رویای ناکام ریاست
چرا ابراهیم رئیسی بر مسند دولت کار و کرامت ننشست؟
ابراهیم رئیسی همانی بود که اصلاحطلبان و اعتدالگرایان برای تشکیل دوقطبی نیاز داشتند و با حذف احمدینژاد انتخابات عملاً به همهپرسی میان دو گفتمان متفاوت بدل شد.
هر چند زمزمه نامزدی حجتالاسلام «سیدابراهیم رئیسی» در انتخابات ریاستجمهوری از پایان سال 95 شنیده میشد اما شوک درگذشت آیتالله هاشمیرفسنجانی در 19 دی همان سال همچنان سایه انداخته بود. همچنین گمان میرفت با نهی صریح محمود احمدینژاد از کاندیداتوری، اصولگرایان هنوز نامزد اصلی خود را نیافتهاند اگرچه در ویژهنامه نوروزی روزنامه شهرداری تهران نشانههایی از تمایل باقر قالیباف به سومین حضور دیده میشد. بارزترین نشانه این بود که در این سالنامه هیچ تصویری از مهمترین درگذشته سال - هاشمیرفسنجانی- دیده نمیشد و آن همه تمرکز بر شخص شهردار خاطره سالهای 84 و 92 را تازه میکرد. با این حال نگاهها به جانب تولیت آستان قدس رضوی بود که آیا پیشنهاد تشکل انتخاباتی اصولگرایان رادیکال را میپذیرد یا نه.
یکی از ویژگیهای اصولگرایی ایرانی این است که هر بار با نامی جدید در انتخابات حاضر میشود و این مرتبه عنوان «جبهه مردمی نیروهای انقلاب» یا «جمنا» را برای خود برگزیده بودند و همین آرایش جدید، احتمال معرفی یک کاندیدای تازه به جای محمدباقر قالیباف را که با خاطره مناظرههای 92 شناخته میشد، بیشتر ساخته بود و آن نامزد جدید نمیتوانست کسی جز ابراهیم رئیسی باشد.
با این حال در شروع سال 96 هنوز فضا انتخاباتی نشده بود. چندان که سعید حجاریان نوشت: «میگویند شب، گربه سمور مینماید و هندو، بچه حور مینماید. من امروز در مطلبی به این ضربالمثل برخوردم و به یاد فضای انتخاباتی کشور افتادم. امروز 15 فروردین 96 است و کمتر از دو ماه دیگر قرار است انتخابات ریاستجمهوری برگزار شود اما نه هنوز کاندیداها مشخص شده و نه برنامهای از سوی آنان ارائه شده است. این در حالی است که در غرب از مدتها قبل این تدارک دیده میشود و مردم با چشم باز پا به صحنه انتخابات میگذارند. در ایران، غالباً شور و نشاطی در چند ماه منتهی به نوروز وجود داشت اما امسال گویی گردِ مرگ بر سر انتخابات پاشیدهاند.» این نگاه سرد حتی این شایعه را هم بر سر برخی زبانها انداخت که شاید حسن روحانی هم در کاندیداتوری دوباره مردد شده باشد. اما فضا ناگهان تغییر کرد. تنها یک روز بعد محمود احمدینژاد کنفرانس خبری برگزار کرد که نهتنها به منزله اعلام حمایت از نامزدی حمید بقایی بود که احتمال کاندیداتوری خود او هم به میان آمد، زیرا قبل از آن نهی رهبری را مربوط به شرایط قبل دانسته و گفته بود «در این چند ماه شرایط دنیا تغییر کرده است».
هر چند در آن موقع روشن نشد منظور او از «تغییر شرایط»، انتخاب دونالد ترامپ به ریاستجمهوری آمریکاست یا درگذشت هاشمیرفسنجانی اما اندکی بعدتر احتمال قویتر این بود که مراد او این است که نهی به خاطر «دوقطبی نشدن» انتخابات بوده و حال که ابراهیم رئیسی در راه است و انتخابات دوقطبی میشود اتفاقاً اوست که میتواند آن را از دوقطبی خارج و به سهضلعی بدل کند.
تردید در کاندیداتوری سیدابراهیم رئیسی به سبب عضویت او در هیات نظارت بر انتخابات بود و وقتی استعفا کرد نشانهای تلقی شد که تولیت آستان قدس رضوی نامزد میشود. هر چند هنوز مشخص نبود که مستقلاً میآید یا نامزدی از جانب جمنا را میپذیرد. سرانجام هم حجتالاسلام رئیسی کاندیدا شد منتها مستقل از جمنا و البته با مشاورانی از یاران احمدینژاد و پیشاپیش همه فرهاد رهبر، رئیس کنونی دانشگاه آزاد و نهتنها رئیسی آمد که محمود احمدینژاد نیز ثبتنام کرد.
دو سناریو متصور بود. اول اینکه اصولگرایان بخواهند صحنه را مانند سال 80 بچینند. چه، در آن دوره چهرههای متعددی را برای رقابت با رئیسجمهوری اصلاحطلب مستقر وقت گسیل داشتند تا شاید هر یک بخشی از کیک آرای 20میلیونی را ببُرد اما نه برای جشن که به قصد از ریخت انداختن. چهرههایی چون احمد توکلی، محمود کاشانی، عبدالله جاسبی، علی فلاحیان و حتی مصطفی هاشمیطبا و علی شمخانی نامزد شدند و انگیزه دو نفر آخر البته متفاوت بود. اما حاصل، دو میلیون رای بیشتر بود. چندان که چارهای برای روزنامه محافظهکار سنتی باقی نماند جز اینکه در سرمقاله خود برشمار کسانی که در انتخابات شرکت نکردهاند مانور دهد.
سناریوی دوم این بود که با چند نامزد بیایند اما دست آخر یکی از دو نفر رئیسی- قالیباف که در مناظرهها و نظرسنجیها بهتر ظاهر شده باشد انتخاب شود. هرچند که پیدا بود رئیسی برای انصراف نیامده و تجدید رقابت «سید و شیخ» و این بار وارونه وسوسهانگیز مینمود. لابد با این احتمال که عوامالناس چندان به گرایش سیاسی «سید» کار ندارند و او را بر «شیخ» ترجیح میدهند چنانکه در دوم خرداد 76 چنین کردند. اما آنچه این معادله را بر هم میزد این بود که سیدِ پیروز 76 با تکرار خود باز جانب شیخ را گرفت.
ابراهیم رئیسی همانی بود که اصلاحطلبان و اعتدالگرایان برای تشکیل دوقطبی نیاز داشتند و با حذف احمدینژاد انتخابات عملاً به همهپرسی میان دو گفتمان متفاوت بدل شد.
40 سال قبل اوریانا فالاچی خبرنگار مشهور ایتالیایی از شاه پرسیده بود: آیا به خدا اعتقاد دارید؟ شاه در پاسخ گفته بود: «بله، باور دارم اما اگر هم خدایی در کار نبود بشر باید اختراع میکرد تا به انسان هدف و انگیزه و معنی بدهد.» در مَثَل مناقشه نیست اما اگر هم ابراهیم رئیسی نامزد نمیشد حامیان روحانی به یک رئیسی نیاز داشتند تا «نه» به او در قالب رای به روحانی جلوه کند. تردید نمیتوان کرد که کاندیداتوری حجتالاسلام رئیسی در افزایش خیرهکننده آرای حسن روحانی تا 24 میلیون موثر بود.
البته آرای 16میلیونی خود او هم قابل توجه است و نمیتوان نادیده انگاشت و از این نظر رئیسی نسبت به اصولگرایان ناکام دیگر و چهرههایی مانند حداد عادل هم متفاوت ظاهر شد.
درباره فرد اخیر نویسندهای به طنز نوشت: او در هر انتخابات 12 میلیون رای دارد. نیم میلیون رای برای خودش و 5 /11 میلیون رای اما برای انگیزه بخشیدن به رای به رقیب!
با اینکه در شامگاه دوشنبه 25 اردیبهشت 96 محمدباقر قالیباف کناره گرفت و از حامیان خود خواست به ابراهیم رئیسی رای دهند تا «دولت کار و کرامت» به بار نشیند اما به بار ننشست و آقای رئیسی، رئیسجمهور نشد و در منصب تولیت باقی ماند. او پیش از این نیز بهرغم همه مناصب حساس و در حد ریاست، واژه «رئیس» را تجربه نکرده بود.
طعنهآمیزتر از همه اما این است که در انتخابات ریاستجمهوری 96، سیدابراهیم رئیسی را نه با حلقهای از احمدینژادیهای پیرامون، نه با باقر قالیباف که به سود او کناره گرفت، نه با توئیت حمایتآمیز محسن رضایی، نه با یورش حسن روحانی در راند آخر مناظرهها و اشاره به نقش او در دادگاه ویژه روحانیت، نه با ابوالزوجه -آیتالله علمالهدی- و نه با وعده اعطای سند به حاشیهنشینهای مشهد که با «امیرحسین مقصودلو» یا «امیر تتلو» به یاد میآید و آن دیدار تاریخی در فرودگاه.
اگر چه عکس یادگاری با خواننده موسیقی زیرزمینی با بدنی سراسر خالکوبی شده «تتلیتیها»ی غالباً زیر سن قانونی را ترغیب نکرد به کاندیدای مورد حمایت تتلو رای دهند اما اصلِ اصیلِ اصولگرایی را پیش چشم همه قرار داد که همانا قدرت است.