ای جنگل ای حیف
چرا به حفظ جنگلها بیاعتنا هستیم؟
حتماً پیش آمده شما هم به صدای جنگل گوش کنید. مثلاً برای لحظاتی در انبوه پایانناپذیر برگها، چشمهایتان را بستهاید و در سبزی بیانتهای جنگل غرق شدهاید و دنبال آرامش و سکوت تخیل کردهاید. اما لابهلای صدای روحبخش پرندگان و در خنکای اعماق جنگل، اگر گوشهایتان را خوب تیز کرده باشید، صدای تراشیدن جنگل را شنیدهاید.
جواد حیدریان: حتماً پیش آمده شما هم به صدای جنگل گوش کنید. مثلاً برای لحظاتی در انبوه پایانناپذیر برگها، چشمهایتان را بستهاید و در سبزی بیانتهای جنگل غرق شدهاید و دنبال آرامش و سکوت تخیل کردهاید. اما لابهلای صدای روحبخش پرندگان و در خنکای اعماق جنگل، اگر گوشهایتان را خوب تیز کرده باشید، صدای تراشیدن جنگل را شنیدهاید.
کنده جاودانه جنگلهای هیرکانی، خانه هیولای مرگ شده و گویی صدای کارخانه چوببری از دوردست شنیده میشود. البته این یک کارخانه صنعتی نیست که دارد درختان اساطیری بازمانده از آخرین یخبندان زمین را میبلعد بلکه طغیان آفت و گسترش بیماری است که کرمها و لاروها را به جان جنگلهای شمال انداخته است.
در کنار این هجوم مرگآفرین که مرگ دستهجمعی درختان را به دنبال داشته است، البته قاچاق چوب و برداشت بیرویه از جنگل هم مزید بر علت است اما آنچه در جنگلهای شمال شنیدهاید؛ صدای واقعی حمله آفات است که دارد همزمان برگها و تنه میلیاردها درخت در اطراف شهرهایی مثل ساری را میخورد و سمفونی غمانگیزی را تولید میکند که در تمثیلی واقعی صدایش شبیه اره کردن تنه درختان است. شاید تصور کنید این توصیفهای شاعرانه و استعاری از وضعیت جنگل است اما حقیقتاً این صدا را در جنگلهای شمال میشنوید! صدایی که 60 سال قبلتر در اعماق جنگلهای بومی زاگرس بود و کسی آن را نشنید و حالا طغیان آفات و خشکسالی راه تنفس جنگلهای بلوط و بنه در جنوب و جنوب غرب ایران را بسته است و مرگ قطعی میلیاردها اصله درخت را فراهم آورده است. دهه 40 شمسی که قوانینی مرتبط با حفاظت و بهرهبرداری از جنگلها تدوین شد، جنگلهای زاگرسی مورد بیاعتنایی واقع شد، چراکه بلوطهای کهنسال، اقتصادی تشخیص داده نشد و به دلیل غلبه نگاه صرفاً بهرهبردارانه و ناپایدار، ارزشهای اقتصادی اکولوژیک جنگل نادیده گرفته شد. استمرار این نگاه غلط و غیرکارشناسی زمینه تخریب جنگلهای باارزش زاگرس را فراهم کرد. زیراشکوب جنگل شخم زده شد و کشاورزی سنتی همراه با پاکتراشی جنگل و تبدیل ارزشهای ژنتیکی درختان زاگرس به زغال سیاه و بیارزش، آغاز نابودی مطلق کوهستانهای پوشیده از مخمل سبز بلوط شد. حالا هم که طوفانهای گردوغبار از بیابانهای عراق و عربستان و اردن و سوریه و گاه از مرزهای داخلی در خوزستان بلند میشود، روزنههای تنفسی درختان بلوط دیگر توان جذب ریزگردها را ندارد و تودههای خاک مرگبار تا کیلومترها دورتر در مناطق شمالی کشور نیز مشاهده میشود چراکه دیگر درختان بلوط زاگرس توانایی آن را ندارند که سپر مخملینی در مقابل پدیده گردوغبار باشند. حالا به نظر میرسد جنگلهای شمال ایران نیز سرنوشتی شبیه به جنگلهای زاگرس در دهه 40 را پیدا کردهاند. اگرچه تفاوتهای زیادی در ماهیت جنگلی این دو رویشگاه وجود دارد اما همان سیاستهای اشتباه دارد جان جنگلهای باستانی هیرکانی را به خطر میاندازد. در این پرونده به دلایل مرگ جنگلها و سیاستهای غلط و ناقص بهرهبرداری و حفاظت از جنگل میپردازیم. و به این پرسشها پاسخ میدهیم که چرا نسبت به حفاظت از دارایی ناچیز خود اینقدر سهلانگار هستیم و بر این نکته تاکید میکنیم که ایران جزو فقیرترین کشورها در سرانه جنگل در دنیاست!