بریده روزنامهها (اجتماعی)
مومیایی شهر ری دفن شده است
نوشت: هدایتالله جمالیپور، فرماندار ویژه شهرستان ری، از دفن بقایای جسد مومیایی کشفشده در طرح توسعه حرم عبدالعظیم توسط مسوولان حرم خبر داد و گفت: مسوولیت دفن اجساد در اماکن عمومی با شهرداریها و در اماکن متبرکه با هیات امنا و مسوولان این اماکن است و فرمانداری در این خصوص هیچگونه نقش و مسوولیت مستقیمی ندارد. از آنجا که جسد در محوطه حرم کشف شده، مسوولیت دفن این جسد نیز با آستان مقدس است و ضرورتی به دخالت سایر دستگاهها در این خصوص نداشت. او در مورد هویت جسد مومیایی و موارد مطرحشده در مورد تعلق آن به پهلوی اول گفت: من هم این اخبار را شنیدهام، این سوال را باید کارشناسان میراث فرهنگی پاسخ دهند.
♦♦♦
معلمی که آرزوهای بچهها را برآورده میکند
در گزارشی درباره معلم جوانی که حتی ماشین شخصی خود را فروخته و وام گرفته تا برای روستای «نسه کوه» مدرسهای بسازد که کودکان برای رفتن به آن مجبور به گذر از راههای صعبالعبور نباشند، به نقل از او نوشت: بعد از اتمام دانشگاه داوطلبانه در مناطق عشایری استان چهارمحال و بختیاری معلمی را آغاز کردم و حال دو سالی میشود که معلم دانشآموزان مناطق روستایی و دورافتاده هستم. به عنوان یک معلم موظف به آموزش و پرورش دانشآموزان هستم و زمانی که میبینم کودکان سرزمینم از حداقل امکانات اولیه محروم هستند، مجبورم بهشخصه دست به برخی اقدامات بزنم. وضعیت معیشت منطقه بسیار نامناسب است و من خودم موهای دانشآموزان را کوتاه میکنم.
♦♦♦
اعلام غیرعمد بودن قتل پس از گذشت اولیایدم از قصاص
نوشت: پسر جوانی که به اتهام قتل دوستش پنج سال در زندان بود با تحقیقات ویژه قضات دادگاه کیفری از اتهام قتل عمد تبرئه شد. خانواده مقتول خواهان قصاص بودند اما با گذشت پنج سال از این ماجرا از قصاص چشمپوشی کرده و از دادگاه خواستند مبلغ 300 میلیون تومان دیه دریافت کنند. با توجه به درخواست اولیای دم پرونده به دیوان عالی کشور ارجاع شد اما قضات دیوان متوجه نقایصی در پرونده شدند. پرونده دوباره در شعبه یازدهم دادگاه کیفری مورد رسیدگی قرار گرفت. قضات دادگاه پس از شنیدن صحبتهای متهم و بر اساس تحقیقات، قتل را غیرعمد تشخیص دادند. قضات دادگاه متهم را به پرداخت یک فقره دیه کامل انسان محکوم کردند.
♦♦♦
پرتاب سنگ در ورزشگاه چشم یک هوادار را گرفت
به نقل از یک هوادار استقلال که چشمش در ورزشگاه آسیب دیده، نوشت: خوزستانی هستم و همه بازیهای استقلال را در این استان به ورزشگاه میروم. در این بازی هم به ورزشگاه رفتم و همه چیز خوب بود تا اینکه هواداران خونه به خونه و صنعت نفت آبادان که با هم یکی شده بودند شروع به پرتاب سنگ، صندلی و اشیای دیگر کردند. نفهمیدم چه شد که چشمانم سیاه شد. یک سنگ پرتابشده از سوی هواداران خونه به خونه و صنعت نفت به چشمانم برخورد کرد و حالا پزشکان از بهبود چشم من ناامید شدهاند. متاسفانه مسوولان نتوانستند امنیت را در ورزشگاه برقرار کنند و من مجبورم بدون یک چشم به زندگی ادامه دهم.