محکومین بالفطره
آیا بازنشستگی گلوگاه بعدی دهه شصتیهاست؟
مصائب متولدین دهه 60 گویی تمامی ندارد؛ نسلی که اغلب آنها در بحبوحه جنگ تحمیلی پا به دنیا گذاشتند و از همان ابتدا با مشکل کمبود شیر خشک و خدمات بهداشتی درمانی مواجه شدند. محصل که شدند به دلیل نبود آموزگار و نیمکت کافی در دو شیفت به مدرسه رفتند و پس از آن با غول هولناکی به نام کنکور دست و پنجه نرم کردند.
مجیدرضا منصورخاکی: مصائب متولدین دهه 60 گویی تمامی ندارد؛ نسلی که اغلب آنها در بحبوحه جنگ تحمیلی پا به دنیا گذاشتند و از همان ابتدا با مشکل کمبود شیر خشک و خدمات بهداشتی درمانی مواجه شدند. محصل که شدند به دلیل نبود آموزگار و نیمکت کافی در دو شیفت به مدرسه رفتند و پس از آن با غول هولناکی به نام کنکور دست و پنجه نرم کردند. این نسل به اصطلاح سوخته پس از تحصیلات اولیه دانشگاهی، ناامید از یافتن شغل مناسب، صلاح را در آن دیدند که همچنان به ادامه تحصیل مشغول باشند. هنوز هم بسیاری از متولدین تحصیلکرده دهه 60 شغل مناسبی ندارند و بسیاری از آنان در دل جمعیت بیکار به این در و آن در میزنند. اما انگار بلای بازار کار، ایستگاه پایانی مرارتهای این نسل سوخته نیست و باید نگران ورود این جوانان رنجور به سن بازنشستگی هم بود. گو آنکه اکنون نیز صندوقهای بازنشستگی در وضعیت مناسبی به سر نمیبرند و به تعبیر مسعود نیلی یکی از شش ابرچالش فعلی اقتصاد ایران هستند.
اخیراً گزارشی روی وبسایت سازمان برنامه و بودجه بارگذاری شده که به واکاوی سالمندی جمعیت و پیامدهای اقتصادی آن با تاکید بر بازنشستگی پرداخته است. در مقدمه این گزارش اشاره شده بر اساس پیشبینیهای سازمان ملل متحد، جمعیت ایرانیهای با سن بیش از 50 از حدود 17 درصد در سرشماری 1395 به 40 درصد در سال 2050 تجاوز میکند. همچنین تاکید شده تغییرات ساختار سنی جمعیت پیامدهایی در سطح خرد و کلان به دنبال دارد و در صورت عدم مدیریت صحیح میتواند به تضعیف کیفیت زندگی در سنین مختلف و فشار مالی بر سیستم بازنشستگی و دولتها منجر شود. آنچه بدیهی به نظر میرسد، جمعیت جوان دهه 1360 که پرجمعیتترین رده سنی را تشکیل میدهند، ظرف سه دهه آینده پا به دوره سالمندی میگذارند و ایران را به کشوری پیر تبدیل میکنند. نسلی که به دلیل مسائل اقتصادی و اجتماعی، سن ازدواج در آن بالاتر رفته و نرخ باروری در جمعیت این بازه سنی کاهش یافته است. گزارش یادشده همچنین به بیان برخی از پیامدهای اقتصادی سالخوردگی جمعیت نیز پرداخته است، از جمله برهم خوردن نسبت جمعیت واقع در سن فعالیت و جمعیت خارج از این سنین؛ با این توضیح که سالمندی جمعیت از یکسو تعداد جمعیت واقع در سنین فعالیت را که تولیدکنندگان واقعی اقتصاد و فراهمکنندگان درآمدهای مالیاتی دولتها هستند کاهش میدهد و از سوی دیگر بر تعداد مصرفکنندگان و مستمریبگیران افزوده میشود. همچنین در نتیجه افزایش تعداد و نسبت جمعیت سالمندان انتقالات عمومی دولت شامل هزینههای مستمری بازنشستگی و سایر کمکهای عمومی افزایش مییابد و این پدیده میتواند فشار مضاعفی بر بودجه عمومی دولت وارد کند. اما صندوقهای بازنشستگی که اکنون با بحران دست و پنجه نرم میکنند، آیا میتوانند ظرف چند ده سال آتی پذیرای این تعداد از بازنشستگان باشند که عمده آنها در دهه 1360 متولد شدهاند؟ از سویی اکنون عمده منابع ورودی به صندوقها را همین نسل تامین میکنند و با نگاهی به هرم جمعیتی نسلهای بعد میتوان دریافت در زمان بازنشستگی متولدین دهه 60، شاغلان به مراتب کمتر از تعداد مستمریبگیران باشد و این به معنای بحرانی دیگر است. اکنون این سوال محوری نیز مطرح است که چگونه میتوان از وقوع چنین بحرانهای دهشتناکی جلوگیری کرد؟