فرصت آزادیهای اجتماعی
بررسی هزینه-فایده زندگی در تهران در گفتوگو با سمیه توحیدلو
سمیه توحیدلو میگوید: شما در جامعهای در حال زندگی کردن هستید که تهرانیت یا تهرانی بودن مزیت محسوب میشود و تمام تبلیغات و تمام سلبریتیها و مواردی که به عنوان الگویی از مدل زندگی در شبکههای اجتماعی عرضه میشوند با تهرانی بودن درآمیخته است.
نرخ بیکاری تهران از میانگین این نرخ در استانهای دیگر بیشتر است، نرخ تورم ماهانه در تهران بیشتر از تمام استانهای کشور است، میزان پسانداز برای کسانی که در تهران زندگی میکنند هم از مردمان دیگر استانها کمتر است، اما با این حال روند مهاجرت به تهران بیشتر از میزان خروج از تهران است. علت چیست؟ سمیه توحیدلو، جامعهشناس معتقد است آنچه باعث میشود با وجود سخت بودن شرایط اقتصادی زندگی در تهران، همچنان میل به مهاجرت به پایتخت وجود داشته باشد، فرصت آزادیهای اجتماعی است. وی میگوید: «تفاوت سبک زندگی در تهران با دیگر استانها باعث میشود که افراد با وجود سختیهای زندگی در تهران، آن را به هر شکل ممکن تحمل کنند.» از نگاه این استاد دانشگاه، در آینده نیز شرایط زندگی در تهران آسانتر نخواهد شد اما این به منزله خروج از تهران نخواهد بود و روند مهاجرتها به تهران همچنان بیشتر از گذشته ادامه خواهد داشت. وی معتقد است خیلیها سختیهای زندگی در تهران را میپذیرند برای اینکه فرصتهایی را به دست آورند و این فرصتها لزوماً فرصت مالی نیستند بلکه آزادیهایی هستند که فرد با زندگی در تهران به آنها دست پیدا میکند.
♦♦♦
آیا بالاتر بودن نرخ بیکاری و تورم در تهران نسبت به دیگر استانها و امکان کمتر پسانداز در تهران نسبت به دیگر استانها به منزله این است که زندگی در تهران از نظر اقتصادی بهصرفه نیست؟
با توجه به وضعیت بیکاری و نرخ تورم شاید شما فرض را بر این بگیرید که زندگی در تهران صرفه اقتصادی ندارد اما وقتی بیشتر بودن فرصتهای شغلی در تهران را مدنظر قرار دهیم میبینیم فرض اول چندان هم صحیح نیست. حتی بالاتر بودن نرخ بیکاری در تهران به منزله این نیست که وضعیت اشتغال در تهران نسبت به بقیه استانها بدتر است. هم تعداد فرصتهای شغلی در تهران بیشتر است و هم وقتی که صنایع کشور محدود و کسبوکارها دچار مشکلات قابل توجهی میشوند بنگاهها در تهران امکان اشتغال بیشتری نسبت به دیگر استانها دارند. تغییر و تحولات یکباره در شهر تهران یکی از مهاجرت است و دیگری از داشتن جمعیت جوان بیشتر نسبت به دیگر استانها. ما در استان تهران ورود جمعیت جوان و خروج جمعیت سالمند از این استان را داریم. در واقع مهاجرت معکوس از تهران به دیگر استانها بیشتر از سوی افراد با سنین بالاتر انجام میشود. ما در تهران نرخ بیکاری بالاتری داریم اما این تنها در چند وقت اخیر به واسطه بههمریختگی شرایط اقتصادی کشور است و در مجموع همچنان امکان و فرصت اشتغال در تهران نسبت به دیگر استانها بیشتر به نظر میرسد. امکان رسیدن به شغل و حتی امکان رسیدن به درآمد بدون داشتن یک شغل ثابت در تهران بالاتر است. تهران پویایی بیشتری نسبت به دیگر استانها دارد و امکان پول درآوردن در آن بیشتر از دیگر استانهاست. مثلاً در برخی از مشاغل خدماتی افراد با بیشتر کار کردن امکان کسب درآمد بیشتر را دارند. برای همین شما شغلهای خدماتی سطح پایینی را میبینید که به شکل مداوم افراد در آن مشغول به کار هستند. مثلاً شما در تهران رانندههایی را میبینید که از شهرستان به تهران میآیند.
هرچند فرصت شغلی بیشتر و امکان کسب درآمد بیشتر در تهران مهیاست اما امکان داشتن پسانداز توسط تهرانیها نسبت به دیگر استانها پایینتر است. پس چرا افراد همچنان در تهران میمانند؟
درباره اینکه مردم از زندگی در تهران رضایت کمتری نسبت به دیگر استانها داشته باشند و به نوعی کیفیت زندگی آنها در تهران پایین باشد میتوان بحث کرد اما اصولاً یکسری مزایا و معایب در کنار هم وجود دارد که واقعیت زندگی در تهران را میسازد. کیفیت زندگی و احساس رضایت در تهران برای انسانها یکسان نیست. شما همان شکاف طبقاتیای را که در نقشه ایران بین استانها میبینید در تهران نیز میتوانید مشاهده کنید. یعنی ما بین مناطق مختلف تهران شکاف طبقاتی گستردهای داریم، بنابراین گسترش و پراکندگی مشکلات و مسائل در شهر تهران هم به شدت متفاوت است. یعنی منطقهبهمنطقه وضعیت متفاوت است.
درباره اینکه میزان پسانداز در تهران کمتر است باید بگویم همانطور که میزان درآمد در تهران بالاست میزان هزینه زندگی در تهران نیز خصوصاً به واسطه هزینه مسکن بالاتر میرود و به همین دلیل فرد امکان پسانداز ندارد، با این حال چون فرصت به دست آوردن پول بیشتر در تهران وجود دارد افراد ترجیح میدهند در تهران بمانند. وقتی هم که افراد درآمد بیشتری دارند هزینههایی خواهند داشت که در مقابل آن فرد میگوید چون میزان قابل توجهی درآمد دارد بنابراین چنین هزینهای هم میتواند داشته باشد. نکتهای هم در مورد بعضی از محلات تهران وجود دارد. هرکدام از افراد در محلههای مختلف تهران ویژگیهای خاص خود را دارند. مثلاً در مناطق جنوب تهران یا بخشهای محرومتر تهران جابهجایی مشاغل کمتر است. یعنی کسانی که در این مناطق زندگی میکنند معمولاً محل اشتغال آنها به محل زندگی آنها نزدیک است، هرچند برخی مسائل و مشکلات زندگی در تهران را آنها هم دارند. با این حال به نظر میرسد در خانوار مناطق جنوبی و حاشیههای تهران همه افراد خانوار شاغل نیستند و بیکاری افراد خانوار در این شهروندان تهرانی بیشتر از مناطق دیگر است. این افراد مشکلات خودشان را دارند اما چندان درگیر مسائلی که ساکنان مناطق مرکزی و شمالی هستند، نیستند. یعنی مساله ترافیک و آلودگی در مناطق مرکزی و شمالی حادتر است. یک علت آن هم این است که تقریباً همه اعضای خانوار در این مناطق در طول روز از خانه بیرون میآیند. یعنی مثلاً در حالی که در مناطق شمالی تهران تمام اعضای خانوار یکبار در روز از منزل خارج میشوند اما در برخی مناطق جنوبی تهران خروج زنان از محل زندگی خود خیلی محدود است. یا بخشی از خیابانگردیهایی که شما در مناطق دیگر تهران میبینید شاید در مناطق جنوبی و حاشیههای تهران نبینید. با این حال تفاوت سبک زندگی در تهران با دیگر استانها باعث میشود که افراد با وجود سختیهای زندگی در تهران، آن را به هر شکل ممکن تحمل کنند. حال ممکن است کسی هم کیفیت زندگی بالاتری داشته باشد اما احساس نارضایتی او بیشتر از بقیه باشد. با این حال میبینیم کسی هم که میزان نارضایتی او از تهران قابل توجه است ترجیح میدهد در تهران بماند اما به خرید «خانه دوم» در شهرستانی دیگر اقدام کند.
تقریباً شما دارید این را میبینید که در تهران بخش زیادی از افراد که امکان جدا شدن برای یک دوره زمانی کوتاه از تهران را دارند، یک خانه و زندگی کوچکی در بیرون از تهران مهیا میکنند. مسائلی مانند در معرض زلزله، ترافیک و آلودگی بودن هم در این مساله تاثیر داشته است. آمارهای سرشماری سال 1395 نشان میدهد از سال 1390 تا 1395 بیش از 300 هزار نفر از تهران خارج شده و به منطقهای دیگر مهاجرت کرده و 500 هزار نفر هم به تهران آمدهاند. بیشترین استانهایی هم که تهرانیها به آنجا مهاجرت کردهاند البرز، مازندران و گیلان بوده است. یعنی تهرانیهایی که فکر میکنند زندگی باکیفیتتری در اطراف تهران میتوانند داشته باشند دست به چنین اقدامی میزنند. بنابراین آنچه باعث خروج تهرانیها شده این «خانه دوم»ها و امکان زندگی باکیفیتتر از تهران است.
باید این واقعیت را بپذیریم که هرچند به دلیل نارضایتی از تهران بخش زیادی میخواهند از تهران خارج شوند اما ابراز علاقهمندی به خروج از تهران معنایش این نیست که حتماً این کار را انجام میدهند. بالاخره تهران یکسری مزیتهایی دارد. ما یک عدم توزیع مناسب و یکسری مباحث مرتبط با سرمایه اجتماعی و هنجارها داریم. عدم توزیع مناسب به بخشهایی مثل فرصتهای آموزشی مانند دانشگاهها و مباحث شغلی مربوط میشود و بخش زیادی از دانشجویان شهرستانی مخصوصاً دانشگاههای دولتی تهران معمولاً به شهر خود برنمیگردند و به دلیل برخورداری از امکانات فرهنگی در تهران که در دیگر استانها نیست مایل نیستند از تهران به استان خود برگردند. منظور از این امکانات محصولات فرهنگی، کتابخانه، سینما، تئاتر و... است. حتی در مراکز استانها هم امکانات مشابه با امکانات تهران وجود ندارد. این عدم توزیع مناسب امکانات یکی از دلایلی است که افراد را به زندگی در تهران وامیدارد. یک نکته هم مربوط به سرمایه اجتماعی است. درباره آدمهایی که به تهران مهاجرت کردهاند باید اشاره کنیم افراد هرچقدر که از خانوادههای خود دورتر باشند از سرمایه اجتماعی آنها بیشتر کاسته میشود. یعنی شکلگیری روابط و گروههای جدید بعد از مستقر شدن در منطقه جدید طول میکشد. به هر حال پدر و مادر یک سرمایه اجتماعی ارزشمند برای فرزندان هستند. مهاجرت در حد گسترده و به همراه خانواده هم میشود که این امکان در کشور ما کمتر است.
یک نکته دیگر مربوط به هنجارهاست. در کلانشهر تهران اتفاقی که افتاده این است که افراد یک نوع فردگرایی گستردهتر را در کلانشهرها تجربه میکنند. یعنی این حس که افراد کاری به کار هم ندارند و تنها به کار خود فکر میکنند باعث میشود زندگی در تهران جذابتر شود. تصور اینکه در همتنیدگی بسیار زیادی که در برخی استانها وجود دارد در تهران نیست باعث میشود جمعیت جوان و تحصیلکرده مجذوب آن شود و به تهران بیاید. در واقع امکان اینکه بیشتر خود واقعیشان را نشان دهند وجود دارد.
نکته دیگر بحث آزادیهای فرهنگی و اجتماعی است. یعنی در تهران بحث زنان خیلی مهم است. به عبارتی کمترین میزان خواست و رضایت برای مهاجرت از تهران از سوی زنان است. آمارهای ایرانیان مهاجرتکرده به کشورهای دیگر را هم که نگاه کنیم میبینیم زنان میل به برگشت کمتری دارند. مساله آزادی اجتماعی است که در این مقوله نقش دارد. تجربه آزادی بیشتر باعث میشود افراد به زندگی محدودتر گذشته خود برنگردند. یعنی مثلاً دختری که در تهران زندگی کرده و یکبار آزادیهای زندگی در تهران را تجربه کرده مطمئناً زندگی برای او در شهرستان سختتر است. به همین نسبت شما گسترده نگاه کنید، بحثی مانند روابط و پوشش و موارد مشابه دیگر در این مسائل خیلی مهم است. یعنی مثلاً بحث رفتن زنان به استادیوم، هرچند این محدودیتها در همهجا وجود دارد اما مساله رفتن زنان به استادیوم فوتبال تنها مختص شهر تهران است نه دیگر استانها. آزادیها طوری گسترش یافته که بالغ بر 67 درصد تهرانیها در نظرسنجی اخیر پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی گفتهاند زنان مثل مردان در این مکان ورزشی حاضر باشند. یعنی این مورد شاید در استانهای دیگر مساله نشده باشد. به عبارتی آزادی اجتماعی در شهر تهران مساله زنان و جوانان شده است. حقیقت زندگی در تهران تنها این مساله که آیا تهرانیها امکان پسانداز دارند یا ندارند یا اینکه آیا در تهران بیکاری وجود دارد یا نه، نیست بلکه مجموعه عواملی است که در این مساله نقش دارند. درست است که از نظر آمارها و حتی در آرزوها تهران از نظر زندگی، شهر خوبی نیست اما مقتضیاتی که به سبک زندگی ما میدهد و شرایط اجتماعی و فرهنگی و حتی اقتصادی ما باعث شده که این امکان وجود نداشته باشد که افراد خروج از تهران را انتخاب کنند.
ما اکنون با تهرانی مواجه هستیم که بیشترین جمعیت آن افراد باسواد، شهرنشین و جوان هستند که هرچند از زندگی در تهران رضایت ندارند اما تهران را ترک نمیکنند. به نظر شما آینده تهران به چه شکل خواهد شد و تهرانیها در آینده چه تغییراتی خواهند کرد؟
ببینید ما در آینده هم مهاجرت معکوس از تهران را خواهیم داشت اما همچنان این مهاجرت سنی است و بازنشستگان از تهران کوچ میکنند. اما از آن جنسی که جمعیت جوان تهران را ترک کنند منظورم نیست. استانهای همجوار تهران هم به تدریج درگیر همان مشکلات و مسائلی میشوند که در تهران وجود دارد. ما مهاجرت معکوس را در بین افراد سن بالا و کسانی که امکان تهیه «خانه دوم» را دارند خواهیم داشت، یعنی اینکه ما شاهد دورکاری و مشاغل مبتنی بر دانشبنیان و اینترنت خواهیم بود و همینها باعث وقوع مهاجرت معکوس از تهران به دیگر استانها میشود اما مهاجرت معکوس در بین جوانان نیست. ما مهاجرت دائمی به تهران را همچنان خواهیم داشت، یعنی از جمعیت تهران کم نخواهد شد و آماری که در سالهای 1390 تا 1395 مبنی بر بیشتر بودن تعداد مهاجران به تهران نسبت به مهاجران از تهران دیده میشود همچنان وجود خواهد داشت. علت آن هم این است که مشاغل رسمی ما رو به افول است و شرایط تولید ما به شدت دارد افت میکند و بخش قابل توجهی از مشاغل ما به سمت مشاغل خدماتی میرود که این مشاغل در کلانشهرها بیشتر وجود دارند. مثلاً راننده بودن یا فعالیت به عنوان خدمات نظافت در منازل تنها در کلانشهرهایی مثل تهران امکانپذیر است. بنابراین شما همچنان مهاجرت به تهران را خواهید داشت.
از طرف دیگر به فرض اینکه احتمال سرمایهگذاری بیشتر را داشته باشیم و امکان شکلگیری پروژهها یا شرکتها یا برندهای مختلف وجود داشته باشد، اگر قرار بر سرمایهگذاری باشد، به نظر میرسد سرمایهگذاری در کلانشهرها اتفاق بیفتد و باز هم ورود نیروها به کلانشهرهایی مثل تهران ادامه خواهد داشت. بنابراین اینطور نیست که در سالهای آینده شاهد خروج از تهران به واسطه مهاجرت معکوس باشیم اما شاهد تغییر چهره تهران خواهیم بود. ما اکنون شاهد ورود زنان مطلقه، زنان بیکار و زنانی که دنبال شغل هستند هستیم و در تهران هم خیلی از مناطق خاصی وجود دارند که امنیت حداقلی در آن مناطق برقرار است و در مرکز شهر هم هستند و میتوانند پذیرای زنان باشند. بنابراین در سالهای آینده شاهد تغییرات جنسی و سنی در تهران خواهیم بود و در کنار این بخشی از تهرانیها هم که امکان تهیه «خانه دوم» دارند چنین کاری (مهاجرت معکوس) خواهند کرد و از این مزیت بهره خواهند برد اما روابط خود با تهران را قطع نخواهند کرد.
به نظر شما در سالهای آتی زندگی در تهران سختتر خواهد شد؟ این تغییراتی که به آن اشاره کردید حاکی از این است که امکان زندگی در تهران چه تغییری خواهد کرد؟
به طور کلی ما داریم به سمت سختتر شدن زندگی پیش میرویم. طبیعتاً مسائلی مثل کمآبی که تهران در منطقهای قرار دارد که با کمبود آب مواجه است یا استانهای مرکزی که منابع آبی در آنها کم است در سالهای آینده باعث خواهد شد ما شاهد تشدید این بحرانها باشیم. علاوه بر بحران آب، مسائل دیگری هم وجود دارد که زندگی را سختتر میکند.
با این حال فکر میکنید سختتر شدن زندگی در تهران باعث خواهد شد جمعیت قابل توجهی تهران را ترک کنند؟
به دلیل آن فرصتهای اجتماعی که به آن اشاره کردم افراد تهران را ترک نخواهند کرد. ببینید شما در جامعهای در حال زندگی کردن هستید که تهرانیت یا تهرانی بودن مزیت محسوب میشود و تمام تبلیغات و تمام سلبریتیها و مواردی که به عنوان الگویی از مدل زندگی در شبکههای اجتماعی عرضه میشوند با تهرانی بودن درآمیخته است. مثلاً در فضای مجازی و شبکههای اجتماعی این امکان وجود دارد که افراد فضاهایی را تجربه کنند و اتفاقاً علاقهمند هم هستند که این تجربه را داشته باشند. مثلاً در خیلی از موارد سلبریتیهای شبکههای مجازی قرارهایی میگذارند که نهتنها در ایران بلکه در همه جای دنیا هم مد است. بخش زیادی از کسانی که علاقهمندند در این قرارها حضور پیدا میکنند و تایمهای طولانی صرف میکنند تا در این بحثها و قرارها حضور داشته باشند. بنابراین شما دارید خود به خود تبلیغ تهرانیت میکنید و در نسل جدید این باور وجود دارد که طبیعتاً زندگی در آنجاست، تفریح در آنجاست، مدلهای مختلف تفریح و آزادی در آنجاست و اینها همه متفاوت از وضعیت اقتصاد و شغل است و خیلی وقتها این موارد حتی بر مسائل اقتصادی غلبه میکند و اتفاقاً فشار این موارد بر جوانترها خصوصاً در طبقه متوسط باعث میشود مهاجرت بیشتر شود اما خیلیها این سختیها را میپذیرند برای اینکه آن فرصتها را به دست آورند و لزوماً این فرصتها هم فرصت مالی نیست. آزادیهای مورد اشاره است که میتواند فرصتهایی را در اختیار افراد بگذارد.