شگفتیآفرینیها و رویدادهای مهم نفتی همواره بازار، کنشگران و کنشپذیران را غافلگیر ساخته است، اما این بار گویی این رقاص سیاه چیزهای دیگری در آستین دارد که برخی را به تکاپو انداخته و برخی را به قهقهه. تحلیلگران نیز در واکنش به این رویدادها معمولاً ملغمهای از انگیزههای شخصی، دانش فردی و اطلاعات گسسته را برای واکاوی پدیده موردنظر به کار میگیرند. برخی از برداشتها سرشار از اطلاعات متناقض هستند و در فضایی غبارآلود، خوب و بد، دوست و دشمن، حقیقی و کاذب را نمیتوان تشخیص داد. متاسفانه تحلیلهای اخیر بحران قیمت نفت و سقوط آن از این عارضه دور نبوده است. بخشی از این نگاه تکبعدی و متناقض ناشی از خطای تحلیل است و برای بخش دیگر اغراض سیاسی-اقتصادی متصور است. به طور مثال، این روزها برخی اوپک را در حال امضای سند مرگ خویش میدانند، برخی نیز رویکرد اوپک را مدبرانه دانستهاند که با حفظ سقف تولید، ارزش استخراج منابع نامتعارف- نفت شیل را تهدید و ارزش نفت را در بلندمدت حفظ میکند. از نگاههای دیگر، کاهش قیمت نفت، سرمایههای آمریکا را در منابع نامتعارف- نفت شیل، زمینگیر میکند یا ابزاری آمریکایی است برای مقابله با برنامه هستهای ایران و بدیل تحریمها. عامل محبوبیت شگرف دولت فعلی آمریکا میشود یا برعکس سرمایهگذاریها و محبوبیت آن دولت را زیر سوال میبرد! برخی تحلیلها عربستان را عامل این افت قیمت میدانند و برخی دیگر قربانی آتی آن. برخی میگویند عربستان نفت را ابزاری برای بازی در صحنه ژئوپولتیک منطقه کرده است یا ژئوپولتیک منطقه همه را از جمله عربستان، بازی میدهد. ظاهراً تحلیلگران دو دل هستند که آیا این اتفاق برنامهای از پیش تعیین شده بود تا با تحریک اقتصاد، افزایش تقاضا و مصرف ایجاد شود و به تبع آن قیمت نفت در بلندمدت افزایش پایدار داشته باشد؟ یا اینکه برنامهای از پیش مشخص برای افزایش عرضه و ناشی از سرمایهگذاریهای سالهای گذشته در استخراج نفت است؟ برداشتهایی از این دست بسیار است، تشخیص اینکه رسانهها، سیاستگذاران و تحلیلگران به کدام یک از این قطبهای مختلف گرایش دارند کار سختی نیست. اما میتوان یک چیز را با خطای کمتری گفت: آنچه اتفاق افتاد و آنچه از پس آن خواهد آمد، این همه هست و هیچ یک به تنهایی نیست. در ادامه با نگاهی کلنگر، برخی پیشرانهای کلیدی افت قیمت و بحران نفت بررسی شدهاند. افت قیمت نفت، خود عامل رویدادهای بعدی است، در بخش سوم این موضوع بررسی میشود. در پایان، به صورت مختصر برخی از رویکردها و اقدامات الزامی برای ایران، شرح و پیشنهاد داده شده است.
شرایط اجتنابناپذیر، بهشت مصرفکنندگان
وسوسه بزرگ: برای کشوری چون ایالات متحده، هزینه بالای استخراج نفت شیل، مشکلات فناورانه و قیمت پایین نفت، هیچکدام مانعی در برابر وسوسه اکتشاف و استخراج منابع عظیم نفت شیل نبوده و نیست. بدون منابع نفت شیل، این کشور با بیش از 20 میلیارد بشکه ذخیره نفتی، مقام 12 را پس از کشورهایی چون عربستان، ایران، عراق، روسیه،
ونزوئلا و غیره، به خود اختصاص داده است. اما زمانی که پای تمام منابع نفتی اعم از شیل و غیر آن به میان میآید، ذخایر این کشور با افزایش 45برابری به کمتر از هزار میلیارد بشکه رسیده و مقام اول را کسب خواهد کرد. این میزان تقریباً چهار برابر ذخایر عربستان است. در صورتی که بدون نفت شیل، ذخایر این کشور 13 برابر کمتر از عربستان است. آیا این وسوسهای بزرگ نیست؟ آیا قیمتهای پایین کنونی آن را متوقف خواهند کرد؟ بیشک برای کشوری با سرمایهها و منابع مالی گسترده و دارای فناوری بالا، با دغدغههای شدید امنیتی به ویژه در حوزه انرژی، روندی که از چندین سال پیش شدت گرفته، متوقف نمیشود. حتی نمیتوان خیلی به کند شدن آن هم امیدوار بود. به عبارتی، انگیزه عرضه انرژی در یک سوی ماجرا بسیار بالاست. از سالهای پیش در ایالات متحده آمریکا حوزههای مختلف امنیتی، اقتصادی، فناوری و سرمایهگذاری، برای بهرهبرداری از نفت شیل دستبهکار شده بودند و نتیجه آن دیر یا زود معلوم میشد. رونق نفت شیل در داکوتای شمالی پنج درصد در سال 2012 و 10 درصد در سال 2013 رشد داشته است. اقتصاد تگزاس در این دو سال به ترتیب 7 و 7/3 درصد رشد داشته که از نرخ رشد کل آمریکا (5/2 و 8/1 درصد) بیشتر بوده است.
هیولاهای گرسنه: چین، هند و برزیل و تمامی اقتصادهای در حال توسعه، آماده بلعیدن همه منابع انرژی هستند. صنعت، جمعیت و تا حدودی سیاست برای سه کشور یادشده محور اصلی رشد اقتصادی است. در این میان پیشبینی میشود تا سال 2030 واردات نفت چین تقریباً بیش از دو برابر شده و به حدود 15 میلیون بشکه در روز برسد. ناگفته نماند که کشورهایی با این میزان تقاضای نفت، نمیتوانند به اقتصاد ملی خود، خارج از چارچوب بازیهای جهانی انرژی نگاه کنند و مهمترین مقوله برای آنها امنیت انرژی و ثبات قیمت است. چین اغلب نیاز خود را از راه حمل و نقل دریایی تامین میکند و در مسیر طولانی و از میان رقبا و دشمنان سنتی خود عبور میکند. خاورمیانه نیز در رقابتی شدید برای تامین پایدار این نیاز است، عربستان، عراق و ایران، حتی در قیمتهای پایین نفتی، تمایل دارند به این کشور در صورت خرید بزرگ تخفیف بدهند. البته با توجه به میزان تقاضای اروپا، پیشنهاد قیمت این کشورها بدون تخفیف و گرانتر است. هند و برزیل نه به اندازه چین، ولی با تقاضای نفتی خود را افزایش خواهند داد. مشکلات امنیتی کمتر و تامین راحتتر نسبت به چین، مزایای بیشتری برای این دو در پی دارد. البته رکود و کاهش رشد اقتصادی، در کشورهای ژاپن و چین از نگاه برخی تحلیلگران از ارزش نفت در نگاه مصرفکنندگان بزرگ کاسته است،
ولی در مقابل یک روند بزرگ جهانی مصرف در کشورهای در حال توسعه و توسعهیافته زیاد جدی تلقی نمیشود. به طور کلی بیش از 70 درصد از تقاضای انرژی، از سوی کشورهای در حال توسعه و بیشتر در آسیا متمرکز است. وضعیت اتحادیه اروپا و آمریکا (همچنین تا حدودی ژاپن) متفاوت است. اتحادیه اروپا با متنوع کردن سبد انرژی، ارتقای بهرهوری، سرمایهگذاری در انرژیهای بدیل و رویکردهای محیط زیستی و افزایش مالیات بر هیدروکربنها، با وجود رشد اقتصادی پس از بحران اخیر، تقاضای شدیدی برای منابع نفتی نداشته و احتمالاً نخواهد داشت. این اتحادیه صرفاً مشتاق قیمتهای پایین است و به ویژه در صنعت حمل و نقل و صنایع انرژیبر، از کاهش قیمت انرژی منتفع میشود. به عبارتی افزایش تقاضای نفت برای این اتحادیه و ژاپن محدود بوده و همین روند بیتوجه به قیمت نفت ادامه خواهد یافت. آمریکا نیز به صورت صعودی و آرام بر مصرف انرژی خود تا سال 2030 میافزاید. لیکن با اینکه همواره مصرف آن بیش از چین خواهد بود (بیش از 20 میلیون بشکه تا سال 2030) اما از روند واردات انرژی آن کاسته خواهد شد. واردات چین و آمریکا در سال 2014 با حدود شش میلیون بشکه در روز برابر بوده و طبق دادههای اخیر و پیشبینیهای آینده با سرعت تقریباً یکسان واردات نفتی چین افزایش یافته و در آمریکا کاهش مییابد. سرمایهگذاری گسترده در نفت شیل، توانمندیهای فناوارنه، نیاز داخلی و قوانین و توجیهات امنیتی، عامل اصلی تامین نیاز داخل است. همچنین رشد مصرف آمریکا، مانند دیگر کشورها متاثر از بهبود وضع نسبی صنایع پس از بحران اقتصادی و ابعاد بزرگ صنعت و سرمایه در این کشور است.
رنگ و رو باختهها: شاید اختلافات اوپک، جز معدودی از اوقات (توافقات متاثر از جنگ اعراب و اسرائیل) به اندازه تاریخ پرفراز نشیب آن قدمت داشته باشد. اما چون در گذشته بدیلی برای آن وجود نداشت، با وجود این اختلافات اهمیت آن همچنان کمنظیر بود. کاهش قدرت اوپک از عوامل متعددی نشأت میگیرد، اختلافات داخلی، مکانیسم خاص تصمیمگیری، تعدد عرضهکنندگان غیراوپک، تناقض اهداف سیاسی و اقتصادی اعضا، همه این موارد از توان و هیبت اوپک کاستهاند. همچنین از چند سال پیش و با افزایش قیمت نفت و ارتقای فناوری، سرمایهگذاریهای چشمگیری در کشورهای تولیدکننده نفت صورت گرفت. لذا عرضه نفت به صورت گسترده، مورد انتظار بود. در این بازار عرضه، به گفته رئیس پیشین اوپک، دیگر دوران سلطه اوپک به پایان رسیده است. البته بایستی توجه داشت، سلطه نفت در بازار انرژی به پایان نرسیده است.
با اینکه عرضه زغالسنگ و گاز تا سال 2040 متوسط رشد 4/1 و 4/2درصدی خواهند داشت، لیکن همچنان نفت با رشد کمتر (هفت درصد) بیشتر میزان عرضه در حوزه انرژی را به خود تخصیص خواهد داد. قدرتنمایی نفت در میان انرژیهای دیگر و قیمت ترغیبکننده بالای آن برای سرمایهگذاری، عامل رشد عرضه کنونی است و بیشک توان ایجاد شده در آینده نیز بازار را لبریزتر خواهد کرد. از منظر دیگر، هزینه استخراج نفت در مناطق مختلف جغرافیایی متفاوت است. خاورمیانه کمترین هزینه و کشورهای اسکاندیناوی بیشترین هزینه را در استخراج نفت متحمل میشوند. پیشبینی شده است که استخراج از اروپا و دیگر مناطق هزینهبر، ممکن است متوقف شده و حدود پنج میلیون بشکه از بازار خارج شود. اما خروج این مقدار در مقابل رغبت زیاد عرضهکنندگان، قابل جبران است. به عبارتی برنامه عرضه گسترده از چند سال پیش برنامهریزی شده بود و اکنون زمان بازگشت سرمایه است و حتی در قیمتهای پایین نیز نمیتوان توقع داشت برنامههای استخراج متوقف شود. نفت عراق و لیبی (پس از یک ثبات نسبی)، منطقه کردستان عراق (با اکتشافات و بهرهبرداریهای جدید) و ایران (پس از تحریم)، انتظار میرود به زودی تمامقد به بازار عرضه بیایند. به عبارتی بازیگران بزرگ برای بازار خیز برداشتهاند؛ عراق برنامهای بلندپروازانه برای تولید 6 تا 9 میلیون بشکه نفت در روز دارد، ظرفیت عربستان برای استخراج در حال افزایش است، ایران برای افزایش فروش پس از تحریم برنامهریزی کرده است. در دیگر کشورهای کوچک و بزرگ عرضهکننده و بسیار وابسته به نفت (مانند ونزوئلا و مکزیک) نیز وضع به همین منوال است. آرژانتین همانند آمریکا، برنامه استخراج شیل و وارونه کردن روند واردات به صادرات را دارد. از سوی دیگر آژانس بینالمللی انرژی پیشبینی کرده است که عرضه نفت از کشورهای غیر اوپک سریعتر از آنچه قبلاً برآورد میشد افزایش مییابد. تحلیلگران نیز افزایش تقاضا را نسبت به عرضه موجود (نه حتی عرضه آینده) بسیار جزیی میبینند. کشورهای صادرکننده بینهایت وابسته به درآمد نفت هستند و تصویر کاهش درآمد برایشان تحملپذیر نیست، لذا تا آنجا که بتوانند تولید کرده و خواهند فروخت. حفاری آبهای عمیق و استخراج نفت از آن نیز که مشکلات سرمایه و فناوری آن را کندی به پیش میبرد، در آینده یک بدیل دیگر برای ذخایر کنونی خواهد بود. حتی با وجود کاهش قیمت نفت، آمریکا ممکن است استخراج نفت شیل را کاهش دهد ولی سرمایهگذاری برای بهبود فناوری جهت کاهش هزینه استخراج ادامه خواهد یافت. در همین اوضاع نیز، برخی عرضهکنندگان و سازمانهای وابسته به آمریکا، در رقابتی نفسگیر، در مقابل مشتریان، «رنگ و روی» خود را باختهاند و به نظر این مسیر بیبرگشت و چینش جدیدی در راه است. با یک تفاوت جزیی در میان عرضهکنندگان، روسیه هم در بازار عرضه انرژی و هم در اقتصاد و سیاست، به بازنده اصلی روند گذشته و آتی نفت تبدیل شده است. بحران گاز اروپا در سالهای پیش، بحران استقلال اوکراین و تحریمهای جدید این کشور، کاهش ارزش پول و رکود اقتصادی، احداث خط لولههای جایگزین برای تامین نیاز اروپا، سردرگمی در اوپک گازی و مواردی از این دست، چشمانداز روسیه را بسیار تیره و غبارآلود کرده است. با وجود اینکه این کشور با قیمت نفت زیر 60 دلار وارد بحران جدی خواهد شد، اما به دلیل نیاز به پول نفت و گاز، امکان کاستن از عرضه، برای این کشور متصور نیست.
پیشرانهای پوشالی: پیشتر به عوامل اساسی و متعدد کاهش قیمت نفت اشاره شد، علاوه بر این پیشرانهای بیاساسی را به کاهش قیمت نفت منتسب میکنند و موارد دیگری نیز به اشتباه عامل بحران اخیر نفتی منظور شدهاند. به طور مثال ارزانفروشی نفت داعش به اشتباه پیشران افت نفت دانسته شده است. بلکه برعکس، در گذشته چنین رخداد ناامنکنندهای به درستی میتوانست باعث افزایش قیمت نفت شود. قاچاق نفت داعش بسیار کم (حدود 50 الی 60 هزار بشکه در روز) و عمدتاً به ترکیه صورت میگیرد. بزرگنمایی این گروه و انتساب آن به بحران نفتی اخیر اشتباه محاسباتی است.
برنامهریزی برای متوقف کردن تولید نفت شیل با ابزار کاهش قیمت عامل بیاساس دوم است. همانطور که پیشتر ذکر شد، عربستان و دیگر کشورهایی که منابع غنی شیل ندارند و یا امکان فناورانه استخراج آن را دارا نیستند از این وضعیت منتفع میشوند ولی ضرر کاهش قیمت نفت در درآمدها و قدرت سیاسی و اقتصادی ایشان بسیار زیاد است. نفت شیل و دیگر انرژیهای بدیل، در کشورهای توسعه یافته و دارای فناوریهای پیشرفته، به رشد خود ادامه خواهد داد و اتفاق کنونی نمیتواند منتج از برنامه کشورهایی چون عربستان، روسیه و چین باشد.
به طور کلی عربستانی کردن، آمریکایی کردن و ایرانی کردن کل موضوع کاهش قیمت نفت، خطای نادرست سوم است. نادیده گرفتن کل عوامل کاهش قیمت نفت و تقلیل آن به انگیزههای سیاسی عربستان و آمریکا و یا مانعتراشی برای ایران، پیش از کاهش قیمت نفت برنامهریزی نشده، بلکه سوءاستفاده پس از آن است. آن دسته از تحلیلگرانی که با روندهای سرمایهگذاری و فناورانه 10 سال اخیر صنعت نفت و دیگر انرژیهای بدیل آشنایی دارند، روند رو به رشد در عرضه این محصول را به روشنی رصد کردهاند. ضمن اینکه به این انگیزهها نمیتوان بیتوجه بود ولی بازار آماده این رویداد بود.
برخی دیگر، مرگ اوپک را در آینده پیشبینی کردهاند و انفعال گذشته این سازمان را عامل کاهش قیمت نفت دانستهاند. پیشبینی مرگ اوپک از جنس آرزوهای سیاسی است که در هر دورهای رخ داده است، لیکن منافع بودن آن هنوز رقبایی مانند ایران و عربستان را متقاعد میکند که کنار هم به تصمیم بنشینند. انفعال سالهای اخیر این سازمان که از تعارض اهداف کشورهای در سمت ایران و کشورهای در سمت عربستان نشأت گرفته، بر کاهش قیمت نفت بیتاثیر نبوده اما با در نظر گرفتن اینکه دیگر اوپک تنها عرضهکننده نفت نیست و بازار انرژی نیز کاملاً در انحصار نفت قرار ندارد، نباید در مورد نقش آن اغراق کرد. این اغراق نادرست دیگری است که در شناسایی عوامل کاهش اینچنینی قیمت نفت صورت گرفته است. باید توجه داشت که اوپک هماکنون حدود یکسوم تقاضای بازار را (30 میلیون بشکه) عرضه میکند. پیشبینی میشود در سال 2040، با افزایش 10 میلیون بشکه در روز، کشورهای عضو این سازمان 40 میلیون بشکه به بازار عرضه کنند.
نفتگران؟ ارزان؟ یا به قیمت؟ سیاست و بحران
پرسشهای بزرگ: بازار تشنه جواب به دو پرسش است، چه زمان این روند متوقف شده و ثبات قیمت رخ میدهد. آیا نفت به روزهای اوج قیمتی برمیگردد؟ با توجه به مطالب پیشین، کشورهای دوستدار کاهش قیمت (حتی با توجه به هزینههای استخراج شیل، آمریکا در اینسو قرار میگیرد) در وضعیت مناسب و قدرتمندی به سر میبرند. در مقابل، قدرت کشورهای عرضهکننده و دوستدار افزایش قیمت (بدون توجه به عملکرد آنها) در ضعیفترین وضعیت قرار دارد. لذا تخمین زده میشود تا مدت زمانی طولانی قدرتها با استفاده از ناتوانی و ناچاری عرضهکنندگان، قیمت را در پایینترین سطح ممکن نگاه دارند. کشورهای عرضهکننده با توجه به سرمایهگذاریهای پیشین و انگیزههای متعدد اقتصادی و سیاسی، همچنین با عملکرد خود به کاستن از قیمت نفت (بهرغم میل باطنی) دامن خواهند زد. البته در سال پیشرو نیز بازار با افزایش عرضه روبهرو است.
به نقل از وزیر نفت ایران برای سال ۲۰۱۵ پیشبینی میشود 1/8 میلیون بشکه عرضه بیش از تقاضای موجود باشد. لذا از ابعاد مختلف اقتصادی و سیاسی اوضاع با افزایش قیمت نفت همراه نیست. عربستان نیز اعلام کرده حتی در صورت لزوم برای کسب سهم بازار تولید را افزایش خواهد داد. کشورهای غیر اوپک و دارنده نفت شیل، مانند آمریکا و آرژانتین تحت تاثیر آنچه انقلاب نفت شیل نامیده میشود، برای بازار خیز برداشتهاند. همچنین پیشبینی میشود کشورهای توسعهیافته این موهبت جدید را با فشارهای اقتصادی و سیاسی حفظ خواهند کرد. به ویژه در بخش حمل و نقل و صنعت، نفت ارزان موهبتی بزرگ خواهد بود. شایان ذکر است که 59 درصد از تقاضای نفت جهان در سال 2011 به بخش حمل و نقل و 25 درصد به صنعت اختصاص داشته است. تا سال 2040 برآورد میشود بخش حملونقل تا 63 درصد از تقاضای نفت را به خود اختصاص دهد و بخش صنعت در همین حدود (23 درصد) باقی بماند. البته میزان تقاضا از حدود 85 میلیون بشکه در روز در سال 2013 به حدود 110 میلیون بشکه در روز افزایش یافته است.
کنار تمام موارد یادشده باید به کشف منابع نامتعارف دیگر، شناسایی بهرهبرداری از مخازن کشفنشده، ملاحظات و بازدارندههای زیستمحیطی، انرژیهای بدیل، انرژیهای تجدیدپذیر، ارتقای فناوری و بهبود روشهای استخراج، افزایش بهرهوری و کاهش هزینههای استخراج، انقلاب فناوری اطلاعات در حوزه نفت و توسعه فناوریهای استخراج از آبهای عمیق اشاره کرد. هر کدام از این موضوعات (به اندازه بحران کنونی که به نظر میرسد بیتاثیر از نفت شیل آمریکا نبوده) میتواند به ضرر افزایش قیمت نفت عمل کند. لذا به طور کلی، ظاهراً تلاطمهای اخیر با شدت کمتری ادامه خواهد یافت؛ قیمت نفت برنامه سقوط دارد و گاهگاه در میان راه استراحت میکند.
فرصتطلبهای نفتی: همانطور که پیشتر اشاره شد، متاسفانه تحلیلگران سیاسی عوامل تولیدی و سرمایهگذاریهای پیشین و پیشرانهای فناورانه را در افت قیمت نفت و افزایش عرضه نادیده گرفته و یا نقش آن را به شدت میکاهند. دو دلیل برای این موضوع وجود دارد. اول اینکه این دسته از تحلیلگران، معمولاً پس از مشخص شدن آثار یک روند (مثلاً افت قیمت نفت) و واکنش گروهها و ذینفعان مختلف به واکاوی آن میپردازند. دوم اینکه با روشی نادرست در تحلیل، فرصتطلبی سیاسی کشورها را پس از یک رویداد، وارونه کرده و به عوامل سازنده آن رویداد تبدیل میکنند (تحلیل پسینی). به طور مثال، اگر عربستان یا آمریکا از وضعیت پیش آمده در جهت منافع سیاسی خود بهره میبرند، قضیه را وارونه کرده و انگیزه سیاسی ایشان را عامل کاهش قیمت نفت میداند. تحلیلهایی که در ادامه بیان میشود، بیشتر به فرصتطلبی سیاسی کشورهای مختلف، از کاهش قیمت نفت و پس از آن است و به نظر تاثیر جدی در ایجاد آن نداشته است.
آرژانتین: مدیرعامل شرکت دولتی انرژی آرژانتین پیشبینی کرده است دومین رونق در نفت و گاز شیل، در این کشور رخ دهد. او معتقد است به زودی آرژانتین در تامین انرژی مستقل شده و در آینده به یک صادرکننده انرژی تبدیل شود. برای آرژانتین در منطقه وسیع واکامورتا، حداقل 23 میلیارد بشکه نفت شیل و 300 میلیون فوت مکعب گاز برآورد شده است و شرکت یادشده برنامه بلندپروازانهای را برای استخراج این منابع در دست اقدام دارد. شرکت شورون، شرکت داوکمیکال آمریکا و شرکت پتروناس مالزی برای سرمایهگذاری و استخراج نفت و گاز شیل با این کشور همکاری خواهند کرد. میزان نفت و گاز شیل این منطقه از برزیل و مکزیک بیشتر است و احتمالاً پس از آمریکا بیشترین ذخایر از آن این کشور است.
آمریکا: از کاهش قیمت نفت، در جهت تضعیف ایران، عراق، داعش، عربستان، روسیه و ونزوئلا بهره میبرد. تنها بهرهبرداری اقتصاد چین از این وضعیت و افزایش صادرات این کشور به آمریکا و افزایش بدهیهای آمریکا به چین مشکلساز خواهد بود. کاهش قیمت نفت، سرمایهگذاری در شیل را کاهش میدهد. ممکن است استخراج نفت شیل کاسته و یا متوقف شود ولی همچون گذشته تلاش بسیار برای کاهش هزینههای استخراج و بهبود فناوری صورت خواهد گرفت. در شرایط فعلی با اینکه فعالیت تعدادی از دکلهای حفاری نفتی آمریکا متوقف شده است اما به طور کلی تعداد آنها نسبت به سال گذشته رشد داشته است. برآورد میشود مزایای امنیتی و سود حاصل از نفت شیل، محاسبات آینده اقتصادی و امنیتی آمریکا را بهبود خواهد داد. به طور کلی تامین انرژی داخلی و ملاحظات امنیتی همچنان همانند گذشته به ارتقای فناوری و توسعه استخراج این نوع منبع غیرمتعارف خواهد انجامید. آمریکا از کاهش قیمت برای جایگزینسازی تحریمهای علیه ایران، کاهش درآمد عربستان، زمینگیرکردن روسیه و کاهش درآمد داعش بهره خواهد گرفت. کلیه مصرفکنندگان به ویژه در کشورهای در حال توسعه و چین و هند و برزیل، از وضعیت جاری سود میبرند و کاهش و ثبات در پایینترین حد قیمت را مطلوب میدانند.
چین: به خریدار عمده نفت به ویژه از اوپک تبدیل خواهد شد و قدرت و نفوذ سیاسی خود را در کشورهای عرضهکننده گسترش میدهد. افزایش وابستگی چین به انرژی، امنیت انتقال و آسیبپذیری در مقابل آمریکا، این کشور را به مداخله بیشتر در بازار انرژی سوق خواهد داد.
اتحادیه اروپا و ژاپن: از قیمتهای پایین منتفع شده و امکان بهبود وضعیت اقتصادی ژاپن و افزایش رشد اقتصادی در اروپا وجود دارد. البته استخراج نفت در اروپا به دلیل هزینههای بالا، با کاهش روبهرو شده ولی در مقابل دیگر مزایای اقتصادی، تمایل این اتحادیه به ثبات قیمت در پایینترین حد خواهد بود.
عربستان سعودی: به دلیل ذخایر عظیم مالی و نفتی، در کوتاهمدت از کاهش قیمتها آسیبندیده و این اهرم را علیه ایران و روسیه و سوریه به کار خواهد برد. این کشور در قالب اوپک، برنامه ضربه زدن به رشد استخراج نفت شیل آمریکا را در سر دارد، که به نظر در بلندمدت تاثیر گذار نیست.
ایران: کاهش درآمد ایران به نسبت صادرات حداقلی نفت آن، در مقایسه با کاهش درآمد نفتی عربستان به دلیل حجم انبوه صادرات آن، نسبت به قیمتهای سال گذشته، حدود هفت برابر کمتر است. به عبارتی ایران بسیار کمتر از عربستان ضرر میکند البته در زمان قیمت بالای نفت، ایران کمتر سود کرده است. ایران از لحاظ توسعه پروژههای نفتی و غیرنفتی و تاثیر بر بودجه، از کاهش قیمت نفت آسیب میبیند و قدرت چانهزنی آن در مذاکرات کاسته خواهد شد. لیکن از کاهش درآمدهای عربستان و داعش سود خواهد برد. استرداد درآمدهای حاصل از فروش نفت، در صورت رفع تحریمها به ایران قدرت تحمل افت قیمت نفت را در کوتاهمدت خواهد داد. لیکن این فرصتها میتواند به کاهش بیشتر قیمت نفت یا ثبات آن منجر شود و یا در عرصه سیاست به تغییر معادلات ژئوپولتیک بینجامد. برخی مقامات ایران رویداد اخیر را توطئه سیاسی دانستند. البته وزیر نفت ایران همزمان به اضافه عرضه نفت و ادامه آن در سال آتی اشاره کرده است.
عراق: در وضعیت بحرانهای کنونی تنها با افزایش عرضه امکان تابآوری در مقابل وضعیت بیثبات داخلی را خواهد داشت، لیکن این کشور به همراه ایران و آمریکا بیشترین سود را از کاهش درآمد «به نسبت سرشار» داعش از قاچاق نفت خواهند برد.
روسیه: در بحران بزرگتری غرق خواهد شد و کاهش ارزش پول ملی آن ادامه خواهد یافت و رکود اقتصادی در انتظار اقتصاد این کشور است. وزیر دارایی روسیه پیشبینی کرده است که نفت با قیمت ۶۰ دلار منجر به رکود این کشور میشود. به نظر میرسد روسیه نیز (جدای از مشکلات فناورانه برای کاهش تولید) به افزایش عرضه برای جبران کاهش درآمد خود ادامه میدهد. تحریمهای جدید این کشور در مقابل افت قیمت نفت، باعث کاهش نقش این کشور در مذاکرات اتمی 1+5، استقلال اوکراین و حمایت از دولت سوریه خواهد شد. در مقابل صنعت این کشور مانند دیگر کشورهای در حال توسعه و توسعهیافته، از کاهش قیمت نفت منتفع خواهد شد.
ایران، فرصتهای همیشگی، نبود تضمین
رهایی اقتصاد از تزریق مستقیم درآمد نفتی، در کوتاهمدت بیشتر به یک آرزو شبیه است. اما وقتی اجبار در کار باشد و تدبیر، جای امیدواری است. با توجه به سخنان اخیر رئیسجمهور، سخنگوی دولت و وزیر نفت، این فرصت به خوبی درک شده است، اما معلوم نیست مکانیسم و برنامه نهادهای مختلف برای حل گامبهگام وابستگی به نفت چیست؟ سوال مهمتر اینکه در صورت رفع تدریجی یا قطعی تحریمها یا افزایش قیمت نفت یا سیاستهای عدم وابستگی بودجه به قیمت نفت فراموش میشود؟ به عبارتی دولت چه تضمینی میدهد که با برطرف شدن شرایط بحرانی و افزایش درآمد صادرات نفتی منتج از افزایش فروش یا قیمت، برنامهها و سیاستها فراموش نشوند؟ از جهت دیگر، کاهش قیمت نفت فرصت دیگری است که تنوع در سبد انرژی کشور، توسعه متوازن صنایع و جلوگیری از خام فروشی مدنظر قرار گیرد. ایجاد ارزش افزوده از منابع نفتی همواره باعث انباشت سود و دانش در هر قیمتی از نفت میشود و تنها ابعاد سود با قیمت نفت تغییر میکند. توسعه متوازن صنایع و تنوع سبد انرژی، نیز از وابستگی کشور به درآمد نفت کاسته و بحرانهای محتمل، کشور را دستخوش زلزلههای اقتصادی نمیکند. متاسفانه به سبب عدم برنامهریزی مناسب برای توسعه اقتصادی، وابستگی بیش از پیش به نفت، وابستگی فناورانه به خارج از کشور برای استخراج نفت و تحریمها، از درآمدهای سرشار نفتی در سالهای گذشته استفاده مناسب نشده است. به قدمت تاریخ صنعت نفت ایران، اندیشه تولید نفت و خام فروشی، بر عملکرد مدیران این صنعت سایه افکنده و الگوهای ایجاد ارزش افزوده و یا فروش دانش و فناوری کاملاً نادیده انگاشته شده است. متاسفانه فرصتهایی که با درآمدهای بالای نفتی و با مدد انتقال و اکتساب فناوری برای کشور میتوان متصور شد جز معدودی از موارد از میان رفته است. به طور مثال در کشور نروژ با وجود اینکه هزینه استخراج نفت در آن بیش از دو برابر ایران است، درآمد بسیاری از کسبوکار حوزه فناوری در صنعت نفت عاید این کشور شده است و احتمالاً بحران اخیر لطمه کمتری به این کشور خواهد زد. به طور کلی و از بعد داخلی باید برنامهریزی برای استقلال بودجه از نفت، سرمایهگذاری برای تجارت فناوری، تنوع سبد انرژی از سوی دولت انجام پذیرد. مجلس نیز با تدارک و تصویب لوایح مقتضی از بیانضباطی و وسوسه دولتها در خرج درآمدهای نفتی جلوگیری کند. باشد که این فرصت از میان نرود.
دیدگاه تان را بنویسید