ناامیدی از رفاه
آثار اجتماعی زمان طولانی انتظار برای خانهدار شدن چیست؟
فرداد احمدی: افرادی که طعم مستاجری را چشیدهاند خوب میدانند که این دغدغه بیوقفه مسکن تلخ است. همیشه برای خانواده بیمسکن سهم بزرگی از درآمد ماهانه برای اجارهبها کنار گذاشته میشود؛ سهمی که هر سال بزرگتر هم میشود. گویی صاحبخانهها آن فرزند خوشاشتها و پرخرج خانواده مستاجر هستند که هرچه بیشتر پول در دهانش میریزند، اشتهایش بازتر میشود. علاوهبر این، شوکهای روانی و نگرانیهای فرساینده سر سال برای پیدا کردن خانهای جدید و نقلمکان هیچگاه عادی نمیشود و مبارزه بیپایان میان مستاجر و تورم مسکن بر سر ارزش پول رهن خانه ادامه مییابد.وقتی هر چند سال یکبار بحرانهای اقتصادی رخ میدهد، سرمایههای آنان که مایملکی دارند کمابیش همگام با گرانیها رشد میکند، اما متضرران واقعی کسانی هستند که سرمایهای ندارند. خانه بزرگترین واحد سرمایهای عمومی است.میتوان بحث را با تمثیلی تاریخی پیش برد. اصلاحات ارضی زمان پهلوی با وجود تمام نواقصی که داشت موجب برچیده شدن نظام ارباب رعیتی شد که در طول تاریخ بر پایه مالکیت زمین در ایران شکل گرفته بود. اکنون اما به نظر میرسد همان روابط مبتنی بر مالکیت زمین با چهرهای جدید سر برآورده است. حداقل در شهرهای بزرگ؛ بهخصوص تهران؛ شاهدیم که کسب درآمد اصلی نه از تولید بلکه از مالکیت زمین حاصل میشود و سود اصلی را نه تولیدکنندهها و توزیعکنندهها و فروشندهها، بلکه صاحب زمین کارگاه و انبار و مغازه میبرد. آنکس که ملکی مازاد بر خانهای که در آن سکنی گزیده دارد، چنان منفعتی از قِبَل آن میبرد که ترغیب میشود درآمد حاصله را نه در امور تولیدی یا اشتغالزا، بلکه در خرید خانهای دیگر سرمایهگذاری کند. حال آنکه شاغلان بیسرمایه برای حفظ موقعیت اجتماعی و اقتصادیشان باید دو شیفت یا سه شیفت کار کنند و بدین صورت است که شکاف بین دارا و ندار هر روز بیشتر میشود. چند سالی است که شاهد رشد خانههای خالی در تهران و شهرهای دیگر هستیم. اما هر نظارهگری بلافاصله متوجه میشود که وجود این خانهها به خاطر پیشی گرفتن عرضه از تقاضای مسکن نیست. حداقل بخش مهمی از مساله وجود خانههای خالی به این دلیل است که اجاره دادن خانهها سبب مستهلک شدن و کاهش ارزش آنها میشود و مالکان صرفه را نه در اجاره دادن خانههای عمدتاً نوسازشان، بلکه در دستنخورده نگه داشتن آنها برای فروش در سالهای آتی میبینند.امروزه به مسکن بهعنوان کالایی سرمایهای و فراتر از آن مبادلهای مانند پول و طلا نگریسته میشود و ارزش مبادلهای خانهها بیشتر از ارزش مصرفی آنها شده. زمانی منفعت ملکبازی بهمنظور اجاره دادن از منفعت اقتصادی کار واقعی پیشی گرفت، اما اکنون کار به جایی رسیده که دلالیها در حال حذف متقاضیان واقعی خانه از معامله است. هزینه اصلی این وضعیت را همان مستاجرانی میپردازند که آرزوی دیرینهای برای خانهدار شدن دارند.