باید هنر شناساندن نخبگان را یاد بگیریم
بررسی علت ناشناخته بودن پروفسور لطفیزاده در گفتوگو با محمود اسعدی
چندی پیش خبری در فضای مجازی منتشر شد که پروفسور لطفیزاده پدر منطق فازی درگذشته است، اگرچه چند روز بعد این خبر تکذیب شد اما در همین مدت کوتاه معرفی دکتر «زاده» و دستاوردهای علمیاش از سوی رسانههای مختلف باعث شد تا یکی از بزرگترین دانشمندان عصر حاضر بیشتر به مردم شناسانده شود.
چندی پیش خبری در فضای مجازی منتشر شد که پروفسور لطفیزاده پدر منطق فازی درگذشته است، اگرچه چند روز بعد این خبر تکذیب شد اما در همین مدت کوتاه معرفی دکتر «زاده» و دستاوردهای علمیاش از سوی رسانههای مختلف باعث شد تا یکی از بزرگترین دانشمندان عصر حاضر بیشتر به مردم شناسانده شود. به منظور بررسی این موضوع که چرا نخبگان ایرانی خارج از کشور چندان در میان مردم شناخته شده نیستند و چرا از دستاوردهای آنها در پیشبرد اهداف توسعهای کشور استفاده نمیشود، گفتوگویی را با محمود اسعدی، استاد ارتباطات و مدیریت رسانه و طراح چهرههای ماندگار انجام دادیم. او معتقد است جذب نخبگان خارجی وابسته به عوامل متعددی است که مهمترین آن توسعه شایستهسالاری در جامعه خواهد بود. اسعدی بر این باور است که تا زمانی که ما از ظرفیت پژوهشگران و تحقیقات علمی داخل کشور به نحو احسن استفاده نکنیم نمیتوانیم درصدد جذب نخبگان ایرانی خارج از کشور باشیم. این استاد ارتباطات پیشنیاز اصلی توسعه نخبهپروری و جذب نخبگان خارجی را عزم ملی و فراجناحی میداند.
* * *
همانطور که مستحضرید، چندی پیش شایعاتی مبنی بر درگذشت لطفعلی عسگرزاده معروف به لطفیزاده در 96سالگی در فضای مجازی منتشر شد، پس از انتشار این اخبار بود که دستاوردهای این استاد بزرگ در میان مردم شناخته شد، پیش از این نیز درگذشت مریم میرزاخانی، توجه افراد بسیاری را به پژوهشها و دستاوردهای علمی او جلب کرد، چرا همواره باید منتظر چنین خبرهای ناگواری برای بزرگداشت نخبگان خود باشیم؟
به طور کلی نخبگان در جوامعی رشد میکنند که در آن شایستهسالاری حاکم باشد. در جوامع باز و پویا معمولاً گردش نخبگان به روال طبیعی رخ میدهد و همین موضوع باعث میشود نظام شایستهسالاری و نخبهپروری به طور طبیعی شکل بگیرد. همانطور که گفتید، بسیاری اوقات با شنیدن خبر فوت بسیاری از نخبگان متوجه میشویم اصلاً چنین افرادی وجود داشتهاند. به طور کلی جامعه ایران عملاً نه در سخن و نه در عمل بهای چندانی به نخبگان نمیدهد. هر چند مراکز زیادی وجود دارد که در دهه اخیر برای نخبگان بنا نهاده شده اما حقیقت این است که بحث نخبهپروری و شایستهسالاری باید در یک نظام عملی دارای ساختار مشخص نمود داشته باشد.
در واقع سرمایههای اجتماعی (که نخبگان بخش عمدهای از آن را تشکیل میدهند) در جوامعی که از پویایی کافی برخوردار نیست هدر میرود، همانگونه که ما این موضوع را در مهاجرت نخبگان مشاهده میکنیم. شخصیتهای بزرگی مانند دکتر لطفیزاده که در یک جامعه بزرگتر توانستهاند موقعیت برتری را به دست آورند طبیعتاً از افرادی که در یک محدوده مشخص نخبگی خود را اثبات کردهاند، از توجه عمومی بیشتری برخوردارند. نخبه بودن در یک محدوده جغرافیایی کوچک هنر خاصی محسوب نمیشود، وقتی فردی در یک جامعه پویا و باز (چه در سطح منطقه و چه در سطح بینالمللی) مطرح شده و نسبت به دیگران موقعیت بالاتری به دست آورد، اهمیت این فرد ارزش بسیار بیشتری پیدا میکند. بنابراین افرادی چون دکتر لطفیزاده در سطح بینالمللی بیشتر شناخته شده و در رشته خود جزو نوابغ به حساب میآیند اما اینکه چرا ما در ایران به خوبی این افراد را به مردم نشناساندهایم از دلایل مختلفی نشات میگیرد.
البته باید به این موضوع اشاره کنم که در کشور برخی برنامهها نظیر چهرههای ماندگار نیز وجود داشت که در دو دهه اخیر به تجلیل، شناسایی و شناساندن چهرههای ماندگار و نخبگان رشتههای مختلف علمی، فرهنگی و هنری پرداخته است. برنامهای که طراحش من بودم و جالب است بدانید که اکثر افرادی که از آنها تجلیل به عمل آمد اتفاقاً از زندگان بودند. اما چنین برنامهای در واقع حداقل کاری است که میشود برای نخبگان انجام داد. در واقع هدف ما جلب توجه مردم و مسوولان به این قشر بود تا پس از آن از نظرات ایشان در چرخه تولید و پیشبرد اهداف کشور استفاده شود. از سوی دیگر نخبگان نیز باید بتوانند اختراعات، مقالات و دستاوردهای خود را منتشر کرده یا محصولات خود را به تولید انبوه برسانند که همه این موارد نیازمند یک نظام کارا و حساس است. در خصوص شناسایی، شناساندن و استفاده از آرای ایرانیان خارج کشور هنوز نتوانستهایم کار قابل توجهی انجام دهیم.
لطفیزاده به عنوان پدر منطق فازی شناخته میشود و مقالاتی که او در علم ریاضیات و علوم کامپیوتر بنا نهاده بارها در گوگل اسکولار مورد استناد قرار گرفته است، اما به صورت کاربردی در کشور مورد استفاده قرار نگرفت و این اروپاییها بودند که نخستین بار برای کنترل و تنظیم دستگاه تولید بخار در یک نیروگاه از منطق فازی استفاده کردند. در حال حاضر مقالات بسیار زیاد دیگری نیز از سوی نخبگان علمی کشور در بهترین ژورنالهای علمی جهان منتشر میشود، چرا در ایران به این مقالات ارزشی داده نمیشود؟
ما نه فقط در استفاده و کاربردی کردن مقالات بینالمللی ناتوانیم، حتی در استفاده از مقالات داخلی که در موسسات پژوهشی کشور تعریف شده و منتشر میشوند نیز مشکل داریم. ما در کشور پژوهشگاههای بزرگی با سرمایهگذاریهای بسیار عظیم تاسیس کردیم و در آنها تحقیقات بزرگی را در حوزههای مختلف تئوریک و کاربردی انجام دادهایم و به جای استفاده از آنها نتایج این تحقیقات را در سایت قرار داده و دیگران از آن استفاده میکنند؛ در واقع عملاً با هزینه خودمان در راستای اهداف دیگران کار میکنیم. به این دلیل چنین اتفاقی میافتد که ما همت و انگیزه کافی را نداریم و از سوی دیگر چرخه تولید ما نمیتواند چنین محققانی را جذب کند و همین موضوع باعث میشود که ما شاهد فرار مغزها هستیم. تا وقتی از ظرفیت پژوهشگران و تحقیقات علمی داخل کشور به نحو احسن استفاده نکنیم نمیتوانیم درصدد جذب نخبگان ایرانی خارج از کشور باشیم.
علت اصلی این است که ارتباط میان دانشگاه و صنعت، ارتباط میان مراکز فرهنگی و علمی با سازمانهای کاربردی هنوز سازوکار مشخصی پیدا نکرده است. هر چند در سالهای اخیر با ایجاد موسسات دانشبنیان و قراردادهای پژوهشی دانشگاههای بزرگ با کارآفرینان اقداماتی در جهت بهبود اوضاع صورت گرفته است اما هنوز سیستم کارا و اثربخشی در این زمینه وجود ندارد تا در درجه اول از داشتههای داخلی خود استفاده کنیم و در درجه دوم از نخبگان خارج از کشور نظیر پروفسور لطفیزاده و مریم میرزاخانی استفاده کنیم. البته میزان کاربردی بودن و مطلوبیت مقالات ISI خود جای بحث دارد.
دانشگاه تهران در اقدامی خوب، چند سال پیش مراسمی را برای بزرگداشت این دانشمند برگزار و از مجسمه او رونمایی کرد، آیا نهایت کاری که برای چنین شخصیتهایی میتوان انجام داد، همین کارهای نمایشی است؟ در واقع چگونه میتوان چنین نخبههایی را بیشتر به مردم شناساند؟
ما نباید جریان نخبگی را یک جریان خاص دانسته و افراد بسیار اندکی را نخبه بنامیم. در واقع ما باید نخبگی را طوری تسری و تعمیم دهیم که همه افراد بتوانند در حوزههای خودشان نخبه باشند. ولی خب در کنار نخبگی افرادی مثل پروفسور لطفیزاده میتوانند الگو باشند. برای شناسایی و شناساندن الگوها در دنیای ارتباطات راههای مختلفی وجود دارد. البته موضوع مهمی که در این مسیر وجود دارد این است که خود این استادان به شناختهشدن علاقه داشته باشند. چهبسا بسیاری از متخصصان در حوزههای مختلف وجود دارند که اصلاً علاقهای به مطرحشدن و حضور در رسانهها ندارند و بیشتر دوست دارند در خلوت خود بمانند. چالش دیگری که در این مسیر وجود دارد این است که این افراد به درستی معرفی شوند. خوب معرفی کردن هنری است که اکثر شرقیها از آن بیبهرهاند. این ضعف تنها مختص چهرههای علمی ما نمیشود ما بزرگان ادبیات خود را نیز نتوانستهایم آنچنان که شایسته و بایسته است به دنیا بشناسانیم. بزرگانی چون خیام، مولانا و عطار را خارجیها به جهان شناساندند کما اینکه اگر فیتزجرالد نبود فردی چون خیام در جهان اصلاً مطرح نبود. به هر حال باید شیوههای نوین معرفی را بلد بود. جامعه جهانی در قرن 21 حوصله ارتباط با مکتوبات سنتی را ندارد، بنابراین میتوان با توضیحات بسیار گزیده اما جذاب از طریق شبکههای اجتماعی، تلویزیون، رسانههای مکتوب، سمینارها و الگوسازی این افراد را مطرح کرد. البته تهدیدی که در این مسیر وجود دارد منتسب کردن اطلاعات و نقلقولهای نادرست به برخی از این نخبگان است. همانطور که اشاره کردم، مساله مهم دیگر این است که بحث نخبگی را نباید به افراد خاصی مختص کرد. از نظر ما نخبه فردی است که بالاترین امتیاز را در حوزه خود داشته باشد، حالا میخواهد مکانیک باشد، چه جراح و چه نانوا. در همه رشتهها ما میتوانیم نخبه داشته باشیم و با ایجاد فضای باز میتوانیم نخبهپروری را در جامعه رواج دهیم. همانطور که در اسلام هم بر زمینهسازی تعالی انسانها به منظور نمود استعدادهای آنها تاکید شده است. برای این کار جامعه باید آمادگی رشد استعدادهای جوان را داشته باشد. جامعه باید به شکلی باشد که هر کس بتواند استعدادهای خود را شکوفا کند و در یک رقابت سالم با مابقی افراد پلههای ترقی را بالا برود و بتواند به یک الگو برای دیگران تبدیل شود. در این میان بحث تجلیل از آنها نهتنها به صورت نمایشی بلکه باید به صورت عملی و با توجه به نظرات و بهرهبرداری از آنها انجام شود تا جوانی که در ابتدای کار قرار دارد این انگیزه را پیدا کند که میتواند در جامعه اثربخش باشد. البته باید توجه داشت که فردی میتواند نخبه باشد ولی در جهتی مخالف با اهداف مثبت جامعه پیش برود. نخبگانی که خشونتگرا هستند و در جهت عکس جریان مثبت جامعه حرکت میکنند. بنابراین جریان کلی جامعه باید جریانی نظام یافته، مداوم و کامل باشد و هر فردی که در جهت مثبت و تعالی جامعه گام برداشت باید پاداش بگیرد. نکته بعدی این است که جریان نخبگی نباید یک جریان ایستا باشد. برای مثال ممکن است فردی در یک سال نخبه باشد ولی سال بعد هیچ پیشرفتی در تحقیقاتش ایجاد نشده و درجا بزند و افراد دیگر در آن حوزه از او پیشی بگیرند. بنابراین جامعه باید آنقدر تحولزا باشد که امکان پدید آمدن نخبههای جدید را بدهد. برای مثال استاد لطفیزاده بسیار شاخص هستند و مورد تجلیل آحاد مردم، ولی شاگردان برجسته ایشان نیز باید ظهور و بروز پیدا کنند و به مردم شناسانده شوند، این حلقه باید تداوم پیدا کند.
رسانهها چه نقشی را در این مسیر میتوانند ایفا کنند؟
در این میان نقش رسانهها نیز بسیار حیاتی است. شناساندن و مطرح کردن این شخصیتها وظیفه رسانههاست. منتها در این مسیر باید سازوکار مناسبی اتخاذ شود برای مثال اگر ما شاگرد یک استاد را معرفی کنیم ولی از خود آن استاد حذر کنیم، نتیجه عکس خواهد داد. بنابراین دولت در کنار مردم باید به صورت نظاممند شناساندن و تجلیل از بزرگان عرصههای مختلف را انجام دهد. احترام به بزرگان تنها خاص یک بنیاد یا سازمان نیست، همه باید با تمام توان از امثال لطفیزادهها که تعداد آنها در خارج از کشور کم نیست، قدردانی کنند. ما باید از این سرمایههای از دسترفته استفاده کنیم. برای استفاده از آنها لازم نیست آنها را به ایران بیاوریم، میتوان از راه ارتباطات بینالمللی و شبکهای، برگزاری سمینارها و راههای دیگر از نظرات آنها استفاده کرد و آنها را به عنوان مشاوران ارشد دولتی به کار گرفت.
در این مسیر آیا دولت توانسته نقش خود را در ارتباط با نخبگان به خوبی ایفا کند؟
اجازه دهید ابتدا سوالی را مطرح کنم. در حال حاضر دولت چه ارتباط مستقیمی با نخبگان خارج از کشور دارد؟ در گذشته مجتمع بزرگی زیر نظر نهاد ریاستجمهوری بود که در حوزه ارتباط با ایرانیهای خارج از کشور فعالیت میکرد و سازوکار زیاد داشت، به مرور زمان این مجتمع کوچکتر شد و در حال حاضر فعالیت مشخصی ندارد. ما باید پیوند مستحکمی با ایرانیان نخبه خارج از کشور داشته باشیم. هنوز بانک اطلاعات مشخصی نظیر Who is Who نداریم که بدانیم در حوزههای مختلف چه افراد نخبهای در سطح بینالمللی داریم و چه سهمی میتواند در ارتقای علمی کشور داشته باشد. البته در برخی از مراکز و وزارتخانهها بانکهای اطلاعاتی وجود دارد اما منسجم و کامل نیستند. اگر چنین مواردی را رعایت کنیم میتوانیم به ارتقای علمی کشور و استفاده از نخبگان داخلی و خارجی امیدوار باشیم.
به نظر شما چه راهکار و تسهیلاتی برای جذب نخبگان داخلی و خارجی میتواند از سوی دولت ارائه شود؟
نخبگان و به طور کل افراد شاخص بیش از هر چیز به احترام نیاز دارند. احترام یک تحفه الهی است که باید نخبگان آن را با تمام وجودشان درک کنند. به هر حال آنها افراد خاصی هستند. ما باید به شکلی به آنها بقبولانیم که به آنها نیاز داریم و این احساس نیاز را در قالب احترام به آنها نشان دهیم. نکته بعدی این است که باید زمینههای جذب نخبگان را نه فقط به صورت جسمی بلکه از نظر آرای آنها فراهم کرد. اگر نظام شایستهسالاری در بخشهای مختلف دولت وجود داشته باشد که آنها این احساس را داشته باشند که میتوانند در آنجا حضور پیدا کرده و دانستههای خود را با مسوولان در میان بگذارند، بسیار راضی خواهند بود. بحث بعدی، افراد نخبه و صاحبنظران داخلی هستند. آنها باید بپذیرند که رشد و تعالی جامعه نیازمند ایجاد فضای رقابتی است. در فضای محدود مثل یک سازمان کوچک با 100 نفر کارمند فردی ممکن است نخبه باشد اما وقتی این فضا بزرگتر شده و این 100 نفر به 100 هزار نفر تبدیل شود، دیگر این فرد خاص جایی میان نخبگان ندارد بنابراین ممکن است در برابر رقابتیشدن فضا مقاومت کند. این مقاومتها نیز باید تعدیل و تلطیف شود. از طرفی بنیادهایی که وظیفه آنها پیشبرد مسائل مربوط به نخبگان است نباید به حمایتهای مالی مشخص بسنده کنند. این کارها نمایشی است. استعدادیابی هنر بسیار بزرگی است. افراد بسیاری در روستاها و شهرستانها وجود دارند که مجال مطرحشدن ندارند. باید کمیتههای استعدادیاب تشکیل شود تا افراد نخبه ایرانی در جایجای مختلف دنیا قابلیت جذب شدن داشته باشند. باید مراکزی وجود داشته باشد که افراد دارای ایده را حمایت کرده و زمینهساز رشد آنها شوند. برخی اوقات این حس وجود دارد که افراد معمولی در یک سازمان میخواهند فرد نخبه را پایین بکشند، چنین دیدگاهی باید اصلاح شود و پیشنیاز آن جا افتادن فرهنگ نخبهپروری و شایستهسالاری است. بنابراین اگر این چند عامل ایجاد شوند و ما بتوانیم از افراد صاحبنظر و افرادی که انگیزه اصلی آنها خدمت به مردم و پیشرفت کشور است استفاده کنیم میتوانیم در جهت توسعه گام برداریم. در مجموع دولت باید یک سیستم کارآمد و نظام ارتباطی موثری تعیین کند تا بدون هیچ منعی افراد نخبه بتوانند خودشان را معرفی کنند. توجه بیشتر به سرمایه انسانی که در جهان امروز حرف اول را میزند میتواند به جذب نخبگان خارج کشور کمک کند. البته باید به این نکته مهم نیز اشاره کنم که برای رسیدن به این اهداف، یک عزم ملی فارغ از اندیشههای جناحی نیاز خواهد بود.