مختصات ایران در سفر خارجی
ابوذر نجمی میگوید مسافرتهای خارجی ایرانیها، غیرمتعارف نیست
ابوذر نجمی میگوید: آمار کشور هند نشان میدهد که نسبت مسافرت خارجی اتباع این کشور به جمعیت آن بسیار کم است. این موضوع به این معنا نیست که هند درآمد سرانه کمتری دارد یا در واقع تعداد مسافرتهای کمتری دارند. بلکه اقلیم هند به حدی گسترده است که بیشتر مسافرتها در این کشور انجام میشود.
اندازهگیری مسافرتهای خارجی ایرانیها، از سوی سیاستگذار پولی واکنشهای متفاوتی را در پیش داشته است. در این خصوص یکی از مهمترین ابهامات به وجود آمده این موضوع است که مختصات ایران در سفرهای بینالمللی کجاست و آیا میزان این مسافرتها در قیاس با دیگر کشورها غیرمتعارف است. ابوذر نجمی، کارشناس مسائل اقتصادی و ارزی، در گفتوگو با تجارت فردا، با رد این موضوع که میزان مسافرتهای ایرانیها، غیرمتعارف است، معتقد است که بررسی این موضوع در حوزه ماموریت بانک مرکزی نیست. به گفته او، عمده سفرهای خارجی به کشورهای خارجی همسایه صورت میگیرد و بخش قابل توجهی از این سفرها زیارتی بوده است. نجمی معتقد است که سیاستگذار بهجای تمرکز بر اعداد رقم گردشگران خارجی، میتواند بهبود تراز تجاری را هدفگذاری کند.
♦♦♦
رئیسکل بانک مرکزی اعلام کرده است که مسافرت خارجی ایرانیها بیش از حد معمول است و بر این نکته تاکید کرده که باید ناترازی سفرهای خارجی و داخلی رفع شود، آیا واقعاً میتوان بر اساس آمارها و مقایسه با دیگر کشورها عنوان کرد که سفرهای خارجی ایرانیها، زیاد است؟
در ابتدا لازم است اشاره کنم که این موضوع نه در حوزه ماموریت بانک مرکزی است و نه شأن رئیسکل بانک مرکزی کشور، جایگاهی است که در این خصوص صحبت کند. اما به نظر من، مسافرت خارجی ایرانیان به میزانی نیست که بشود آن را غیرمتعارف دانست. اگر به آمار بانک جهانی نگاه کنیم، تعداد مسافرتهای خارجی ایرانیان رقمی حدود یکدهم جمعیت کشور است. به بیان ساده نسبت تعداد مسافرتهای خارجی به جمعیت کشور 10 درصد است. اگر به آمار سال 95 رجوع کنیم، ایران 9 میلیون مسافرت خارجی داشته، که این رقم در حد و اندازههای کشورهای مشابه مانند ترکیه و مکزیک است. آمارهایی وجود دارد که در برخی از کشورها میزان مسافرتهای خارجی تا دو برابر جمعیت کشور هم میرسد مانند سنگاپور. یا به عنوان مثال در کشوری مانند عمان، تعداد مسافرتهای خارجی تقریباً به اندازه جمعیت آن است. یا اگر کانادا را در نظر بگیریم در حدود 30 میلیون مسافرت خارجی در سال دارند. انگلستان و آلمان نیز از آن دسته کشورها هستند که تعداد مسافرتهای خارجی آنها به اندازه کل جمعیت است. یعنی نسبت مسافرت خارجی به جمعیت 100 درصد است. نکته دیگری که در این خصوص باید به آن توجه کرد، مقصد مسافرتهای خارجی ایرانیهاست. اگر نگاهی به کشورهای مقصد کنیم ملاحظه میشود که تعداد کشورهایی که ایرانیان به آنها مسافرت میکنند محدود است. براساس آمار منتشرشده، رتبه اول تا سوم مقاصد ایرانیان ترکیه، عراق و امارات است. کشورهای آذربایجان، ارمنستان و گرجستان در جایگاههای بعدی قرار میگیرند. بنابراین تا رتبه ششم، کشورهای همسایه ایران قرار دارند. این یک دلیل فرهنگی دارد. به دلیل نبود آزادیهای اجتماعی و همچنین نبود زیرساخت مناسب و باکیفیت در حوزه گردشگری، گردشگر ایرانی ترجیح میدهد جایی را برای مسافرت انتخاب کند که اولاً خیلی هزینهبر نباشد، دوم اینکه بتواند از برخی امکانات تفریحی استفاده کند، همچنین برخی از محدودیتها نیز برای مسافران در این کشورها وجود ندارد و در نتیجه بسیاری کشورهای همسایه را به عنوان مقصد در نظر میگیرند. در سالهای اخیر مشاهده میکنیم که حتی خانوادههای مقیم خارج از کشور برای دیدار با بستگان خود، کشورهای همسایه را به خود ایران ترجیح میدهند.
صرفنظر از بحث آزادی، نبود زیرساختها و امکانات گردشگری موضوعی کاملاً جدی است. به جز یکی دو شهر نظیر مشهد و اصفهان در سایر شهرهای بزرگ ما نیز زیرساختهای لازم مثل اقامتگاه باکیفیت، محیطهای تفریحی و... برای گردشگری بهخصوص در ایام مشخص سال مثل نوروز و تابستان وجود ندارد به نحوی که در این ایام خاص هنگامی که سیل مسافر به سمت این مقاصد حرکت میکند، شهر قادر به پاسخگویی نیست.
نکته دیگری که باید توجه کرد این است که از میان هشت کشور اصلی مقصد گردشگری ایرانیان، دو کشور عراق و عربستان که سهم بالایی از گردشگران را به خود اختصاص میدهند، مقصد گردشگران مذهبی را تشکیل میدهند. در نتیجه بخش عمدهای از مسافرتهای خارجی ایرانیان که در آمار و ارقام ذکر میشود و تفکیک نمیشود به سفرهای زیارتی تعلق دارد. در مجموع نکته مهم این است که ارزی که برای این نوع مسافرتها مصرف میشود چندان بالا نیست. برآوردها نشان میدهد اگر کل رقمی که ایرانیها برای مسافرتهای خارج از کشور هزینه کردند را بر تعداد مسافرتها تقسیم کنیم، به عددی حدود 5 /2 میلیون تا سه میلیون تومان خواهیم رسید. در نتیجه اگر با نرخ ارز آزاد سال گذشته در نظر بگیریم، حدود 700 دلار برای هر مسافر هزینه میشود که این رقم بالایی نیست. در کل این اظهارنظر آقای سیف اگر به این منظور عنوان شده که بحرانهای ارزی این روزها، به دلیل مشکلات این حوزه است، یا با کاهش مسافرت خارجی مشکل ارزی حل میشود، این مطلب، از واقعیت به دور است.
به طور کلی چه حدی برای بالا بودن سفرهای خارجی یک کشور وجود دارد و آیا بالابودن سفرهای خارجی نسبت به سفرهای داخلی، ضعف اقتصادی و درآمدی محسوب میشود؟
برای این سوال جواب مشخصی وجود ندارد. میتوانیم میزان جهانی بودن و شرایط و پتانسیلهای کشور را به عنوان یک حد در نظر بگیریم. اینکه کشور چه میزان زیرساخت گردشگری دارد. آمار کشور هند نشان میدهد که نسبت مسافرت خارجی اتباع این کشور به جمعیت آن بسیار کم است. این موضوع به این معنا نیست که هند درآمد سرانه کمتری دارد یا در واقع تعداد مسافرتهای کمتری دارند. بلکه اقلیم هند به حدی گسترده است که بیشتر مسافرتها در این کشور انجام میشود. شرایط کشور چین نیز به همین صورت است. ترکیه از نظر تعداد مسافرتهای خارجی و میزان جمعیت آن، مشابه کشور ماست. اما واقعیت این است که ترکیه پتانسیل بالایی برای جذب گردشگر دارد. عموماً مسافرتهای خارجی زمانی افزایش پیدا میکند که مراکز گردشگری داخل اشباعشده باشد در نتیجه مردم به صرافت مسافرت خارجی میافتند.
با توجه به توضیحاتی که در خصوص جایگاه ایران در مسافرتهای خارجی مطرح کردید، از نظر شما، آیا سیاست ارزی میتواند به عنوان یک ابزار برای عدم خروج ارز گردشگری عمل کند؟
اجازه دهید به این سوال از دو منظر پاسخ دهم. اول اینکه آیا باید هدف سیاست ارزی یک کشور کنترلکننده مسافرتهای خارجی آن کشور باشد؟ مسلماً جواب این سوال منفی است. سوال دوم آن است که به فرض اتخاذ چنین سیاستی با افزایش نرخ ارز تعداد سفرهای خارجی کم و ارز خروجی کاهش مییابد؟ جواب این سوال مثبت است. اما سوال اصلی این است که مگر چه میزان از ارز ما از طریق مسافرها خارج میشود؟ یعنی به نسبت مصارف ارزی کشور که حدود 65 میلیارد دلار واردات کالایی داریم، سهم مسافرتهای خارجی چه میزان است؟ یا سوال دیگر آن است که اگر مسافرت خارجی را به عنوان شکلی از واردات در نظر بگیریم که ارزبری دارد، این پرسش مطرح میشود که چه فرقی است بین کسی که در داخل کشور کالای خارجی مصرف میکند، یا اینکه شخصی تصمیم بگیرد بهجای اینکه کالایی مصرف کند به خارج از کشور مسافرت کند؟
آیا رسالت و ماموریت دولت این است تا بین این دو گزینه تصمیمگیری کند؟ من فکر میکنم اگر به هدف عدم خروج ارز از کشور چه برای گردشگری و چه برای واردات سیاستگذاری کنیم، کار درستی انجام ندادهایم. آنچه برای کشور مهم است تراز تجاری است. در نتیجه سیاستگذاری ارزی باید تعادلی بین واردات و صادرات باشد. مسلماً در حوزههای خاصی نمیتوان به اندازه واردات کشور، صادرات انجام داد. این فقط شامل گردشگری نیست. یکی دیگر از این حوزهها صنعت خودرو است که قاعدتاً نمیتوان به دلیل کمتر بودن صادرات نسبت به واردات خودرو، نرخگذاری را عوض کرد. اما باید با مزیتهایی که در حوزههای دیگر وجود دارد، ارزآوری خود را تقویت کنیم. آنچه در نهایت باید مورد سیاستگذاری قرار گیرد، تراز تجاری و نهایتاً بحث رشد اقتصادی و اشتغال است. اینکه ما در حوزه بسیار محدودی مانند گردشگری خارجی سیاستگذاری ارزی داشته باشیم، از نگاه بنده چندان مورد بحث اقتصاد نیست، بلکه به نظر میرسد بیشتر بحث سیاسی باشد.
سوالی که مطرح میشود این است که اصلاً چرا باید برای مسافران خارجی ارز مبادلهای تخصیص داد؟ این در حالی است که عموماً دهکهای پردرآمد متقاضی سفرهای خارجی هستند و این سوبسید به سفر خارجی است؟
سوال بسیار مهمی است که چرا باید ارز مسافرتی تخصیص بدهیم در حالی که دهکهای پردرآمد هدف این موضوع هستند، واقعیت امر این است که در حالت کلی در اقتصاد ایران نیز یارانه ارزی که به ارز مبادلهای تعلق میگیرد، صرف دهکهای متوسط به بالای جامعه میشود. مگر غیر از این است زمانی که ارزی را برای واردات خودرو یا بسیاری از کالاهای لوکس اختصاص میدهیم، تنها دهکهای پردرآمد از آن منتفع میشود.
بنابراین باید سوال را به این صورت اصلاح کرد که آیا اساساً اعطای سوبسید ارزی کار درستی است یا خیر؟ جواب بنده به این سوال منفی است. کاری که دولت و به تبع آن بانک مرکزی باید انجام دهد این است که نرخ ارز را به گونهای تنظیم کند که به نرخ تعادلی بازار آزاد نزدیک باشد و اگر سوبسید ارزی داده میشود برای کالای نهایی باشد. من با نظری که مخالف ارز مبادلهای به مسافران هستند، موافق هستم. حتی در مورد دانشجویان خارج از کشور هم به عقیده بنده معنی ندارد زمانی که دانشگاههای کشور صندلی خالی دارند، هزینه ارزی برای کسی که تصمیم گرفته خارج از کشور تحصیل کند بپردازیم. زمانی در دهه 60 این نیاز وجود داشت که برای تقویت توان علمی کشور ارز به دانشجویان داده شود تا بتوانند تحصیل کنند. اما این موضوع در حال حاضر منتفی شده است و نیازی نیست به این حوزهها ارز مبادلهای تخصیص داده شود. باید ساز و کاری فراهم شود تا افرادی که میخواهند مسافرت خارجی داشته باشند یا به هر صورتی تصمیم میگیرند که خارج از کشور تحصیل کنند، با نرخ ارز آزاد باشد و از منابع عمومی برای این گروهها هزینه نشود.
چرا جریان ارز مسافرتی که سال قبل متوقف شد دوباره به جریان افتاد؟ به طور مشخصتر سوال این است که چرا در سیاستهای ارزی ما یک سیکل تکراری را طی میکنیم و نمیتوانیم به یک راهحل عملی دست پیدا کنیم؟
بارها در این مورد تاکید کردم که بانک مرکزی هیچ برنامهریزی و سیاستگذاری بلندمدتی برای ایجاد نظام ارزی متناسب با اقتصاد ملی ایران ندارد و متاسفانه به دنبال رسیدن به این هدف هم نیست. در نتیجه به صورت مقطعی تصمیمگیری میکند. سال گذشته بر این اساس که پیشبینی میکردند بازار ارز به یک ثباتی رسیده است جریان ارز مسافرتی را قطع کردند. این در حالی بود که نشانههایی مبنی بر عدم ثبات بازار ارز و مشکلات آتی آن مشاهده میشد. در آن شرایط نهتنها ارز مسافرتی را قطع کردند، بلکه ساز و کار آن را به نوعی از بین بردند و راهی را که وجود داشت با یک بخشنامه منحل کردند.
این موضوع باعث شد این تصور به وجود بیاید که از این راه دیگر استفاده نخواهد شد. اما بعد از مدتی که مجدداً با بحران ارزی مواجه شدیم، دوباره سازو کار قبلی را فعال کردند. این دوبارهکاریها و بخشنامههای مستقیم به بانکها و تغییر روشها باعث یک نوع بیاعتمادی به عملکرد بانک مرکزی میشود. شواهد نشان میدهد که بانک مرکزی دقیقاً یک سیکل تکراری را طی میکند و اشتباهاتی را که قبلاً انجام داده و نتایج منفی آن را دیده است مجدداً در دستور کار قرار میدهد. متاسفانه عملکرد بانک مرکزی نشان میدهد که در مواجهه با بحرانها از راهحلهای شکستخورده و تاریخ گذشته، به عنوان راهکار جدید استفاده میکند و یک تغییر پارادایم مشخص در سیاستگذاری به چشم نمیخورد. و البته همه اینها ناشی از راس هرم مدیریتی این نهاد تخصصی است که امروز بیش از آنکه علمی و تخصصی اداره شود، به صورت سیاسی اداره میشود.
آیا اعتبار سیاستگذار پولی با این سیاستهای تکراری خدشهدار نشده است؟ اگر جواب مثبت است چه راهکاری برای بازگشت این اعتبار وجود دارد؟
در حال حاضر سیاستگذاریهایی که در بانک مرکزی انجام میشود، امکان اجرایی شدن ندارد و اتفاقاتی که به تبع آن رخ میدهد، به اعتبار نهاد سیاستگذار لطمه میزند. متاسفانه رفتار بانک مرکزی در دولتهای مختلف به جز نیمه اول دهه 80 تغییر چندانی نداشته است و اشتباهات آن سبب شده است اعتماد به بانک مرکزی که بالاترین مقام پولی کشور است خدشهدار شود. این بیاعتمادی در بلندمدت علاوه بر هزینههای اقتصادی هزینههای اجتماعی برای کشور خواهد داشت. معتقدم بازگرداندن اعتبار به بانک مرکزی نیازمند یک نگاه بلندمدت به سیاستهای پولی و ارزی است. در نتیجه به نظر میرسد باید کسی در این حوزه قرار بگیرد که برنامه بلندمدت داشته باشد. مشکلی که در بانک مرکزی دیده میشود فقط شامل ضعف مدیران ارشد نیست بلکه ضعف معاونان بانک مرکزی نیز در سایر حوزهها هم دیده میشود و باعث میشود، که طرحهایی روی کار بیاید که حاصل بیتجربگی و سیاستهای تکراری گذشته باشد، که در نتیجه این موضوع نیز باعث بیاعتبار شدن بانک مرکزی نهتنها در بین مردم بلکه در حوزه بانکی کشور باشد که نتیجه آن را در ضعف حوزه نظارت این بانک شاهدیم.
از نگاه شما در شرایط کنونی چه راهکاری برای تخصیص ارز گردشگری و تقاضای دلار در بازار وجود دارد؟
بزرگترین نکتهای که وجود دارد این است که تخصیص ارز مسافرتی، تنها بخشی از برنامهریزی ارزی است که بانک مرکزی باید انجام دهد و علاوه بر مشکلات حوزه گردشگری، سایر بخشها نیز با چالشهایی روبهرو هستند. با توجه به سیاست ارزی جدید دولت تنها گروه محدودی از واردکنندگان دلار را با نرخ 4200 تومان دریافت میکنند و سایر گروهها با مشکلات جدی مواجه هستند. به نظر من فوراً باید ساز و کاری طراحی شود که از طریق صرافیها، ارزی که برای حوزههایی که بانک مرکزی در نظر نگرفته است به دست متقاضیان برسد. به عنوان یک نمونه، برای دردسرهایی که مردم با آن مواجه شدهاند به این موضوع توجه کنید که بحث مسافرتهای خارجی تنها برای گردشگری خارجی نیست، در حال حاضر اعضای هیات علمی یا افرادی که در کنفرانسهای خارجی شرکت میکنند و سفرهای کاری شرکتی دارند، در تهیه ارز خود دچار مشکل شدهاند.
البته منظور من این نیست که این افراد نسبت به کسانی که به سفرهای گردشگری میروند ارجح هستند، اما نهایتاً گردشگر میتواند سفر خود را موقتاً به تعویق بیندازد تا شرایطی ایجاد شود که بتواند ارز خود را تهیه کند. اما برخی از مسافرتها اینگونه نیستند و در حال حاضر این بخش دچار مشکل شده است. کسانی که امتحانات خارجی دارند نیز برای ثبتنام خود دچار مشکل شدهاند. همچنین افرادی هستند که در سفارتخانهها برای مبالغ کم ارزی دچار مشکل هستند و نمیتوانند کارهای سفارتی خود را برای گرفتن ویزا انجام دهند. این افراد برای تهیه کمتر از 100 یورو، دچار مشکل و مضیقه هستند. چون صرافیها عملاً تعطیل هستند و اجازه معامله برای حتی این مبالغ کم نیز ندارند، همه این مثالها نشان میدهد تصمیمی که دولت گرفته و بانک مرکزی مجری آن است، باید سریعاً اصلاح شود. خوشبختانه راهحل این مشکلات در کشور وجود دارد، کافی است به بخش مربوطه اجازه داده شود که در سقف معین، خرید و فروش انجام شود و مجموع این هزینههای ارزی مبلغی نخواهد شد که نگرانی برای کشور ایجاد کند. آنچه در حال حاضر برای کشور بحرانساز است، بحث خروج سرمایه از کشور است که اعداد بسیار بزرگی است و باید با روشهایی که توصیه شده مانند پیمانسپاری ارزی یا توقف خروج مستقیم حوالهای مدیریت شود. در غیراین صورت در این حوزه فشارهای تحمیلی موجود، لزوم و توجیهی ندارد و گرهی از کار کشور نیز باز نمیشود.