چرا باید رای داد و به اثرگذاریاش امیدوار بود؟
تحریم تحریم انتخابات
عبدالله رمضانزاده معتقد است: «نفع تحریم انتخابات به آن طیف فکری میرسد که به رای مردم اعتقادی ندارند، معتقدند مردم هیچکارهاند و رای مردم نباید اثری در تعیین تکلیف کشور داشته باشد. این طیف از رای ندادن مردم استقبال میکنند چون وقتی مردم رای میدهند، خلاف نظر آنها رای میدهند.»
تحریم انتخابات موضوعی است که هنگام برگزاری هر انتخابات با شدت کم یا زیاد مطرح میشود. در آستانه برگزاری انتخابات ریاستجمهوری دوازدهم بار دیگر این بحث مطرح است. اما تحریم این انتخابات چه تبعاتی میتواند داشته باشد؟ عبدالله رمضانزاده، سخنگوی دولت اصلاحات و مدرس دانشگاه، میگوید: «تعدادی از مردم گاهی رای میدهند و گاهی نمیدهند و بعضی اوقات حضورشان تعیینکننده میشود. مثلاً در سال 84 تعداد کسانی که در مرحله دوم به آقای هاشمی رای ندادند، بالا رفت و نتیجه آن هشت سال فاجعه برای کشور، مردم عادی و نیروهای نخبه سیاسی شد و همه ضرر کردند. اگر تحریمیها بتوانند افراد مردد را جذب کنند، امکان بروز یک فاجعه دیگر در کشور وجود دارد.» رمضانزاده تاکید میکند: «همه کسانی که به آینده کشور علاقه دارند، باید علاوه بر رای دادن، تشویق به رای دادن و ارائه واقعیتها به سایر مردم را در دستور کار خود قرار دهند.» سخنگوی دولت اصلاحات معتقد است: «نفع تحریم انتخابات به آن طیف فکری میرسد که به رای مردم اعتقادی ندارند، معتقدند مردم هیچکارهاند و رای مردم نباید اثری در تعیین تکلیف کشور داشته باشد. این طیف از رای ندادن مردم استقبال میکنند چون وقتی مردم رای میدهند، خلاف نظر آنها رای میدهند.»
♦♦♦
در شرایط امروز کدام گروههای سیاسی طرفدار تحریم انتخابات هستند؟
من نمیدانم چه کسانی دنبال تحریم هستند و چه کسانی نیستند، چون مواضع خیلی شفاف نیست. برخی دوستان در محافل خصوصی مواضعی بیان میکنند که در محافل عمومی بیان نمیکنند. بهطور مشخص در خارج از کشور، مجاهدین خلق (منافقان) و سلطنتطلبان که همیشه به دنبال براندازی بودهاند طرفداران تحریم هستند. بهجز اینها کسی را نمیشناسم که به دنبال براندازی باشد. فکر میکنم همه عقلای فعال سیاسی به این جمعبندی رسیدهاند که هر گونه تغییری باید از طریق صندوقها انجام شود، اما در اعلام مواضع محافظهکاری میکنند. برای تحریم استدلالی ندیدهایم که قابل بحث باشد. تنها میگویند تغییری ایجاد نمیشود. برخی میخواهند به اهداف سیاسی خود برسند و اینکه مردم تحت تاثیر مواضع سیاسی آنها در تنگنا قرار بگیرند برایشان اهمیتی ندارد. در حالی که فعالیت سیاسی برای بهبود وضعیت زندگی عامه مردم است نه برای فقط به نتیجه رساندن افکار خاص یک عده روشنفکر. اگر نتیجه عمل سیاسی ما بهبود وضعیت زندگی مردم یا جلوگیری از بدتر شدن وضع زندگی مردم نباشد، چه فایدهای دارد؟ وقتی میگویند در دولت یازدهم چه تغییری ایجاد شده، آدم تعجب میکند. روند رشد تورم در ایران در سالهای 90 تا 92 درست شبیه ونزوئلا بود. ونزوئلا همان سیاستها را ادامه داده و الان تورم در آنجا به بیشتر از 500 درصد رسیده است. ما با شرکت در انتخاباتی که برخی افراد میگفتند چه فایدهای دارد، کاری کردهایم که نرخ تورم به زیر 10 درصد کاهش پیدا کند. ما با یک انتخابات کاری کردهایم که بتوانیم با جهان تعامل کنیم و در نتیجه این تعامل درآمد نفتی ما چندین برابر شده و جایگاه منطقهای ما ارتقا پیدا کرده است. آیا این در زندگی مردم اثر نداشته است؟ در فضای مجازی در پوسترهایی که با عنوان چرا به روحانی رای میدهم، منتشر شده، پوستری از رئیس انجمن هموفیلی ایران بسیار مورد توجه قرار گرفته است؛ یعنی جایی که زندگی مردم در خطر قرار گرفته بود، اما با اقدامات دولت یازدهم بهتر شده است. بر اثر استفاده از داروی بیهوشی چینی بیمار در بیمارستان جانش را از دست میداد، اما امروز دیگر این اتفاق نمیافتد. وقتی به تاثیر طرح تحول سلامت بر زندگی طبقات فقیر جامعه نگاه میکنیم، نمیتوان درک کرد چطور میگویند انتخابات تاثیری بر زندگی مردم نگذاشته است. اگر گفته شود خواستههای سیاسی ما بهطور کامل تحقق پیدا نکرده، درست است، ولی کار رئیسجمهور فقط تحقق خواستههای روشنفکران نیست. رئیسجمهور مسوول اداره امور کشور است. امور کشور شامل مسائل اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی است. آقای روحانی میگوید طی فقط یک سال 600 تا 700 هزار شغل ایجاد کردهام، در حالی که به گفته دکتر نیلی، در هشت سال دولت احمدینژاد خالص ایجاد اشتغال در هر سال 14 هزار نفر بوده است. این برای مردم تغییر محسوب میشود. آیا تغییر فقط باید آن چیزی باشد که من در ذهنم برای خودم بافتهام و محقق نشده است؟ آن هم در جامعهای که مشخص نیست عرف جامعه آن تغییرات مورد نظر ما را بپذیرد یا نه.
البته من هم دوست دارم رفع حصر اتفاق بیفتد، فضا آنقدر آزاد باشد که هر کسی بتواند حرف سیاسی خود را بزند و فضا برای حضور زنان در استادیومها فراهم شود. اینها جزو مطالبات همه ماست، اما آیا محقق نشدن این مطالبات به این معنی است که هیچ اتفاق دیگری هم نیفتاده است. آیا خواستههای عمومی مردم فقط همین مطالبات است؟ مردم مشکل طلاق، بیکاری جوانان و تامین نشدن مسکن دارند. آقای روحانی گامهایی برای حل این مسائل برداشته است. آیا این تغییر نیست که تا امسال قطر در برداشت از منابع پارس جنوبی از ما جلو بوده، اما امروز ما به قطر رسیدهایم و نمیگذاریم منابع ملیمان به غارت برود؟
درواقع نظر شما این است که طرفداران تحریم انتخابات بیشتر اهداف سیاسی دارند و کمتر به زندگی مردم توجه میکنند. اما آیا تحریم انتخابات میتواند به تحقق خواستههای سیاسی آنها کمک کند؟ یعنی این امید را دارند که حمایتی از بیرون دریافت کنند یا با تحریم، حاکمیت را به تغییر رویه وادارند؟
البته من نمیگویم اینها به سایر مسائل مردم اعتنا ندارند، بلکه اولویتبندی متفاوتی دارند. این افراد باید به این سوال پاسخ دهند که در تمام مدتی که تحریم رخ داده، چه نتیجهای حاصل شده است؟ بالاخره حدود 40 سال از استقرار جمهوری اسلامی میگذرد و حداقل 40 انتخابات برگزار شده است. هر انتخابات را عدهای تحریم کردهاند. حالا دستاورد این تحریمها را بعد از 40 بار تجربه به ما بگویند. اگر جواب نداده، استراتژی غلطی است. من کسی را متهم نمیکنم به اینکه به بیرون نگاه دارد، اما میپرسم نتیجه 40 سال تحریم چه بوده است؟ اگر میگویند مردم در تحریم همکاری نکردهاند، خب باز همکاری نمیکنند چون استدلال آنها را برای تحریم نپذیرفتهاند. یکی از افرادی که الان خارج از کشور است، اوایل تابستان 84 به دفتر من آمد که دیگر کار جمهوری اسلامی تمام است، شما هم بیایید علیه جمهوری اسلامی موضع بگیرید. امسال 12 سال از آن زمان میگذرد و من این خاطره را برای اولین بار بیان میکنم. من در پاسخ گفتم من سال 96 یعنی سه دوره بعد، باز هم انتخابات را میبینم و شما باز هم همین حرف را میزنید و من در پاسخ باز خواهم گفت که جمهوری اسلامی ماندگار است. الان هم میخواهم بگویم اینکه انتظار اینها از تحریم چیست برای ما مشخص نیست. اگر انتظار دارند با تحریم مواضع همه مردم شبیه مواضع این گروه شود که این اتفاق نیفتاده است. اگر انتظار دارند انتخابات در جمهوری اسلامی تعطیل شود که این ضدهدف است. اگر انتظارشان این است که این رژیم تغییر کند که این اتفاق نمیافتد؛ چون پایگاه خاص جمهوری اسلامی بین تودههای مردم مشخص است که جمع خاصی است و تحریمیها هیچ وقت به آن پایگاه نرسیدهاند. دیگر اینکه دشمنان خاص کشور همیشه از تحریم استقبال کردهاند و این نقطه منفی محسوب میشود. بنابراین باید به دنبال انتخاب مسیر دیگری باشند. به نظر من باید مسیر اصلاح تدریجی از طریق صندوقهای رای را بهطور جدی پیگیری کرد.
به نظر شما تحریمکنندگان در انتخابات ریاستجمهوری چقدر میتوانند تاثیر بگذارند؟
تعدادی از مردم گاهی رای میدهند و گاهی نمیدهند و بعضی اوقات حضورشان تعیینکننده میشود. مثلاً در سال 84 تعداد کسانی که در مرحله دوم به آقای هاشمی رای ندادند، بالا رفت و نتیجه آن هشت سال فاجعه برای کشور، مردم عادی و نیروهای نخبه سیاسی شد و همه ضرر کردند. اگر تحریمیها بتوانند افراد مردد را جذب کنند، امکان بروز یک فاجعه دیگر در کشور وجود دارد. من صریح میگویم که ریاستجمهوری برخی افراد را خطرناکتر از ریاستجمهوری احمدینژاد میدانم. از سال 84 همیشه گفتهام احمدینژاد نمیدانست چه میکند و وقتی کسی نمیداند گناهش بخشودنی است. اما برخی پیچیدهتر عمل میکنند. حرفهایی که این روزها شنیده میشود، در قوطی کدام عطار اقتصادی پیدا میشود؟ من مطمئنم میدانند تبعات جملاتی که میگویند چیست. دادستان میگوید در املاک نجومی تخلف رخ داده اما مسوول آن ادعا میکند هیچ اتفاقی نیفتاده و هیچ تخلفی نکردهایم. احمدینژاد با وجود حرفهای نامربوطی که میزد، خود را در معرض سوال مطبوعات به عنوان رکن چهارم دموکراسی میگذاشت، اما برخی حاضر نیستند با مطبوعات رودررو شوند. تحریم انتخابات ممکن است فضایی به وجود بیاورد که چنین افرادی رای بیاورند. آیا میخواهیم یک بار دیگر این مسائل را تجربه کنیم؟ اگر کسانی که رایشان خاکستری است وارد صحنه انتخابات نشوند، ممکن است فاجعه رقم بخورد. البته من تحریم را زیاد موثر نمیدانم ولی در این انتخابات یک رای هم یک رای است.
چرا عملکرد دولت روحانی در چهار سال گذشته برای برخی هواداران او ناامیدکننده بوده است؟
دلیل نارضایتی برخی از دولت روحانی این است که همه خواستههایشان تحقق نیافته و این درست است. اما من میخواهم بگویم تحقق همه خواستهها در دنیای سیاست هیچ وقت امکانپذیر نیست. هیچ وقت یک رئیسجمهور نمیتواند در چهار یا هشت سال به همه وعدههایش عمل کند. یک دلیل دیگر این نارضایتی این است که آقای روحانی سال 92 با خوشبینی به مسائل نگاه میکرد. اما خواستههایی که روحانی نتوانسته برآورده کند، در حوزه اختیار او نبوده است. آنجا که امکان و اختیارش وجود داشته، روحانی موفق عمل کرده است. اگر به مصاحبههای من نگاه کنید، میبینید که در دو سال اول دولت یازدهم بهشدت از تیم اقتصادی دولت انتقاد داشتم، اما امروز معتقدم این تیم خوب عمل کرده است. یعنی نتیجه عملکردشان که ما از آن خبر نداشتیم، امروز آشکار شده و این نتیجه به نفع اقتصاد کشور است. در برخی نقاط واقعاً اقدامات اساسی انجام شده است. من دوباره به پارس جنوبی برمیگردم. ما در دولت اصلاحات آرزو داشتیم به جایی برسیم که بتوانیم در برداشت نفت و گاز از منابع پارس جنوبی با قطر برابری کنیم، برای این کار برنامهریزی کرده بودیم و انتظار داشتیم در سالهای 89 تا 90 به این نتیجه برسیم. دولت احمدینژاد نتوانست کار کند، اما دولت روحانی این آرزو را محقق کرد. ما همیشه آرزو داشتیم مساله بهداشت و درمان مردم و بیمارستان رفتن را حل کنیم، بهرغم همه نواقصی که طرح تحول سلامت داشته، این اتفاق در این دولت رخ داده است. امروز کسی به خاطر نداشتن پول از بیمارستان بیرون انداخته نمیشود. آقای روحانی توانسته آرزوی چندیندههای ایران را برای رسیدن به تورم تکرقمی محقق کند. اینها همه معنادار است. تثبیت ارزش پول ملی معنادار است. در حوزه سیاست، نشر کتاب، نمایش تئاتر و سینما هم همین اتفاقهای مثبت رخ داده است. آقای روحانی کارهای اساسی خوبی انجام داده است، اما تاکید میکنم که تیم اطلاعرسانی دولت یازدهم ضعیفترین بخش دولت است و نتوانسته بهخوبی این دستاوردها را به اطلاع مردم برساند.
به نظر شما چگونه میتوان طرفداران ناامید را به عرصه انتخابات بازگرداند؟
به نظر من همه دوستانی که به آینده کشور علاقه دارند، باید علاوه بر رای دادن، تشویق به رای دادن و ارائه واقعیتها به سایر مردم را در دستور کار خود قرار دهند. هیچ کس نباید ساکت بنشیند با این تصور که دیگران هم از آنچه من میدانم مطلع هستند. باید این واقعیتها را به افکار عمومی منتقل کرد. به نظر من این انتقال در فضای مجازی و مطبوعات بهخوبی در حال انجام است. خوشبختانه عملکرد صداوسیما هم در منفی نشان دادن کارنامه دولت خوب عمل میکند و مردم از لج صداوسیما هم که شده به آقای روحانی رای میدهند. در انتخاباتهای سالهای 76، 80 و 92 و هر وقت صداوسیما موضعگیری شدیدی علیه کسی کرده، مردم به او رای دادهاند.
چه کسانی از تحریم انتخابات یا مشارکت پایین مردم بیشترین سود را میبرند؟
نفع تحریم انتخابات به آن طیف فکری میرسد که به رای مردم اعتقادی ندارند، معتقدند مردم هیچکارهاند و رای مردم نباید اثری در تعیین تکلیف کشور داشته باشد. این طیف از رای ندادن مردم استقبال میکنند چون وقتی مردم رای میدهند، خلاف نظر آنها رای میدهند. خلاف نظر آنها یعنی به گوشه رانده شدن طالبانیسم در ایران. چنین کسانی، از رای مردم خوششان نمیآید.
بهطور کلی چه عواملی بر مشارکت مردم در انتخابات تاثیر میگذارند؟
جامعهشناسان میگویند انتظارات عمومی جامعه به صورت سینوسی عمل میکند؛ در دورهای انتظارات سیاسی و در دورهای انتظارات اقتصادی بالاست. اگر به هرم نیازهای مازلو اعتقاد داشته باشیم که میگوید ابتدا باید نیازهای اولیه تامین شود و بعد نیازهای ثانویه، شاید بتوان گفت وقتی وضع اقتصادی مردم مقداری بهتر میشود، خواستههای سیاسی پررنگتر میشود و بعد چون تحقق این خواستههای سیاسی در جامعه ما دشوار است، انتخابی اتفاق میافتد که دستاوردهای اقتصادی هم از بین میرود. امروز همه اذعان دارند که بهترین دوران اقتصادی کشور دوران هشتساله دولت آقای خاتمی بود که بهبود وضع زندگی مردم اتفاق افتاد، شاهد کاهش ضریب جینی، کاهش نرخ تورم، کاهش بیکاری و افزایش رشد اقتصادی بودیم. وقتی این بهبود رخ میدهد، مردم نیازهای دیگری پیدا میکنند و حساسیتشان نسبت به مسائل اقتصادی کاهش مییابد. البته ممکن است در شرایطی هم تغییر جهت نیازها رخ دهد که علت این موضوع را باید جامعهشناسان تحلیل کنند. میتوان گفت رفتار جامعه ایرانی در این زمینه قابل پیشبینی نیست.
به نظر شما الان نمیتوان گفت چه انتظاراتی در میان مردم پررنگتر است؟
امروز واقعاً مساله بیکاری و ضرورت ایجاد تحول بیشتر در رشد اقتصادی نیاز عمومی جامعه است، اما وظیفه نخبگان جامعه معقول کردن این نیاز است. این واقعیت دارد که سالانه یک میلیون تا یک میلیون و 200 هزار نفر جمعیت جویای کار وارد بازار کار ما میشود ولی واقعیت دوم این است که اقتصاد ما ظرفیت تولید شغل برای این جمعیت را ندارد. اگر هم بتوان این میزان شغل ایجاد کرد، به دلیل انباشت بیکارانی که از گذشته شکل گرفته است، حل مساله بیکاری ممکن نیست چون در هشت سال دولت احمدینژاد خالص ایجاد شغل سالانه 14 هزار شغل بوده است، در حالی که باید سالی 500 تا 600 هزار شغل ایجاد میشد و حالا انباشت نیروی بیکار همچنان باقی مانده است. مهمترین وظیفه نخبگان امروز انتقال این مفهوم به جامعه است که این ظرفیت اقتصادی وجود ندارد و هر گونه کار اشتباه و تنش در عرصههای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی در ایران اوضاع را به هم میریزد. وظیفه ملی همه ایرانیان است که کاری نکنند که با ایجاد تنش، باعث اخلال در روند ایجاد شغل و رشد اقتصادی کشور شود. امروز نیاز جامعه تحقق رشد اقتصادی و ایجاد شغل است که با شعار و وعده کارانه و یارانه محقق نمیشود. هیچ کس نباید جز برای تولید، جایی پول خرج کند. دولت برای هزینههای جاریاش هم پول ندارد و اگر هزینه اضافی دیگری به او تحمیل شود، کشور دچار بحران عظیم اقتصادی میشود. اگر بدبینانه نگاه کنیم، دست خارجی را در این میبینیم که افرادی بخواهند با شعارهای پوپولیستی و وعده یارانه و کارانه در روند رشد اقتصادی اخلال ایجاد کنند. این کار خیانت به کشور است. باید واقعیتهای اقتصادی ملی را به مردم توضیح داد. اگر کسی برخلاف این موضوع عمل کند و انتظارات را بالا ببرد، به کشور خیانت و در جامعه تنش ایجاد میکند.