تاریخ انتشار:
گفتوگو با مسعود نیلی درباره این روزهای دانشکده اقتصاد شریف
تئوری را بدون کاربرد آموزش نمیدهیم
آنچه باعثشد برای گفتوگو به سراغ مسعود نیلی برویم، اتفاقی بود که نخست پس از انتشار دفترچه انتخاب رشته دکترا رخ داد و دوم زمزمههای تکرار همین اتفاق در مورد دفترچه انتخاب رشته کارشناسی ارشد بود؛
این روزها حاشیههای ناخواستهای برای دانشکده مدیریت و اقتصاد دانشگاه شریف به وجود آمده، اگر بخواهیم به گذشته بازگردیم و نگاهی به کارنامه این دانشکده بیندازیم، مزیت اصلی آن نسبت به دانشکدههای مشابه را چه میدانید؟
با تلاشهایی که در حال پیگیری است، امیدواریم مشکلات حل شود و البته مسائل اخیر میتواند فرصت خوبی برای معرفی دانشکده ایجاد کند. اما در مورد قابلیتهای دانشکده مدیریت و اقتصاد دانشگاه شریف چند نکته لازم به یادآوری است. اول اینکه دانشکده، مرکزی برای تحصیلات تکمیلی است که دوره کارشناسی ندارد و تنها در دورههای کارشناسی ارشد و دکترا دانشجو میپذیرد و قرار گرفتن آن در مجموعه دانشگاه صنعتی شریف از این جهت مزیت بزرگی تلقی میشود که میتواند دانشجویان بااستعداد راهیافته به دانشگاه صنعتی شریف را در سطح کارشناسی ارشد؛ و بعد هم برای دوره دکترا، جذب رشتههای علوم اقتصادی و MBA کند. البته پذیرش دانشجو در این دانشکده محدود به دانشگاه صنعتی شریف نیست اما نسبت آن با دانشگاه شریف، فرصت خوبی را فراهم میکند که دانشجویان رشتههای مهندسی و دانشجویانی که در رشتههای علوم پایه به خصوص در ریاضی درس میخوانند و همچنین دانشجویانی که در دورههای کارشناسی علوم اقتصادی یا مدیریت خواندهاند، جذب این دانشکده شوند. در واقع ترکیب دانشجویانی را که در این مرکز در حال تحصیل هستند میتوان به عنوان یک مزیت در نظر گرفت. از اولین دورهای که
در دانشکده برای دوره کارشناسی ارشد علوم اقتصادی دانشجو گرفتیم، ترکیبی از دانشجویان اقتصاد و دانشجویان مهندسی و ریاضی کنار هم قرار گرفتند و اکنون ترکیب کلاسهای ما ترکیب خیلی جالبی شده است. یعنی دانشجویانی که دوره کارشناسی خودشان را در رشته اقتصاد گذراندند و همچنین دانشجویان رشتههای مهندسی و ریاضی، در مقطع کارشناسی ارشد و همچنین در مقطع دکترا میتوانند کنار هم قرار گیرند. در حال حاضر هم در مقطع کارشناسی ارشد و هم در دوره دکترا چنین ترکیبی داریم که برای هر دو گروه مفید بوده است. این مزیت بزرگ، به قرار گرفتن دانشکده مدیریت و اقتصاد در یک دانشگاه فنی و مهندسی مربوط میشود. مثلاً ما در دانشگاه امآیتی چنین پدیدهای را مشاهده میکنیم. همانطور که میدانید دپارتمان اقتصاد این دانشگاه جزو برترینهای دنیاست در حالی که دانشگاه امآیتی یک دانشگاه کاملاً فنی و مهندسی است ولی هم مدرسه مدیریت و همچنین دپارتمان اقتصاد این دانشگاه در سطح بالایی قرار دارد.
اگر بخواهیم مقداری به عقب بازگردیم و اهداف راهاندازی دانشکده اقتصاد و مدیریت دانشگاه صنعتی شریف را مرور کنیم، فکر میکنید در این مدتی که از زمان تاسیس آن -اواخر دهه 70- میگذرد، چقدر توانسته به اهدافش نزدیک شود؟
یکی از اهداف ما همین بوده که استعدادهای برتر را جذب کنیم، که این اتفاق افتاده و این جریان در حال تداوم است. هدف دومی که داشتیم این بوده که با توجه به آموزشهایی که به این استعدادهای برتر داده میشود، آنها را در جهت حل مسائل اقتصادی کشور توانمند کنیم. ما نمیخواهیم تئوری اقتصاد را بدون توجه به کاربردهای آن بیان کنیم. در
بین ۱۵ تا ۲۰ درصد از فارغالتحصیلان کارشناسی ارشد دانشکده مدیریت و اقتصاد دانشگاه شریف برای ادامه تحصیل به خارج از کشور میروند. بین ۸۰ تا ۸۵ درصد از فارغالتحصیلان هم در داخل کشور مشغول به کار میشوند.
زمینه مدیریت هم قضیه به همین شکل است. نمیخواهیم مباحث نظری را فارغ از محیطی که در آن زندگی میکنیم آموزش دهیم؛ و این سیاست در شکلهای مختلف نمود داشته است. مثلاً در پایاننامههایی که در این دانشکده تهیه شدهاند، چنین اثری دیده میشود. به این دلیل که پایاننامههای ششواحدی این دانشکده، فرصت خوبی را فراهم میکند که ما مباحث نظری را به صورت کاربردی در قالب تبیین مسائل اصلی که در اقتصاد کشور در جریان است به کار ببریم؛ و هر کس به سایت دانشکده مراجعه کند و فهرست موضوعات پایاننامههایی را که تدوین شده است ببیند، متوجه میشود که تمرکز اصلی ما روی مسائلی بوده که کشور با آن مواجه است. مثلاً برخی از پایاننامهها معطوف به ویژگیهای کشورهای صادرکننده نفت است. یا برخی دیگر به صورت خاص، معطوف به مسائلی است که تنها کشور ما با آنها مواجه بوده است. نکته دیگر این است که از ابتدای تاسیس، هدف این بوده که دانشکده با نظام سیاستگذاری و تصمیمگیری و همچنین با بخش خصوصی و فعالان اقتصادی ارتباط داشته باشد. این هدف در گروه مدیریت عمدتاً در حوزه آموزش و آموزشهای مدیران و مسائلی از این دست تحقق پیدا کرده و در حوزه اقتصاد
نیز بیشتر به صورت پروژههای پژوهشی بوده که به حل یکی از مسائل مهم کشور میپرداخته است. پروژههای پژوهشی در اقتصاد، مثلاً از تدوین استراتژی توسعه صنعتی کشور شروع شده و همچنین مسائلی از قبیل نظام بودجهریزی کشور، کار روی اندازه بهینه دولت یا مطالعاتی که در زمینه صنعت انجام شده -که خیلی مفصل است- و حوزههای اقتصاد آیسیتی و اقتصاد مسکن و خیلی مسائل متنوع دیگر را دربرمیگیرد. آنچه فکر میکنم اهمیت خیلی زیادی دارد این است که دانشجویان و فارغالتحصیلان مشارکت فعالی در انجام این پروژهها داشتند و باعث شده آنچه را که به صورت نظری در کلاسهای درس خواندهاند، به صورت واقعی با آن مواجه شوند. از سوی دیگر این مشارکت عملاً باعث شده کاربرد آنچه را خواندهاند، خودشان بتوانند در عمل مورد تجربه قرار دهند. این اتفاق باعث میشود که دانشجویان دید عملی و مشخصی پیدا کنند. البته ما یک دستاورد دیگر هم داشتهایم. دستاورد مهم ما این بوده که فارغالتحصیلان این دانشکده برای ادامه تحصیل به بهترین دانشگاههای دنیا راه پیدا کردهاند. به نظر من این دستاورد بسیار بزرگی محسوب میشود که امروز 10 دانشگاه اول دنیا، دانشکده ما را خیلی خوب
میشناسند؛ و همینطور در رشته مدیریت که دانشجویان ایرانی توانستهاند به دانشگاههای خیلی خوب دنیا راه پیدا کنند؛ و در حال حاضر دانشکده مدیریت و اقتصاد دانشگاه شریف بهرغم اینکه عمر زیادی ندارد، ولی دانشکده شناختهشدهای است. از دلایل این شناختهشده بودن، میتوان به عملکرد خیلی خوبی اشاره کرد که فارغالتحصیلان ما از خودشان در آنجا نشان دادهاند. ما امیدوار هستیم که به تدریج با به اتمام رسیدن تحصیلات دانشجویان، شاهد بازگشت آنها به کشور باشیم. به گونهای که یا در جهت تقویت کادر هیات علمی همین دانشکده به ما کمک کنند یا به دانشکدههای اقتصاد یا مدیریت دانشگاههای دیگر بروند و به ارتقای ظرفیت علمی آموزش در همه نقاط کشور کمک کنند.
سوالی که پیش میآید این است که چرا تعدادی از دانشجویانی که خارج از کشور در رشتههای اقتصاد و مدیریت تحصیل میکنند، بعد از اتمام تحصیل به کشور برنمیگردند. فکر میکنید دلیل برنگشتن آنها فضای جذاب غرب است یا موانع ورودی که در کشور ما وجود دارد؟
به طور متوسط چیزی بین 15 تا 20 درصد از فارغالتحصیلان کارشناسی ارشد دانشکده مدیریت و اقتصاد دانشگاه شریف برای ادامه تحصیل به خارج از کشور میروند. بین 80 تا 85 درصد از فارغالتحصیلان هم در داخل کشور مشغول به کار میشوند. این چیزی است که میتوانم بگویم در زمینه رشته اقتصاد شاهد آن هستیم. گاهی دانشجویان بعد از اینکه فارغالتحصیل شدند و چند سالی کار کردند، پس از کسب تجربه برای ادامه تحصیل به خارج از کشور میروند. آماری که ما از کل فارغالتحصیلانمان در رشتههای اقتصاد و مدیریت گرفتیم، نشان میدهد که 70 درصد از فارغالتحصیلان ما در داخل کشور مشغول به کار هستند. پس این خود رکورد جالبی است. به گونهای که اولاً اینهایی که از رشتههای مهندسی جذب دانشکده ما میشوند، اگر اینجا نمیآمدند به احتمال خیلی زیاد به خارج از کشور میرفتند؛ که یکی از دستاوردهای دانشکده ما این بوده که اینها را از طریق جذب در این رشتهها، بیشتر پایبند به مسائل داخلی کرده است. اما در مورد آنهایی که خارج از کشور درس میخوانند -گروه اولی که رفتهاند و تازه در حال فارغالتحصیلی هستند- هنوز زود است که بخواهیم قضاوتی داشته باشیم که چه تعدادشان
برمیگردند و چه تعدادی از آنها خواهند ماند. اما با توجه به اینکه من با اکثر دانشجویان خودمان که فارغالتحصیل شدهاند و برای ادامه تحصیل به خارج از کشور رفتهاند به نوعی در ارتباط هستم، یکی از کارهای جالبی که انجام دادهایم این است که با همکاری بنیاد نخبگان، امکان برگزاری کارگاههایی را فراهم کردیم که آن دسته از فارغالتحصیلان ما که در حال تحصیل در خارج از کشور هستند، بتوانند در مقاطعی به دانشکده بیایند. خوشبختانه بخشی از هزینههای این دسته از دانشجویان را نیز بنیاد نخبگان تقبل کرده که پرداخت کند. خود این موضوع، فتح بابی بوده که دانشجویان ما که میروند، ارتباطشان با ما تداوم داشته باشد؛ و من فکر میکنم این کار به اینکه بخشی از دانشجویان برگردند کمک خواهد کرد. به هر حال خیلی از دانشجویانی که با آنها در ارتباط هستیم قصد بازگشت دارند. اما به نظر من آن چیزی که نقش خیلی کلیدی دارد این است که دستگاههای سیاستگذاری کشور فراخوانی بدهند که کسانی را که در دانشگاههای خوب دنیا مشغول به تحصیل در این رشتهها هستند برای جذب در سطوح کارشناسی و مدیریتی برای پرداختن به مسائل مهم کشور دعوت کنند. به نظر من این کار میتواند
منجر به ایجاد یک تحول شود. من مطمئن هستم همه کسانی که در مقطع کارشناسی ارشد جذب این رشتهها شدند، نسبت به مسائل مهم کشور دغدغه داشته و دارند. بنابراین این دانشجویان اگر احساس کنند که میتوانند در ایران اثرگذار باشند، این برای آنها خیلی مهم خواهد بود و در نتیجه در احساس وظیفه بازگشت آنها تاثیر خواهد داشت.
اگر بخواهیم از جنبه دیگری به دستاوردهای دانشکده اقتصاد و مدیریت دانشگاه صنعتی شریف نگاه کنیم، شما چقدر این دستاوردها را تحت تاثیر نوع جذب استادان یا مثلاً نوع پذیرش دانشجوها میدانید؟ یعنی مثلاً دانشکده اقتصاد دانشگاه شریف به طور خاص چه معیارهایی برای جذب هیات علمی دارد که بتواند آن را به اهدافش نزدیک کند؟
از آنجا که دانشجویان ما خیلی توانمند هستند و از بهره هوشی خوبی برخوردارند، استادانی که سر کلاسها میروند و به اینها درس میدهند نیز باید بتوانند از عهده پاسخ دادن به سوالاتی که این دانشجویان مطرح میکنند به خوبی برآیند. این استادان باید توانمندی و تسلطشان روی حوزههایی که در آنها تحصیل کردهاند و میخواهند آموزش بدهند، خیلی خوب باشد. لازمه چنین چیزی نیز این است که در دوران تحصیلشان در دانشگاه خوبی درس خوانده باشند، توانمندی خوبی داشته باشند، مقاله چاپ کرده باشند، کارنامه تحصیلی خوبی داشته باشند و قابلیت نمایش چنین اموری را نیز داشته باشند. البته دانشگاه صنعتی شریف به خاطر اعتبار خوبی که در همه رشتهها دارد، اصولاً در پذیرش استادان ضوابط سختگیرانهای را اتخاذ میکند. ما نیز به طور طبیعی چون در چارچوب همان ضوابط جذب هیات علمی داریم، طبیعتاً در حوزه رشتههایی که آموزش میدهیم، از همان ضوابط تبعیت میکنیم. به همین خاطر شما ملاحظه میکنید که ما از نظر تعداد اعضای هیات علمی خیلی به سرعت رشد نمیکنیم. این رشد کند به خاطر همین معیارهای علمی و آکادمیکی است که استادانمان باید آن توانمندیها را از نظر نظری و از
نظر پژوهشی داشته باشند. کسانی اینجا میآیند که بتوانند هم در آموزش و پژوهش و هم در اداره کلاسها موفق باشند.
یکی از انتقاداتی که گویا به دانشکده اقتصاد و مدیریت دانشگاه صنعتی شریف وارد کردهاند، در مورد تعداد کم مقالات منتشرشده آن است و این را به عنوان یک نقطه ضعف به شمار آوردهاند؟
ما از وضعیت سال گذشته دانشکده گزارشی تهیه کردیم و سرانه تعداد مقاله را در رشتههای مختلف در دانشگاههای خوب دنیا با هم مقایسه کردیم. یعنی مثلاً فرض کنید یک نفر عضو هیات علمی در رشته مهندسی مکانیک، مهندسی شیمی یا ریاضی به طور متوسط در کشورهای خوب دنیا چند مقاله چاپ میکند. همین کار را در مورد سرانه تعداد مقاله یک نفر عضو هیات علمی در رشتهای مثل اقتصاد در دانشگاههای خوب دنیا طی یک سال نیز بررسی کردیم. اینها را که کنار هم میگذاریم، متوجه میشویم -همان طور که خود شما اشاره کردید- تعداد سرانه مقاله به ازای یک نفر عضو هیات علمی در رشته اقتصاد و یا مدیریت نسبت به رشتههای دیگر خیلی متفاوت است. یعنی هم اصولاً تعداد
همیشه در همه جوامع - از جمله جامعه ما - اختلاف نظر میتواند به منزله یک برکت باشد. به این خاطر که تفاوتها در رویکردهاست که راه توسعه علم و بهبود نگرشها را فراهم میکند.
مقالههایی که چاپ میشود کمتر است و هم اینکه طول دوره داوری برای یک مقاله در رشتهای مثل اقتصاد نسبت به رشتههای مهندسی خیلی متفاوت است. به فرض مقالهای که من در سال 2011 میلادی برای چاپ آماده کردم، تازه نهایی شده است. این مقاله در ژورنال Journal of Economic Policy Reform پذیرفته شده است. وقتی شاهد آن هستیم که دو سال طول میکشد تا یک مقاله پذیرفته شود، این نشان میدهد که زمان لازم برای چاپ مقاله در رشته اقتصاد با رشتههایی همچون رشتههای مهندسی خیلی متفاوت است. بنابراین نخستین نکته به توضیح اول من و ماهیت این رشتهها و تفاوتشان با یکدیگر مربوط میشود. نکته دوم این است که مسائل اقتصاد ایران که برای دانشجویان و اقتصاددانان ایرانی از اهمیت برخوردار است، برای ژورنالهای بینالمللی از اولویت برخوردار نیست. به این دلیل که در حال حاضر مسائل مبتلابه اقتصاد ایران با مسائل قابل توجه اقتصاد جهان فاصله گرفته است. یعنی مثلاً فرض کنید کار تحقیقی خوبی در این مورد که چگونه میتوان تورم دورقمی را کاهش داد، از نظر اقتصاد ایران مساله مهمی تلقی میشود. اما چون تورم دورقمی در دنیا بسیار کم است، علاقهای برای چاپ چنین
مقالهای در ژورنالهای بینالمللی وجود ندارد. یا مثال دیگر در این زمینه این است که اگر کسی کار تحقیقی ارزشمندی انجام دهد در مورد اینکه نظام نرخ ارز چندگانه را چگونه میتوان یکسانسازی کرد، این کار نیز مختص شرایط امروز اقتصاد ایران است. اما در حال حاضر میتوانیم بگوییم که در دنیا نظام نرخ ارز چندگانه نداریم. بنابراین میخواهم بگویم انتشار مقاله به نوع مسائلی که ما با آن مواجه هستیم مربوط است. به نظر من اگر فردی به تعداد پژوهشهایی که ما در رابطه با اقتصاد ایران انجام دادهایم و تعداد کتابهایی که در این زمینه چاپ کردهایم توجه کند، در نوع خود یک رکورد محسوب میشود. یعنی ما کمتر جایی را میتوانیم پیدا کنیم که با این تعداد کم عضو هیات علمی، این همه پژوهش در ارتباط با مسائل اقتصاد ایران انجام داده باشد که خیلی از آنها نیز منتشر شده و خیلی از پژوهشها هم در دست انتشار است. اگر مراکزی که به ما سفارش انجام کار پژوهشی دادهاند، کار ما را در زمره اطلاعات محرمانه داخلی در نظر نگیرند، علاقهمندیم پژوهشها را منتشر کنیم. این انتشار عمومی معمولاً به صورت کتاب چاپ میشود. مثل کاری که در مورد هدفمندی یارانهها به سفارش
اتاق تهران انجام دادیم و به صورت کتاب چاپ شد یا کاری که روی اندازه دولت و رشد اقتصادی انجام دادیم و دو ماه پیش با اطلاعات بهنگام شده و به صورت کتاب منتشر شد. یا کاری که در رابطه با بهرهوری صنعت انجام شد و الان زیر چاپ است و فکر میکنم یک یا دو ماه آینده چاپ شود. یا اینکه حدود هشت ماه گذشته روی طیف خیلی گستردهای از مسائل اقتصاد ایران کار کردیم که فکر میکنم نتیجهاش مجموعه بسیار ارزشمندی شود که همه به آن مراجعه کنند. این کار به بررسی جامع اقتصاد ایران میپردازد و فکر میکنم به صورت چند مجلد چاپ خواهد شد.
آقای دکتر چه انتشاراتی قرار است این کتاب را منتشر کند؟
ما هنوز این کار را تحویل ناشر ندادهایم و الان در مراحل پایانی تحقیق هستیم. کار خیلی مفصلی است در زمینه مسائل مختلف اقتصاد ایران که باز هم به سفارش اتاق تهران انجام شده و فکر میکنم بعد از اینکه به اتمام برسد، چهار یا پنج مجلد خواهد بود. فکر میکنم هم دستگاههای سیاستگذار، هم بانکها و هم بنگاههای اقتصادی و کارآفرینان و فعالان اقتصادی، همه یک مجموعه از این تحقیق ارزشمند را در اختیار بگیرند. برای اینکه در حال حاضر مجموعه مشابهی وجود ندارد که بخواهد یک تحقیق کارشناسی، علمی، دقیق و عمیق را در مورد مسائل مختلف اقتصاد ایران؛ از یارانهها گرفته تا مساله ارز و سیاستهای پولی و سیاستهای مالی و همچنین سیاستهای تجاری، مساله بازارهای مالی، بازار کار و اشتغال، بودجه و در کل مجموعه مسائلی که اقتصاد ایران دارد دربر گیرد. ما این مجموعه را ظرف هشت، نه ماه گذشته به صورت یک کار گسترده انجام دادهایم که به زودی انتشار عمومی پیدا خواهد کرد. به هر حال با یک نگاه منصفانه میتوان گفت مسائل ما مسائلی نیست که خیلی مورد علاقه محققان بینالمللی برای چاپ در ژورنالهای بینالمللی باشد. ضمن اینکه البته ما در کنار این کارهایی که
انجام میدهیم، لازم است به موضوعات مورد توجه محافل بینالمللی هم بپردازیم و سعی کنیم چاپ مقاله در این زمینهها را نیز بیشتر کنیم. البته من فکر میکنم اگر شما روند چاپ مقاله در دانشکده ما را طی یک سال اخیر دنبال کنید، خواهید دید که شتاب خیلی زیادی به خود گرفته و این شتاب همچنان تداوم خواهد داشت.
انتقاد دیگری که به نوعی از طرف بعضیها مطرح میشود به نوع نگاه دانشکده اقتصاد و مدیریت دانشگاه صنعتی شریف به علوم انسانی برمیگردد. یعنی هم یک مقدار این نوع نگاه را خاص میدانند و هم اینکه اعتقاد دارند که علوم انسانی مثل علوم مهندسی نیستند؟
البته من نیز این انتقاد را به صورت همین گزارههایی که شما الان منتقل کردید، شنیدهام. ولی مستنداتی برای این موضوع نتوانستهاند ارائه دهند. یعنی اینکه قاعدتاً فعالیتهایی که ما اینجا انجام میدهیم بیشتر آموزشی و مربوط به همین درسهایی است که اینجا ارائه میشود. درسهایی که اینجا ارائه میکنیم نیز روی اینترنت و در سایت دانشکده مدیریت و اقتصاد موجود است و حتی اسلایدهای درسهایی که سر کلاس ارائه میکنیم نیز نوعاً به صورت عمومی قابل دسترس است. به شخصه در مورد همه کلاسهایی که ارائه میکنم، اسلایدها را معمولاً به صورت جزیی در اینترنت قرار میدهم و قابل دسترسی هستند. خیلی از همکاران دیگر ما هم همین کار را میکنند. بنابراین انتظار این است که کمی دقیقتر بگویند که مثلاً مطالبی که در یک درس خاص گفته میشود، گرایش خاصی دارد.
گفته میشود در دانشگاه شریف با علم اقتصاد خیلی تکنیکی برخورد میشود یا مثلاً خیلی وارد مباحث عمیق دعوای بین مکاتب یا فروض بنیادی که نظامهای مختلف اقتصادی بر پایه آنها شکل گرفتهاند، نمیشوند. یا حتی مثلاً انواع مختلف جریانهایی را که در علم اقتصاد هستند در دانشگاه شریف بررسی نمیکنند و فقط جریان متعارفی که بیشتر در دنیا کاربرد دارد، ارائه میشود. آیا چنین چیزی صحت دارد؟
دروس دوره آموزشی ما مصوب وزارت علوم است و نمیتوانیم تغییرات زیادی در آن ایجاد کنیم. مثلاً در اقتصاد، دو درس اقتصاد خرد، دو درس اقتصاد کلان و دو درس اقتصادسنجی ارائه میکنیم که در مجموع حداقل 19 واحد میشود. یعنی شش درس است که یکی چهارواحدی است و بقیه همه سهواحدی هستند. این میشود 19 واحد. همچنین دانشجویان، شش واحد پایاننامه نیز دارند که با احتساب 19 واحدی که گفته شد، میشود 25 واحد. سه واحد نیز درس روش تحقیق میگذرانند که در مجموع میشود 28 واحد. باقی واحدها نیز شامل دو تا سه درس اختیاری است که دانشجویان میتوانند بگذرانند. اینها دروسی است که ارائه میکنیم. برای دروس اقتصاد خرد، اقتصاد کلان و اقتصادسنجی ما از رفرنسهایی استفاده میکنیم که در دانشگاههای معتبر دنیا برای تدریس از آنها استفاده میکنند و این برای ما معیاری است که به آن پایبندیم. یعنی نمیخواهیم سطح دروسی را که ارائه میکنیم، سلیقهای کنیم. اگر به 30 دانشکده اقتصاد برتر دنیا مراجعه کنید -و نه حتی 10 دانشکده اول- و ببینید که در دروس اقتصاد خرد، اقتصاد کلان و اقتصادسنجی از چه منابعی استفاده میکنند، ملاحظه خواهید کرد که بیش از 90 درصد اینها
از منابع مشترکی استفاده میکنند. نهتنها از نظر سرفصلها، بلکه حتی در انتخاب منابع نیز اشتراک دارند و تفاوت خیلی کمی دیده میشود. از این نظر نیز ما به این موضوع پایبندی داریم و میخواهیم دروسی که ارائه میکنیم در سطح قابل قبول بینالمللی باشد و در کنار اینها البته، مثلاً درس اقتصاد ایران ارائه میکنیم که به مسائل خاص ما میپردازد؛ و همانطور که اشاره کردم، در پایاننامهها نیز به کاربرد آنچه آموختهاند در ارتباط با اقتصاد ایران توجه میکنیم. در مورد مسائلی هم که به موضوعات مورد مناقشه در علم اقتصاد مربوط میشود اول باید یک نفر علم اقتصاد را خوب بشناسد، بعد وارد مسائل دعوایی در این حوزه شود. هرکسی که با مسائل علم اقتصاد آشناست، میداند که مسائل مناقشهای لایه باریکی از کل علم اقتصاد هستند. یعنی اینطور نیست که هرکس وارد علم اقتصاد میشود، از اول با مسائل اختلافبرانگیز برخورد کند. آن چیزی که در مکاتب علم اقتصاد میشناسیم، عمدتاً برمیگردد به حوزه اقتصاد کلان. از آنجایی که خود من اقتصاد کلان تدریس میکنم، میتوانم با اطمینان زیادی بگویم که در حوزه علم اقتصاد کلان، معمولاً رویکردهای مختلف را پوشش میدهم. این
رویکردهای گوناگون عمدتاً شامل مکاتب کینزی، کلاسیک، نئوکلاسیک، کلاسیک جدید، کینزی جدید و... است. یک بُعد قضیه هم برمیگردد به اقتصاد توسعه. یعنی اینکه در حوزه اقتصاد توسعه ممکن است مثلاً رویکردهای مختلفی وجود داشته باشد. چون در دانشکده مدیریت و اقتصاد دانشگاه شریف متخصص اقتصاد توسعه نداریم، در نتیجه خیلی در این حوزهها وارد نشدیم. اگر کسی تمایل داشت که بعداً خودش به کاربرد علم اقتصاد بپردازد، به آنها توجه میکند. بنابراین بیش از اینکه ما بخواهیم بگوییم مسائل تکنیکی است، مسائل مربوط به اقتصاد متعارف است. یعنی آن چیزی که اقتصاد جریان اصلی به آن اطلاق شده و اگر مثلاً در اینترنت در جستوجوگرهای آکادمیک واژه اقتصاد کلان را جستوجو کنید، برای شما جریان اصلی علم اقتصاد را میآورد؛ آن چیزی که همه معمولاً به عنوان اقتصاد کلان میشناسند. ما سعی میکنیم به جای پرداختن به حاشیهها، به آنچه در واقع بدنه اصلی علم اقتصاد را در این حوزههای اصلی تشکیل میدهد، بپردازیم. آنچه در داخل اقتصاد ما به صورت مثلاً نحلههای مختلف فکری وجود دارد، به نظر من خیلی قابل تصدیق با مکاتبی که در علم اقتصاد داریم، نیست. من معتقدم در ایران،
بیشتر مسلک داریم تا مکتب. یعنی تفاوتهایی که در داخل خودمان وجود دارد، واقعاً تفاوتهای ثبتشده آکادمیک - مکتب، به عنوان ترجمه School of Thought- نیست. در واقع مکتب یعنی آن چیزی که ثبت شده آکادمیک است. تفاوتهای موجود در کشور ما معمولاً ناشی از اظهارنظرهای غیرچارچوبیافتهای است که در جایی ثبت نشده است. ما در داخل تفاوت نگرش زیاد داریم که امیدوار هستیم آن هم مسیر خاص خودش را پیدا کند. بنابراین اگر بخواهیم دانشکدههای اقتصاد و مدیریتمان را خیلی وارد دعواهایی کنیم که بیشتر مسلکی و ناشی از تفاوت در نوع نگرش هستند، از رسالت اصلی علمی خود بازمیمانیم. هر چه سعی کنیم دانشجویان را با علم ناب آشنا کنیم، بعداً خودشان میتوانند در قالب مطالعات خارج از این حوزهها، با این تفاوتهایی که الان در کشور بین اقتصاددانها وجود دارد، آشنا شوند.
آقای دکتر فکر میکنید نیازی به این باشد که در چگونگی اجرای اهداف و کارکردهای دانشکده مدیریت و اقتصاد دانشگاه صنعتی شریف، تغییری ایجاد شود؟ یعنی مثلاً این دانشکده وارد مرحله جدیدی شود؟ یا اینکه همان روند قبلی را مناسب میدانید و معتقد به ادامه همان هستید؟
شخصاً رویکردم همیشه این بوده است که انتقادپذیر باشیم و اهل گفتوگو. یعنی به هر صورت انتظار من این است که هر کسی اعم از یک همکار هیات علمی در یک دانشگاه دیگر، دانشجوی دانشکده ما یا هر کسی که نقدی در ارتباط با نه فقط دانشکده ما، بلکه دانشکدههای اقتصاد و مدیریت در سطح کشور به نظرش میرسد، بیان کند. از سرفصلهای درسی گرفته تا برنامههای کلی درسی که ما اینجا داریم آموزش میدهیم تا برسد به تحقیقات و پژوهش و بقیه فعالیتهایی که انجام میدهیم. من واقعاً پذیرای هرگونه نقدی هستم که به دانشکده مطرح شود. همانگونه که شاید ملاحظه کرده باشید، هر کتابی را که خودم تالیف میکنم، بدون استثنا در پیشگفتارش خواننده را به نقد مطالب کتاب دعوت میکنم. یعنی هرکس مطالب کتاب من را بخواند و ایراد یا اصلاحی به نظرش برسد که لازم است اعمال شود، حقیقتاً از شنیدن آنها استقبال میکنم. بقیه همکاران من که در دانشکده فعالیت میکنند نیز همین رویکرد را دارند. امیدوارم این مرحله را پشت سر بگذاریم و اینگونه مسائل حل شود و فعالیتهای جدید دانشکده بتواند ادامه پیدا کند، درسی که ما میتوانیم از این اتفاق بگیریم این است که راه اخلاص این نیست که
فشار وارد کنیم که ظرفیت پذیرش دانشجو در یک رشته یا چند رشته صفر شود. من فکر نمیکنم هیچکس برای خودش افتخاری تلقی کند که چنین کاری را انجام داده است. ولی فکر میکنم این افتخار خواهد بود که فردی (یک شهروند عادی) بگوید من به فردی یا یک عضو هیات علمی یا رئیس دانشکدهای مراجعه کردم و گفتم که به نظر من این انتقادات به کار شما وارد است و بعد دیدم که این اثر را داشت و انتقاد من مثلاً خود را در تغییر درسی که ارائه میشده یا اضافه شدن یک درس، منعکس کرد. من به این میگویم یک کار سازنده و چیزی که در جهت بهبود حرکت کرده است. حالا وقتی که من میگویم یک شهروند عادی، منظورم ضعیفترین فرد ممکن برای این موضوع است، چه برسد به یک مقام مسوول که بررسیهایی انجام داده و گزارش مکتوبی در زمینه نقد وارد به دانشکده مدیریت و اقتصاد ارائه کرده است. آنگاه میتوان نقد مورد اشاره را طی جلساتی به بحث گذاشت و در مورد تغییر یا عدم تغییر تصمیمگیری کرد. من فکر میکنم این خیلی رویه بهتری است تا صفر کردن ظرفیت. یعنی در حقیقت هر کسی که در جایگاهی قرار گرفته که ابزارهای تصمیمگیری در اختیارش قرار دارد، بهتر است از این ابزارها به صورت سازنده
استفاده کند. یعنی بیاید باب بحث را باز کند. یعنی هر چیزی را که به بحث میگذارد یا ما متقاعد میشویم یا کسی که انتقاد دارد، متقاعد میشود. اگر ما متقاعد شدیم که آن را در برنامهمان اعمال میکنیم. اگر آن طرف متقاعد شد، ما یک قدم جلوتر رفتهایم. بنابراین به نظر من اصولاً یک شاخص توسعهیافتگی این است که مردم اختلافاتشان را چگونه حل میکنند. اگر من به عنوان پدر خانواده با بچه خودم اختلاف دارم، اگر برای حل این اختلاف از زور خودم استفاده کردم، یک نتیجهای میگیرم و اگر با تدبیر، گفتوگو و با حرکت فکری توانستم اختلاف خودم را با بچهام حل کنم، ممکن است ببینم به عنوان پدر، هرچند سنم از بچه بیشتر است، اشتباه میکنم یا آنکه برعکس، بچه من به این نتیجه میرسد که اشتباه میکند. یا در حالت دیگر هر دو میفهمیم که ما آدمهای مطلقی نیستیم، هر کدام یک بخشی از کارمان درست بوده و یک بخشی از کارمان نیز اشتباه بوده است. به طور کلی معمولاً هم همین حالت پیش میآید. واقعیت معمولاً همین است. اگر بپذیریم که میتوانیم در یک فضای مسالمتآمیز بنشینیم و مسائل را با همدیگر مطرح کنیم و به نتیجه برسیم، و اینکه ما بتوانیم برای حل مسالمتآمیز
یک مشکل که به صورت اختلاف نظر بوده، فرمولی پیدا کنیم که مساله را حل کند، به نظر من این دستاوردش خیلی مهمتر از آن اصلاحی است که اتفاق میافتد. چون شما به هر حال میخواهید این مطالب را منتشر کنید، رسماً اعلام میکنم که بنده و همه همکارانم که در این دانشکده هستند، آمادگی کامل برای انتقادپذیری دارند به شرط اینکه انتقادات در یک فضای مسالمتآمیز مطرح شوند و آن کسانی هم که انتقادات را مطرح میکنند، یک بار این کار را امتحان کنند و نتیجهاش را ببینند. اگر به نتیجه نرسید، آنگاه سراغ ابزارهایی بروند که همیشه وجود دارد. ولی اگر مشاهده کردند که پس از طرح انتقادات، مساله به صورت مسالمتآمیز و در جهت سازنده حل شد، دیگر چه کاری است که ما سراغ ابزارهایی که تخریبی است، برویم؟ و من خودم واقعاً اعلام آمادگی میکنم برای اینکه در جهت مثبت و سازنده -و نه در جهت توقف و حذف- رو به جلو حرکت کنیم و ببینیم این کار جواب میدهد یا خیر.
آقای دکتر سوالهای من تمام شد. اگر در پایان مطلبی باقی مانده، عنوان کنید؟
کشور ما احتیاج دارد در جهت بهبود وضعیت خودش حرکت کند و این معیاری را که من همیشه مطرح کردهام، میتوانیم برای حصول اتفاق نظر در نظر گیریم. معیار من این است که ما همهمان به این نگاه کنیم که وضع فقیرترین فقرای کشور را میخواهیم بهبود ببخشیم. اگر ما این را به عنوان یک معیار قرار دهیم، فکر میکنم خیلی از اختلافها حل میشود. همیشه در همه جوامع -از جمله جامعه ما- اختلاف نظر میتواند به منزله یک برکت باشد. به این خاطر که تفاوتها در رویکردهاست که راه توسعه علم و بهبود نگرشها را فراهم میکند. بنابراین بیاییم نگاهمان را بهبود وضع کشور و توسعه آن قرار دهیم. در این چارچوب اگر رشد کردیم، آن وقت نهتنها دانشکده ما، بلکه همه دانشکدههایی که در این زمینهها فعالیت میکنند، میتوانند هر کدامشان مرکزی باشند برای کمک به توسعه کشور. در این صورت فکر میکنم که همه ما نگاهمان به جای نگاه تخریبی، سازنده خواهد بود و کمک خواهیم کرد که همدیگر را تکمیل کنیم.
دیدگاه تان را بنویسید