آیینه تمامنمای کشور
بررسی ریشههای نارضایتی مردم تهران در گفتوگو با حسن رسولی
حسن رسولی میگوید: در حوزه تامین زیربناهای حملونقل، به نظر من طرح جامع حملونقل ریلی تهران این شکاف شمال-جنوب را به نفع جنوب شهریها در خطوط مختلف مترو در نظر گرفته است. شبکههای آزادراهی که در طرح جامع تهران سالهای قبل پیشبینی شده امروز به گونهای است که به طور نسبی امکان دسترسی جنوبنشینان و شمالنشینان را به این شریانهای اصلی به صورت عادلانه فراهم میکند.
حسن رسولی، عضو شورای شهر تهران، میگوید: «در شرایطی که ما از حیث تهدیدهای زیستمحیطی با وضعیتی مواجه هستیم که نیمه شرقی و مرکزی ایران در معرض کمآبی و بیآبی است، محدودیتهای اقلیمی جمعیت ساکن در این مناطق را به طور طبیعی به سمت مرکز هدایت میکند و جمعیت مهاجر معمولاً در نقاط غیرمرفه اسکان مییابند و وقتی امکانات شهری تهران را با مبدأ مهاجرت خود مقایسه میکنند، طبیعتاً احساس رضایتمندی دارند، اما مردم شمال شهر خود را با نقاط غیربرخوردار مقایسه نمیکنند چراکه برخاسته از طبقه متوسط به بالای شهری هستند و جوامع پایه که مبنای مقایسه آنان قرار میگیرند جوامع پیشرفته اروپایی هستند. پس این تعارض ناشی از این تفاوت نگاه است.» این سیاستمدار که سوابق مدیریتی مختلفی از جمله فرمانداری زاهدان، استانداری لرستان و استانداری خراسان را در کارنامه دارد، در عین حال با اشاره به بیثباتیهای اقتصادی اخیر پیشبینی میکند که در صورت تداوم این شرایط ناپایدار اقتصادی سکونت در تهران دیگر برای حاشیهنشینان، ساکنان جنوب شهر و حتی برای مهاجران افغان رضایتبخش نباشد. رسولی معتقد است حتی اگر نظرسنجی شهرداری تهران که اخیراً جزئیاتی از آن منتشر شده که از نارضایتی ساکنان پایتخت از سکونت در این شهر خبر میدهد، همین امروز دوباره تکرار شود، نمرهای که شهروندان به شاخصهای کیفیت زندگی و زیستپذیری به تهران خواهند داد به مراتب از نمرات قبلی کمتر خواهد بود چراکه تهران با توجه به وزن سنگینی که در نظام متمرکز فعلی ایران دارد، آیینه تمامنمای کشور است.
♦♦♦
بر اساس یک نظرسنجی که از سوی مدیریت شهری انجام شده، ۵۸ درصد از ساکنان مناطق مختلف شهر تهران تمایل به مهاجرت از این شهر دارند. به نظر شما نارضایتی مردم از شهر تهران ناشی از چه عواملی است؟
بین متغیر زیستپذیری شهری و کیفیت زندگی در شهر از منظر شهروندان ارتباط مستقیمی برقرار است به گونهای که هر شهری که از شاخصهای بالاتر کمی و کیفی خدمات مختلف شهری برخوردار باشد، جاذبه بیشتری برای سکونت و زیست انسانی دارد. اگر از یکسو دادههای برآمده از همین نظرسنجی را پیشفرض قرار دهیم و از سوی دیگر اساسیترین مشکلات و محدودیتهای شهری را در نظر بگیریم، به این نتیجه میرسیم که در پایتخت کشور با این حجم از جمعیت ثابت و شناور، شهروندان دچار مشکلات قابل توجهی از حیث ترافیک و آلودگی هوا میشوند. با توجه به اینکه از منظر شاخصهای کیفی زندگی این دو موضوع از اساسیترین معیارهای کیفی بودن یا غیرمفید بودن فضای زیست شهری است، نظرات شرکتکنندگان در نظرسنجی مذکور چندان با واقعیت فاصله ندارد. البته تاکید بر این دو عامل اساسی به معنای نفی اهمیت سایر متغیرها نیست. علاوه بر بالا بودن جمعیت ساکن پایتخت، امروز 58 درصد از مالیاتهای مستقیم کشور یعنی بیش از نیمی از این درآمدهای مالیاتی در استان تهران و عمدتاً در شهر تهران وصول میشود. با همین یک شاخص میتوان پایتخت را با سایر کلانشهرهای کشور مقایسه کرد. علاوه بر این از بین هشت کلانشهر کشور فقط تهران در کنار سایر کاربریها، نقش پایتختی را نیز ایفا میکند و از همینرو میزبان جمعیت کثیری از کادر دیپلماتیک کشورهای خارجی و محل رفتوآمدها و اجلاسهای بینالمللی و منطقهای است. از این حیث نیز بار مضاعفی نسبت به سایر کلانشهرها متوجه حوزه مدیریت شهری است. علاوه بر پارامترهای نسبتاً پایداری که روی زیستپذیری و کیفیت زندگی مردم تاثیر مستقیم دارد، باید به این متغیرها مولفههایی را اضافه کنیم که به صورت مقطعی و جهشی در ساختار اجتماعی، فرهنگی و حتی جمعیتی تهران اثرگذار است. امروز این کلانشهر یکی از مهمترین مقاصد مهاجرت برای جمع کثیری از بیکاران کشور است و با توجه به تهدیدهای چند ماه اخیر که متوجه اقتصاد ملی کشور ما شده است، شاهد بروز تکانههای جدی در عرصههای اقتصادی، پولی و مالی هستیم. طی کمتر از یک سال نرخ دلار به بیش از دو برابر افزایش پیدا کرده است. طبعاً این افزایش نرخ دلار با توجه به ساختار اقتصادی کشور ما که اقتصادی است دولتی و نفتمحور علاوه بر اینکه در عرصه اقتصادی باعث سردرگمی فعالان اقتصادی شده، در زمینه امکان و تداوم زیست طبقات حقوقبگیر، کمدرآمد و بیبضاعت نیز آثار آشکار اجتماعی دارد. امروز در مقایسه با سال گذشته و سالهای قبل، بخش قابل توجهی از شهروندان کمدرآمد تهرانی بهویژه کسانی که از حیث پایداری اجتماعی و اقتصادی آسیبپذیرند مثل زنان سرپرست خانوار، بازنشستگان، جوانان جویای کار و مستاجران با توجه به افزایش سرسامآور هزینهها بهویژه هزینه مسکن، عملاً امکان تداوم زندگی را در تهران ندارند. ما در گزارشهای خود داریم که متناسب با آشکار شدن آثار تدریجی اقتصادی، جمعیتی و اجتماعی این شوکها روند خروج از تهران و سکنی گزیدن در شهرها و روستاهای پیرامونی شهر سرعت گرفته، شکاف بین مناطق برخوردار و نواحی جنوب شهر بیشتر شده، احساس تبعیض و بروز و ظهور بیعدالتی در نتیجه این نوع شوکها بیش از گذشته به چشم میخورد که آثار و نشانههای آن را در رشد فزاینده آسیبهای اجتماعی مثل تکدیگری میبینیم. در شرایط فعلی تا زمانی که در سطح ملی، منطقهای و بینالمللی حدی از آرامش و ثبات در عرصههای اقتصادی و اجتماعی کشور ایجاد نشود، ما همچنان شاهد این تغییر و تحولات هستیم. امروز رقم نقدینگی دست مردم و اشخاص حقوقی از جمع تولید ناخالص داخلی سالانه ایران فزونی گرفته است. معنا و مفهوم اقتصادی و اجتماعی این تفاضل این است که فعالان اقتصادی به دلیل ناپایداری شرایط اجتماعی، سیاسی و اقتصادی امکان انتخاب رفتار اقتصادی مولد و تصمیمگیری اقتصادی را که منجر به گردش این نقدینگی شود برای خود فراهم نمیبینند.
اگر بپذیریم که بهخصوص از دیماه سال 1396 که این تکانهها آثار اجتماعی خود را نشان داد و ما شاهد اعتراضاتی در بیش از 100 شهر ایران شدیم با توجه به وزنی که تهران به عنوان پایتخت در معادلات ملی دارد، این شهر از حیث پایداری شهری در بخشهای اقتصادی، اجتماعی و جمعیتی در شرایط ناپایدار قرار گرفته و این شرایط ناپایدار دورنمای غیرقابل سنجشی را فراروی حوزه مدیریت شهری قرار داده است. بنابراین من فکر میکنم اگر این نظرسنجی که گویا در ششماهه دوم سال 1395 و ششماهه اول سال 1396 صورت گرفته، امروز با همین پرسشها، با همین جامعه آماری و با همین نمونه آماری دوباره از سوی یک موسسه معتبر نظرسنجی تکرار و تجدید شود، نمرهای که شهروندان به شاخصهای کیفیت زندگی و زیستپذیری به تهران خواهند داد به مراتب از نمرات قبلی کمتر خواهد بود. چراکه تهران با توجه به وزن سنگینی که در نظام متمرکز فعلی ایران دارد، آیینه تمامنمای کشور است. وقتی شرایط کشور ناپایدار است، این ناپایداری در پایتخت بیش و پیش از سایر استانها و شهرستانها نمایان میشود.
یکی از مسائلی که باعث نارضایتی مردم تهران شده، دوقطبی امکانات شهری بین شمال و جنوب شهر است. در همین شرایط ساکنان مناطق جنوبی نسبت به ساکنان شمال شهر از اسکان در تهران رضایت بیشتری دارند. به نظر شما مساله تبعیض در فراهم کردن زیرساختهای رفاهی ناشی از چیست؟
تبعیض به معنای نابرابری بین طبقات مرفه یا اصطلاحاً شمال شهرنشینان و جنوب شهرنشینان یکی از خصیصههای اجتماعی امروز شهر تهران است. این تبعیض و نارضایتیِ ناشی از آن برخاسته از سیاستهایی است که طی دهههای اخیر در سطح کشور اتخاذ شده و به اجرا درآمده است. برخی محدودیتهای اجباری نیز این وضعیت را تشدید کرده است. به عنوان مثال در شرایطی که ما از حیث تهدیدهای زیستمحیطی با وضعیتی مواجه هستیم که نیمه شرقی و مرکزی ایران در معرض کمآبی و بیآبی است، محدودیتهای اقلیمی جمعیت ساکن در این مناطق را به طور طبیعی به سمت مرکز هدایت میکند و جمعیت مهاجر معمولاً در نقاط غیرمرفه اسکان مییابند و وقتی امکانات شهری تهران را با مبدأ مهاجرت خود مقایسه میکنند، طبیعتاً احساس رضایتمندی دارند، اما مردم شمال شهر خود را با نقاط غیربرخوردار مقایسه نمیکنند چراکه برخاسته از طبقه متوسط به بالای شهری هستند و جوامع پایه که مبنای مقایسه آنان قرار میگیرند جوامع پیشرفته اروپایی هستند. پس این تعارض ناشی از این تفاوت نگاه است. البته اگر متغیرهایی مثل بالا بودن نرخ بیکاری و بیثباتیهای اقتصادی اخیر را که در افزایش سرسامآور قیمت ارز، مسکن و طلا نمودار میشود در این زمینه لحاظ کنیم، من فکر میکنم سکونت در تهران دیگر برای حاشیهنشینان، ساکنان جنوب شهر و حتی برای مهاجران افغان در صورت تداوم این شرایط ناپایدار اقتصادی رضایتبخش نباشد.
برای ارتقای زندگی ساکنان تهران و تطبیق آن با استانداردهای زندگی باکیفیت چه راهحلهایی وجود دارد؟
در هر شهری هرقدر که کالاهای اجتماعی بیشتری تولید شود، کیفیت زندگی بیشتر میشود. منظورم این است که به هر مقدار بوستانها، فرهنگسراها، مراکز فرهنگی و هنری، آزادراهها، بزرگراهها و مجموعه ظرفیتهای مراکز آموزشی و درمانی در نقطهای بیشتر تولید شود، امکان دسترسی ساکنان آن منطقه را به خدمات این سرمایهها، تاسیسات و مراکز خدماتی بیشتر میکند و طبعاً این دسترسی در افزایش رضایت آنان نیز نقش دارد. به عنوان مثال کسی که در جنوب شهر زندگی میکند حتی در صورتی که در یک خانه 60متری زندگی کند، اگر در نزدیکی خانهاش یک ایستگاه مترو وجود داشته باشد، احساس رضایتش از زندگی در شهر بسیار تغییر میکند. البته باید توجه داشته باشیم که همه این شاخصها در اختیار حوزه مدیریت شهری نیست. برخی از این شاخصها مثلاً سرانه فضای مسکونی که در اختیار هر خانوار یا در اختیار هر فرد هست، یا میزان تراکم جمعیت در مناطق، یا ریزمقیاس بودن واحدهای مسکونی، کیفیت متفاوت مراکز آموزشی، نبود برخی مراکز درمانی، بهداشتی، تفریحی، فرهنگی و هنری محدودیتهایی است که عملاً حوزه مدیریت شهری امکان مداخله در آنها را ندارد، اما در حوزه تامین زیربناهای حملونقل، به نظر من طرح جامع حملونقل ریلی تهران این شکاف شمال- جنوب را به نفع جنوب شهریها در خطوط مختلف مترو در نظر گرفته است. شبکههای آزادراهی که در طرح جامع تهران سالهای قبل پیشبینی شده امروز به گونهای است که به طور نسبی امکان دسترسی جنوبنشینان و شمالنشینان را به این شریانهای اصلی به صورت عادلانه فراهم میکند. همچنین درباره سرانه فضای سبز به عنوان مثال در منطقه 10 یا منطقه 17 تهران ما امروز پایینترین سطح سرانه فضای سبز را داریم. در همین دو منطقه بالاترین ضریب تراکم را داریم و طبیعتاً شهرداری که 50 تا 60 هزار میلیارد تومان بدهکار است، عملاً امکان خرید چندین هکتار زمین یا ساختمان کوچکمقیاس را در این مناطق ندارد تا به احداث بوستانهای مورد نیاز اقدام کند. اما چنین محدودیت محلی در پارهای از مناطق مثل منطقههای 13، 4، 2 و 22 وجود ندارد و از این حیث مدیریت شهری برای تصمیمگیری در این مناطق با چنین مشکلاتی مواجه نیست. بنابراین باید این واقعیت را بپذیریم که یکی از مهمترین عوامل نارضایتی در شهروندان تهرانی بهویژه در ساکنان مناطق پایینتر از محور میدان انقلاب نابرابری و احساس نابرابری بهرهمندی از مجموعه شاخصهای کیفیت زندگی است. در عین حال با تصمیم مدیریت شهری همین امسال و طی سالهای گذشته هر شخص حقیقی و حقوقی که در بافتهای تاریخی یا بافتهای غیرکارآمد انگیزه سرمایهگذاری برای بازسازی و نوسازی داشته باشد، بهرغم همه محدودیتهای مالی که متوجه شهرداری است، در این بافتها از پرداخت هر گونه عوارض معاف است. به طور کلی بخشی از مسائل مربوط به کیفیت زندگی در حوزه مدیریت شهری است ولی بخش بزرگتر و مهمتر متاثر از جهتگیریهای اقتصادی، فرهنگی و سیاسی کلان کشور است.
تراکم جمعیت یکی از چالشهای اصلی است که مردم تهران از آن شکایت دارند. چرا با وجود ابراز تمایل بیش از نیمی از ساکنان تهران به مهاجرت، شرایط خروج از تهران برای ساکنانش فراهم نیست و مهاجرت به تهران همچنان ادامه دارد. به نظر شما چه راهحلهایی برای این مساله وجود دارد؟
با توجه به ساختار معیوب اقتصادی ما که تکمحصولی، متمرکز و در بسیاری موارد رانتی است، هر جا جمعیت بیشتری ساکن است، امکانات هم بیشتر است. من چهار سال استاندار استان خراسان بودهام. امروز در شهر مقدس مشهد، قریب یکمیلیون و 200 هزار نفر جمعیت مهاجر ساکن در سکونتگاههای ناپایدار داریم. این مساله ناشی از این است که در مرحله اول روستانشینان سه استان خراسان و در مراحل بعدی استانهای همجوار، به موازات مواجه شدن با بیآبی و عدم امکان اشتغال در بخشهای مولد کشاورزی و باغداری چارهای جز ترک زادگاهشان ندارند. بیشترین خشکسالیها در 20 سال گذشته در نیمه شرقی ایران رخ داده است. ساکنان این مناطق به اجبار در حاشیه شهرها سکنی میگزینند. این قاعده برای تهران به شدت و حدت دهههای 50، 60 و 70 نیست. من در حال حاضر آمار دقیقی در اختیار ندارم، ولی تصور میکنم به موازات افزایش شاخصهای زیستپذیری تهران بهخصوص برای جمعیت کمدرآمد، جاذبه جذب جمعیت جدید ثابت امروز متوجه تهران نیست. حتی حدس میزنم اگر در شرایط فعلی نظرسنجی صورت بگیرد، احتمالاً ما در مرحله اول با تمایل به جابهجایی جمعیت از تهران به پیرامون و در مرحله دوم با خروج جمعیت از این شهر هم روبهرو خواهیم بود. به هر حال بحث تصمیمگیری اسکان جمعیت به عنوان مهاجرت تابعی است از شرایط اقتصادی و اجتماعی در سطح کلان و توانمندیها و مطلوبیتهای هموطنانمان. تا زمانی که تعادل منطقهای در قالب یک برنامه آمایش سرزمینی صورت نگیرد و در نقاطی از کشور مثل تهران، تبریز، مشهد، اصفهان و... ما با انبوهی از ثروت اعم از سرمایه مادی و معنوی مواجه باشیم، خود این نابرابری برای نقاط پیرامونی موجب رانش جمعیت و افزایش مهاجرت و برای مراکز استانها و نقاط شهری جاذب جمعیت است.
در سال 1355 بر اساس آمار موجود کشور 47 درصد جمعیت ایران در شهرها زندگی میکردند و 53 درصد جمعیت آن زمان کشور ساکن روستاها بودند آن هم به صورت مولد، اما سرشماری سال 95 میگوید امروز بعد از 40 سال 26 درصد جمعیت کشور ساکن نقاط غیرشهری هستند و 74 درصد جمعیت در شهرها زندگی میکنند. از نظر من که دانشآموخته جامعهشناسی هستم، این جابهجایی به این شکل یعنی یک زلزله تمامعیار سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، روانی و فرهنگی. این حد از جابهجایی جمعیت عدم تعادلی ایجاد میکند که عملاً امکان برنامهریزی را برای حوزه مدیریت شهری از مدیران شهری میگیرد. امروز من حدس میزنم که ما چند ده هزار روستا داشته باشیم که در دهه 60 به مدد عزیزانمان در جهاد سازندگی از آب، برق، مدرسه، خانه بهداشت و آسفالت روستایی برخوردار شدهاند، اما به این سبب که نوع نگاه ما در آن مقطع به دلیل کمتجربگی بیشتر معطوف به توسعه کالبدی بوده و کمتر به سمت توسعه پایدار رفتهایم، نهتنها در این روستاها با افزایش جمعیتی روبهرو نیستیم، بلکه این امکانات باعث تسهیل جابهجایی جمعیت شده است. به نظر من با توجه به این مسائل الان که در آستانه 40سالگی انقلاب هستیم، نهادهای علمی تخصصی و علمای علم اقتصاد و اقتصاد سیاسی با برگزاری نشستهای غیرتشریفاتی علمی و کاربردی و به دور از لکنت زبان نحوه اداره کشور و تدبیر امور را چه در حوزه سیاستگذاری و چه در حوزه اجرا بیرحمانه مورد ارزیابی و سنجش قرار دهند و نتایج را به مراجع تصمیمگیری کشور ارائه کنند تا اگر ما به عنوان مثال به این نتیجه رسیدیم که گازرسانی به برخی روستاها غلط است و میتوان از طریق نیروی خورشیدی نیاز آن روستاها را تامین کرد، بیش از این برای خطوط گازرسانی هزینه نکنیم و خطاهای خود را اصلاح کنیم. اگر صاحبنظران چنین خطاهایی را بدون لکنت زبان در یک فضای آزاد مطرح کنند و ما بپذیریم که در سیاستهای کلان ما در گذشته و حال ایرادات اساسی وجود دارد و مشکلات ما ناشی از اشتباهات خود ماست و در این سیاستها تغییراتی ایجاد کنیم، به نظر من میتوانیم برای نسل آینده پاسخهای بهتری داشته باشیم.