شناسه خبر : 7194 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

بررسی سیاست‌های کنترل قیمت در گفت‌وگو با حسین عباسی

سرکوب بازار مساله‌ای سیاسی است

در حالی که مساله گران‌فروشی در فرهنگ و ادبیات ما، ریشه دوانده اما از منظر علم اقتصاد و در جهان توسعه‌یافته این موضوع تقریباً یک مساله حل‌شده است، شاید بخشی از این تفاوت ناشی از این باشد که بسیاری از ما فرق میان گرانی و گران‌فروشی را نمی‌دانیم.

در حالی که مساله گران‌فروشی در فرهنگ و ادبیات ما، ریشه دوانده اما از منظر علم اقتصاد و در جهان توسعه‌یافته این موضوع تقریباً یک مساله حل‌شده است، شاید بخشی از این تفاوت ناشی از این باشد که بسیاری از ما فرق میان گرانی و گران‌فروشی را نمی‌دانیم. به منظور درک بهتر اثرات دخالت دولت‌ها در نظام بازار، گفت‌وگویی را با حسین عباسی، استاد اقتصاد دانشگاه مریلند انجام دادیم. این اقتصاددان معتقد است وقتی قدرت خرید مردم پایین آمده و قیمت کالاها افزایش می‌یابد، افراد آن را به گران‌فروشی مرتبط می‌کنند. او بر این باور است که سیاست‌های کنترل قیمتی موجب ضرر تولیدکننده شده و بسیاری از مصرف‌کننده‌ها نیز یا نمی‌توانند کالا را بخرند یا با قیمت بالاتر از بازار غیر‌رسمی ‌می‌خرند. عباسی می‌گوید جامعه اقتصاددانان ایران، آنقدر استقلال رای و توانایی علمی دارند که از تولیدات علمی دیگران استفاده درست ببرند، و به گسترش این دانش و حل مسائل اقتصادی کشور کمک کنند.



‌ وزیر دادگستری در سخنان اخیر خود با توجه به نزدیک شدن به ماه اسفند و خریدهای عید به سازمان تعزیرات برای مقابله با گران‌فروشی آماده‌باش داده است، آیا مساله گران‌فروشی در جهان توسعه‌یافته نیز وجود دارد؟
بیایید ببینیم چطور می‌توانیم گران‌فروشی را بر مبنای نظریه اقتصادی تعریف کنیم. «قیمت» برآیند رفتار مصرف‌کننده و تولیدکننده است که ما به آن تقاضا و عرضه می‌گوییم. بدون داشتن دانش اقتصادی هم می‌توان گفت وقتی عرضه کالایی زیاد می‌شود قیمت پایین می‌آید و وقتی تقاضا برای آن کالا زیاد می‌شود قیمت آن بالا می‌رود. به علاوه قیمت نمی‌تواند از هزینه تولید عرضه پایین‌تر باشد، چراکه عرضه‌کننده ورشکسته می‌شود. در حالتی که تعداد عرضه‌کننده و تقاضاکننده زیاد باشد، قیمت تقریباً در حدی است که هزینه‌ها را پوشش دهد و سودی معمولی برای عرضه‌کننده داشته باشد. نمونه این نوع سود را در خواربارفروشی‌ها می‌بینیم. شما نمی‌توانید قیمت کالایتان را هرقدر که می‌خواهید بالا ببرید، چراکه مردم می‌روند از خواربارفروشی آن‌طرف خیابان می‌خرند. قدرت رقابت است که قیمت را کنترل می‌کند و برای همین چنین قیمتی را قیمت رقابتی می‌نامیم. قیمت رقابتی الزاماً همیشه و در همه‌جا یکسان نیست. قیمت گوجه‌فرنگی در وسط زمستان و در تابستان یا در شمال تهران و در ورامین نمی‌تواند یکسان باشد، چراکه هزینه‌ها متفاوت است. در نتیجه مقایسه قیمت کالا در شمال تهران با قیمت آن در ورامین و صحبت از گران‌فروشی اشتباه است.
حال اگر به هر دلیلی، گاهی به این دلیل که دولت با کنترل مجوزهایش تعداد عرضه‌کننده‌ها را محدود می‌کند و گاهی به دلیل نفوذ اتحادیه‌ها و صنوف، عرضه کم می‌شود و قیمت بالاتر از قیمت رقابتی ممکن می‌شود. این آن چیزی است که ما می‌توانیم به عنوان گران‌فروشی تعریف کنیم. مثلاً دولت به یک نفر اجازه واردات موز می‌دهد و همه باید از این فرد بخرند. در این صورت قطعاً او قدرت انحصاری در بازار خواهد داشت و قیمت می‌تواند تا جایی که تقاضا وجود دارد، افزایش یابد.
برگردم به سوال شما. تفاوت قیمت که ناشی از تفاوت هزینه‌هاست در همه‌جا از جمله در کشورهای توسعه‌یافته وجود دارد، ولی آن را گران‌فروشی نمی‌نامند. شما می‌توانی یک کیلو سیب را از یک مغازه به قیمت یک دلار بخری و از مغازه دیگر به قیمت چهار دلار. محل این دو مغازه و نوع خدمتی که این دو مغازه به مشتری ارائه می‌دهند متفاوت است.
تفاوت قیمت ناشی از انحصار هم وجود دارد، ولی خیلی کمتر از ایران است. اگر کسی بتواند به دلیل انحصاری که دارد، کالایی را گران بفروشد و سود ببرد، فوری افراد دیگر وارد بازار می‌شوند تا از آن سود استفاده کنند. دولت هم ننشسته است حساب کند که مثلاً دو تا داروخانه یا دو تا بقالی نزدیک هم خوب است یا بد. این تصمیم به دولت مربوط نیست. بخشی از تصمیم‌گیری‌های تجاری افراد است.
خلاصه کنم، مساله گران‌فروشی ربطی عمیق دارد با میزان انحصار در عرضه کالا. در نتیجه اگر انحصار در بازاری مشکل قانونی نداشته باشد، مانند فروش کتاب یا نرم‌افزار کامپیوتر که طبق قانون حق مولف، در انحصار ناشر است، اسمش را گران‌فروشی نمی‌گذاریم. آن بخشی از گران‌فروشی که به انحصارهای بی‌توجیه دولت ساخته، مانند انحصار واردات موز، برمی‌گردد، راه‌حل روشنی دارد و آن برداشتن انحصار است. یک عامل دیگر هم در این میان می‌تواند در برجسته شدن مساله گران‌فروشی مهم بوده باشد و آن پایین بودن قدرت خرید برخی از اقشار و حتی کاهشی بودن قدرت خرید در برخی دوره‌ها مانند سال‌های رکود اقتصادی است. وقتی افراد قدرت خریدشان پایین باشد، و به خصوص با افزایش قیمت کالاها و عدم افزایش درآمدهایشان روبه‌رو باشند، آن را به گران‌فروشی مرتبط می‌کنند. این مساله هم ربطی به گران‌فروشی ندارد و بیشتر به پایین بودن درآمد در اقتصاد برمی‌گردد.
مساله گران‌فروشی ربطی عمیق دارد با میزان انحصار در عرضه کالا. در نتیجه اگر انحصار در بازاری مشکل قانونی نداشته باشد، مانند فروش کتاب یا نرم‌افزار کامپیوتر که طبق قانون حق مولف، در انحصار ناشر است، اسمش را گران‌فروشی نمی‌گذاریم.


‌ به طور کلی چه فرقی میان گرانی و گران‌فروشی وجود دارد؟
گرانی را اگر بخواهیم با مفاهیم موجود اقتصادی تطبیق دهیم، تنها گزینه افزایش سطح عمومی قیمت‌هاست. وقتی که به دلیل افزایش سطح پول در اقتصاد، عموم مردم به سمت خرید کالاها و خدمات روی می‌آورند، افزایش تقاضا برای همه کالاها اتفاق می‌افتد. در نتیجه قیمت کالاها افزایش می‌یابد. این افزایش در برخی کالاها کمتر و در برخی کالاها بیشتر است. ولی در نهایت سطح عمومی قیمت‌ها افزایش می‌یابد.
بین این نوع گرانی و گران‌فروشی از نوعی که قبلاً تعریف کردم، ربط منطقی وجود ندارد. ولی در زمانی که قیمت کالاها در حال افزایش مداوم است، راحت‌تر می‌توان قیمت کالاها را به مقدار زیاد افزایش داد و آن را با افزایش قیمت سایر کالاها توجیه کرد.
گرانی پدیده‌ای است در اقتصاد کلان، در حالی که گران‌فروشی با تعریف فوق پدیده‌ای است مربوط به بازارهایی خاص و در نهایت مربوط است با ساختار بازار.

‌ دولت‌های پیشرفته چگونه مساله گران‌فروشی را حل کرده‌اند؟ اصولاً آیا در مقطعی مساله گران‌فروشی در این کشورها مطرح بوده که بعدها حل شده باشد؟
مساله گران‌فروشی در اقتصاد مطرح نیست که بخواهند برایش راه‌حل پیشنهاد دهند. من از سابقه تاریخی مساله اطلاعی ندارم. ممکن است در دوره‌هایی برخی از فعالیت‌ها به دلیل انحصاری بودن، با قیمت‌های بالا عجین شده باشد و حتی ممکن است دولت‌های محلی هم اقداماتی برای مقابله با گران‌فروشی انجام داده باشند، ولی در حال حاضر چنین بحثی در ادبیات اقتصادی غایب است. تا جایی هم که من دیده‌ام این بحث جایی در اقتصاد ندارد.

‌ آیا گران‌فروشی در زمان‌های بحرانی، امری عادی و به نفع بازار است؟ آیا قیمت‌گذاری بهینه (optimal pricing) در زمان بحران،‌ امری غیراخلاقی است؟
من پرهیز می‌کنم از اینکه وارد بحث اخلاق شوم، ولی اگر بخواهم نکته‌ای را بگویم این است که هرگونه دخالت بیجا در اقتصاد منجر به کاهش رفاه جامعه می‌شود و از این نظر شاید بتوان گفت غیراخلاقی است. ما در مورد کالاهای معمولی مساله‌ای به نام قیمت‌گذاری نداریم، بهینه یا غیر‌بهینه. قیمت‌گذاری مربوط است به مقررات‌گذاری در بازارهایی که به دلیل انحصار طبیعی شکست بازار در آنها برجسته است. این موضوع برای میوه و آجیلی که مردم می‌خواهند در شب عید بخرند، به هیچ وجه صدق نمی‌کند. حتی در مورد قیمت‌گذاری در بازارهای با انحصارهای طبیعی هم شک و تردید وجود دارد، چراکه میزان درستی این سیاست برمی‌گردد به کارآمدی دولت در کسب اطلاعات و قیمت‌گذاری درست. اگر دولت ناکارآمد باشد، بهتر است کاهش رفاه ناشی از انحصار را بپذیریم و مانع از دخالت دولت در این بازارها شویم. استفاده از کلمه بحران هم در این مورد صدق نمی‌کند. اگر این اصطلاح را کنار بگذاریم، می‌توان در مورد شب عید هم صحبت کرد. قیمت‌گذاری کالای شب عید مثال کلاسیک دخالت نابجا در بازار است که در مبانی اقتصاد خرد تدریس می‌شود.
قیمت‌گذاری در شب عید دقیقاً باعث کاهش رفاه کل جامعه می‌شود. آن بخشی که سیاستمداران در بوق و کرنا می‌کنند این است که قیمت کالا در ظاهر کنترل شده است و حتی ممکن است برخی هم در این قیمت موفق به خرید کالا شوند. ولی بخش بزرگ‌تر داستان این است که در زمان عید که تقاضا برای برخی کالاها و خدمات افزایش می‌یابد، عرضه‌کنندگان با اطلاع از این امر، برای آن آماده می‌شوند. میوه و آجیل را در سردخانه ذخیره می‌کنند تا شب عید عرضه کنند. لباس و سایر وسایل مورد نیاز را هم برای شب عید تولید می‌کنند. تنها انگیزه این همه فعالیت، سودی است که می‌توانند ببرند. کنترل قیمت در صورتی که موفق باشد، تمامی این انگیزه را از بین می‌برد و در صورتی که ناموفق باشد، هزینه‌ای بیجا را بر جامعه تحمیل کرده است. در نهایت اگر هم بتوانیم قیمت‌ها را کنترل کنیم، تنها اتفاقی که می‌افتد این است که برخی از عرضه‌کنندگان از فعالیت منصرف می‌شوند که منجر به کاهش عرضه می‌شود. هم رفاه تولیدکنندگان کاهش می‌شود و هم رفاه مصرف‌کنندگانی که یا نتوانسته‌اند کالا را بخرند یا به قیمت بسیار بالاتر خریده‌اند.
اما داستان در مورد شرایط بحرانی متفاوت است. وقتی در منطقه‌ای زلزله می‌آید و آب آشامیدنی قطع می‌شود، وظیفه دولت است که آب آشامیدنی را به افراد برساند، و قیمت در این میان به هیچ وجه نباید مانع دسترسی مردم به ضروریات باشد. فراتر از این، تمامی سردمداران اقتصاد رقابتی از جمله‌ ها‌یک و فریدمن هم بر تامین ضروریات زندگی‌بخش کم‌درآمد تاکید دارند. از آنجا که بحث ما با این شرایط بحرانی ارتباطی ندارد، از آن می‌گذرم.

‌ به طور کلی،‌ بسیاری مداخله دولت‌ها در بحث گران‌فروشی را نوعی اقدام حمایتی مدافع مصرف‌کننده دانسته و آن را موجب افزایش قدرت خرید خانواده‌ها می‌دانند، چرا اقتصاددانان حامی بازار رقابتی با این موضوع مخالفند؟‌
به چند دلیل: نخست، تولیدکننده در این میان متضرر می‌شود و رفاه او کاهش می‌یابد. دوم، برخی مصرف‌کننده‌ها ممکن است کالا را به قیمت پایین‌تر بخرند، ولی باقی مصرف‌کنندگان، یا کالا را نمی‌توانند بخرند یا با قیمت بالاتر از بازار غیر‌رسمی‌ می‌خرند. سوم، متضرران اصلی در میان مصرف‌کنندگان اتفاقاً همان‌هایی هستند که به شبکه‌های غیررسمی دسترسی کمتری دارند، یعنی اقشار پایین جامعه. در نهایت رفاه کل جامعه پایین می‌آید. این دلایل هم همان دلایل کلاسیک مخالفت با دخالت قیمتی در بازارهای عادی است.

‌ از منظر علم اقتصاد آیا بازارها به نظارت دولتی نیاز دارند؟ نقطه تمایز بحث نظارت و مداخله در بازارها چیست؟
نه، کنترل قیمتی در بازارهای معمولی مداخله مخل در بازار آزاد است. موارد نظارت دولت بر بازار از نظر تئوری اقتصادی تقریباً روشن است و تحت عنوان شکست بازار (market failure) مطرح می‌شود. در مورد حدومرز این نظارت، البته بحث و حدیث فروان وجود دارد، ولی تقریباً کسی را نمی‌بینید که بگوید میوه شب عید نیاز به دخالت دولت دارد. تمایز نظارت و دخالت مضر هم برمی‌گردد به نظریه‌های اقتصادی که اثر سیاست‌ها بر رفاه کل جامعه را بررسی می‌کنند. مداخله‌های نابجا مثل کنترل قیمتی، رفاه کل جامعه را در بلندمدت کاهش می‌دهند، حتی اگر برای اقشاری جذاب باشند. نظارت بجا درست برعکس عمل می‌کند و باعث افزایش رفاه می‌شود. مثلاً وقتی شما انحصارهای طبیعی را کنترل می‌کنید باعث افزایش تولید و کاهش قیمت و در نهایت افزایش رفاه کل جامعه می‌شود.
با افزایش پیچیدگی در اقتصاد، بحث نظارت صحیح اهمیت بیشتری می‌یابد. مثال مشهور آن نظارت بر بازارهای مالی است. سرعت حرکت سرمایه و پول از حرکت کالا به مراتب بیشتر است و نقش انتظارات در آنها بیشتر است. یک حرکت اشتباه می‌تواند صدمات گسترده‌ای به اقتصاد وارد کند. در نتیجه لازم است که ناظری باشد که بتواند رفتار بازارهای مالی را زیر نظر بگیرد و استانداردهایی را تعیین و اجرا کند که سلامت فعالیت‌های مالی را تضمین کند. همزمان این ناظر باید طوری رفتار کند که دست و پای بازارهای مالی را بیش از مقدار لازم نبندد. بدون فعالیت گسترده بازارهای مالی امکان رشد اقتصادی قابل توجه در دنیای امروز تقریباً وجود ندارد. کافی است نگاهی به نوع رابطه دولت و بانک‌ها در ایران بیندازیم و آن را با نظریه‌های اقتصادی و تجربه سایرین مقایسه کنیم تا ببینیم نظارت، که قطعاً در بازارهای مالی لازم است، تا چه حد می‌تواند دست‌وپا گیر و فلج‌کننده و بیراه باشد. نقطه تمایز نظارت مفید و دخالت مضر بستگی به شرایط بازار دارد.
سرکوب بازار و کنترل قیمت پدیده‌ای است که ریشه در سیاست دارد نه در اقتصاد. سیاستمداران که از حل ریشه‌ای مشکلات اقتصادی مثل انحصار، به دلیل منافعی که در انحصارها دارند، طفره می‌روند، می‌خواهند مشروعیت خود را با این دخالت‌های عوام‌فریبانه افزایش دهند.


‌ آیا نهادهایی همچون تعزیرات در کشورهای توسعه‌یافته نیز فعالیت می‌کند؟ به طور کلی نهاد ناظر بر بازارها در جهان توسعه‌یافته چه نهادی است و چه وظیفه‌ای دارد؟
دولت‌های کشورهای توسعه‌یافته نهادهای نظارت بر بازار دارند، ولی نه نهادی که قیمت کالاهای عادی را تعیین کند. بخش اصلی این نهادها به مقررات‌گذاری در مواردی که شکست بازار وجود دارد، اختصاص دارد. البته این واقعیت در همه‌جا از جمله در کشورهای توسعه‌یافته هم وجود دارد که سیاستمدار و ناظر انگیزه دارد فراتر از حوزه‌ای که نظریه‌های اقتصادی ایجاب می‌کنند، رفتار کنند و دخالت‌های نابجا در بازار بکنند. اگر ما قرار است از تجربه آنها بیاموزیم، باید آن را با دانش اقتصادی ترکیب کنیم که از اشتباهاتی که آنها کرده‌اند، پرهیز کنیم. آن بخشی هم که به تعزیر و مجازات مربوط است، به قوه قضائیه مربوط است و در مواردی وارد می‌شود که نقض قانون اتفاق افتاده باشد. تعیین قیمت کالای عادی با هیچ معیار حقوقی نمی‌تواند قانون محسوب شود که تخطی از آن نقض قانون باشد.

‌ به طور کلی چه اقتصادهایی به دنبال سرکوب بازار هستند؟ هدف نهایی آنها از سرکوب بازار چیست؟
سرکوب بازار و کنترل قیمت پدیده‌ای است که ریشه در سیاست دارد نه در اقتصاد. سیاستمداران که از حل ریشه‌ای مشکلات اقتصادی مثل انحصار، به دلیل منافعی که در انحصارها دارند، طفره می‌روند، می‌خواهند مشروعیت خود را با این دخالت‌های عوام‌فریبانه افزایش دهند. انتهای داستان ترجیح منافع سیاسی شخصی و گروهی است بر منافع جامعه. اقتصادهایی که کنترل بر سیاستمدارانش کمتر و سخت‌تر باشد و سازوکار کنترل قدرت سیاسی ضعیف‌تر باشد، بیشتر با سرکوب بازار روبه‌رو خواهد بود. بخش دیگری که در مورد بازار میوه شب عید صدق می‌کند، این است که در ایران، طبقه متوسط شهری که مصرف‌کننده محصولات است، صدایش بلندتر از تولیدکنندگان این محصولات است. سیاستمدار هم نمی‌خواهد صدای این طبقه بلند شود، در نتیجه به کنترل قیمت روی می‌آورد تا او را راضی کند. تولیدکننده هم که معمولاً سروصدایی ندارد که مشکل‌ساز باشد.

‌ به عنوان پرسش نهایی، آیا نسخه‌های اقتصادهای توسعه‌یافته در حل مساله گرانی برای ایران نیز عملی خواهد بود؟
ابتدا نکته‌ای در باب استفاده از نسخه‌های غربی بگویم. آنچه در غرب تولیدشده و گسترش‌یافته دانش اقتصاد بوده است به این معنی که روشی علمی، با اصولی کمابیش مشابه با اصول علمی در سایر حوزه‌ها، برای شناخت مسائل اقتصادی توسعه‌یافته است. بخش بزرگی از این دانش، روش طرح پاسخ و یافتن پاسخ برای آن است. بر مبنای این پاسخ‌هاست که توصیه‌ها صورت می‌گیرد. حال اگر کسی آن بخش عظیم تولید دانش را ندیده بگیرد و بچسبد به توصیه‌ها، البته کارش مشکل‌دار است. ولی آنچه من بیشتر دیده‌ام، این است که افراد در مورد نسخه‌های غربی سخن می‌گویند و بر مبنای آن تمامی دانش اقتصاد را رد می‌کنند. برای همین است که به تجربه افرادی را که تمامی حرفشان این است که از نسخه‌های غربی استفاده نکنیم، نباید خیلی جدی گرفت. به نظرم جامعه اقتصاددانان ایران، به خصوص جوانانی که مستقیماً با منابع علمی اقتصادی آشنایی دارند، آنقدر استقلال رای و توانایی علمی دارند که از تولیدات علمی دیگران استفاده درست ببرند، و سهمی هرچند کوچک در گسترش این دانش داشته باشند.
اما در پاسخ به این سوال باید گفت حل مسائل اقتصاد ایران نیازمند راه‌حل علمی است، نه بیشتر و نه کمتر. نامش را بگذارند نسخه غربی یا هر چیز دیگر، اصل داستان را عوض نمی‌کند. اقتصاد علمی است پیچیده و افراد بسیار توانایی در آن در حال گسترش حوزه دانسته‌های ما از سیستم‌های اقتصادی و رفتار آدمیان هستند. ما اگر از این دانش استفاده کنیم، می‌توانیم به تدریج مشکلاتمان را کمتر کنیم. اگر به هر بهانه‌ای از جمله به بهانه غربی بودن از فراگرفتن و استفاده از آن طفره برویم، سرنوشتی به‌جز تکرار اشتباهات بقیه نخواهیم داشت.

دراین پرونده بخوانید ...

دیدگاه تان را بنویسید

 

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها