شاخص ساعتی
نسبت بهرهوری نیروی کار با ساعات کار چیست؟
آیا میان کاهش ساعات کاری و ارتقای بهرهوری نیروی کار همبستگی وجود دارد؟ این سوالی است که در بسیاری از موسسات و بنگاهها، ذهن مدیران را به خود مشغول میکند.
آیا میان کاهش ساعات کاری و ارتقای بهرهوری نیروی کار همبستگی وجود دارد؟ این سوالی است که در بسیاری از موسسات و بنگاهها، ذهن مدیران را به خود مشغول میکند. سایت «اکسپرت مارکت» طبق رسم چندینسالهاش، امسال نیز اقدام به معرفی کشورهایی که دارای بالاترین سطح بهرهوری نیروی کار هستند، کرده است. گزارشی که بهتازگی از سوی این سایت منتشر شده است، بیش از 35 کشور را مورد بررسی قرار میدهد و سطوح مختلف بهرهوری را در این کشورها با یکدیگر مقایسه میکند. در این گزارش، سطوح بهرهوری از طریق تقسیم کردن «سرانه تولید ناخالص داخلی» هر کشور بر «میانگین ساعات کاری سالانه نیروی کار» در آن کشور، محاسبه میشود. دادههای مربوط به ساعات کاری و تولید ناخالص داخلی، برای سال 2017 بوده و به ترتیب، آخرین گزارشهای «سازمان همکاریهای اقتصادی و توسعه یا OECD» و «صندوق بینالمللی پول» بدین منظور مورد استفاده قرار گرفتهاند. میانگین ساعات کاری سالانه در هر کشور نیز، از طریق تقسیم کل ساعات کاری (شامل کار تماموقت، پارهوقت و اضافهکار) بر تعداد کل شاغلان در سال به دست آمده است.
بحران بریتانیا و قهرمانی لوکزامبورگ
بخشی از گزارش اکسپرت مارکت به وضعیت بریتانیا اختصاص دارد. در ردهبندی این موسسه در مورد بهرهوری نیروی کار، بریتانیا رتبه هفدهم را کسب کرده است. این در حالی است که سال گذشته، بریتانیا در پله شانزدهم قرار داشت و امیدهای زیادی برای ارتقای سطح بهرهوری نیروی کار در این کشور در سر پرورانده میشد. اما طی یک سال گذشته شرایط برای بریتانیا نامساعدتر شده است. شواهد نشان میدهد بهرهوری نیروی کار در بریتانیا طی 12 ماه گذشته هفت درصد کاهش داشته است. بخشی از این روند نزولی، میتواند به علت مشکلات اقتصادی به وجود آمده برای بریتانیا بعد از خروج از اتحادیه اروپا یعنی «برگزیت» باشد.
راهحل افزایش بهرهوری، ساعات کاری بیشتر نیست. بسیاری از ما تلاش میکنیم از طریق ساعات کاری بیشتر، بازدهی روزانه خود را افزایش دهیم. این در حالی است که دادهها و شواهد نشان میدهند چنین تلاشی میتواند بیشتر از آنکه سودمند واقع شود، مضر باشد. اکثر کشورهایی که در ردهبندی سایت اکسپرت مارکت، بالاتر از بریتانیا هستند، ساعات کاری کمتری نسبت به این کشور دارند. به طور میانگین، ساعات کاری هفتگی در بریتانیا 32 ساعت و میانگین بهرهوری هفتگی نیروی کار در آنجا 559 پوند است. در حالی که این اعداد برای کشوری همچون فرانسه، به ترتیب 27 ساعت و 661 پوند است. این الگو، مخالفت با ساعات کاری بالا به دلیل ملاحظات مربوط به سلامت جسمی و روحی نیروی کار را بهشدت افزایش میدهد. طبق مشاهدات، بسیاری از مهارتهای حوزه کسبوکار مانند تصمیمگیری و ارتباطات، به دلیل خستگی ناشی از ساعات طولانی کار، رو به افول خواهد گذاشت.
اگر به کشورهای شمالی اروپا نگاه کنیم، به اهمیت نقشی که تعادل کار-زندگی در نروژ، دانمارک و ایسلند ایفا میکند، پی خواهیم برد. اینکه این سه کشور در گزارش اکسپرت مارکت، در پلههای اول تا پنجم جای گرفتهاند، اتفاقی نیست. همچنین سوئد و فنلاند به ترتیب در جایگاه دهم و سیزدهم قرار دارند. فرهنگی که در این کشورها ریشه دوانده است، سطح رفاه را ارتقا میدهد. از این جهت، نیروی کار در این کشورها از آرامش بیشتری برخوردار است. به طوری که فعالیت کاراتر، اهمیت این آرامش و رفاه را در محل کار فرد، بازتاب میدهد. کشورهای اسکاندیناوی علاوه بر ساعات کاری کمتر، به عنوان شادترین کشورهای دنیا نیز شناخته میشوند. نروژ، دانمارک و ایسلند، به ترتیب در جایگاه اول، دوم و سوم «گزارش جهانی شادکامی» در سال 2017 قرار دارند.
با همه این تفاسیر، قهرمان ردهبندی اکسپرت مارکت، لوکزامبورگ است. برای دومین سال متوالی، لوکزامبورگ در صدر فهرست کشورهای دارای بالاترین سطح بهرهوری نیروی کار قرار گرفته است. این کشور، از ارزش بالایی که به دلیل مدیریت سرمایهگذاری خلق میشود، سود میبرد و در این زمینه، کشوری شناختهشده است. یک شهروند ساده لوکزامبورگی، بیشتر از دو برابر یک شهروند ساده بریتانیایی درآمد دارد. این در حالی است که شهروند لوکزامبورگی، در هفته، سه ساعت هم کمتر از شهروند بریتانیایی کار میکند. بهرهوری در لوکزامبورگ همچنان در حال افزایش است. به طوری که نسبت به سال گذشته، چهار درصد افزایش داشته است.
ساعات کاری و بهرهوری نیروی کار
بسیاری از سازمانها و تشکیلات، بر این باورند که کاهش ساعات کاری، چه به صورت صریح و چه به صورت ضمنی، بهرهوری نیروی کار را افزایش خواهد داد. البته مباحث درخور توجهی در مورد ذات این رابطه و همچنین عوامل به خصوصی که روی آن اثرگذارند، وجود دارد که در ادامه به آن خواهیم پرداخت.
مدیریت و چیدمان ضعیف ساعات کاری نیروی کار، میتواند منجر به کاهش بهرهوری شود. از این جهت، بنگاهها میتوانند با بهبود چیدمان ساعات کاری، سود خود را افزایش دهند. متغیر ساعات کاری که میتواند پتانسیل ارتقای سطح بهرهوری را داشته باشد، فقط در مورد تغییرات مربوط به طول ساعات کاری نیست، بلکه شامل تغییراتی میشود که سازماندهی ساعات کاری را متاثر میکند. به علاوه، روشی که طی آن، چنین تغییراتی اعمال میشود، بر روند ارتقای بهرهوری موثر است. انواع تغییراتی که در ادامه آمدهاند، پتانسیل این را دارند که بهرهوری نیروی کار را افزایش دهند.
1- تغییر در طول ساعات کاری: کاهش ساعات کاری، یا حداقل، کاهش ساعات بهشدت طولانی کار، که ILO (سازمان بینالمللی کار)، آن را بیش از 48 ساعت تعریف میکند.
2- تغییر در سازماندهی ساعات کاری: کاهش ساعات کاری در شبها و عصرها و همچنین آخر هفته، آمادهسازی دورههای استراحت مناسب حین کار و تعطیلات روزانه و هفتگی، حداقلسازی هدررفت ساعات کاری و همچنین ایجاد ساعات کاری انعطافپذیر برای نیروی کار.
3- تغییر در روشهای اجرایی: در تغییر طول ساعات کاری و سازماندهی آن، باید به ملاحظات مربوط به نیازها و ترجیحات نیروی کار، توجه کرد. برای مثال، در تعیین الگوی شیفت کاری نیروی کار، نیازها و ترجیحات آنها باید در نظر گرفته شود.
به علاوه شواهد نشان میدهد که این تغییرات میتوانند روی ارتقای سطح بهرهوری نیروی کار موثر باشند که مشابه اثرات ناشی از افزایش دستمزد است. کارگران میتوانند به واسطه این بهبود وضعیت، سطح سلامت جسمی و روانی خود را ارتقا بخشند و در نتیجه آن، در زمان کار، هوشیارتر عمل کنند. به عنوان مثال، هوشیاری بیشتر هنگام کار میتواند از طریق کاهش در خطا، بهرهوری نیروی کار را افزایش دهد.
این تغییرات در چیدمان ساعات کاری میتوانند از طریق سه مکانیسم بهرهوری نیروی کار را ارتقا بخشند.
1- اثرات روانشناختی: ارتباط اساسی میان ساعات کاری و بهرهوری، در حوزه روانشناختی به وجود میآید. برای مثال، گفته میشود ساعات کاری طولانی، منجر به کاهش سرعت در کار میشود و وقفههای بیشتری را حین کار ایجاد میکند. بنابراین افزایش ساعات کاری نهتنها تولید کل را افزایش نمیدهد، بلکه ممکن است در بلندمدت منجر به کاهش سطح تولید شود. برعکس، کم کردن ساعات کاری میتواند حداقل با افزایش سرعت کار، کاهش تولید ناشی از کاهش مدتزمان کار را جبران کند. این در حالی است که در این شرایط، کار کردن به احتمال کمتری منجر به آسیبهای فیزیکی خواهد شد.
2- اثرات انگیزشی: چیدمان بهتر ساعات کاری میتواند از طریق افزایش تمایل روانشناختی کارگران برای استفاده کاراتر از انرژیشان، اثرات انگیزشی به وجود آورد. با این حال اگر بخش مدیریت نیروی کار، به سمت تغییر چیدمان ساعات کاری گام برندارد، چنین اثراتی دور از واقعیت خواهند بود. همچنین تنها زمانی میتوان انتظار چنین اثراتی را داشت که بین مدیران و کارگران بنگاهها، همکاری شکل بگیرد و از این طریق، محیط مناسبی برای اثر مثبت متقابل میان چیدمان ساعات کاری و بهرهوری بالاتر نیروی کار، ایجاد شود.
3- سازماندهی بهبودیافته کار: تغییرات در ساعات کاری میتواند توالی تغییراتی را که سطح بهرهوری را افزایش میدهند، ایجاد کند. این تغییرات میتوانند مدیریت را به سمت شناسایی و کاهش زمان غیرتولیدی حاصل از ناکاراییهای برنامهریزی و روشهای نظارتی، سوق دهند.
«اصل اقتصادی؟»
در سال 1987، مایکل وایت در یک مقاله تحقیقاتی برای «سازمان بینالمللی کار»، روی رابطه ساعات کاری و بهرهوری، کار میکرد. مقاله وایت شواهدی ارائه کرد مبنی بر اینکه ساعات کاری کمتر، با افزایش بهرهوری نیروی کار در ارتباط است. در سال 1997 نیز مطالعهای مشابه و بر اساس مطالعات موردی، از سوی روبین و ریچاردسون انجام شد که با یافتههای وایت، همخوانی داشت. بنابراین افزایش بهرهوری با کاهش ساعات کاری در ارتباط است. اما در ساعات کاری کمتر، این اثر خیلی به چشم نمیآید. به عبارت دیگر، در ساعات کاری کمتر، کاهش ساعات کاری به میزان کمتری منجر به افزایش سطح بهرهوری نیروی کار خواهد شد. از طرفی در ساعات کاری بسیار بالا، یعنی بیشتر از 48 ساعت کار در هفته، پتانسیل ارتقای سطح بهرهوری با کاهش ساعات کاری، بسیار زیاد است. همچنین یکی دیگر از مطالعات تاریخی و قدیمی حائز اهمیت که در مورد ساعات کاری و بهرهوری انجام شده است، به بررسی رابطه ساعات کاری، بهرهوری نیروی کار در هر ساعت و سرانه تولید ناخالص ملی میپردازد. در این مطالعه، پنج کشور ایالات متحده، آلمان، ژاپن، فرانسه و بریتانیا، از سال 1870 تا 1992 مورد بررسی قرار گرفتهاند. اگر ژاپن را که در آنجا بهرهوری بیش از سایر کشورها افزایش داشته است، در نظر نگیریم، به طور میانگین طی این سالها، ساعات کاری در چهار کشور دیگر حدود 47 درصد کاهش، و بهرهوری و تولید ناخالص داخلی، به ترتیب حدود 1500 و 800 درصد افزایش داشته است. در تمام این پنج کشور، با کاهش ساعات کاری، سرانه تولید ناخالص ملی و سطح بهرهوری بهشدت بهبود یافته است. اگرچه دلایل متعددی در ارتقای سطح بهرهوری و تولید ناخالص داخلی نقش مهمی ایفا میکنند، اما بخشی از این بهبود نیز با کاهش ساعات کاری در ارتباط است.
طی سالهای 2000 تا 2016، ساعات کاری تقریباً در تمام کشورهای OECD کاهش داشته است. بخشی از این کاهش ساعات کاری میتواند به علت پیشرفت تکنولوژی یا رکودهای اقتصادی باشد، اما بخشی از آن نیز به دلیل سیاستی است که مدیران به منظور ارتقای بهرهوری نیروی کار در پیش گرفتهاند. از اینرو، اگرچه نمیتوان همواره با کاهش ساعات کاری، انتظار افزایش بهرهوری را داشت، اما میتوان با مدیریت درست چیدمان ساعات کار و در شرایط مناسب، به عنوان یک اصل اقتصادی، به خطمشی کاهش ساعات کار روی آورد. یعنی شرایطی که عدم کارایی موجود، ناشی از اثرات منفی فیزیکی، روانی و انگیزشی حاصل از کار زیاد است.