انحراف روزافزون انگیزههای رقابتی دانشگاهها
کارخانههای تولید مدرک
آیا قابل انتظار است «ترامپ»، رئیسجمهوری که دنکیشوتوار میخواهد کل دنیا را زیر و رو کند، شخصاً به خود اجازه بدهد که رئیس دانشگاه «هاروارد» (یا هر دانشگاه دیگر آمریکایی) را عوض کند؟ یا از تاسیس یک دانشگاه غیردولتی جدید در آمریکا جلوگیری کند، به این بهانه که ممکن است از برخی دانشگاههای فعلی آمریکا قویتر شود و به آنها لطمه بزند؟ یا تصمیم بگیرد کدام رشته در کدام دانشگاه آمریکایی وجود داشته باشد و در کدام دانشگاه وجود نداشته باشد؟ یا تصمیم بگیرد شهریه هر کدام از دانشگاههای آمریکایی چقدر باشد؟ یا تصمیم بگیرد برنامه خلاقانه یکی از دانشگاههای آمریکایی برای ارائه یک رشته تحصیلی جدید یا اضافه کردن چند درس جدید به دروس یک رشته را متوقف کند؟
آیا قابل انتظار است «ترامپ»، رئیسجمهوری که دنکیشوتوار میخواهد کل دنیا را زیر و رو کند، شخصاً به خود اجازه بدهد که رئیس دانشگاه «هاروارد» (یا هر دانشگاه دیگر آمریکایی) را عوض کند؟ یا از تاسیس یک دانشگاه غیردولتی جدید در آمریکا جلوگیری کند، به این بهانه که ممکن است از برخی دانشگاههای فعلی آمریکا قویتر شود و به آنها لطمه بزند؟ یا تصمیم بگیرد کدام رشته در کدام دانشگاه آمریکایی وجود داشته باشد و در کدام دانشگاه وجود نداشته باشد؟ یا تصمیم بگیرد شهریه هر کدام از دانشگاههای آمریکایی چقدر باشد؟ یا تصمیم بگیرد برنامه خلاقانه یکی از دانشگاههای آمریکایی برای ارائه یک رشته تحصیلی جدید یا اضافه کردن چند درس جدید به دروس یک رشته را متوقف کند؟ پاسخ به تکتک پرسشهای فوق، یک «نه قاطع» است. اندکی تامل در همین چند سوال ساده، ریشهایترین تفاوتهای نظام دانشگاهی کشور ما با یکی از پویاترین نظامهای دانشگاهی دنیا یعنی نظام دانشگاهی آمریکا را ترسیم میکند. قواعد حاکم بر فضای دانشگاهی آمریکا، که به بهترین شکل انگیزه بالا برای خلاقیت مدیران دانشگاههای مختلف این کشور را ایجاد میکند، به اندازهای مستحکم است که حتی فرد خودمحوری مانند ترامپ هم به مخیلهاش خطور نمیکند که بخواهد این ساختار را دستکاری کند. خلاصه آنکه پرسشهای فوق، پرسشهایی کلیدی هستند که میزان پویایی نظام دانشگاهی هر کشور را تا حد زیادی مشخص میکنند. تا زمانی که در پاسخ پرسشهای بالا به اندازه کافی تامل نکنیم، روزبهروز شاهد فرسایش سریعتر در توانایی رقابتپذیری دانشگاههای ایرانی در سطح بینالمللی خواهیم بود.
پرسشهای «غلط» در سیاستگذاری دانشگاهی
با توجه به مقدمه کوتاه فوق، پرسشی کلیشهای و اساساً بیفایده مانند «دانشگاه رایگان بیشتر میتواند به پیشرفت کشور کمک کند یا دانشگاه پولی؟» یا پرسشی کلیشهایتر مانند «دولت چه کاری باید انجام دهد تا دانشگاهها بیشتر با بازار کار درگیر شوند؟»، پرسشهایی سادهانگارانه هستند که پاسخ به آنها نمیتواند ارزش افزوده چندانی در مسیر بهبود نظام دانشگاهی کشور ایجاد کند. توضیح آنکه در قرن 21، ساختار حاکم بر انگیزههای مدیران دانشگاهها با ساختار حاکم بر انگیزههای مدیران بنگاههای اقتصادی، مشابهت زیادی پیدا کرده است. در «دانشگاههای رایگان دولتی» تا زمانی که مدیر هر دانشگاه بقای خود را در جلب رضایت مدیران ارشد دولتی/حاکمیتی بداند و نه در جلب رضایت مصرفکنندگان آموزش دانشگاهی (دانشجویان و فارغالتحصیلان آن دانشگاه)، بعید است انگیزه چندانی برای بهبود کیفیت آموزش دانشگاهی وجود داشته باشد. در «دانشگاههای پولی غیردولتی» هم که بخش اعظم بازار در اختیار یک بنگاه انحصارگر (دانشگاه آزاد) است، تا زمانی که منفعت اصلی مدیریت دانشگاه آزاد در حفظ موقعیت انحصاری به هر قیمت ممکن است، بعید است انگیزهای برای تحولات بهبوددهنده کیفیت آموزشی ایجاد شود. اگر هم فرضاً انگیزه شخصیای در میان مدیران برخی دانشگاههای کشور برای بهبود کیفیت آموزش دانشگاهی داشته باشند، ولع دیوانهوار سیاستگذاران دولتی در کنترل تکتک بخشهای سیاستگذاری دانشگاهی، امکان هرگونه خلاقیت را از مدیران دانشگاهی میگیرد.
به تصور نگارنده، شش دهه پس از آغاز سیاست تحصیل دانشگاهی رایگان در کشور و سه دهه پس از آغاز سیاست موازی تحصیل دانشگاهی دارای شهریه، زمان آن رسیده که ریشهیابی بیماریهای نظام دانشگاهی کشور را، با پرسشهایی هوشمندانهتر پیگیری کنیم. پرسشهایی از این دست:
1- منابع بودجه دولتی همواره با محدودیت شدید همراه بوده و افت قیمت نفت نیز این محدودیت منابع را تشدید کرده است. در تخصیص این منابع محدود، اولویت با ارائه آموزش باکیفیت رایگان در «مقطع ابتدایی و متوسطه» است، یا آموزش رایگان در «دانشگاه»؟ چه ملاکهایی را باید در این اولویتبندی لحاظ کنیم؟
2- پتانسیل استفاده از انواع «دوپینگهای دولتی» در مدیریت دانشگاههای دولتی ایران، مشابه همین مساله در بنگاههای اقتصادی دولتی، به «انحراف در انگیزههای رقابتی» منجر شده است. به بیان دیگر همانطور که مدیران بنگاههای اقتصادی دولتی موفقیت خود را در گرو جلب رضایت مقامات ارشد دولتی/حاکمیتی میدانند و نه در جلب رضایت مشتریان، مدیران دانشگاههای دولتی هم دچار چنین معضلی هستند. این معضل را چگونه میتوان به حداقل رساند؟
3- در معتبرترین دانشگاههای دنیا، عموماً یکی از کلیدیترین منابع تامین مالی توسعه دانشگاه، جذب کمکهای مالی از طرف فارغالتحصیلان موفق است. چگونه میتوان ساختار حاکم بر دانشگاههای طراز اول کشور را به شکلی بهبود داد که هم مدیران این دانشگاهها انگیزه کافی برای طراحی برنامههای خلاقانه برای جذب انواع کمکهای مالی داشته باشند، هم کمککنندگان مالی بالقوه، انگیزه کافی برای اهدای کمکهای مالی؟
4- ماهیت «انحصار» در دانشگاه آزاد، تا حد زیادی مشابه انحصار در شرکتی مانند ایرانخودرو است. نتیجه آنکه همواره تمرکز اصلی مدیریت دانشگاه آزاد [مانند ایران خودرو] بر تحکیم «انحصار» است و نه بر بهبود رضایت مشتریان از طریق بهبود کیفیت و قیمت آموزش دانشگاهی [اتومبیلهای تولیدی]. از طرف دیگر، چه در مورد دانشگاه آزاد و چه در مورد ایرانخودرو، همواره شاهد رقابتهای سیاسی برای تصاحب مدیریت آنها هستیم، رقابتهای سیاسی آنچنان سنگینی که هر برنامهای برای بهبود کیفیت عملکرد را کاملاً به حاشیه میراند. چگونه میتوان وضعیت «انحصار» دانشگاه آزاد را شکست یا دستکم تبعات منفی آن را به حداقل رساند؟
5- شرط لازم در اجرای برنامههای خلاقانه برای بهبود کارایی دانشگاهها، آن است که مدیران دانشگاهها در این زمینه «انگیزه» داشته باشند و استمرار مدیریت خود را در گرو بهبود کارایی ببینند (نه در گرو لابی با مقامات دولتی و امثالهم). اما بعد از اصلاح ساختار انگیزشی، شرط کافی آن است که قواعد رایج اجازه خلاقیت را به مدیران دانشگاهها بدهد. چگونه میتوان ولع کنترلگری بیحدوحصر سیاستگذاران دولتی را به شکلی جهتدهی کرد که آزادی عمل کافی برای مدیریت دانشگاهها قائل شوند و صرفاً بر سیاستگذاری کلی و سنجش عملکرد دانشگاهها متمرکز باشند؟
6- شرایط پیچیده اقتصاد قرن 21 و بهویژه انفجار تکنولوژیهای مرتبط با فناوری اطلاعات، جنبههای ارزشآفرینی دانشگاهها را به سرعت دگرگون میکند. اگر زمانی ماموریت محوری دانشگاهها «آموزش» بود، اکنون آموزش هر موضوعی که قابل یادگیری از طریق دنیای مجازی باشد، چندان مزیتی برای دانشگاهها به شمار نمیرود. در عوض ارزش افزوده محوری دانشگاهها به سمت مواردی چون «یادگیری مهارت یادگیری» (Learn to learn)، یادگیری مهارتهای کار تیمی و نیز توسعه تعاملات همافزا بین دانشجویان و فارغالتحصیلان و کارفرمایان پیش میرود. چگونه میتوانیم انگیزه کافی در مدیریت دانشگاههای ایرانی ایجاد کنیم که به این سمتوسو حرکت کنند؟
7- متاسفانه فرهنگ «مدرکشیفتگی» در کشور، باعث رونق کسب وکار «تولید انبوه مدرک» شده است. نتیجه اینکه درست در شرایطی که انبوهی از کودکان و نوجوانان خانوارهای محرومتر جامعه به حداقلهای آموزشی دسترسی ندارند، متاسفانه تمام هم و غم برخی مقامات ارشد کشور بر افتخار به ارائه آمارهای فارغالتحصیلان دانشگاهی متمرکز است. چگونه میتوان این معضل را دستکم تا حدی کاهش داد؟
8- متاسفانه شاهد نگاهی بسیار مخرب در میان برخی از مقامات ارشد کشور هستیم، که معتقدند برای کاهش «تعداد جوانان جویای کار» و کاهش فشار بر بازار کار، باید جوانان را به تحصیلات دانشگاهی هرچه بیشتر تشویق کنیم. این نگاه مخرب، اگرچه شاید بتواند یک مسکن کوتاهمدت باشد و اندکی از فشار بازارکار را کم کند، اما قطعاً در بلندمدت باعث شکلگیری سیل انبوهی از جمعیت جوانی خواهد شد که جوانی خود را صرف تحصیلات عالیه کردهاند و با ورود ناگهانی به بازار کار و نیافتن شغل، دچار سرخوردگی شدید میشوند. چگونه میتوانیم این نگرش غلط را کمرنگ کنیم؟
به تصور نگارنده، بررسی جوانب مختلف هشت پرسش فوق، ستون فقرات هر برنامه بهبود کارایی آموزش دانشگاهی در کشور خواهد بود.
اگر ابزار تحلیلی علم اقتصاد در ارزیابی انگیزههای رقابتی مدیران بنگاههای اقتصادی را برای ارزیابی انگیزههای رقابتی مدیران دانشگاههای ایرانی به کار بگیریم، به نتیجهای قابل تامل میرسیم: ویروس «انحصار» در دانشگاه آزاد و اعتیاد به انواع داروهای دوپینگی دولتی در دانشگاههای دولتی، روزبهروز تن نیمهجان آموزش عالی کشور را بیمارتر میکند. برخی نشانههای این بیماریها اکنون به اندازهای وخیم شدهاند که شاید 10 سال پیش حتی قابل تجسم هم نبودند. بهطور ویژه میتوان به چهار مورد اشاره کرد:
1- دانشگاهها با کمترین انگیزه برای خلاقیت در بهبود عملکردشان، به «کارخانه تولید مدرک» تنزل یافتهاند. بازار فروش پایاننامه و فروش مقالات ISI روزبهروز فربهتر و روزبهروز علنیتر میشود. این بازار هماکنون به قدری بزرگ شده است که هم تبلیغات رسمی وسیع برای نوشتن پایاننامه و امثالهم را میتوان در شهرهای مختلف دید و هم فراخوان متعدد برای جذب نیرو در شرکتهای زیرزمینی فروشنده انواع فرآوردههای علمی را.
2- ریل رقابت دانشگاهها به سمت تولید انبوه انواع مدرکهای دانشگاهی منحرف شده است. این مساله باعث شده که با پدیده «تورم مدرک» و کاهش روزافزون ارزش مدارک دانشگاهی مواجه شویم. به بیان دیگر، همانطور که چاپ بیرویه اسکناس باعث نزول مستمر قدرت خرید آن میشود، تولید بیرویه انواع مدرک دانشگاهی هم روزبهروز ارزش مدرک در بازار کار را تنزل داده است. این ارزش به اندازهای تنزل یافته که هماکنون بخش بزرگی از کارفرمایان بخش خصوصی در تصمیمگیری خود برای استخدام، ارزش بسیار اندکی برای مدرک دانشگاهی قائل هستند.
3- دانشگاهها انگیزهای برای مطالبه برنامههای اصلاحی منسجم، حتی در مرتبطترین حوزهها ندارند. نتیجه آنکه برای مثال بازنگری نشدن قوانین مربوط به خدمت سربازی اجباری در طول حدود 90 سال، امروزه شرایطی را ایجاد کرده که ترفندهای مختلف برای ادامه تحصیل کاذب (در میان آقایان) برای تعویق سربازی هر روز وسیعتر میشود. اینکه برای برخی از دانشجویان، کارکرد اصلی ادامه تحصیل، فرار از سربازی است، فاجعهای است که از ناکارایی شدید نظام آموزشی و نیز نظام خدمت وظیفه حکایت میکند.
4- حتی برترین دانشگاههای ما هم در آموزش کلیدیترین مهارتهای بازار کار قرن 21 عاجزند. آنچه در برترین دانشگاههای ایرانی تدریس میشود، عمدتاً اطلاعاتی است که بهسادگی در اینترنت میتواند به شکل مناسبی آموخته شود.
ارزیابی جنبههای مختلف این چهار بیماری و نیز ابعاد مختلف شش پرسش طرحشده در بخش قبل، میتواند پایه تحلیلی مناسبی برای سیاستگذاری در جهت بهبود عملکرد آموزش دانشگاهی کشور به دست دهد.
با محدودیتهای بودجهای دولت، اولویت در سوبسید برای آموزش ابتدایی و متوسطه رایگان است یا آموزش دانشگاهی رایگان؟ رایجترین رویکرد در اقتصادهای توسعهیافته آن است که اولویت اکید به آموزش ابتدایی و متوسطه رایگان است و در درجه بعد، اگر بودجه دولتیای باقی ماند، نوبت آموزش دانشگاهی رایگان میشود. مهمترین علت این سیاست آن است که هدف سوبسید، حمایت از گروههای فقیر یا در معرض تبعیض جامعه است. درصد حضور گروههای فقیر و در معرض تبعیض، در دورههای آموزش ابتدایی و متوسطه، بسیار بالاتر از آموزش دانشگاهی است. بنابراین با اولویت به سوبسید برای آموزش این مقاطع، سهم خانوارهای در معرض تبعیض از سوبسیدهای دولتی افزایش مییابد. نکته بعد آن است که براساس مطالعات طولی متعدد، اثر اقتصادی خالص ناشی از سوبسید به آموزش خانوارهای فقیر در مقطع کودکی و نوجوانی، به مراتب بالاتر از اثر پرداخت سوبسید به تحصیلات دانشگاهی است. در اکثریت قاطع اقتصادهای توسعهیافته، با وجود وضعیت مالی بسیار مطلوبتر دولتها، آموزش رایگان صرفاً در مقاطع ابتدایی و متوسطه مهم تلقی میشود و در دانشگاهها تنها بخش اندکی از دانشجویان از آموزش رایگان برخوردارند. در مقابل دولتهای این کشورها زمینه قانونی مناسبی ایجاد میکنند که انواع صندوقهای عامالمنفعه غیردولتی با تمرکز بر ارائه کمکهزینههای تحصیلی دانشگاهی شکل گرفته و کمکهزینههای مناسبی را در اختیار دانشجویانی که توانایی پرداخت شهریه دانشگاهی ندارند، قرار دهند. با این توضیح، اگر توجه کنیم که بودجه امسال دانشگاه تهران و زیرمجموعههای آن (حدوداً 600 میلیارد تومان) به تنهایی معادل کل بودجه تعلقیافته به کل مدارس کشور برای مخارج روزمره مدارس است (سرانه مدارس)، خواهیم دید که در ایران آموزش دانشگاهی چقدر بر آموزش عمومی سایه انداخته است. کمبود شدید بودجه موسوم به سرانه مدارس، به معنای بودجه پرداختی به مدارس بهجز حقوق معلمان، همین پدیدهای است که انواع اعمال فشار بر والدین برای پرداخت اجباری کمک مالی به مدارس دولتی را ایجاد کرده و باعث شده است وضعیت امکانات ورزشی و تفریحی و کمکآموزشی مدارس در مناطق فقیرنشینی که والدین توان مالی پرداخت کمک مالی به مدارس را ندارند، بسیار اسفناک باشد.
ویروس «انحصار» در دانشگاه آزاد
در تحلیل عملکرد دانشگاه آزاد، باید توجه کنیم که وجود این دانشگاه، دو فایده کلیدی داشته است. در درجه نخست این دانشگاه توانسته از خروج بخشی از متقاضیان تحصیلات دانشگاهی به خارج از کشور جلوگیری کند و در درجه بعد توانسته است با توسعه شعب خود در مناطق محرومتر کشور، فرهنگ مطالعه و علمآموزی را به این مناطق توسعه دهد. اما در عین حال، دانشگاه آزاد از ویروس «انحصار» و «فقدان رقابت» رنج میبرد و ضعفهای کیفی این دانشگاه، عموماً ناشی از این مساله است.
به عنوان مثال، در اقتصادهای توسعهیافته در کشورهای توسعهیافته، صدها دانشگاه کاملاً غیردولتی وجود دارد که برای جذب دانشجویان بیشتر، هم در زمینه شهریه، هم در زمینه کیفیت آموزش و هم در زمینه اصلاح مکرر برنامه درسی به شکل سازگار با نیازهای بازار کار، با هم رقابت دارند. همین رقابت باعث شده است که مثلاً بسیاری از دانشگاههای غیردولتی مستقر در اقتصادهای توسعهیافته، هر سال گزارش مناسبی از میزان موفقیت فارغالتحصیلان خود در بازار کار منتشر کنند. در اقتصادهای توسعهیافته یکی از مهمترین جنبههای رقابت دانشگاههای دارای شهریه برای جذب دانشجویان، ارائه گزارش عملکرد شغلی و مالی فارغالتحصیلان دانشگاههاست. هر دانشگاهی سعی میکند در این زمینه گزارش شفاف ارائه دهد. اما طبیعتاً تا زمانی که دانشگاه آزاد دارای یک انحصار وسیع در ارائه «مدرک دانشگاهی دارای شهریه» باشد، این دانشگاه هیچ انگیزهای برای ارائه گزارش عملکرد فارغالتحصیلانش در بازار کار نخواهد داشت. دانشگاه آزاد از ویروس «انحصار» رنج میبرد. تا این انحصار شکسته نشود و رقابت کافی در این حوزه شکل نگیرد، محال است بتوانیم با بخشنامه و توصیه و تقاضا، رکود کیفی دانشگاه آزاد را اصلاح کنیم.
وضعیت انحصاری دانشگاه آزاد، درست مشابه انحصار فعلی ایرانخودرو در بازار عرضه اتومبیل، یا وضعیت ۱۵ سال پیش بانکهای دولتی یا وضعیت ۱۰ سال پیش شرکت همراه اول است. همانطور که شکسته شدن انحصار در بانکداری و عرضه سیمکارت موبایل باعث شد شرکتهای دولتی این دو حوزه هم پویاتر بشوند، توسعه رقابت در زمینه «تحصیلات دانشگاهی دارای شهریه» هم قطعاً باعث میشود بسیاری از ظرفیتهای دانشگاه آزاد شکوفا شوند.
در دانشگاههای دولتی (مشابه شرکتهای دولتی)، انحراف انگیزههای مدیران ناشی از سه عامل کلیدی است:
1- مقدار بودجه دانشگاه عمدتاً تابعی از میزان لابی با مقامات دولتی و حاکمیتی است، نه تابعی از میزان موفقیت در جذب دانشجو از طریق ارائه آموزش باکیفیت و کاربردی.
2- استمرار مدیریت مدیر هر دانشگاه، عمدتاً تابعی از میزان ارتباط مدیر مربوطه با مقامات دولتی و حاکمیتی است، نه تابعی از عملکرد وی در ارتقای جایگاه دانشگاه یا عملکرد در ایجاد شبکه همافزا بین دانشجویان و فارغالتحصیلان و کارآفرینان. چه بسا که هر اقدام خلاقانه از سوی مدیر یک دانشگاه دولتی که پیشبینی شود جایگاه آن دانشگاه را ارتقا دهد، به سرعت لابی سیاسی از سوی دانشگاههای موفقتر (که جایگاه خود را در خطر میبینند) را تحریک کرده و عمر مدیری را که پایهگذار آن اقدام خلاقانه بوده است به سر آورد.
3- هر برنامه خلاقانهای، چه ارائه یک درس جدید باشد، چه ارائه یک رشته جدید، چه تشکیل شبکه ارتباطی وسیع بین دانشجویان و فارغالتحصیلان و کارآفرینان، چه ایجاد شرایطی برای جذب کمکهای مالی خیرخواهانه وسیع برای دانشگاه، بهصورت بالقوه ممکن است با یک بخشنامه دولتی متوقف شده و حتی منجر به توبیخ مدیر مربوطه شود.
خلاصه آنکه تا سه مورد فوق برقرار است، چه تحصیل در دانشگاههای دولتی رایگان باشد و چه دارای شهریه، امیدی به پویایی فضای دانشگاهی دولتی در ایران نیست.
با جمعبندی آنچه گفته شد، به اجمال میتوان راهکارهای زیر را برای بهبود فضای دانشگاهی کشور مطرح کرد:
1- کاهش انحصار دانشگاه آزاد، از طریق آسانسازی تاسیس دانشگاههای غیردولتی بزرگ و نیز کاهش مجوزهای لازم برای توسعه دانشگاههای غیردولتی فعلی
2- تشکیل هیات امنای قوی و دارای اختیارات مناسب در تمامی دانشگاههای دولتی، متشکل از منتخبان دانشجویان، منتخبان فارغالتحصیلان و کارآفرینان منتخب، به شکلی که تعیین رئیس دانشگاه، سیاستگذاری درباره ظرفیت هر رشته و نیز سیاستگذاری درباره حذف/اضافه شدن رشته تحصیلی، بهطور کامل به هیات امنا واگذار شود.
3- تغییر فرمول بودجه دانشگاههای دولتی، به شکلی که سالانه مبلغ X تومان به ازای پذیرش هر دانشجوی بدون شهریه به هر دانشگاه دولتی پرداخت شود، تا به این ترتیب بودجه دانشگاهها بهطور کامل از لابیهای سیاسی خارج شود.
4- تعدیل کلیه آییننامههای دولتی که مزیتهای خاصی را برای فارغالتحصیلان دانشگاهی در نظر میگیرند (مانند آییننامههای مربوط به اولویت در استخدام، اولویت در دریافت وام اشتغالزایی و امثالهم)، با هدف کاهش مدرکزدگی دانشگاهی. توضیح آنکه مدرکزدگی دانشگاهی باعث شده است دانشگاهها بدون نیاز به بهبود کیفیت آموزشی، از پر شدن صندلیهای خود مطمئن باشند.
اگر این یادداشت مختصر توانسته باشد توضیحی درباره کماهمیت بودن پرسش «دانشگاه رایگان بیشتر میتواند به پیشرفت کشور کمک کند یا دانشگاه پولی؟» و تبیینی از پرسشهای مهمتر برای بهبود نظام آموزش دانشگاهی کشور ارائه دهد، نگارنده به هدف خود دست یافته است.