پایان پایتخت
چرا تهران دیگر برای کار و زندگی مناسب نیست؟
هزینه بالای زندگی در تهران، توان پایین پسانداز برای تهرانیها، داشتن پرشتابترین تورم ماهانه کشور، میل به کوچ نیمی از ساکنان تهران و افزایش حاشیهنشینی در این استان تنها بخشی از مصائب پایتختنشینی است. آمارهای رسمی منتشرشده نشان میدهد هزینه زندگی در تهران 40 تا 45 درصد بیشتر از سایر استانهاست، تهرانیها کمترین امکان پسانداز نسبت به مردمان دیگر استانها را دارند و علاوه بر این حدود 58 درصد از مردم تهران به ترک پایتخت و زندگی در شهر دیگری فکر میکنند.
ابراهیم علیزاده: هزینه بالای زندگی در تهران، توان پایین پسانداز برای تهرانیها، داشتن پرشتابترین تورم ماهانه کشور، میل به کوچ نیمی از ساکنان تهران و افزایش حاشیهنشینی در این استان تنها بخشی از مصائب پایتختنشینی است. آمارهای رسمی منتشرشده نشان میدهد هزینه زندگی در تهران 40 تا 45 درصد بیشتر از سایر استانهاست، تهرانیها کمترین امکان پسانداز نسبت به مردمان دیگر استانها را دارند و علاوه بر این حدود 58 درصد از مردم تهران به ترک پایتخت و زندگی در شهر دیگری فکر میکنند.
بهای سنگین پایتختنشینی
خانوارهای تهرانی به طور میانگین ماهانه 5 /3 میلیون تومان درآمد دارند. رقمی که 5 /1 میلیون تومان بیشتر از متوسط درآمد در کل کشور است. اما آیا با وجود چنین درآمدی، آنها خوشبختترین مردمان ایران هستند؟
پاسخ رئیس سازمان مدیریت و برنامهریزی استان تهران این است که تهرانیها نهتنها وضعیت مالی بهتری نسبت به دیگر مردم ایران ندارند بلکه وضعیت به مراتب بدتری از بقیه دارند. نعمتالله ترکی در این مورد گفته است: «هر چند درآمد خانوار در تهران بالاست اما باید توجه کرد که هزینههای خانوار شهری در تهران بین 40 تا 45 درصد بالاتر از متوسط کشوری است. چهبسا در برخی شهرها بین 30 تا 35 درصد دو میلیون تومان در ماه (درآمد) امکان پسانداز دارد اما در تهران حتی با درآمد ماهانه 5 /3 میلیونتومانی خانوار امکان پسانداز نداشته باشد، چراکه هزینهها بالاست.»
اما آیا نامناسب بودن شاخصهای اقتصادی تهران نسبت به دیگر استانها تنها مربوط به شاخص هزینه و درآمد خانوار است؟ آخرین آمار اعلامی از وضعیت بازار کار کشور نشان میدهد شاخصهای نرخ مشارکت، نسبت اشتغال و نرخ بیکاری تهرانیها هم چندان نسبت به دیگر استانها مطلوب گزارش نمیشود. هرچند تا بهار سال گذشته نرخ مشارکت اقتصادی تهرانیها نسبت به متوسط این رقم در کشور بیشتر بود اما در بهار امسال این وضعیت برعکس شد. در بهار سال گذشته نرخ مشارکت در کل کشور 6 /40 درصد و در تهران 1 /41 درصد بود. در بهار امسال هرچند نرخ مشارکت کل کشور به 1 /41 درصد بهبود یافت اما نرخ مشارکت در تهران به 1 /40 تنزل پیدا کرد.
این اتفاق دقیقاً در دو شاخص مهم دیگر بازار کار هم رخ داده است. در حالی که در بهار سال گذشته نسبت اشتغال کشور 5 /35 درصد و نسبت اشتغال در تهران یک درصد بیشتر از کل کشور و معادل 5 /36 درصد بود اما در بهار امسال نسبت اشتغال در کشور به 1 /36 درصد افزایش یافت و نسبت اشتغال در تهران با 3 /1 درصد افت به 2 /35 درصد رسید. در نرخ بیکاری هم اتفاق مشابهی رخ داده و نرخ بیکاری در تهران ناگوارتر شده و از 2 /11 درصد بهار سال گذشته به 3 /12 درصد در بهار امسال رسیده است. دقیقاً در همین دوره نرخ بیکاری کل کشور از 6 /12 درصد به 1 /12 درصد (یعنی معادل 5 /0 درصد) بهبود پیدا کرد.
با وجود چنین روندی در کارنامه بازار کار تهران میتوان گفت این شاخصها بدترین شاخصهای اقتصادی تهران نیستند و تهران از نظر شاخصهای دیگر اقتصادی وضعیت به مراتب بدتری دارد. ناگوارتر از وضعیت این شاخصها نرخ تورم استان تهران است. آخرین آمار اعلامی از سوی مرکز آمار ایران درباره شاخص تورم، حاکی از این است که بیشترین نرخ تورم ماهانه خانوارهای شهری مربوط به استان تهران با 6 /7 درصد است. بیشترین نرخ تورم نقطهبهنقطه تیرماه هم به تهران تعلق داشته است. در حالی که درصد تغییر شاخص کل تورم نقطهبهنقطه یعنی تیرماه امسال نسبت به تیرماه سال گذشته برای خانوارهای کل کشور 8 /13 درصد بوده، برای خانوارهای تهران این میزان 4 /17 درصد محاسبه شده است. معنای ساده این آمار را مرکز آمار ایران اینطور تعریف کرده است: «یعنی خانوارهای ساکن استان تهران به طور متوسط 5 /3 درصد بیشتر از میانگین کل کشور برای خرید یک مجموعه کالا و خدمات یکسان هزینه کردهاند.» با این حال در نرخ تورم 12ماهه منتهی به تیرماه کمی وضع تهران بهتر است و در جایگاه آخر قرار ندارد. با این حال در این شاخص نیز میزان تورم تهران 2 /1درصد بیشتر از کل کشور است. نرخ تورم 12 ماهه منتهی به تیرماه امسال در کل کشور 7 /8 درصد و در تهران 9 /9 درصد گزارش شده است.
پاداش سکونت در تهران
اما تهرانیها در قبال هزینه بیشتری که برای زندگی در تهران پرداخت میکنند چه فرصتهایی را در اختیار دارند؟ تهران دومین استان کشور است که بیشترین درآمد سرانه تولید بدون نفت را دارد. تهران حتی در لیست استانهای با بیشترین درآمد سرانه تولید با نفت نیز در جایگاه سوم قرار دارد. طبق آمارهای وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی میزان وابستگی تولید ناخالص داخلی تهران به نفت 38 /1 درصد است و در این زمینه تهران دوازدهمین استان نفتی کشور از نظر سهم نفت در تولید ناخالص داخلی خود محسوب میشود. سهم تهران در دیگر بخشهای اقتصادی کشور هم قابل توجه است.
نیمی از معاملات خرید آپارتمان در بازار کشوری ملک، مربوط به پایتخت است. مطابق آماری که 11 مردادماه امسال دنیای اقتصاد منتشر کرده، سهم تهران از بازار کشوری اجاره و همینطور معاملات زمین هم نزدیک به ۴۰ درصد برآورد میشود. همچنین در تجارت خارجی سهم تهران از سوی سازمان صنعت، معدن و تجارت این استان بیش از یکپنجم از کل این میزان در کشور برآورد و اعلام شده است. طبق اعلام شهرداری تهران نزدیک 25 درصد از تولید ناخالص، 35 درصد صنعت، 72 درصد از خدمات، 50 درصد شرکتهای دانشبنیان و 80 درصد اختراعات و نوآوریهای کشور هم در تهران است.
شاید همین سهمهای بزرگ تهران از بخشهای مختلف اقتصادی کشور باعث شده همچنان روند مهاجرت به تهران صعودی باشد. در آخرین سرشماری کشور که مربوط به سال 1395 است سهم استان تهران از کل جمعیت مهاجر کشور در حالی 20 درصد اعلام شده که این میزان در سال 1390 کمتر و معادل 17 درصد بود. در نظرسنجی اخیری که پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی انجام داده مهمترین ویژگیهای خوب شهر تهران از نگاه شهروندان به ترتیب فرصت شغلی و درآمد بیشتر (5 /36 درصد)، امکانات بیشتر نسبت به سایر شهرها (8 /31 درصد)، امکان پیشرفت بیشتر (13 درصد) و پایتخت بودن (2 /11 درصد) است. با این حال آیا ساکنان تهران از زندگی در آن رضایت دارند یا ترجیح میدهند تهران را ترک کنند؟
در آرزوی کوچ
آمارهای سرشماری سال 1395 نشان میدهد از 2 /4 میلیون خانوار ساکن تهران چهار میلیون خانوار در مناطق شهری و 200 هزار خانوار در مناطق روستایی تهران ساکن هستند. همچنین ۹۳ درصد جمعیت 2 /13 میلیون نفری تهران باسواد هستند. بیشترین مردان تهران، جمعیت 30 تا 34ساله و بیشترین زنان تهران هم جمعیت 30 تا 34ساله هستند. اما آیا تهرانی که دیگر تقریباً تمام مردمش شهرنشین شده، نسبتاً آدم بیسوادی ندارد و بیشترین جمعیتش جوانان هستند میتواند پاسخگوی نیازهای همه این ساکنانش باشد؟ تنها در یک مورد مربوط به حملونقل تهرانیها میتوان به این آمار اعلامی در سرشماری سال 1395 اشاره کرد که هرچند سالانه حدود 15 میلیون وسیله نقلیه به پارکینگهای عمومی تهران وارد میشوند اما در مجموع تعداد کل پارکینگهای عمومی تهران فقط 308 پارکینگ است. این بیتناسبی را در خیلی از بخشهای دیگر تهران میتوان مشاهده کرد. همین عدم تناسبها هم به تدریج پدیدههایی را خلق کرده است که فقر و حاشیهنشینی شاید تنها دو مورد از این آسیبها باشد.
سلمان خدادادی، عضو کمیسیون اجتماعی مجلس 14 مردادماه امسال درباره افزایش جمعیت شهر تهران طی سالهای اخیر به خانه ملت گفته است: «در افزایش جمعیت شهر تهران شاهد افزایش مهاجرت هستیم نه افزایش زاد و ولد که این موضوع میتواند تا حد زیادی نگرانکننده واقع شود. افزایش مهاجرت برای شهری مثل تهران جای تاسف دارد، زیرا افزایش رشد جمعیت تهران یعنی افزایش حاشیهنشینی و رونق حاشیهنشینها، که یکی از معضلات و آسیبهای اجتماعی به شمار میرود.»
اما فقر و حاشیهنشینی تنها آسیبهای ناشی از زندگی در تهران نیست. «ترافیک و آلودگی»، «دوقطبی امکانات شهری» و «تراکم جمعیت» در تهران باعث شده که تهرانیها تمایل بالایی به مهاجرت از پایتخت داشته باشند. در نظرسنجیای که اخیراً پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی از مردمان تهران داشته به این نتیجه رسیده که 93 درصد از جمعیت تهران از وضعیت ترافیک ناراضی هستند و علاوه بر این، 37 درصد هم از امکانات رفاهی شهر رضایت ندارند. نکته ناگوارتر این است که حدود 58 درصد تهرانیها تمایل به ترک پایتخت دارند. شاید به همین دلیل است که از مدیران شهرداری گرفته تا مقامات مسوول دولتی نیز به نوعی اذعان میکنند که دیگر تهران جای زندگی نیست. حجت میرزایی، معاون برنامهریزی، توسعه شهری و امور شورای شهردار تهران 16 اردیبهشتماه امسال وقتی قرار شد به عنوان یکی از نامزدهای تصدی پست شهرداری تهران در شصتمین جلسه علنی شورای این شهر سخن بگوید، تهران را جای نامناسبی برای زندگی توصیف کرد. وی گفت: «تهران امروز شهر زندگی نیست و یک کارگاه بزرگ ساختوساز است و همه در حال کوچ هستند. دیگر چیزی به عنوان تعلقات محلهای وجود ندارد و برای مردمی که تعلقات محلی ندارند، مشارکت بیمعناست.» آنطور که تسنیم روایت کرده، میرزایی متذکر شده بود: «تهران در خاورمیانه مقام دوم را از لحاظ ریسک مرگومیر ناشی از زلزله دارد. نزدیک به 300 ساختمان شبیه پلاسکو در تهران وجود دارد که میتواند تهران را با یک بحران مواجه کند. نزدیک به 53 درصد از بافت مسکونی تهران یعنی 150 هکتار تحت عنوان بافت ناپایدار شهری شناسایی شده است و یکسوم جمعیت شهر تهران در این بافتهای ناپایدار قرار دارند.» عیسی فرهادی، فرماندار تهران نیز آبانماه سال گذشته سخن مشابهی را بیان و اذعان کرده بود که تهران جای مناسبی برای زندگی نیست. به نظر میرسد چه مردمان تهران و چه مسوولان آن به این نتیجه رسیدهاند که هزینه زندگی در تهران آنقدر بالاست که به فرصتهای آن نمیارزد اما با این حال روند جمعیت در تهران نهتنها نزولی نمیشود بلکه هر سال سهمش از کل مهاجرتهای بیناستانی کشور نیز بیشتر میشود. آیا شاخصهای ناگوار اقتصادی تهران و وضعیت نابسامان بخشهای مختلف از آلودگی گرفته تا ترافیک تهران نمیتواند زندگی در آن را به پایان برساند؟