شناسه خبر : 26870 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

نیاز به کمدی؛ نیاز به اکسیژن

نعمت‌الله فاضلی دلایل علاقه مردم به سینمای کمدی را بررسی می‌کند

نعمت‌الله فاضلی می‌گوید: انسان معاصر امروزی از جمله ایرانیان به دلیل لذت‌جویی و زندگی فراغتی نیز میل بیشتری به تماشای آثار طنز به عنوان یک کالای فرهنگی مسرت‌بخش و لذت‌بخش نسبت به گذشته دارند.

نیاز به کمدی؛ نیاز به اکسیژن

فشارهای رو به تزاید اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی در جامعه ایران، حالا دیگر کتمان‌شدنی نیست. اینکه شهروندان به دنبال مفری برای تزکیه روانی و روحی خود باشند، هم جلوه‌های متعددی در جامعه امروز دارد. برخی منتقدان، گرایش به آثار سینمایی، نمایشی و تلویزیونی طنز و کمدی را یکی از این جلوه‌گاه‌ها می‌دانند. نعمت‌الله فاضلی انسان‌شناس و استاد دانشگاه که دکترای خود را در رشته انسان‌شناسی اجتماعی از مدرسه مطالعات شرقی و آفریقایی دانشگاه لندن اخذ کرده در گفت‌وگو با تجارت فردا، به این وجه علاقه‌مندی ایرانیان به آثار طنز پرداخته است.

♦♦♦

 در سال‌های اخیر، گرایش جامعه به آثار کمدی به‌شدت افزایش یافته است. این امر مختص سینما نیست. مجموعه‌های طنز شبکه نمایش خانگی یا تلویزیون و حتی نمایش‌های کمدی به اصطلاح تخته حوضی هم در پردیس‌های سینمایی، سانس‌های پرمخاطبی را سپری می‌کنند. این نیاز، از فعل و انفعالات اجتماعی و رفتاری جامعه برمی‌خیزد یا یک تب زودگذر است؟

در جامعه ما شوخی و رفتارهای کمیک، یا طنزآمیز یا خنده‌آمیز، یک اتفاق جمعی است. امر کمیک و شوخ‌طبعانه مانند «امر سوگوارانه» یا تراژیک، دارای دلالت‌های مهم برای شناسایی وضعیت کلی جامعه و فرهنگ ایران و تحولات همه‌جانبه آن است. حتی فکر می‌کنم در سال‌های اخیر به تدریج نوعی آگاهی انتقادی نسبت به اهمیت خنده و شوخی در جامعه ایجاد شده که پیش از آن، به دلایل بسیاری این‌چنین نبود. گرایش به دیدن فیلم‌های کمدی یا نمایش و مجموعه‌های طنز هم بی‌تاثیر از این خودآگاهی نیست. از طرفی خندیدن در کنار جمع، دارای همان دلالت‌هایی است که اشاره کردم یعنی نگاه به آن به عنوان امر جمعی و فرهنگی است. شوخ‌طبعی در وهله نخست، مفهومی روانشناختی است که بیان‌کننده خصلت، منش یا روحیه‌ای طنازانه در انسان است. به همین دلیل روانشناسان به ویژه در دهه‌های اخیر مطالعات گسترده‌ای در زمینه شوخ‌طبعی آغاز کرده‌اند. شوخی به عنوان یک موضوع بین‌رشته‌ای در رشته‌های علوم انسانی و اجتماعی مورد مطالعه قرار گرفته و تحقیق تجربی و تاملات نظری درباره آن انجام شده است. مجله بین‌المللی «شوخی؛ مجله بین‌المللی تحقیقاتی شوخی» از 1988 تاکنون منتشر می‌شود. محققان حوزه مطالعات شوخی، «انجمن بین‌المللی مطالعات شوخی» را نیز تاسیس کرده‌اند. شوخ‌طبعی تاریخی ایرانیان در «صورت‌های نمادین» مانند زبان، اسطوره، نمایش، شعر، داستان و اساساً «صورت‌های بیانی جمعی» مختلف متجلی می‌شود. در ایران شوخ‌طبعی از یک کنش روانی -‌فردی به خصلت جمعی- فرهنگی تبدیل شده و در نهایت به صورت یکی از ابعاد «شخصیت پایه» و همگانی ایرانیان درآمده است. نشانه‌های این شوخ‌طبعی یا طنازی عامیانه را می‌توان در متن‌های ادبی و فرهنگی تمدن ایرانی مورد بازخوانی قرار داد. شوخ‌طبعی ایرانی را باید از نوع شوخ‌طبعی فیلسوفانه دانست؛ نه شوخ‌طبعی خصمانه. ما می‌توانیم از توانش شوخ‌طبعی برای نیش زدن، از میدان به‌در کردن حریف، و کینه‌جویی یا برای «بیان حکمت‌های زندگی جمعی» استفاده کنیم. من این شق دوم را «شوخ‌طبعی فیلسوفانه» می‌نامم. چنین شوخ‌طبعی در بین ایرانیان رواج دارد.

 اینکه در آثار طنز، می‌توان بیشتر به موضوعات جدی پرداخت یا کنایه‌های اجتماعی و سیاسی زد یا حتی از فضای تلخ بعضی تنش‌های روزمره دور شد، تاثیری در علاقه‌مندی به زبان طنز در سینما یا شبکه نمایش خانگی دارد؟

در مطالعه‌ای که چهار سال قبل نتایج آن را با عنوان «بررسی متون طنز عامیانه ایرانی» (با همکاری امیر هاشمی‌مقدم، 1393) منتشر کردم، به تجزیه و تحلیل ساخت‌گرایانه «متون طنز عامیانه ایرانی» در دوران پیش از مدرن پرداختم. بر اساس اسناد مکتوب و غیرمکتوبی که در اختیار داریم اشکال بسیار متنوعی از شوخ‌طبعی و طنازی در فرهنگ بومی ما وجود داشته است. پاسخ به سوال شما مثبت است. چراکه در همین پژوهش مشخص شد استفاده از طنز «راهبرد فرهنگی» برای مواجهه جدی با مسائل زندگی بوده و شوخی در بین مردم ما صرفاً سویه سرگرم‌کنندگی نداشته است. به عبارت دیگر مردم ایران همواره از طنز برای طرح و بیان مسائل انسانی و اجتماعی و حل معضلات و مشکلات زندگی خود بهره برده‌اند. باز هم تاکید می‌کنم انسان ایرانی شوخ‌طبعی را به عنوان «خصلت فرهنگ ملی» برای سازگاری و شکل دادن به زندگی مدرنش مورد استفاده قرار داده است و توجه مخاطب امروز به فیلم‌های کمدی را می‌توان از این حیث مورد بررسی قرار داد و آن را هم امتداد همان خصلت شوخ‌طبعانه در جهت سازگاری بیشتر با زندگی و زیست- جهان خود تعبیر کرد که حالا سویه بصری و تکنولوژیک یافته است. البته به همان شکل که در گذشته شوخ‌طبعی و طنازی‌های عامیانه در سازگاری افراد با دشواری‌های زندگی شکل گرفت، در استمرار تاریخی این رفتار فرهنگی جمعی می‌توان استقبال از فیلم‌های کمدی را نیز نوعی «مواجهه طنازانه» با مصائب زندگی مدرن قلمداد کرد.

 چگونه این روحیه رفتاری جامعه ایرانی، به یک وجه نمایشی و خلق موقعیت برای دوری از تلخی‌های زندگی تبدیل شده است؟

واقعیت این است که سینما مثل بسیاری از هنرهای جدید دیگر، صورت و فرصت تازه‌ای برای «کنش شوخ‌طبعانه» ایرانی فراهم کرده که در گذشته نبوده است. شاید مهم‌ترین تحول این است که شوخ‌طبعی از «رفتاری زبانی» به «عنصر نمایشی» بدل شده است. اگر در گذشته یک فرد ایرانی از طریق «شوخ‌طبعی‌های فردی» و بذله‌گویی‌های متقابل در «مناسبات میان‌فردی» اشکالی از شوخی را تجربه می‌کرد و از آن لذت می‌برد، اما اکنون این تجربه، «صورت نمایشی / بصری» یافته و فرد از طریق «تماشای شوخ‌طبعی‌ها»‌ی دیگری، مثلاً تماشای رفتارهای بازیگر و هنرمند کمدین، یا «موقعیت‌های کمیک» که در متن فیلم‌های سینمایی خلق می‌شود، شوخی را تجربه می‌کند. شوخ‌طبعی ایرانی در سینما اشکال و ابعاد تصویری و «روایت بصری» پیدا کرده است.

 پس این گرایش به دیدن رفتارهای طنز هم تداوم علاقه‌مندی به بهره‌مندی از شوخی و طنز در اشکال امروزی‌تر آن است؟

بله و به همین دلیل می‌گویم اگرچه شوخ‌طبعی و بذله‌گویی در مناسبات میان‌فردی در بین ایرانی‌ها از بین نرفته است اما صنعت فیلم و سینما و تئاتر و تلویزیون، «فرصت بصری» و «جلوه نمایشی» برای ظهور و بروز شوخ‌طبعی ایرانی فراهم کرده است، فرصتی که انسان ایرانی در گذشته آن را در اختیار نداشت. امروزه انسان ایرانی بخشی از «شخصیت فرهنگی شوخ» خود را از طریق سینمای کمدی مورد بازخوانی و بازبینی قرار می‌دهد. شاید یکی از دلایل اقبال آثار کمدی «همانند‌پنداری» یا «همذات‌پنداری فرهنگی» مخاطب ایرانی با متن اثر کمدی باشد. بصری شدن شوخی و مجازی شدن شوخی دو تحول بزرگ در فرهنگ شوخی ایرانی است.

 آیا این آثار کمدی می‌تواند به اندازه بزرگی تنش‌های زندگی روزمره امروز که در ایران و به ویژه در کلانشهرها، مسائل اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی هم با آن درآمیخته، فضای زندگی ایرانیان را تا حدی تلطیف کند؟

انسان ایرانی مدرن مثل هر شهروند جامعه مدرن دیگری با بحران‌ها، تنش‌ها و «مسائل وجودی» گسترده‌ای مواجه است و به درستی به ابعاد اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی مشکلات اشاره کردید. زندگی رسانه‌ای، جهانی، اطلاعاتی، فراغتی و شبکه‌ای‌شده امروز انسان ایرانی با نوعی مواجهه سرسختانه و ستیز جمعی برای بقا و تداوم حیات روبه‌روست. در این شرایط، انسان ایرانی با تضادهای تاریخی و ناسازگاری‌های اجتماعی گوناگونی روبه‌رو است. این شرایط هم «آسیب‌های اجتماعی» زیادی مثل فروپاشی خانواده، کاهش اعتماد اجتماعی، مادی‌گرایی افراطی، رشد خودشیفتگی جمعی و هم «آسیب‌های روانی» مثل اضطراب، خشونت، استرس، افسردگی و به طور کلی بحران‌های روحی را در پی دارد. این شرایط و بحران‌های آن، نیاز جدی به احساس امنیت عاطفی / روانی، اعتماد اجتماعی، آرامش و شاد بودن را دامن زده و برجسته می‌کند و گرایش و میل به خندیدن و شاد بودن را به ضرورت اجتماعی بدل می‌کند. جامعه و انسان امروزی با اشکال گوناگون فرسایش اجتماعی / انسانی مواجه است که این شرایط کمدی، طنز و شوخ‌طبعی را برای او به امری ضروری، حیاتی، کارکردی و اجتناب‌ناپذیر تبدیل می‌کند. در این شرایط شوخی برای انسان نیاز جدی است، مانند نیاز ما به اکسیژن یا نان و آب. البته جامعه مدرن فرصت‌های جدیدی هم برای انسان به وجود آورده است، که این فرصت‌ها نیز از طرق مثبت ضرورت شادی و شوخ‌طبعی را ایجاد کرده است. دسترسی به وسایل ارتباط جمعی، گسترش رفاه اجتماعی، دسترسی به خدمات بهداشتی و درمانی بیشتر، گسترش انواع فناوری‌ها و همگانی و انبوه شدن آنها در جامعه، رشد شهرنشینی، افزایش امنیت، بهبود راه‌های زیستن و تعامل جمعی و جهانی، فراوانی کالاها و تحولات دیگر همه موجب تحولاتی فکری و فرهنگی شده است که نگاه به زندگی را تغییر داده و میل به خودشکوفایی و شاد زیستن را به یک مطالبه جمعی بدل کرده است. امروز هم شادی نوعی حق عمومی است، هم شوخی به عنوان شکلی از «کنش خلاقه» به ارزش و حق عمومی بدل شده است. وقتی این فرصت‌ها را در کنار آن تهدیدها و بحران‌ها قرار می‌دهیم شاهد پیچیدگی و جهان پرتناقضی در جامعه جدید می‌شویم. از درون این تناقض‌ها و تضادهاست که انسان معاصر از جمله انسان ایرانی برای رهایی از تنش‌ها و دستیابی به زندگی شادتر، نیاز به مصرف «کالاهای مسرت‌بخش» و شادی‌بخش مثل کمدی را بیش از گذشته احساس می‌کند. به عبارت دیگر گرایش به آثار کمدی نه‌فقط در مدیوم سینما که درهنرهای دیگر در کشور ما از یک‌سو ریشه در عقبه فرهنگی / تاریخی شوخ‌طبعانه دارد و از سوی دیگر به اقتضای شرایط اجتماعی زندگی مدرن نیاز به کمدی و طنز به عنوان یک راهبرد و راهکار اجتماعی، ضرورت و اصالت پیدا می‌کند. در واقع ژانر کمدی و طنز امروز بخشی از مولفه ساختاری زندگی انسان مدرن ایرانی است. این نیاز یا میل به کمدی فراتر از بازیگوشی یا سرگرمی و اوقات فراغت قرار گرفته و به راهبرد اجتماعی / فرهنگی برای به زیستی در جهان پارادوکسیکال مدرن بدل شده است. حتی می‌توانیم از نیاز انسان مدرن به مصرف «کالاهای کمیک» سخن بگوییم. فیلم کمدی به مثابه شیء یا کالای فرهنگی بدل شده که به واسطه همان «بحران‌ها» و «فرصت‌ها»‌یی که اشاره کردیم به کالای پرطرفدار برای «مصرف فراغتی» بدل شده است. به همین دلیل است که در شرایطی که سینمای ما به قول شما با بحران مخاطب روبه‌روست مردم حاضر می‌شوند برای تماشای فیلم کمدی به عنوان کالای فرهنگی جذاب و پرطرفدار دست به جیب برده و هزینه کنند. این موقعیت را از منظر دیگری نیز می‌توان تحلیل جامعه‌شناختی کرد؛ و آن کیفیت و چگونگی «زندگی فراغتی» در جامعه مدرن است، یعنی پیوندی که مفهوم فراغت با سرگرمی و خنده و شاد بودن در اذهان ایرانی دارد. اگر سینما رفتن به عنوان کنش اجتماعی جهت پاسخ به نیاز سرگرمی معنا شود، بدیهی است که ژانر کمدی و فیلم‌های طنز، انتخاب مناسب‌تری برای پاسخ به این نیاز انسانی است.

 چقدر توجه به کارکردهای طنز و کمدی، عامل گرایش مردم به این ژانر است؟ آیا این صرفاً به یک رفع نیاز برنمی‌گردد؟

خیر. مخاطب کمدی در ایران تجربه‌ای دوگانه است؛ نقش تسکین‌کننده دارد و به تجربه‌ای رهایی‌بخش از زندگی روزمره و تلخی‌های آن بدل می‌شود و هم ابزاری انتقادی است برای نقد جامعه معاصر و نابسامانی‌های آن. پس نمی‌توان آن را به یک سرگرمی ساده تقلیل داد؛ البته ممکن است برای برخی گروه‌های اجتماعی، صرفاً با همین کارکرد دنبال شود اما فقط و فقط نمی‌توان آن را محدود به یک رفع نیاز سرگرمی ارزیابی کرد. قابلیت چندگانه طنز را نمی‌توان به تناقض و تضادهای رفتارشناسی مخاطب ایرانی در مواجهه با کمدی تعبیر کرد بلکه اینها سویه‌های مختلف این ژانر را از حیث رفتارشناسی و جامعه‌شناختی صورت‌بندی می‌کند. در واقع اقبال مردم امروز به سینمای کمدی را نمی‌توان به یکی از این دو رویکرد تقلیل داد. این همان ساده‌سازی پدیده اجتماعی است. شاید بتوان عوامل اجتماعی موثر بر گرایش مردم ایران به سینمای کمدی را اولویت‌بندی کرد اما نمی‌توان آن را در یک رویکرد مشخص تئوریزه کرد. مثلاً علاوه بر دلایل فرهنگی تاریخی که به آن اشاره کردیم انسان معاصر امروزی از جمله ایرانیان به دلیل لذت‌جویی و زندگی فراغتی نیز میل بیشتری به تماشای آثار طنز به عنوان یک کالای فرهنگی مسرت‌بخش و لذت‌بخش نسبت به گذشته دارند. به عبارت دیگر تقاضای جمعی برای مصرف کالاهای مسرت‌بخش از جمله کمدی یکی از ویژگی‌های انسان معاصر است که ناشی از سبک زندگی در جهان مدرن است. در صورت‌بندی کلی‌تر از این ماجرا اساساً تجربه مدرنیته تجربه ضد و نقیض یا جمع اضداد است و بر این اساس کمدی هم می‌تواند مفری برای گریز از واقعیت اجتماعی باشد و هم محفلی برای نقد اجتماعی. در واقع اعتراض و التذاذ به شکل توامان از کارکردهای سینمای کمدی است و این با زیست-جهان انسان ایرانی امروزی انطباق فردی و فرهنگی بیشتری دارد.

 اشکالاتی ساختاری و فیلمنامه‌ای به برخی آثار کمدی سینمایی و تلویزیونی یا نمایش‌های عامه‌پسند وارد می‌شود و از فروش چندین میلیاردی برخی از این آثار، ابراز تاسف می‌شود. آیا می‌توان نوعی خط‌کشی میان طنز فاخر و غیرفاخر و مخاطبان آن انجام داد؟ آیا نیازهای این گروه‌ مخاطب از یک اثر کمدی، از نظر جامعه‌شناسی قابل تحلیل است؟

نه‌فقط درباره سینمای کمدی که اساساً نسبت به تمام «محصولات فرهنگی مردم‌پسند» همواره دو دیدگاه رقیب وجود داشته است. برخی همسو با تئودور آدورنو و هورکهایمر در مکتب انتقادی فرانکفورت با «رویکرد بدبینانه»، مصرف کالاهای فرهنگی عامه‌پسند یا مردم‌پسند را نوعی تحمیق توده و گریز از واقعیت‌های اجتماعی و در نهایت «رشد فرهنگ سرمایه‌داری» می‌دانند که مصرف همگانی و توده‌وار این کالاهای فرهنگی را نه به معنای «نهادینه شدن اندیشه و اندیشه‌ورزی خلاقانه و انتقادی» بلکه به معنای بازاری و تجاری شدن فرهنگ تعبیر می‌کنند. اما دیدگاه دوم، دیدگاهی که با اندیشه هوگارت، استوارت هال و ریموند ویلیامز در مکتب بیرمنگام همسوتر است مصرف کالاهای فرهنگی عامه‌پسند را موجب والایش و تعالی فرهنگ در سطح عامه تفسیر می‌کنند و مصرف این کالاها را نوعی «مقاومت فرهنگی» یا نشانه‌شناختی در برابر «فرهنگ مسلط» و نخبه‌گرا می‌دانند. به اعتقاد این گروه، مصرف توده‌وار کالاهای فرهنگی مردم‌پسند موجب دموکراتیک‌تر شدن فرهنگ می‌شود. واقعیت این است که هر دو دیدگاه به شکل متناقض در کارکردهای کالاهای فرهنگ عامه وجود دارد. مثلاً در مجموعه‌های صمد، پرویز صیاد در عین اینکه واجد کارکردهای کمیک و سرگرم‌کننده است و مخاطب با تماشای رفتارهای صمد می‌خندد و بر سر شوق می‌آید، در عین حال قصه‌های صمد نوعی انتقاد جدی از فرآیند نوسازی در دوران پهلوی است و «تناقضات تجدد ایرانی» و جلوه‌های نوسازی را در پس این موقعیت‌های کمیک بازنمایی می‌کند. این تقسیم‌بندی‌ها درباره ژانر کمدی‌-یعنی تقسیم‌بندی آن به فاخر یا مبتذل و خوب و بد- نوعی «ساده‌سازی» پدیده پیچیده و چندلایه این ژانر و سبک هنری بوده و بیشتر تاویل‌های ایدئولوژیک از کمدی و کارکردهای آن است. 

دراین پرونده بخوانید ...

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها