تنهایی پرهیاهو
چرا علی کریمی بودن سخت است؟
علی کریمی حالا یک رسانه است؛ رسانهای که بیرحمانه نقد میکند و پاسخ میخواهد. در روزگاری که رسانهها آرامآرام کارکردشان را از دست دادهاند و به روزمرگی دچار شدهاند علی کریمی رسانهای است که مورد توجه قرار میگیرد، مسوولان را به واکنش وامیدارد و حوزه عمومی را پشتوانه محکمش میبیند.
انگار تاریخ یک ماشین لباسشویی است؛ رختهای کثیف کارها و سوابق گذشته را با کمی ایدئولوژی بهجای پودر رختشویی در آن میریزی و لباس تمیز و درخشانی که دستکمی از لباس نو ندارد، از آن بیرون میآید. آماده پوشیدن تا زمانی که باز کثیف شود. فوتبال ایران همین است. نقش همین ماشین لباسشویی را برای هواداران دارد. مدیرانی که با همان تفکر دههها قبل به میدان میآیند و نقشهای برای رشد و توسعه فوتبال ندارند. فقط تمیز و درخشان شدهاند.
علی کریمی در این میان، ستاره بیچونوچراست. در روزگاری که فوتبال ایران رشدنیافته، نازپرورده و با رشوه بار آمده است، «علی کریمی» بودن، راحت نیست. مورخ انگلیسی درباره تغییرات سیاسی اروپای شرقی جملهای ماندگار دارد: «گاهی اوقات، یک شانه بالا انداختن، یا حرفی که اتفاقی به زبان میآید، از صدها سخنرانی گویاتر است.» تصویر علی کریمی در فضای رسانهای فوتبال ایران همان شانه بالا انداختن هدفمند برای بیان نارضایتی از ابهامات فوتبال ایران است؛ ابهاماتی که آرامآرام قدرت برنامهریزی را از فوتبال ایران گرفت و روزمرگی را جایگزین آن کرد.
کریمی رسانه میشود
علی کریمی حالا یک رسانه است؛ رسانهای که بیرحمانه نقد میکند و پاسخ میخواهد. در روزگاری که رسانهها آرامآرام کارکردشان را از دست دادهاند و به روزمرگی دچار شدهاند علی کریمی رسانهای است که مورد توجه قرار میگیرد، مسوولان را به واکنش وامیدارد و حوزه عمومی را پشتوانه محکمش میبیند.
جامعه به علی کریمیها نیاز دارد تا ساخته شود. او درس بزرگی به مدیران فوتبال ایران داد. اینکه در مواجهه با گذشته، بهتر است بیشتر بر قصور و کوتاهی خودشان تمرکز کنند تا اشتباه دیگران و سوءاستفاده از شرایط آنها. پتر باستو، کارگردان مجارستانی فیلم «شاهد اصلی» که شاهکارش مدتها ممنوعالپخش بود، صحنهای را خلق کرد که بیگمان درس بزرگی برای ما دارد. صحنهای در یک پارک تفریحات است که در «تونل وحشت سوسیالیستی»، مارکس، لنین، استالین و انگلس از تاریکی بیرون میآیند تا بچههای کوچک را بترسانند. میشود گفت همان کاری که بسیاری از ما میکنیم. فقط کافی بود در آن تونل باشیم تا بتوانیم تقصیر همهچیز را -تمام دردها، مشکلات، نارساییها، دردهای شخصی و بیمسوولیتیهایمان را- به گردن «دیگران» بیندازیم. حالا که از تونل بیرون آمدهایم، متوجه شدهایم که این بیرون، همهچیز آنطور نیست که تصور میکردیم. حالا متوجه شدهایم این خودمان هستیم که باید فوتبال و سرزمینمان را بسازیم.
کریمی ستاره میشود
علی کریمی ستاره فوتبال ایران ماند. او با حرفهایش به مدیران فوتبال ایران ثابت کرد باید مسوولیتهایشان را در قبال خودشان و فوتبال ایران بپذیرند و از آن فرار نکنند. این رویکرد نهتنها یک سرمایهگذاری هوشمندانه برای آینده است بلکه بهعلاوه، این حس را به مخاطب میدهد که آنچه از دستش برمیآمده برای بهتر کردن شرایط انجام داده است. تصویری که سالهاست از عملکرد مدیران فوتبال به نظر نمیآید و بسیاری از فعالیتهای آنان زیر علامت سوالهای جدی است. اینجا مساله مهم، شیوه درک مطالب از سوی فدراسیون فوتبال است. برای اینکه ظاهر خودمان را بهتر کنیم، اول باید قانع شده باشیم که این کار به زحمتش میارزد. به عبارت دیگر، اینجا ما با مشکل عزتنفس، با شکل و شیوه اندیشیدن و زاویه نگاه روبهرو هستیم. اجازه میخواهم مثالی بزنم. دندان خراب، نتیجه دندانپزشکان بد و غذای نامناسب هستند اما نتیجه یک فرهنگ خاص در تفکر هم هستند. فوتبال ایران هم با مدیرانش همین است. ممکن است مشکلاتی نظیر پول یا انضباط وجود داشته باشد اما نتیجه سوءمدیریت و ارجحیت منافع شخصی بر منافع عمومی هم هست.
کریمی مربی میشود
با حرفهای علی کریمی متوجه شدهایم که از این به بعد خودمان مسوولیت زندگیمان را بر عهده داریم و دیگر عذر موجهی نداریم که با آن وجدان معذبمان را آسوده کنیم و بگوییم همهاش تقصیر مدیران فوتبال و ورزش و کشور است. توسعه و پیشرفت چیزی نیست که خودش بیهیچ زحمت و تلاشی از راه برسد. چیزی است که باید برای به دست آوردنش جنگید. باید نارساییها را گفت و پاسخ خواست. باید مشکلات را دید و خواستار شفافسازی شد و همین است که راه رسیدن به توسعه، پیشرفت، شفافسازی و ثبات اینقدر دشوار است. علی کریمی این راه را به ما نشان میدهد. حرفهای علی کریمی یک پیام مهم دارد؛ قانونگریزی آفت فوتبال کشور است. او از مسوولان میخواهد بردارهای ارکان مدیریت فوتبال ایران به یکسو حرکت کنند: شفافسازی و توسعه فوتبال. به نظر میرسد در روزگاری که رسانهها ناامید شدهاند، علی کریمی ناامید نیست. رسانهها تصور میکنند اصلاحات در فوتبال به بنبست رسیده است. علی کریمی همانند بسیاری از رسانهها فکر نمیکند هر کاری کند، هر حرف انتقادی بزند، هر تلاشی برای پاسخگو کردن مدیران، وضع همیشه همانجور میماند. تغییری نمیکند.
کریمی پرسشگر میشود
شخصی که سوال نمیکند و پرسشی ندارد، فکر هم نمیکند. افراد فکور کسانی هستند که بیشتر به دنبال سوال و پرسش هستند تا پاسخ و البته به راحتی هر پاسخی را هم قبول نمیکنند. قدر علی کریمی را باید بدانیم چون اهل فکر است و میپرسد. در مقابل اگر به رفتار نماینده فدراسیون فوتبال دقت کنیم، در فرهنگ ما، آن نوع دفاع از عملکرد تفاوتی با ایراد سخنرانی با لباس خواب نداشت! نکته مهم همینجاست. باید بدانیم چه کسانی تصمیم میگیرند، چه کسانی مدیریت میکنند، این افراد چگونه میاندیشند.
پرسش این است که مدیران تا چه اندازه به جامعه و کشور تعلق دارند و تا چه اندازه جهان، اتفاقات دنیا و مسیر پیشرفت کشورهای دیگر را میشناسند. باید بدانیم تا چه اندازه با سیستم، قواعد، ساختار و قوانین آشنایی دارند. آیا با تربیت عقلی و تخصصی وارد عرصه مدیریت و نخبگی شدند یا تصادفی، فیالبداهه یا با رانت؟ سرخوردگی «ما» از مدیران فوتبال ایران ممکن است تغییر شکل داده باشد، اما محو نشده است.