شناسه خبر : 25181 لینک کوتاه

یک مویز و چهل قلندر

بررسی نقش بانک‌ها در فقرزدایی در گفت‌وگو با داود سوری

داود سوری می‌گوید: تجربه بانک‌های ما نشان می‌دهد بانکداری خرد کم‌ریسک‌ترین بانکداری است. وام‌های تسویه‌نشده بانک‌ها هم نشان می‌دهد کمترین بخش آنها متعلق به بخش خرد است. بنابراین از دید بانک به‌صرفه است که با خانوار و برای تسهیلات خرد معامله کند.

یک مویز و چهل قلندر

سیستم بانکی چگونه می‌تواند در راستای فقرزدایی عمل کند؟ از نگاه داود سوری، اقتصاددان «بانک‌ها قرار نیست به صورت مستقیم به فقرا کمک کنند. بانک‌ها قرار است منابع خود را در اختیار اقتصاد کشور قرار دهند و با این اقدام به تولید و اشتغال کمک کنند که البته آن هم چارچوب خودش را دارد تا تولید و اشتغال بتواند بازخوردی روی وضعیت رفاهی مردم داشته باشد.» به گفته عضو هیات علمی دانشگاه صنعتی شریف، اگر منابع بانکی برای تامین مخارج خانوار مورد مصرف قرار بگیرد طبیعتاً نمی‌توان امیدوار بود که اصل و سود آن وام برگردد و آن‌وقت نظام بانکی با مشکلاتی مواجه خواهد شد. وی اعتقاد دارد برای اینکه تسهیلات بانکی بتوانند به عنوان یک اهرم افزایش تولید عمل کنند نیز پیش‌زمینه‌هایی مانند بهبود محیط کسب‌وکار می‌خواهد که مهیا کردن این پیش‌زمینه‌ها هم در اختیار بانک‌ها نیست. این کارشناس اقتصادی همچنین تصریح می‌کند که مشکلات رفاهی را صرفاً با منابع مالی بانک‌ها نمی‌توان حل کرد.

♦♦♦

‌ معاون رفاهی وزیر کار می‌گوید دسترسی به تسهیلات بانکی دهک‌های ثروتمند سه برابر دهک‌های پایین است و سیستم‌های بانکی با این شیوه فقر را تشدید می‌کنند. به نظر شما چگونه بانک‌ها می‌توانند به بهبود یا تشدید فقر در جامعه کمک کنند؟

حکایت سیستم بانکی ما حکایت یک مویز و چهل قلندر شده است. همه به نوعی به این سیستم نگاه می‌کنند که با توجه به آن مشکلات خود را حل کنند. از یک طرف وزارت صنعت، معدن و تجارت از بانک مرکزی انتظار دارد و می‌گوید که وظیفه بانک مرکزی کمک به صنعت برای حل مشکلاتش است. از طرفی دیگر وزارت جهاد کشاورزی، وزارت آموزش‌وپرورش و دیگر وزارتخانه‌ها و نهادها هم هرکدام به نوعی این انتظار را از سیستم بانکی کشور مطرح می‌کنند. من نمی‌دانم کجای قوانین یا بیزینس بانکی کشور نوشته شده که سیستم بانکی باید مشکل فقر کشور را حل کند و در کجا نوشته شده که بانک‌ها باید منابع خود را در اختیار افراد فقیر قرار دهند؟

آمار اعلام‌شده توسط وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی احتمالاً صحیح باشد اما اینکه از آن نتیجه بگیریم بانک‌ها برای حل مشکل فقر کمک نمی‌کنند نتیجه صحیحی نیست. بانک‌ها قرار نیست به صورت مستقیم به فقرا کمک کنند. بانک‌ها قرار است منابع خود را در اختیار اقتصاد کشور قرار دهند و با این اقدام به تولید و اشتغال کمک کنند که البته آن هم چارچوب خودش را دارد تا تولید و اشتغال بتواند بازخوردی روی وضعیت رفاهی مردم داشته باشد. اگر قرار باشد بانک‌ها به صورت مستقیم منابع خود را در اختیار خانوار فقیر قرار دهند، بسیاری از منابع برنخواهد گشت و خانوارهای فقیر نمی‌توانند از این منابع برای تولید منابع بیشتر استفاده کنند. این در حالی است که خیلی از منابع بانک‌ها متعلق به همین خانوارهای فقیر است و بانک‌ها باید سپرده‌های خرد را جمع‌آوری کنند تا در اختیار سرمایه‌گذاران قرار دهند. بسیاری از سپرده‌های خرد متعلق به خانوارهاست که توان سرمایه‌گذاری و کارآفرینی ندارند و بانک به عنوان یک واسطه این منابع خرد خانوار را جمع می‌کند و سپس این منابع را به افراد کارآفرینی می‌دهد که بتوانند منابع بیشتری را به بانک‌ها برگردانند و بانک‌ها این منابع را در اختیار همان سپرده‌گذاران یا خانوار فقیر قرار دهند. اینکه بانک مستقیم بخواهد به خانوارهای فقیر وام بدهد تا آنها از فقر خارج شوند، مفهوم جدیدی به نظر می‌رسد!

‌ آیا در بحث تسهیلات خرد می‌توان این انتظار را محقق کرد که به نوعی تسهیلات خرد نقش فقرزدایی داشته باشند؟

بحث تسهیلات خرد نیاز به توجه زیادی دارد. معمولاً وقتی صحبت از تسهیلات خرد می‌شود بانک گرامین (Grameen Bank) در بنگلادش را مثال می‌زنند. این بانک زمانی فعالیت خواهد کرد که بخواهد منابع خرد را در اختیار خانوارهایی قرار دهد که از این منابع برای توسعه کسب‌وکار خود استفاده کنند. نکته‌ای که در این فرآیند به آن توجه نمی‌شود این است که بانک گرامین منابع خود را به خانوار فقیر نمی‌دهد که فقر آنها کاهش پیدا کند بلکه این بانک منابع خود را به خانواری می‌دهد که به کسب‌وکار خود سروسامانی بدهند. یعنی قبل از اینکه بانک گرامین منابع خود را در اختیار آن خانوار قرار دهد، کسب‌وکاری وجود داشته و بازاری برای محصولات این خانوار دایر بوده و آن خانوار با کسب‌وکار خود محصولاتی را در بازار عرضه کرده و به فروش می‌رساندند، اما به دلیل آن عدم کارایی ناشی از نامتقارن بودن اطلاعات، دسترسی خیلی از خانوارهای فقیر به منابع بانکی محدود شده و بانک گرامین وارد این عرصه شده تا این عدم کارایی را از بین ببرد. بنابراین بازاری وجود داشته که خانوار فقیر در آن کار می‌کردند اما به دلیل نامتقارن بودن اطلاعات به منابع بانکی دسترسی نداشتند.

اما در کشور ما موضوع متفاوت است. اگر خانوار فقیری وجود دارد که مشغول به کار است و منابع بانکی به آن نمی‌رسد، این بحث جدای از آن است که بانک‌ها منابع خود را در اختیار خانوار فقیر قرار دهند تا آنها دیگر فقیر نباشند. بانک‌های ایرانی نمی‌توانند وجود بازار و آن فعالیت اقتصادی مورد اشاره مانند بنگلادش را تضمین کنند اما معمولاً این نکته در ایران مغفول می‌ماند. مثال آن در ایران نیز طرح بنگاه‌های زودبازده است. وقتی بحث بنگاه‌های زودبازده پیش آمد و منابع خیلی از بانک‌ها با همین عنوان در اختیار خیلی از خانوارها قرار گرفت، چه نتیجه‌ای حاصل شد؟ عملاً خیلی از خانوارهای روستایی ما یا حصارهایی به دور زمین‌های کشاورزی خود کشیدند یا اینکه آن زمین‌ها را به سوله تبدیل کردند تا بتوانند وامی بگیرند و کشاورزی خود را تعطیل کردند و آن وام را به خودرویی برای مسافرکشی یا انتقال به شهر تبدیل کردند. وقتی هیچ فعالیت اقتصادی پشت چنین طرحی نباشد و صرفاً منابع مالی تزریق شود، آن منابع بانکی بلافاصله به تقاضا برای کالاهای بادوام و خرید آپارتمان در شهر تبدیل می‌شود. در واقع چنین اقداماتی عملاً نمی‌تواند مساله‌ای را حل کند، مگر اینکه بخواهیم فقر را با خرید پراید و مسافرکشی حل کنیم!

بنابراین منابع بانکی به‌تنهایی نمی‌تواند هیچ مشکلی را حل کند و طبیعی هم به نظر می‌رسد که بانک نباید منابع خود را در اختیار نه‌تنها خانوار فقیر بلکه هر تقاضاکننده دیگری که به پس دادن آن وام و سودش اطمینان ندارد قرار دهد.

خانوارهای فقیر قبل از هر مساله‌ای باید حداقل یک کسب‌وکار داشته و مشغول فعالیتی باشند که بتوان با تسهیلات بانکی گرهی از کسب‌وکار آنها باز کرد. آن هم تحت شرایطی انجام می‌شود که بحث اعتبارسنجی در آن مطرح است. یعنی پیش‌زمینه استفاده از منابع بانکی، داشتن شغل و یک حرفه است. حرفه‌ای که آینده داشته باشد و این برمی‌گردد به اینکه دولت بتواند زمینه را برای کسب‌وکارهای آنها فراهم کند. مثلاً اگر صنعت فرش ما می‌توانست صنعتی با آینده روشن باشد و بحث صادرات آن بیشتر پیگیری شود و همچنین صنایع دستی ما گسترش می‌یافت، خیلی از خانوارهای ایرانی می‌توانستند در مشاغل مرتبط با این حوزه‌ها فعال شوند و بنگاه‌های خود را داشته باشند. آن وقت اگر این بنگاه‌ها را می‌داشتند و با محدودیت منابع مالی مواجه بودند می‌شد با منابع بانکی آنها را حمایت کرد. دیگر این کار را خود بانک‌ها انجام می‌دادند و نیازی نبود که کسی به بانک‌ها دستور بدهد. وقتی فرصت سودآوری برای بانک‌ها مهیا باشد آنها خودشان ورود می‌کنند و بدین شکل می‌توانند منابع خود را در اختیار خانوار قرار دهند و خانوار هم با این منابع بانکی، کسب‌وکار خود را سامان می‌دهند و اصل و سود بانک را برمی‌گردانند. اما وقتی منبعی برای تولید وجود ندارد و فقط بحث مصرف مطرح است، طبیعتاً هیچ بانکی منابع خود را در اختیار متقاضی قرار نمی‌دهد.

‌ طبق بررسی مرکز آمار ایران بیشترین هزینه‌های دهک دهم جامعه که ثروتمندترین قشر کشور محسوب می‌شوند سه بخش «مسکن، آب، برق، گاز و سایر سوخت‌ها»،‌ «خوراکی‌ها و آشامیدنی‌ها» و «حمل‌ونقل» است. در دهک اول جامعه نیز وضعیت در دو بخش اول به همین شکل است اما سومین موردی که بیشترین هزینه این خانوار را به خود اختصاص می‌دهد «کالاها و خدمات متفرقه» است. آیا می‌توان برای تامین نیازهایی مانند خرید کالاهای این خانوار هم تسهیلات بانکی در نظر گرفت؟

وقتی نرخ سود تسهیلات بانکی پایین باشد، هرکسی بابت تامین هر نیازی میل دارد که از منابع بانکی بهره ببرد اما تسهیلات بانکی نباید برای مخارج خانوار هزینه شود. تسهیلات بانکی باید به عنوان یک اهرم برای تولید بیشتر مورد استفاده قرار گیرد. فقط در آن صورت است که دریافت‌کننده تسهیلات می‌تواند اصل و سود آن را پرداخت کند. اما اگر برای تامین مخارج خانوار مورد مصرف قرار بگیرد طبیعتاً نمی‌توان امیدوار بود که اصل و سود آن وام برگردد و آن‌وقت نظام بانکی با مشکلاتی مواجه خواهد شد. آن بحثی که این تسهیلات به عنوان یک اهرم برای تولید بیشتر مورد استفاده قرار بگیرد پیش‌زمینه‌هایی می‌خواهد که مهیا کردن آن پیش‌زمینه‌ها در اختیار بانک نیست. مثلاً یکی از آنها بهبود محیط کسب‌وکار و فرآیند شکل‌گیری تولید است. باید تولید درآمد فراهم باشد تا آن‌وقت خانوار بتوانند از این منابع استفاده کنند که وضعیت بهتری داشته باشند، اما اگر قرار باشد این منابع صرف مخارج خانوار شوند طبیعتاً منابع به بانک‌ها برنمی‌گردند.

‌ آخرین کارنامه پرداخت تسهیلات بانک‌ها هم نشان می‌دهد که بیشترین هدف تسهیلات برای تامین سرمایه در گردش واحدها و ایجاد آن و سپس خرید کالاهای شخصی است. وضعیتی که به نظر می‌رسد در راستای همان مواردی است که شما اشاره کردید.

بله، اصلاً بیزینس بانک همین است. بانک ایجاد نشده که منابع خود را برای خرج کردن کالاهای مصرفی و تامین نیازهای روزانه افراد در اختیار آنها قرار دهد. منابع بانک متعلق به خودش نیست و منابع آن متعلق به مردم است، منتها در ازای منابعی که در اختیار بانک قرار می‌دهند، بانک باید به آنها سود بپردازد. بنابراین بانک‌ها باید منابع خود را به کسانی بدهند که بیشتر از آن سود پرداختی بانک، به بانک سود بدهند.

‌ با این حال برای خرید کالای شخصی این تقاضا وجود دارد. چگونه به این نیاز باید پاسخ داد؟

درست است، منابع بانک صرف مخارج متعددی می‌شود. بنگاه‌ها تنها یک قسمت هستند و مصرف‌کننده‌ها هم بخش دیگری هستند که از منابع بانکی استفاده می‌کنند. خیلی از افراد برای خرید کالاهای عمدتاً بادوام خود به بانک‌ها مراجعه می‌کنند. مثلاً افراد برای خرید مسکن یا اتومبیل یا کالاهای بادوام مصرفی به بانک‌ها مراجعه می‌کنند. اما توجه کنید کسی به بانک‌ها برای دریافت وام مراجعه می‌کند که با توجه به شغل و درآمدش می‌تواند هر ماه اصل و سود وام را بازپرداخت کند. یعنی به یک جریان درآمد مطمئن امیدوار است و بانک‌ها برای پرداخت وام به این افراد مشکلی ندارند و پس از اعتبارسنجی این کار را انجام می‌دهند. اما اگر خانواری درآمدی داشته باشد که بتواند اصل و سود وام بانکی را بازپرداخت کند دیگر آن خانواده فقیر نیست. ما وقتی می‌گوییم خانوار فقیر، این خانواده فقیر یک مشخصاتی دارد. خانوار فقیر خانواری است که نمی‌تواند حداقل استاندارد رفاه خود را تامین کند و طبعاً وقتی نتواند آن را تامین کند نخواهد توانست اقساط وام بانکی را پرداخت کند. منابع بانکی می‌تواند برای خانوار مورد استفاده قرار بگیرد اما به عنوان اولین عامل تقویت آنها نیست. خیلی مولفه‌های دیگر باید قبل از آن مورد استفاده قرار بگیرد و منابع بانکی صرفاً به عنوان یک کمک است که می‌تواند به بیزینس افراد نه به مخارج آنها کمک برساند.

‌ با این توضیحات شما می‌توان گفت نابرابری در دسترسی به تسهیلات بانکی معنایی ندارد؟

به دلیل اینکه قیمت‌ها کنترل شده است، ما این موارد را نمی‌دانیم. اگر قیمت منابع بانکی در بازار تعیین می‌شد، آن‌وقت هرکسی می‌توانست به بانک مراجعه کند و بانک هم می‌توانست اعتبارسنجی انجام دهد و به آنها وام بدهد و آن‌وقت تقصیر به گردن اعتبارسنجی بانک می‌افتاد که آن هم طبعاً یک چارچوب مشخص دارد. اما وقتی نرخ کنترل‌شده است و همه متقاضی این وام هستند و این بانک و دولت است که بر مبنای تصمیم‌های شخصی مشخص می‌کند به چه کسی وام بدهد و به چه کسی وام ندهد ما نمی‌دانیم که وضعیت دسترسی به منابع بانکی چگونه است. چون این سیستم شفاف نیست و هزار و یک قانون و دستورالعمل گذاشته شده که وام‌ها بر اساس آن داده شوند و خیلی از اینها به قضاوت افراد واگذار شده که نه می‌توان گفت اقدام درستی بوده، نه می‌توان گفت این ترکیب غلط است.

‌ فکر می‌کنید بانک‌ها در پرداخت تسهیلات خرد یا تسهیلات کلان با ریسک بیشتری مواجه هستند؟

ببینید تجربه بانک‌های ما نشان می‌دهد بانکداری خرد کم‌ریسک‌ترین بانکداری است. یعنی اگر شما به وام‌های تسویه‌نشده بانک‌ها هم نگاه کنید می‌بینید کمترین بخش آنها متعلق به بخش خرد است. بنابراین از دید بانک به‌صرفه است که با خانوار و برای تسهیلات خرد معامله کند. به دلیل اینکه بسیاری از خانوارها وام‌های خود را بازپرداخت می‌کنند و چون این وام‌ها کوچک است اگر روزی بازپرداخت نشود، صدمه زیادی به بانک وارد نمی‌شود. برخلاف آن، بنگاه‌های بزرگ وام‌های کلان می‌گیرند و غالباً هم نکول می‌کنند. اما یکسری محدودیت‌هایی در بانک‌ها وجود دارد که برخی از آنها توسط دولت به بانک‌ها تحمیل می‌شود که بخشی از منابع خود را باید در اختیار واحدهای تولیدی قرار دهند. خیلی از وام‌ها اعتبارات تکلیفی هستند و مثلاً هر سال بانک مرکزی اعلام می‌کند میزانی از اعتبارات به یکسری بخش‌ها اختصاص پیدا کند. وقتی که آن چارچوب را کنار این مساله قرار دهید، می‌بینید صدای آنها بلندتر است و به مقامات دسترسی بیشتری دارند و طبیعی است که به خانوار تسهیلات کمتری می‌رسد و بیشترین منابع را بنگاه‌ها، سازمان‌ها و کسانی که به نوعی از حمایت سیاسی برخوردارند می‌برند.

‌ پرداخت تسهیلات خرد به خانوار یا تسهیلات کلان به بنگاه‌ها می‌تواند در فقرزدایی نقش موثرتری داشته باشد؟

پرداختی که به خانوار صورت می‌گیرد، عمدتاً ماهیت مصرفی دارد. یعنی به عنوان مثال یک کارمند درآمدهای آتی خود را در مقطع کنونی مصرف می‌کند و با آن، کالای مصرفی می‌خرد. درست است که با این کار تقاضا برای تولیدکننده‌ها افزایش می‌یابد و غیرمستقیم بر بازار کار اثر مثبت می‌گذارد اما روش دیگر این است که تسهیلات را مستقیم به تولیدکننده بدهند تا او با مشکل مالی مواجه نباشد. در هر دو روش اگر اصول بانکداری به صورت کامل اجرا شود نتیجه مثبتی خواهد داشت و صرفاً دو رویه مختلف است که شاید اگر بحث کمک به خانوارها و کمک به چرخه تولید کشور باشد، من ترجیحم این است که تقاضا را افزایش دهند و این تسهیلات به خانوار داده شود، اما همیشه هم این امکان‌پذیر نیست و باید گاهی اوقات به تولیدکننده وام داده شود.

‌ با پیش‌بینی تغییرات در آینده بانک‌ها، فکر می‌کنید تکنولوژی‌های جدید (فین‌تک‌ها) طی سال‌های آتی در این حوزه چه کمکی می‌توانند بکنند؟

تکنولوژی‌هایی که اکنون هم فراوان شده و خواه ناخواه ما هم به دنبال آن خواهیم رفت و راه گریزی نسبت به آن وجود ندارد، کمک می‌کنند هزینه بانکداری کاهش یابد و علاوه بر این به این کمک می‌کند که تقارن اطلاعات در جامعه بهتر و متقارن‌تر شود. اما هیچ‌کدام از اینها کمک نمی‌کند موانع تولید برداشته شود. آن بحث همچنان در جای خودش باقی است، یعنی اگر در بحث تولید و تجارت خارجی خود محدودیت‌هایی داشته باشیم، هرچقدر هم سیستم بانکی ما کارا عمل کند، نهایتاً نمی‌تواند از تمامی آن پتانسیل خود بهره ببرد. تکنولوژی‌ها کمک می‌کنند بانک‌ها سریع‌تر تصمیم‌گیری کنند، مشتریان خود را بهتر بشناسند، تخصیص‌های بهتری بدهند و از سوی دیگر به تسهیلات‌گیرندگان کمک می‌کند که بانک‌ها را بهتر بشناسند و بتوانند تسهیلات ارزان‌تری بگیرند و آن تبعیض‌های موجود در این سیستم را رفع کنند. تمام اینها با تکنولوژی امکان‌پذیر است اما وقتی کاری نباشد و آن چرخه تولید درآمد به خوبی عمل نکند، آن‌وقت دیگر فرقی نمی‌کند که اطلاعات وجود داشته باشد یا وجود نداشته باشد. بحث کمک به تولید، اشتغال و خانوار فقیر مباحث دیگری را می‌طلبد که منابع مالی بانک‌ها هم در کنار آن می‌تواند کمک‌کننده باشد اما چندان عامل موثری نیست. 

دراین پرونده بخوانید ...

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها