان مسائل زنان ظرف سالهای گذشته از عقب ماندگی زنان بسیار سخن گفتهاند و این موضوع را به عرصه امور اقتصادی هم کشاندهاند. این روزها بحث در مورد اقتصاد فمینیستی مد روز شده و همه جا در مورد آن بحث میشود. با این حال من فکرمیکنم اقتصاد فمینیستی یا اقتصادی یا هر مکتب و دیدگاه دیگری در حوزههای فکری و روشنفکری و اندیشه، قابل تحلیل و بررسی است. بنابراین در چارچوب اندیشه میتوان در مورد این مفاهیم بحث کرد اما عرصه واقعی اقتصاد بحث دیگری دارد. اقتصاد علمی است که در مورد «عرضه محدود و تقاضای نامحدود» سخن میگوید و این که اقتصاد علمی است که در مورد توزیع منابع محدود میان افراد توضیح میدهد و در این زمینه زن و مرد نمیشناسد. اعتبار علم اقتصاد به این است که در مورد واقعیتهای موجود منابع صحبت میکند و دنیای واقعی ما را توصیف میکند.
در چنین حالتی، فمینیسم مقابل اقتصاد قرار گرفته و معتقد است الگوهای رایج اقتصاد، به خصوص الگوهای اقتصاد آزاد، حقوق زنان را نادیده گرفته و در تقابل با منافع زنان است. بخشی از این انتقادهای فمینیستی به انگارههای اقتصاد آزاد، همان انتقادهایی است که مارکسیستها و سوسیالیستها به صورت کلی در مورد اقتصاد آزاد مطرح میکنند که من وارد بحث نادرستی یا درستی آن نمیشوم اما میخواهم بگویم خیلی از انتقادها را قبول ندارم. البته من اعتقاد دارم فمینیستها هم مثل همه جریانهای فکری رایج، به دو گروه رادیکال و میانهرو تقسیم شدهاند. در مورد گروه رادیکال نه بحثی دارم ونه لازم میبینم در مورد اندیشههای آنها صحبت کنم اما میانهروها گاهی دغدغههایی دارند که به نظر من باید مورد بررسی قرار گیرد. گاهی فمینیستهای اقتصادی به اصول علم اقتصاد حمله میکنند اما چهرههای میانهروتر آنها سعی میکنند در چارچوب علم اقتصاد به نقد شرایط بپردازند.
باز هم ناچارم به جمله معروف ژان پل سارتر اشاره کنم. او در این زمینه میگوید: «اگر فردی از شکم مادر فلج متولد شود و قهرمان دو استقامت نشود مقصر و مسوول خودش است».من فکر نمیکنم عقبماندگی خانمها درعرصه اقتصادی ربطی به جنسیت داشته باشد. درحقیقت فکر میکنم آن چه باعث میشود فرصتها به صورت یکسان میان همه افراد جامعه تاکید میکنم همه افراد جامعه تقسیم نشود اقتصاد دولتی است که منجر به بیعدالتی اطلاعاتی میشود.
سادهتر این است که باید بگویم محدودیتهای زیادی در اقتصاد ایران وجود دارد اما نه فقط برای زنان که برای مردان هم همین محدودیتها وجود دارد. دراین صورت باید بگوییم فضای کسب وکار مساعد نیست و مجموع کارآفرینان دچار محدودیت هستند. اما این حقیقت را هم باید بپذیریم که قوانین و برنامههای اقتصادی، به صورت عمده محدودکننده فعالیت زنان نیستند.
بهعنوان مثال هیچ قانونی، مالکیت زنان را رد نمیکند یا در هیچ قانونی اشاره نشده است که زنان حق عضویت در هیات مدیره موسسههای اقتصادی را ندارند. درحال حاضر زنان زیادی در هیات مدیره شرکتهای بخش خصوصی عضویت دارند. خیلی از این شرکتها را زنان اداره میکنند. شاید در دولتها چنین نگرشی وجود نداشته باشد که از استعداد و توانایی زنان برای اداره شرکتها استفاده شود اما بخش خصوصی چنین نگرشی نداشته و حتی زمانی که از نظر اجتماعی فشار زیادی به جامعه زنان وارد میشده، باز هم از توانایی زنان استفاده کرده است.
میخواهم بگویم محدودیت وجود دارد اما این محدودیت به دلیل مسائل فرهنگی بوده و نه به دلیل محدودیتهای قانونی. بنابراین آن چه اهمیت دارد، فرهنگسازی در مورد توانایی زنان در عرصههای اقتصادی است که البته این روند، با توجه به رشد روزافزون تعداد زنان فارغالتحصیل رشتههای اقتصادی و مدیریتی رفتهرفته تعدیل خواهد شد. اعتقاد من این است که مسائل حوزه اقتصاد کلان یا سیاستهای اقتصادی دولت، تفاوتی از نظر اثرگذاری نمیشناسد و قانونگذار و برنامهنویس برایش زن و مرد تفاوتی ندارد.
مادرم زن موفقی در عرصه مشاوره امور مالی و تامین منابع مالی شرکتهاست و پدرم در عرصه سرمایهگذاری موفق عمل کرده. به نظر من تنها چیزی که میتواند باعث این موفقیت شود چاشنی تدبیر و تعقل در فعالیت اقتصادی هردو است نه جنسیت آنها.