مشق بودجه
آیا راه ارتقای کیفیت آموزش در ایران افزایش بودجه است؟
98 درصد بودجه آموزش و پرورش صرف پرداخت حقوق میشود. این را وزیر آموزشوپرورش اعلام و عنوان کرده است: «عملاً بودجهای برای کیفیتبخشی وجود ندارد و از طرفی اجرای سند تحول نیازمند تغییرات مختلفی در آموزشوپرورش است که این تغییرات به بودجه مضاعفی نیاز دارد.» با توجه به سخنان محمد بطحایی به نظر میرسد گذشته از کیفیت سند تحول بنیادین آموزشوپرورش، نهتنها بودجهای برای تحول نظام آموزشی به هر صورتی باقی نمانده، بلکه این وزارتخانه در تامین زیرساختهای آموزشی نیز با مشکل جدی مواجه است.
فاطمه شیرزادی: 98 درصد بودجه آموزش و پرورش صرف پرداخت حقوق میشود. این را وزیر آموزشوپرورش اعلام و عنوان کرده است: «عملاً بودجهای برای کیفیتبخشی وجود ندارد و از طرفی اجرای سند تحول نیازمند تغییرات مختلفی در آموزشوپرورش است که این تغییرات به بودجه مضاعفی نیاز دارد.» با توجه به سخنان محمد بطحایی به نظر میرسد گذشته از کیفیت سند تحول بنیادین آموزشوپرورش، نهتنها بودجهای برای تحول نظام آموزشی به هر صورتی باقی نمانده، بلکه این وزارتخانه در تامین زیرساختهای آموزشی نیز با مشکل جدی مواجه است. کمااینکه اردیبهشتماه سال جاری مجید قدمی، رئیس سازمان آموزشوپرورش استثنایی کشور، نیز با اشاره به صرف شدن ۹۸ درصد از بودجه وزارت آموزشوپرورش برای پرداخت حقوق و وجود پنج هزار پروژه نیمهتمام در کل کشور در حوزه آموزشوپرورش، از خیرین خواسته بود در همه حوزههای آموزشوپرورش نهفقط مدرسهسازی، حضور داشته باشند. بدیهی است نمیتوان از وزارتخانهای که اینطور در تامین هزینههای خود گرفتار شده، انتظار داشت نظام آموزشی را متحول کند. اما آیا تخصیص بودجه بیشتر میتواند آموزش و پرورش را نجات دهد و به تحول نظام آموزشی منجر شود یا این وزارتخانه به تغییر پارادایم و تحول بنیادین مدیریتی نیازمند است؟ برای پاسخ به این پرسش ابتدا باید این موضوع روشن شود که کارکرد آموزشوپرورش چیست. به گفته جامعهشناسان، مدارس نقش مهمی در اجتماعی شدن کودکان، فراهم ساختن فرصتهای برابر، ایجاد نیروی کار توانا و تربیت شهروندان آگاه و فعال ایفا میکنند. البته آموزش و پرورش مدرن عمر درازی ندارد. قرنها خواندن و نوشتن در انحصار طبقات خاصی از اشراف بود که برای سوادآموزی و کسب علم، ثروت کافی داشتند. در سایر طبقات، کودکان آداب اجتماعی و مهارتهای کاربردی را در فرآیند تقلید از بزرگترها میآموختند و به سرعت وارد کار میشدند. با صنعتی شدن جوامع به دلیل تقاضای عمده برای نیروی کار باسواد و ماهر، آموزش و پرورش مدرن و نظام آموزش همگانی شکل گرفت. آنتونی گیدنز، جامعهشناس معاصر، مینویسد: «در عصر مدرن تحصیل و مدارک تحصیلی پایه مهمی به سوی فرصتهای شغلی است. مدارس و دانشگاهها نهتنها ذهن و دید مردم را وسیع میکنند، بلکه انتظار میرود که نسل جدید شهروندان را مهیای مشارکت در زندگی اقتصادی کنند.»1 ارزیابی میزان موفقیت آموزشوپرورش کشور ما در ایفای چنین نقشی، نیاز به تغییر پارادایم را کاملاً روشن میکند چراکه گذشته از شعارهای موجود، در نظام آموزشی ما ایجاد و ارتقای مهارت تستزنی برای موفقیت در کنکور بسیار جدیتر از آماده کردن دانشآموزان برای تامین نیازهای شغلی و اقتصادی کشور پیگیری میشود. واضح است که در این نظام آموزشی برای آموزش نیروی کار توانا و پرورش شهروندان آگاه و فعال یا حتی آنچنان که در سند تحول آمده، دستیابی دانشآموزان به مراتب «حیات طیبه» جایی باقی نمیماند. در این شرایط به نظر میرسد اگرچه کمبود منابع میتواند به وخامت بیشتر اوضاع دامن بزند، تا زمانی که تحولی بنیادین در مدیریت نظام آموزشی رخ ندهد، بودجه بیشتر هم گرهی از مشکلات نخواهد گشود.