گفتوگو با محمدرضا اسماعیلی درباره پایاننامهاش
رهیافتهای نظریهپردازی در اقتصاد اسلامی
محمدرضا اسماعیلی متولد ۱۳۶۴ در تهران است. او که در دوران متوسطه دانشآموز گرایش ریاضی فیزیک بود در سال ۱۳۸۲ وارد دانشگاه امام صادق شد و در مقاطع کارشناسی و کارشناسی ارشد پیوسته این دانشگاه در رشته اقتصاد به تحصیل پرداخت و سرانجام در سال ۱۳۸۹ از پایاننامهاش دفاع کرد.
بهنام قربانی چناری: محمدرضا اسماعیلی متولد 1364 در تهران است. او که در دوران متوسطه دانشآموز گرایش ریاضی فیزیک بود در سال 1382 وارد دانشگاه امام صادق شد و در مقاطع کارشناسی و کارشناسی ارشد پیوسته این دانشگاه در رشته اقتصاد به تحصیل پرداخت و سرانجام در سال 1389 از پایاننامهاش دفاع کرد. پایاننامهای که در همان سال به عنوان پژوهش برتر در جشنواره پژوهشهای دانشجویی انتخاب شد. بعد از پایان دوران کارشناسی ارشد به حوزه علمیه رفت و تا پایان تابستان 1392 به صورت فشرده موفق به اتمام پایه 9 شد. او هماکنون به صورت همزمان در مقطع دکترا در دانشگاه علامه طباطبایی و پایه دهم حوزه علمیه قم مشغول به تحصیل است و جدیدترین کتاب او با عنوان «اقتصاد و اجتهاد» توسط انتشارات دانشگاه امام صادق در دست چاپ قرار دارد. با محمدرضا اسماعیلی درباره پایاننامهاش صحبت کردهایم.
از نحوه قبولی در دانشگاه بگویید و اینکه تحصیل در مقاطع کارشناسی و کارشناسی ارشد در دانشگاه امام صادق چه تاثیری در شکلگیری موضوع پایاننامه شما داشت؟
زمانی که کنکور سراسری دادم یعنی سال 82، متناسب با جوی که در جامعه وجود داشت رشتههای فنی مهندسی در انتخابهای من اولویت داشت. در کنار دانشگاههای سراسری اما دانشگاه امام صادق نیز اقدام به پذیرش دانشجو میکرد که من برای ادامه تحصیل در آنجا هم اقدام کردم و در رشته اقتصاد این دانشگاه قبول شدم. در نهایت شرایط بهگونهای شد که دو انتخاب داشتم؛ رشته مهندسی برق در دانشگاه سمنان و رشته اقتصاد در دانشگاه امام صادق. سرانجام با توجه به تمایلی که در آن مقطع نسبت به مساله اقتصاد در خود میدیدم تصمیم به انتخاب دانشگاه امام صادق گرفتم. معمولاً مسالهای که ذهن من را به خود مشغول میساخت عقبافتادگی جوامع جهان سوم به خصوص در زمینه علوم انسانی بود و از جمله این علوم هم میتوان به اقتصاد اشاره کرد. در دانشگاه امام صادق هم با توجه به نگرش اسلامیای که نسبت به اقتصاد وجود دارد طبعاً زمینه مساعدی برای کار در حوزههای بنیادین علوم انسانی و اقتصاد وجود دارد.
البته خودم هم نسبت به مقوله اقتصاد اسلامی علاقهمند بودم اما فضای دانشگاه باعث شد توجهم بیش از پیش به مساله جایگاه حقیقی اقتصاد اسلامی نسبت به اقتصاد متعارف جلب شود.
ابتدای کار که وارد دوره کارشناسی شده بودم، این تصور در من وجود داشت که اقتصاد اسلامی به میزان قابل توجهی توسعه پیدا کرده باشد اما بعدها متوجه شدم متاسفانه اقتصاد اسلامی در بسیاری از زمینهها پیشرفت قابل ملاحظهای نداشته است. به همین دلیل این انگیزه به صورت مضاعف در من ایجاد شد که اگر هم قرار است در زمینه اقتصاد اسلامی کار کنم به چرایی این مساله بپردازم. در اواسط مقطع کارشناسی ارشد بود که با روشهای تلفیق بینرشتهای آشنا شدم. مثلاً تلفیق بین اقتصاد و سیاست یا اقتصاد و حقوق، طبعاً این مباحث میتوانست در زمینه تلفیق اقتصاد با علوم اسلامی نیز مفید باشد. خصوصاً که در آن مقطع زمانی مقالهای از آقای دکتر عادل پیغامی (عضو هیات علمی دانشگاه امام صادق) در زمینه تلفیق بین اقتصاد و اسلام را مطالعه کردم که تاثیر قابل توجهی در نحوه شکلگیری موضوع در ذهنم داشت.
عنوان اصلی پایاننامه شما دقیقاً چه بود؟ سوال اصلیای که در پایاننامه خود به آن پاسخ دادهاید چیست؟
عنوان اصلی «بررسی رهیافتهای موجود در نظریهپردازی اقتصاد اسلامی و پیشنهاد رهیافت مناسب» بود. در این چارچوب ما به این سوال پاسخ دادیم که در بین رهیافتهای موجود و متفاوتی که با استفاده از آنها تاکنون به موضوع اقتصاد اسلامی ورود شده است چه رهیافتی بهترین نتیجه را میدهد. فردی که در حوزه، فقه خوانده و وارد مبحث اقتصاد اسلامی میشود طبعاً با رهیافتی متفاوت نسبت به فردی که اقتصاد متعارف را مطالعه کرده، وارد موضوع میشود. غربیها در برنامهریزیهای درسی و طراحی رشتههای جدید علمی رهیافتهای متفاوتی را برای تلفیق دو رشته علمی تدوین کردهاند و افرادی که اقدام به تلفیق بینرشتهای میکنند خواسته یا ناخواسته در چارچوب یکی از همین رهیافتها قرار میگیرند. در پایاننامه من این رهیافتها به صورت نظاممندی توضیح داده شده است.
بهطور کلی چند رهیافت را معرفی کردهاید؟
قبل از پاسخ به این سوال باید به این نکته اشاره کنم که تلفیق اسلام و اقتصاد متفاوت از تلفیق اقتصاد و علوم اجتماعی است. چرا که در حالت معمول ما با دو علم سروکار داریم حال که در اقتصاد اسلامی بحث بر سر تلفیق علم اقتصاد با اسلامی است که نه به عنوان یک علم که به عنوان یک دین الهی و ایدئولوژی در یک طرف این ماجرا قرار میگیرد. این تفاوت ماهوی نکتهای بود که در پایاننامه من کاملاً در نظر گرفته شده بود. در نتیجه اینطور به نظر میرسد که زمانی میتوانیم این تلفیق را به صورت درست انجام دهیم که به جای استفاده از کلیات اسلام به طور روشن از علوم اسلامی مانند علم فقه، کلام یا اصول استفاده کنیم که این، چالش مذکور را تا حدی حل میکند. علاقهمندان میتوانند جزییات این مساله را در کتاب اخیر بنده یعنی اقتصاد و اجتهاد مطالعه کنند. در رابطه با اصل سوال باید بگویم که برای نظریهپردازی در حوزه اقتصاد اسلامی دو راه وجود دارد. یکی اینکه اقتصاد اسلامی را رشتهای مستقل در نظر بگیریم که این یک رهیافت رشتهای است. نگرش دیگر این است که اقتصاد اسلامی را به عنوان یک علم تلفیقی
در نظر بگیریم، این نوع نگرش به اقتصاد در رهیافت ترکیبی یا غیررشتهای تعریف میشود. برای اطلاعات بیشتر میتوانم کتاب انقلابهای علمی کوهن را معرفی کنم که به صورت کاملاً بسطیافتهای به این موضوع پرداخته است. رهیافت غیررشتهای چند حالت دارد. یکی زمانی است که دو رشته به صورت موازی با هم ترکیب میشوند یعنی فرد دو علم را با هم مطالعه میکند و در نهایت با مطالعه هر دو به یک جمعبندی میرسد. روش دیگر روش چندرشتهای است، رهیافت دیگر رهیافت میانرشتهای است. در رهیافت میانرشتهای بحث کاملاً موضوعی میشود. مثلاً بحث پیرامون یک موضوع خاص مانند درآمد که هم در اسلام و هم در اقتصاد درباره آن سخن به میان رفته است شکل میگیرد. روش دیگر روش فرارشتهای است. در رویکرد فرارشتهای ما با سوالهای اصلی آن رشته و اینکه به دنبال چه چیزی هست آغاز میکنیم. خود این رویکرد فرارشتهای چند شاخه میشود که از حوصله این بحث خارج است اما در نهایت مطالعه تمام این رهیافتها درک خوبی از فرآیند تولید علم به ما میدهد.
به عنوان نتیجه پایاننامه، از بین رهیافتهای معرفیشده کدام یک به عنوان رهیافت پیشنهادی مطرح شد و چرا؟
من در نهایت در پایاننامهام به این نتیجه رسیدم که چون مرزهای دانش اقتصاد اسلامی رشد یکنواختی نداشتهاند در هر موضوعی باید متناسب با رشدی که در آن زمینه داشتهایم اقدام به انتخاب رهیافت مناسب بکنیم. مثلاً بحث مالکیت از جمله مباحثی است که اقتصاد اسلامی بهطور نسبی در آنها رشد بیشتری را داشته اما در زمینه مباحث اقتصاد خرد یا حرفی نداشته یا با رویکردی کاملاً سطحی به موضوع نگریسته است. این واقعیت، عدم تناسب در رشد همه جانبه رشته اقتصاد اسلامی را نشان میدهد. با این تفاصیل نمیتوان یک رهیافت خاص را مستقلاً به عنوان رهیافتی مناسب تلقی کرد. اما از بین سلسلهمراتب بیان شده، یعنی رهیافتهای موازی، میانرشتهای، چندرشتهای و فرارشتهای متناسب با پیشرفت بیشتر در هر زمینه باید به ترتیب از رهیافت موازی به سمت رهیافت فرارشتهای حرکت کنیم. هر چند امروزه مباحث مطرح شده در اقتصاد اسلامی غالباً دارای سطحی هستند که پیشرفتهتر از سطح متناسب با رهیافت موازی و نابالغتر از آنند که بتوان از رهیافت
فرارشتهای درباره آنها استفاده کرد. بنابراین اغلب مسائل اقتصاد اسلامی بهتر است بسته به سطح آنها در قالب رهیافت میانرشتهای یا چندرشتهای بررسی شوند.
در پایاننامه خود از چه منابعی استفاده کردید و چقدر زمان گذاشتید؟
در رابطه با موضوعات مرتبط با پایاننامهام چه قبل و چه در حین انجام کارهای پایاننامه اقدام به چاپ دو مقاله کردم که باعث شد بخش قابل توجهی از بار مطالعاتی پایاننامه با استفاده از این مقالات کاهش پیدا کند. به لحاظ زمانی چیزی در حدود 10 ماه درگیر بودم البته بیشتر در شش ماه آخر تمرکزم را روی رسالهام گذاشتم. تلاشم بر این بود که از منابع دست اول انگلیسی اقتصاد اسلامی استفاده کنم، حتی در جاهایی که میخواستم نشان دهم کارهای انجامشده سطحی است، به سراغ منابع دست اول میرفتم و آنها را مورد نقد قرار میدادم. چیزی در حدود 10 مقاله در پایاننامهام اینگونه مورد بررسی قرار گرفت. در دیگر قسمتهای پایاننامه که مجبور به استفاده از اصول روششناسی بودم از برخی از منابع فارسی و عربی که از آنها به عنوان پایههای علم اصول یاد میشود استفاده کردم. کتب فارسی پیرامون موضوع خودم را هم اغلب از نظر گذراندم.
نمره پایاننامه شما چند بود؟
5/19 با درجه عالی.
اگر بخواهید الان به پایاننامه خود نمره بدهید، چه نمرهای را مناسب میدانید؟
خودم هم همین نمره 5/19 را مناسب میدانم.
نقش استاد راهنما را در فرآیند آمادهسازی پایاننامه خود چگونه ارزیابی میکنید؟
آقای دکتر صادقیشاهدانی تجربه بسیار زیادی در زمینه راهنمایی دانشجو دارد. او خیلی به دغدغههای فکری دانشجو بها میدهد و با حوصله برای دانشجویان وقت میگذارد. تلاش آقای دکتر معمولاً بر این است که در مرحله نخست منظور و قصد دانشجو را به درستی درک و اگر هم زاویه دید دانشجو به موضوع دچار اشکالی باشد به جای جایگزین کردن موضوع جدید در ذهن دانشجو، سعی میکند همان موضوع را از زاویهای درست برای دانشجو تصویر کند و این از ارزندهترین صفات استاد راهنمای من بود.
و در رابطه با استاد مشاور؟
استاد مشاور من حجتالاسلام والمسلمین دکتر نظری بودند که به واسطه تجاربشان در زمینه نظریهپردازی در حوزه اقتصاد اسلامی نکات بسیار ظریف و دقیقی را به من متذکر شدند.
پایاننامه خود را به لحاظ تاثیر بر توسعه علمی کشور تا چه حد موثر میدانید؟
گمان میکنم تبیین رهیافتهای مختلف تولید و تبلور علم اقتصاد اسلامی در کنار هم، نقطه مثبت کار بود. ببینید زمانی که ما خود از اصول روش تلفیقی که انجام میدهیم باخبر نباشیم طبعاً برخی از ظرفیتهای موضوع را نیز از دست میدهیم و بنابراین اگر بتوانیم با توجه به موضوع درک کنیم که باید از چه رهیافتی استفاده کنیم، گستره و بستر بسیار مناسبتری را برای نظریهپردازی پیش روی خود قرار میدهیم. بنابراین من معتقدم درک رهیافتهای موجود در نظریهپردازی در اقتصاد اسلامی، یک اصل ضروری برای هر فردی است که در زمینه اقتصاد اسلامی فعالیت میکند.
دیدگاه تان را بنویسید