چاه بحران
آیا آبهای ژرف چالش آب در سیستان را عمیقتر میکند؟
در یکی، دو سال پس از برآمدن طالبان در کشور همسایه، زخم کهنهای که طی دههها رابطه ایران و افغانستان را دچار فرازوفرود میکرده مجدد سر باز کرده است. این زخم به حدی درماننشده باقی مانده که تغییر چندین حکومت در کشور افغانستان و همینطور انقلاب اسلامی در ایران نیز نتوانسته است رویکردهای دو کشور به درمان آن را یکپارچه کند: زخم بیآبی سیستان و خشک شدن تالابهای بینالمللی هامون به واسطه کاهش آورد آب از رودخانه مشترک هیرمند (هلمند).
در ماههای اخیر بحران آب در سیستان مجدداً به کانون بحثهای رسانهای و محل جدلهای کلامی میان کارشناسان دو کشور و اظهارنظرهای مربوطه از سوی مسوولان دو طرف بدل شده است. بحران به حدی وخیم شده است که دستگاه متولی دیپلماسی آب کشور کاسه چه کنم دست گرفته است. ادراک این بحران آنگاه قابلتصور است که بدانیم کاظمیقمی، سرپرست سفارت ایران در افغانستان، بیان داشته تنها چهار درصد از حقآبه 820میلیونی هیرمند وارد ایران شده است. وخامت این عدد به حدی است که بدانیم حیات سیستان بزرگ به این آب وابسته است و حدود 32 میلیون مترمکعب رهاشده از سوی افغانستان در بهترین وضعیت تنها بتواند آب شرب شهر 130 هزارنفری زابل را تامین کند و خبری از آب برای کشاورزی، محیطزیست و تالابها و... نیست.
در ریشهیابی و کاویدن چرایی تداوم این بحران میتوان از زوایای مختلفی مساله را بررسی کرد. از نقش جنگ سرد بین ایالات متحده و شوروی در متمرکز کردن بخش عمده پروژههای سدسازی افغانستان در هیرمند تا دیدگاههای گهگاه ضدایرانی مسوولان اعصار مختلف حکومت در افغانستان و... در پاسخ به چگونگی رفع این بحران نیز میتوان رویکردهای مختلفی از کاربست حقوق بینالمللی بر سر عدم پایبندی طرف افغانستانی به معاهده تا استفاده از ابزارهای چانهزنی ایران در دیپلماسی آب و شیوههای دیگری قلم فرسود؛ اما این نوشته نه قصد تحلیل چرایی عدم تامین حقآبه از سوی دولت افغانستان را دارد و نه قصد ارائه راهکار برای حل این بحران. اینبار، هرچند اندک و ناقص، اما هدف پرداختن به اثر پروژههای ارائهشده به عنوان راههای حل بحران بیآبی در استان سیستان و بلوچستان برای غلبه بر ناامیدی هرچه بیشتر مردم این استان است.
به نظر میرسد تقلیل بحران آب در سیستان به عوامل و مولفههای خارج از کشور خطایی استراتژیک باشد. بیان این گزاره به معنای نادیدهانگاشتن نقش عدم تامین حقآبه مصرح ایران از سوی کشور بالادست نبوده و نیست که در جای خود محققان مختلف به آن پرداختهاند. اما آیا رسیدن به چنین وضعیت غیرقابل تحملی در سیستان، محرک داخلی ندارد؟
به این ادعای معاون علمی اسبق ریاستجمهوری توجه کنید که میگوید، «چاه ژرف به نتایج باورنکردنی رسیده است». یکی از خبرگزاریهای کشور در ادامه این سخنان بیان میکند که این اظهارات و نتایج میدانی محققان بارقههایی از امید را برای مردم سیستان زنده کرده است. یکی از روزنامههای کشور پا را یک گام فراتر نهاده و از گشودن افق تازهای برای مدیریت خشکسالی کشور مینویسد و گویی آب ژرف پاسخی است به تمام ناکارآمدیهای موجود در مدیریت آب ایران. میتوان دهها نمونه دیگر از این در باغ سبز نشاندادنها را چه از سوی مردان دولت و چه نمایندگان مردم در مجلس فهرست کرد. امیدهای سیستانیهای عزیز به حفر چاه آب ژرف برای تامین آب اما زمانی به سراب تبدیل میشود که بهرغم بودجههای چند هزار میلیاردتومانی برای آب ژرف، رضا مکنون، رئیس شاخه علوم کاربردی فرهنگستان علوم، از وجود هشت فلز سنگین در آبهای ژرف خبر میدهد و این خبر نیز اندک امید مردم عزیز سیستان و بلوچستان را ناامید میکند. پروژه «طرح انتقال آب از دریای عمان به سیستان و بلوچستان» بهرغم تمام انتقادهایی که میتوان از منظر مباحث مدیریت منابع آب و محیط زیست و حتی اقتصادی به آن وارد داشت نور تازهای بود که با کند شدن فرآیند تکمیل آن امید دیگری از مردم سیستان ناامید شد. این دو نمونه طرح و طرحهای دیگری که در خفا و با هزینهکرد چندین هزار میلیاردتومانی به انجام رسیده یا در حال انجام است همه یک کارکرد آشکار داشتهاند؛ این طرحها آنچنان که برای وعدهدهندگان اعتبار سیاسی به همراه داشته و فشار افکار عمومی را از روی آنها برداشته برای مردم سیستان آبی درخور نداشته است و ناکارآمدی این طرحها در حل بحران آب در سیستان تنها به ناامیدی هرچه بیشتر مردم این استان منجر شده است. ناامیدی مردم سیستان بهرغم صرف هزینههای سرسامآور برای آب این استان (که صرف بیش از این میزان نیز حق طبیعی مردم آن استان است) یک سویه از این مساله است و مساله سویه عمیقتری نیز دارد. در ادبیات حول مناقشات و مسائل مورد اختلاف بین گروههای مختلف، جنس سطح یک مساله گاهی فنی است، گاهی سیاسی و گاهی امنیتی. بحران آب در سیستان آنچنان لاینحل باقی مانده که خطر تبعات آن تا سطح امنیت ملی نیز درک شده است. شکی نیست که تبعات بیآبی در سیستان سویه امنیتی نیز دارد؛ چه امنیت آبی باشد، چه امنیت غذایی و چه امنیت سیاسی، اجتماعی.
اما محققان امنیتیشدن مسائل را ایجاد فرصت نیز میدانند. آنطور که گفته شده فرصتسازی از مسائل امنیتی باعث میشود گروهی از تصمیمگیران در پشت پرده و به بهانه حفظ امنیت تصمیماتی بگیرند که در بلندمدت خود به عاملی برای تشدید ناامنی بدل میشوند. صدور سومین دستور ویژه رئیسجمهور به وزارتخانههای نیرو و امور خارجه نشان از اهمیت بالای مساله آب سیستان و به نوعی امنیتیشدن آن دارد؛ اما اینجاست که باید پرسید ما بهازای دستورات ویژه پیشین در زمین اجرا چه بوده است؟ اینکه این فوریت و ضرورت مساله آب سیستان سبب صرف هزاران میلیارد تومان بیتالمال در پروژههایی شده است که نهتنها آبی برای سیستان نداشته که ناامیدی مردم از وعدههای دولتمردان را به بار آورده است این پرسش را ایجاد میکند که آیا هدف رفع بحران آب سیستان بوده است یا اهداف دیگری از ارائه این طرحهای غالباً سازهای برای مسالهای که اساساً جنس آن سیاسی است دنبال میشود؟ باید پرسید پروژههای قبلی که به نام امنیت آبی سیستان بودجههای آنچنانی گرفتهاند چه دردی از مردم سیستان دوا کرده است؟ خیلی بدبینانه و به دور از انصاف است که اقدامات سازهای وزارت نیرو را در راستای منافع شرکتهای پیمانکار این پروژهها دانست اما بدون شک بینتیجه بودن این اقدامات در ناامید کردن هرچه بیشتر مردم سیستان قصوری است که متولی آب کشور یعنی وزارت نیرو باید پاسخگوی آن باشد. آنگاه که اخطارها و هشدارهای چندساله متخصصان مستقل خبر از بحرانی در راه در حوضه هیرمند میدادند، متولیان آبهای فرامرزی کشور سر در جیب مراقبت فرو برده بودند و هشدارها را به هیچ میانگاشتند؛ حال که وضعیت به این سطح از بحران رسیده شاهد اتخاذ تصمیماتی از سوی متولیان هستیم که شواهد و واقعیتهای روی زمین نشاندهنده فقدان کارکرد آنها جهت انتفاع مردم سیستان است و ناخواسته باعث ناامیدی بیشتر مردم، انتفاع شرکتهای مشاور آبی و نمایندگان و مسوولانی شده که با این طرحها قدری از فشار افکار عمومی بر آنها کاسته شده است.
در ایران دسترسی به آمار و اطلاعات نعمتی است که نصیب هرکسی نمیشود. این وضع در مورد مسائلی که برچسب امنیتی به آنها خورده است خود را به حد اعلا میرساند اما بررسی ارقام چندین هزارمیلیاردتومانی هزینهشده به بهانه امنیت آبی در سیستان و میزان اثرگذاری آن گامی است هرچند کوچک در راستای درک بهتر چرایی بحران کنونی آب در سیستان و جلوگیری هرچه بیشتر از ناامیدی مردم سیستان در مورد حل این بحران.