تاریخ انتشار:
نسل بیکار
جوانان و اشتغال
شمار جوانان بیکار در سراسر جهان تقریباً معادل جمعیت ایالات متحده است. مارگارت تاچر در سال ۱۹۸۴ گفته بود: «جوان نباید بیکار باشد. بیکاری برای جوانان بد است.»
دو عامل در بروز این پدیده نقش اساسی دارند: اول، کندی درازمدت رشد اقتصادی در جهان غرب تقاضا برای نیروی کار را کاهش داده است. به کار نگرفتن نیروهای جوان در این کشورها از اخراج کارگران قدیمی آسانتر است. دوم، در اقتصادهای نوظهور رشد جمعیت در کشورهایی که بازار کار نامطلوب دارند- مانند هند و مصر-بسیار زیاد است. نتیجه این وضعیت تشکیل منحنی بیکاری است که از جنوب اروپا تا شمال آفریقا و خاورمیانه تا جنوب آسیا کشیده شده است. در این منحنی رکود اقتصادی جهان ثروتمند با جمعیت زیاد جهان فقیر تلاقی پیدا میکند. عصبانیت جوانان بیکار در خاورمیانه آنها را به خیابانها کشانده است. در کشورهای اسپانیا، ایتالیا و پرتغال که بیشترین میزان بیکاری جوانان را دارند جرائم خشونتآمیز در حال افزایش است.
آیا رشد به اشتغال منجر میشود؟
آشکارترین راه مقابله با این مشکل تحریک رشد است. اما در جهانی که گرفتار بدهیهاست این حرف فقط به زبان ساده میآید و میتواند پاسخی مقطعی باشد. در کشورهایی مانند مصر و اسپانیا که مشکل حادتری دارند بیکاری جوانان حتی در دوران رشد هم شدید بود. در دوران رکود هم شرکتها مرتباً از این شکایت داشتند که نمیتوانند جوانانی با مهارت مناسب پیدا کنند. این وضعیت باعث میشود دو
راه حل دیگر اهمیت پیدا کنند: اصلاح بازارهای کار و بهبود وضعیت تحصیل. این
راه حلها آشنا هستند اما این بار باید با جدیت و قدرت بیشتری مورد توجه قرار گیرند. بیکاری جوانان اغلب در کشورهای دارای بازار کار غیرمنعطف بیشتر است. صنایع متمرکز کارتلها، مالیات زیاد استخدام، مقررات سختگیرانه اخراج و حداقل دستمزد بالا عواملی هستند که جوانان را به گوشه خیابان میکشاند. آفریقای جنوبی یکی از بیشترین آمار بیکاریها را در آفریقا دارد که علت اصلی آن اتحادیههای کارگری قدرتمند و مقررات سختگیرانه استخدام و اخراج است. در بسیاری از کشورهایی که در منحنی بیکاری جوانان قرار دارند حداقل دستمزد بالاست و مالیاتهای سنگین برای نیروی کار وضع میشود. به عنوان مثال هند حدود 200 قانون درباره کار و حقوق دارد. بنابراین حذف مقررات از بازار کار برای مقابله با بیکاری جوانان ضروری است. اما این کار به تنهایی کافی نیست. بریتانیا بازار کار منعطف دارد اما بیکاری جوانان در آن زیاد است. در کشورهایی که وضعیت بهتری دارند کشورها نقش فعالتری در پیدا کردن کار برای متقاضیان دارند. آلمان که از نظر پایین بودن نرخ بیکاری در مقام دوم قرار دارد درصدی از دستمزد افرادی را که در درازمدت بیکار بودهاند در دو سال اول اشتغال آنها
میپردازد. کشورهای اسکاندیناوی برنامههایی برای افراد دارند تا آنها را آموزش دهند و برای آنها اشتغال فراهم کنند. اما این سیاستها برای کشورهای جنوب اروپا که میلیونها جوان بیکار دارند و کشورهای نوظهور بسیار پرهزینه هستند. رویکرد کمهزینهتر آن است که در آن بخشهای اقتصادی که نیاز شدیدی به نیروی کار دارند اصلاحاتی انجام شود. به عنوان مثال میتوان فرآیند اخذ مجوز را برای مشاغل کوچک تسهیل کرد، پروژههای ساختمانی را سریعتر تایید کرد و یا به مغازهها اجازه داد تا پاسی از شب باز باشند و فعالیت کنند.
عرضه بیش از حد فارغالتحصیلان
در میان کشورهای عضو سازمان همکاریهای اقتصادی و توسعه افرادی که با اولین فرصت کاری ترک تحصیل میکنند دو برابر فارغالتحصیلان در معرض بیکاری قرار دارند. اما عاقلانه نیست دولتها سیاست افزایش فارغالتحصیلان دانشگاهی را ادامه دهند. در بریتانیا و ایالات متحده افراد زیادی با مدارک دانشگاهی هستند که پیدا کردن شغل را غیرممکن میبینند. در شمال آفریقا احتمال بیکاری دارندگان مدارک دانشگاهی دو برابر دیگران است. تعداد سالهای تحصیل مهم نیست بلکه محتوای آموزش اهمیت دارد. بدین معنا که باید مطالعه علم و فناوری را گسترش داد و شکاف بین تحصیل و کار را از میان برداشت. به عنوان مثال باید تحصیلات حرفهای و فنی را تقویت کرد و رابطه نزدیکتری بین دانشگاهها و شرکتها ایجاد کرد. نظام درازمدت آموزش حرفهای و کارآموزی در آلمان دقیقاً چنین نقشی ایفا میکند. کشورهای دیگر هم از این قاعده پیروی میکنند. مدارس مهارتی کره جنوبی و دانشکدههای فنی سنگاپور به این منظور تاسیس شدهاند و بریتانیا تلاش دارد با توسعه کارآموزی و بهبود تحصیلات فنی در این مسیر گام بردارد.
برداشتن شکاف بین تحصیل و کار نیازمند دیدگاه جدیدی برای بخش تجاری است. برخی شرکتها مانند IBM، مک دونالد و رولز رویس برنامههای آموزش حرفهای ارائه میدهند اما ترس از این که کارمندان توسط شرکتهای دیگر شکار شوند این شرکتها را از سرمایهگذاری در نسل جوان منصرف میکند. برای حل این مشکل هم راههایی هست: گروههای کارفرمایی میتوانند برای تدوین دورههای آموزشی با دانشگاهها همکاری کنند. فناوریها هم هزینه دورههای آموزشی را کاهش میدهند. برنامههای کامپیوتری که شبیه بازی هستند میتوانند به کارآموزان کمک کنند تجربهای مجازی کسب کنند و دورههای آنلاین به جوانان کمک میکنند آموزش حرفهای ضمن خدمت را با آموزشهای دانشگاهی ترکیب کنند.
مشکل بیکاری جوانان در چند سال اخیر بدتر شده است. اما هنوز جای امیدواری باقی است. دولتها قصد دارند ناهماهنگی بین تحصیل و بازار کار را رفع کنند. شرکتها برای سرمایهگذاری در نسل جوان احساس مسوولیت بیشتری دارند و فناوری تحصیل و آموزش را در اختیار همگان قرار میدهد. جهان فرصتی واقعی پیشرو دارد تا انقلابی در تحصیل و آموزش ایجاد کند که قادر به مقابله با این مشکلات باشد.
دیدگاه تان را بنویسید