دولت عراق محکوم به بندبازی است
ارزیابی رفتار اخیر عراق در برابر ایران در گفتوگو با محمدحسین کریمیپور
محمدحسین کریمیپور میگوید: هنوز آمریکاییها از تمام امتیازات قوای اشغالگر صرفنظر نکردهاند. در عراق نیرو و تجهیزات دارند. فضای عراق را کنترل میکنند و اجازه گسترش به نیروی هوایی و دریایی عراق نمیدهند.
«هیچ چیز آمریکا و سعودیها را به اندازه کاهش رابطه با ایران راضی نمیکند و عراقیها این را میدانند. البته موضع ضدایرانی، نزد بخش بزرگی از شیعیان و مرجعیت هزینه دارد. دولت عراق محکوم است به بندبازی ادامه دهد.» این سخن ارزیابی محمدحسین کریمیپور از رفتار اخیر عراقیهاست. وی معتقد است: «عراق همزمان، محتاج جلب نظر واشنگتن و ریاض از سویی و ایران از سوی دیگر است. حفظ این تعادل آسان نیست.» به گفته این پژوهشگر، دولت عراق درگیر بخشهایی از تعهدات ویژه یک کشور شکستخورده و اشغالشده است و این موقعیت دولت عراق را در دستبهیقه شدن با آمریکا خیلی شکننده کرده است. کریمیپور از این وضعیت دولت عراق تعبیر جالبی به کار میبرد و میگوید: دولت عراق در قبال فشار آمریکا، بیشتر شبیه یک بانک بزرگ چندملیتی است تا یک دولت مستقل. در عین حال از نگاه او، این کشور با همه شرایطی که دارد بازار صادراتی بیبدیلی برای ایرانیان محسوب میشود و هیچ بازاری برای تاجران ایرانی جای عراق را نمیگیرد.
♦♦♦
نخستوزیر عراق میگوید مخالف تحریم علیه ایران هستیم اما به آن پایبندیم، معنای این حرف حیدر العبادی چیست؟ چه برداشتی از این سخن نخستوزیر عراق دارید و این سخن چه پیامهایی دارد؟
عراق همزمان، محتاج جلب نظر واشنگتن و ریاض از سویی و ایران از سوی دیگر است. حفظ این تعادل آسان نیست. العبادی در علنیسازی سیاست متعهدانه دولت عراق در قبال آمریکا، بیاحتیاطی کرده است. بیانیه بعدی وزارت خارجه عراق، تلاش برای ایجاد تعادل و دلجویی از ایران است. البته العبادی در هفتههای سرنوشتساز شکلگیری دولت بعدی ملاحظات شخصی و حزبی هم دارد و نمیتواند تحرک سیاسی آمریکا و عربستان در سیاست داخلی عراق را نادیده بگیرد.
در حالی که در تبعیت از قواعد آمریکایی تحریم، حتی اروپا کنار آمریکا نایستاده، چرا عراق اینقدر مراعات قواعد خاص آمریکا را میکند؟
دولتهای اروپایی تبعیت سیاسی نمیکنند. دولت آلمان به رفتارهای آمریکا معترض است و انگلیس و فرانسه هم تعهدات اقتصادی خود به برجام را تکرار میکنند. اما غالب دولتهای کوچک اروپا ساکت هستند. بعضی مثل لهستان و ایتالیا هم به طرف موضع آمریکا غش کردهاند. اما بنگاههای بینالمللی اروپایی و بانکها، در سطح وسیعی، در تبعیت از حساسیت آمریکا، غالباً به پیشواز رعایت قواعد تحریمی ترامپ رفتند. نه از این جهت که آنها از تحریم آمریکا علیه ایران خوششان بیاید، بلکه ریش آنها از جهات مختلف دست آمریکاست. توجه کنید آمریکا بزرگترین بازار دنیا و مالک ارز مادر تجارت جهانی است. آمریکا با بهره از موقعیت ویژه خود به عنوان فاتح غالب دو جنگ جهانی و رهبر غرب در جنگ سرد، بر شکلگیری قواعد تجارت جهانی اثر محوری داشته و موقعیت ممتاز و تفوق بالایی در نظام بینالمللی دارد. نظام جهان، شدیداً آمریکایی است. کسی دوست ندارد در کسبوکار دشمن آمریکا باشد.
به هر حال، دولت عراق درگیر بخشهایی از تعهدات ویژه یک کشور شکستخورده و اشغالشده است. این موقعیت دولت عراق را در دستبهیقه شدن با آمریکا خیلی شکننده کرده است. دولت عراق در قبال فشار آمریکا، بیشتر شبیه یک بانک بزرگ چندملیتی است تا یک دولت مستقل.
میتوانید درباره موقعیت این کشور اشغالشده توضیحاتی بدهید، اینکه وقتی از یک کشور اشغالشده حرف میزنیم دقیقاً از چه محدودیتهایی صحبت میکنیم؟
مساله تعهد ویژه عراق به آمریکا جدی است. من در این موضوع تخصص ندارم و اطلاعات من بیشتر متکی به مطالعات، حضور میدانی و البته مسموعاتم در مذاکرات اقتصادی پسابرجام با طرف عراقی است که من هم از طرف اتاق بازرگانی در برخی از آنها حاضر بودم. عراق پس از سقوط صدام در موقعیت قانونی کشور اشغالشده قرار گرفت. حتی در مرحله آغازین جرج بوش، پل برمر را به عنوان حاکم منصوب کرد. مثل مک آرتور در ژاپن اشغالی پایان جنگ دوم. آمریکا به تدریج سطح موقعیت خود در عراق، بهعنوان نیروی اشغالگر را کاهش داد. استقرار دولت عراقی، انتخابات، تشکیل ارتش و خروج اکثریت قوای اشغالگر از این مراحل است.
اما هنوز آمریکاییها از تمام امتیازات قوای اشغالگر صرفنظر نکردهاند. در عراق نیرو و تجهیزات دارند. فضای عراق را کنترل میکنند و اجازه گسترش به نیروی هوایی و دریایی عراق نمیدهند. در کردستان عراق خارج از نظارت دولت مرکزی حضور نظامی سیاسی غلیظ دارند و وجوه متعدد دیگر!
تا جایی که میدانم عراق متعهد است نفت خود را به دلار فروخته، دلار را در حساب خاصی در بانک آمریکایی جی پی مورگان و در آمریکا موجود کند. آمریکا برای کارسازی تعهدات عراق مثل خریدهای نظامی و تعهد به کویت از این محل اختیارات خاص داشته است. تخصیصهای ارزی دولت عراق هم از این محل بر اساس دستور عراق و البته ممیزی آمریکا مقدور است. آمریکاییها حداقل تا سال ۲۰۱۶ (که من اطلاع داشتم) در بانک مرکزی عراق حضور و نفوذ فوقالعاده داشتند.
محدودسازی ایران هم در اولویتهای آمریکا بود. تا قبل از برجام بانک مرکزی عراق با بانکهای ایرانی رفتار خوبی نداشت. پس دارایی ارزی عراق به دلار است و ارز عراق و سیستم بانکی عراق تقریباً در حد یک مستعمره، در کنترل آمریکاست. از منظر مالی و بانکی و ارزی، عراق همچنان یک کشور اشغالشده است. من در جریان مذاکرات اقتصادی پسابرجام با عراقیها، از نزدیک شاهد قدرت نرم واشنگتن در نخستوزیری، بانک مرکزی و وزارتخانههای عراق بودم. خانم وزیر بهداشت که شیعه و ظاهراً متمایل به ایران بود، به زبان ایران را دعوت میکرد ولی همزمان همین خانم وزیر بهداشت بخشنامه میکرد که ضمانتنامه به غیر دلار پذیرفته نشود که با این اقدام عملاً ریشه پیمانکار ایرانی را میزد. خلاصه العبادی حالا هم دارد میگوید تعهدات خود به نیروی اشغالگر را فراموش نکرده و به آن پایبند است.
علاوه بر این یادمان نرود که حضور نظامی آمریکا و روابط گسترده آن با رقبای دولت مرکزی از کردها تا عشایر، برایش نفوذ مضاعف بر بغداد آورده است. ضمناً خانواده خیلی از مسوولان عراقی نه مقیم بغداد که ساکن غرب هستند. این هم برای آنها تعهد شخصی مضاعف میآورد.
15 سال از اشغال عراق گذشته است. یعنی میگویید تعهدات ویژه عراق تمام نشده است؟
خیر، کم شده ولی تمام نشده است. ممکن است دههها طول بکشد تا این تعهدات عراق تمام شوند. من در دهه ۹۰ میلادی در جنوب آلمان تجارتی داشتم. یادم میآید، اتومبیلهای آمریکایی با پلاک آمریکایی حق تردد داشتند و جرایم کارمندان آمریکایی دولت فدرال و خانواده آنها نه به پلیس محلی بلکه به پلیس نظامی آمریکا احاله میشد. یعنی 50 سال بعد از جنگ دوم جهانی، آمریکا در آلمان لایههایی از حقوق نیروی اشغالگر را حفظ کرده بود. شرایط ویژه حضور ارتش آمریکا در اوکیناوای ژاپن هم از همین سنخ است.
خب در عراق، تخصیصهای ارزی و تامین ارز واردات هم به همین شیوه تحت نظارت آمریکاست؟
تخصیص ارز واردات و مبادلات بینالملل هم در همین بستر دلار و سیستم بانکی آمریکایی جریان داشت. زیر فشار خاص آمریکاییها، ایران همیشه از بخش بزرگی از پتانسیل کار بانکی با عراق محروم بوده است. مثلاً پیمانکاران ایرانی در ارائه ضمانتنامه دلاری رایج در عراق مشکلات زیادی داشتند. در کشوری که ارز معاملات جدی فقط دلار است، تجار از روشهای مرسوم اعتباری و تخصیص ارز دولتی محروم بودند. کار با ایران با ارز بازار آزاد، گرانتر و سختتر بود. مقاومت طولانیمدت عراق در قبال فعالیت معمول شعب بانک ایرانی در عراق را باید مورد اشاره قرار دهم. حتی پس از برجام و بهرغم امضای تفاهمنامه بانکهای مرکزی، همکاری عراقیها در این عرصه هیچوقت رضایتبخش نشد.
یادم میآید رئیس شیعه بانک مرکزی خودش مانع اصلی توسعه رابطه بانکی با ایران بود. وقتی نخستوزیر و اعضای ذینفوذ پارلمان و احزاب او را در فشار گذاشتند تا باب مراوده پسابرجام را با ایران باز کند، با اکراه قبول کرد تفاهمنامه همکاری بانکی بین دو کشور امضا شود. پیشنویس پیشنهادی او پس از این همه تقلا، غالباً بندهایی متضمن تبادل اطلاعات، همکاری آموزشی و این مقولات بود. پیر طرف ایرانی در آمد تا بندهایی متضمن همکاری واقعی در متن قرار گیرد. تجارت چند میلیارد دلاری دو کشور ایران و عراق غالباً با روشهای بدوی و متضمن هزینه زیاد برای طرفین و ریسک بیشتر برای طرف ایرانی بوده است. اینجوری بازار را به دیگران باختهایم!
پس میتوان گفت عراق به دنبال محدود کردن تجارت با ایران است؟
یک چیز مسلم است. عراق در کار با درآمد نفتی دلاری خود و سیستم بانکی دلار پایهاش، پا روی دم فدرالرزرو نخواهد گذاشت. عراق (که عملاً ارز در دسترساش دلار است) تضییق مبادلات پولی، بانکی با ایران را در برنامه داشته و آن را تشدید خواهد کرد. طبعاً در موارد حساسیت آمریکا مثل خودرو هم خیلی محتاط خواهد بود. حتماً گسترش کار با ایران و دهنکجی به دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا در دستور کار عراق نخواهد بود. ضمناً عراق بهبود رابطه با جهان عرب را در برنامه دارد و میداند این امر در گرو نزدیکی با عربستان سعودی است. هیچچیز آمریکا و سعودیها را به اندازه کاهش رابطه با ایران راضی نمیکند و عراقیها این را میدانند. البته موضع ضدایرانی، نزد بخش بزرگی از شیعیان و مرجعیت هزینه دارد. دولت عراق محکوم است به بندبازی ادامه دهد.
طبق آخرین آمار سالانه تجارت ایران، کشور عراق سومین واردکننده بزرگ کالا از ایران محسوب میشود، اگر این بازار را از دست بدهیم، تا چه اندازه به اقتصاد ما فشار میآید؟
از آنجا که رتبه دوم لیست یعنی امارات ماهیت هاب توزیع دارد، در واقع عراق بعد از چین بازار مصرف شماره دوم کالای ایرانی است. نظر به تفاوت جمعیت چین و عراق، سرانه عراقی، بیش از فرد چینی کالای ایرانی میخرد. در سال ۹۶ یک دلار از هر هفت دلار صادرات ما به عراق بوده است. عراق مرزهای آبی و خاکی طویلی با ما دارد و تاثیرات لجستیکی تحریم بر آن کمتر از مقاصد دور است. برای بنگاههای غیردولتی کوچک و متوسط و تولیدکنندگان استانهای مرزی، بازار عراق هدف صادراتی بیبدیلی است. بر عکس کشور پاکستان، پول دارد و قدرت خرید مردم آن با افغانستان قابل قیاس نیست. هیچ بازاری جای عراق را نمیگیرد.
یک نکته دیگر هم تجارت یکسویه ما با عراق است که رابطهای برد-باخت و بستر حساسیت آتی جامعه عراق خواهد بود. جز توریسم مذهبی ما مشتری خدمات یا کالای قابل ذکر دیگری از عراق نیستیم. آن زمان اتاق بازرگانی، صنایع، معادن و کشاورزی ایران تلاش کرد به توسعه همکاری صنعتی از طریق جلب نظر وزارتخانهها و البته اتاق صنایع عراق که ضعیف و تشنه کار بود، بپردازد. بازار وسیعی برای همکاری صنعتی و تولید مشترک در عراق وجود دارد که پرداختن بدان نهتنها به معنای دسترسی به بازار بیشتر است، بلکه نفوذ ایران در کسبوکار عراق را تعمیق خواهد کرد. حضور امروز ما که غالباً تجارت حول کالای مصرفی است، فاقد عمق و پایداری است.
به نظر شما، چرا ما حتی نتوانستیم همسایگان نزدیک خود مانند عراق را در کنار خود حفظ کنیم؟
دلایل زیادی دارد و بحث مستوفایی میطلبد. من به یکی دو مطلب بسنده میکنم. اولاً موقعیت ما به عنوان کشور ویژه و دشمن شماره یک آمریکا، هزینه کار با ما را برای دیگران بالا برده و انتخابهای ما را هم محدود کرده است. آمریکا نزدیک به ربع تولید جهان و بیش از ثلث بودجه دفاعی دنیا را دارد. دلارش ارز مادر تجارت و بانکداری است و سیستم مالی دنیا را تحت سلطه دارد. ثانیاً سیاست ما در کشورهای عربی و اسلامی بسیار آشفته و ضدونقیض بوده و بد هم اجرا شده و به ما فرصت یارگیری و بازارسازی نداده است. غالب کشورهای عربی و غالب مردمانشان از ایران واهمه دارند و آن را نیرویی قوی با اهداف مشکوک میدانند. متاسفانه بهبود نسبی موقعیت ما در شارع عربی که ناشی از توفیقات سال ۲۰۰۶ حزبالله در قبال اسرائیل بود، از کف رفته است. احساسات ضدایرانی و ضدشیعی، در 10 سال اخیر به ضرر ما تشدید شده است. جنگهای سوریه و یمن خوراک اصلی تبلیغات ضدایرانی بوده است. الان هدف اصلی سیاست خارجی کشورهای محور عربستان، نابودی ایران است. متاسفانه خیلی از مردم عرب هم با این هدف همراه هستند. چپ و راست، در اتحادیه عرب و در کنفرانس اسلامی هم علیه ما بیانیه صادر میکنند.
در زمانه عسرت، کدامیک از همسایگان و قدرتها ممکن است همچنان در کنار ما بمانند و کدامیک تغییر رویه خواهند داد؟
در روابط دوجانبه، هر کشوری به منافع خودش نگاه میکند. در زمان حمله به صدام ما در کنارش بودیم؟ ما با کدام کشور شراکت راهبردی داریم که انتظار داشته باشیم کنارمان بماند و هزینهای سنگین برای این همراهی با ما پرداخت کند؟ در جهان، ایران از معدود کشورهایی است که شریک راهبردی قابل ذکری ندارد و عضو پیمان راهبردی معقول دو یا چندجانبهای نیست. این نقیصه علت ماهوی دارد. واقعیت آن است که موقعیت سوقالجیشی، دارایی انسانی و نفوذ ما در منطقه خیلی از قدرتها را به فکر تعامل با ما میاندازد. روسیه، چین و اروپا از آن جمله هستند. ولی مواضع ما در سیاست خارجی چنان غیرمنطبق با روال جهان و هزینهآفرین است که موفق نمیشویم این نیاز آنها را در قبال یک تعهد راهبردی دوجانبه تبدیل به شراکت استراتژیک کنیم که امنیت ما را تقویت کند و فرصتهای ماندگار پیش رویمان نهد. اگر ما «کاکتوس پرخار روابط خارجی» نبودیم، عصر ترامپ، دوران طلایی پایهگذاری روابط جدیتر با «اروپای نامطمئن از آمریکا» بود. وقت امتیازگیری از راه ابریشم 800 میلیارددلاری چین و بازی با کارت اژدهای زرد توسعهطلب تشنه نفوذ در خاورمیانه بود. وقت استفاده جدی از نیازهای حیاتی روسیه و ترکیه به ایران، در جهت گسترش نفوذ ایران بود. نامه اردوغان در نیویورکتایمز و اعلام ایران و چین و روسیه به عنوان جایگزینان -ولو تبلیغاتی و در موضع چانهزنی با ترامپ- را ببینید. اگر واقعنگر و با اولویتهای منطقیتر بودیم و راهبردی دنیاپسندتر داشتیم و در موقعیت کشور ویژه نبودیم، میشد بهرهها برد.
چگونه میتوان همکاری با ایران را برای همسایگان جذاب و توجیهپذیر نگاه داشت؟
با همان روشی که برای توسعه همکاری با قدرتها عرض کردم. خروج کشور از شرایط کشور ویژه، محتاج ارتقای جدی کیفیت حکمرانی، تغییر پارادایم و اصلاح جدی استراتژی است. کار دشواری است که عزم ملی و کلی هزینه دارد. والا در موقعیت امروز میمانیم که آنقدر در بند و محدود هستیم که حتی حقآبه مکتوبمان را از افغانستان استیفا نکردهایم. امروز سوالهای سخت میپرسیدها!
آیا ممکن است کشورهایی که اقتصادشان تحت فشار است (مثل ترکیه) در شرایط جدید میل بیشتری به کار با ایران داشته باشند؟
در سطح تاکتیکی بالاخص برای صدور کالا و خدمات، ممکن است کاری بکنند. اما تا وقتی آمریکا تمام وزنش را روی ریشهکنی ایران انداخته و تا وقتی ما راهبرد خارجی خاردار را رها نکنیم، گشایش جدی و ماندگاری انتظار نمیرود. افق انعقاد شراکت راهبردی پایدار با ترکیه یا روسیه یا چین دیده نمیشود. یعنی موانع جدی در سطح پارادایم و راهبرد برای انعقاد چنین عمقی از شراکت وجود دارد. حتی سوریه یا عراق همپیمان راهبردی ما نیستند. به سوریه بنگرید. روسیه در شراکت تاکتیکی مفیدی، از ایران و دوستانش بهره بزرگ برد. اما حالا بهعنوان فاتح میدان، سهم چندانی برای ایران قائل نیست. خودمان را در شرایط کشور ویژه نهادهایم. در شرایط موجود که منابعمان فرسوده شده، مصارفمان سر به فلک میزند، دشمن فراوان و دوست نایاب، سرمایه اجتماعی قلیل و تنش داخلی کثیر، ابرچالشهای فربه ما راه را بسته و حل مساله را بسیار دشوار کرده است.