شناسه خبر : 38639 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

قحطی بزرگ

چگونه 11 میلیون نفر در طول دو سال در بهشت کمونیسم جان خود را از دست دادند؟

 

مرتضی مرادی / نویسنده نشریه

85در فاصله زمانی دو سال، یعنی سال‌های 1932 و 1933، نزدیک به 11 میلیون نفر در اتحاد جماهیر شوروی به خاطر قحطی بزرگ جان خود را از دست دادند. بر حسب تعداد کل مرگ‌ومیر ناشی از قحطی، این دومین قحطی بزرگ در قرن بیستم به شمار می‌رود. حداقل 30 تا 45 درصد از قربانیان قحطی بزرگ شوروی، گروه‌های

قومی-نژادی اوکراینی بودند که تا قبل از قحطی، 21 درصد از جمعیت اتحاد جماهیر شوروی را تشکیل می‌دادند. دلایل قحطی شوروی و همچنین دلیل نرخ به شدت بالای مرگ‌ومیر اوکراینی‌ها همواره یک سوال بحث‌برانگیز بوده است.

 یک گروه ادعا می‌کنند که قحطی، در حقیقت یک اتفاق عمدی بود که دولت شوروی به خاطر حذف کشاورزان اوکراینی این فاجعه را رقم زد. برای مثال «کانکوئست» در سال 1986 چنین ادعایی را مطرح کرد. اوکراینی‌ها بزرگ‌ترین گروه قومی-نژادی در تولید حبوبات در شوروی بودند و هویت آنها بسیار شناخته‌شده و مستحکم بود. همچنین کشاورزان اوکراینی سابقه مبارزه با نیروهای بلشویک را در طول جنگ داخلی قبل از انقلاب شوروی داشتند و پس از انقلاب نیز در برابر حکومت که می‌خواست کشاورزی آنها را کنترل کند، مقاومت می‌کردند (بخش کشاورزی در آن زمان تقریباً نیمی از تولید ناخالص داخلی شوروی را تشکیل می‌داد). «گرازیوزی» در مقاله‌ای که در سال 2015 منتشر کرد با ارائه توضیحات فوق این‌گونه نتیجه می‌گیرد که رژیم شوروی، با هدف کنترل تولید بخش روستایی، کشاورزان اوکراینی را از طریق ایجاد قحطی مورد هدف قرار داد. بعضی از محققان پایشان را از این هم فراتر گذاشته‌اند و می‌گویند حکومت شوروی، با هدف حذف گروه‌های قومی-نژادی اوکراینی، قحطی را به وجود آورد (در اوکراین، به قحطی، «هولودومور» یا «Holodomor» می‌گویند. این واژه به معنای «کشتن از طریق به وجود آوردن گرسنگی» است).

در کنار همه این حرف‌ها، گروه دیگری از محققان خلاف چنین چیزهایی را مطرح می‌کنند. این ادعا که در جریان به وجود آمدن قحطی بزرگ شوروی، هیچ خطای سیستماتیکی (Bias) علیه گروه‌های قومی-نژادی اوکراینی وجود نداشت. تاریخ‌نگاران اشاره می‌کنند که مناطق خارج از اوکراین نیز قحطی را تجربه کردند که برای مثال «کندراشین» یکی از این تاریخ‌نگاران است. بعضی این ادعا را مطرح می‌کنند که اگرچه اوکراین، نرخ بالاتری از مرگ‌ومیر را نسبت به بقیه بخش‌های اتحاد جماهیر شوروی تجربه کرد، اما این امر، خواسته حکومت مرکزی نبود و چیزی بود که به‌طور خودبه‌خودی و بدون دخالت حکومت اتفاق افتاد. این دسته از محققان، دلیل نرخ بالاتر مرگ‌ومیر در اوکراین نسبت به سایر مناطق را آب و هوای بد و سیاست‌هایی می‌دانند که قبل از قحطی در اوکراین به اجرا درآمد (سیاست‌هایی که به برداشت کمتر محصول در زمان قبل از قحطی و در نتیجه نرخ بالاتر مرگ‌ومیر در جریان قحطی منجر شد). برای مثال «دیویس و ویت‌کروفت» در سال 2004 و «کوتکین» در سال 2017 چنین استدلال‌هایی را مطرح کرده‌اند. بحث بر سر اینکه دلیل قحطی چه بوده و اینکه آیا قحطی بزرگ شوروی یک اتفاق طبیعی بوده یا مصنوعی، یک کوچه بن‌بست است؛ چرا که داده کافی برای ارزیابی فرضیه‌های مختلف و در نتیجه اعتبارسنجی آنها نسبت به هم وجود ندارد. با این حال، مقاله «دلایل اقتصاد سیاسی قحطی بزرگ شوروی در سال‌های 1932 و 1933» که در جولای 2021 به قلم «آندره مارکویچ»، «ناتالیا نائومنکو» و «نانسی کیان» در NBER به چاپ رسیده است، تلاش می‌کند ما را از این کوچه بن‌بست نجات دهد. هم‌بخشی اصلی این مطالعه به این سوال که «دلیل قحطی شوروی چه بوده است؟»، توجه دادن به محدودیت داده‌ها از طریق ایجاد بزرگ‌ترین پایگاه داده جامع در اتحاد جماهیر شوروی بین سال‌های 1922 تا 1940 است (دوره میان دو جنگ جهانی). آنها با کنار هم گذاشتن همه منابع موجود، این داده‌ها را بر اساس مناطق مختلف در سال‌های مختلف دسته‌بندی کرده‌اند. پایگاه داده آنها شامل اطلاعاتی در مورد عوامل اقتصادی، سیاسی، تاریخی، جغرافیایی و آب‌وهوایی است. این پایگاه داده، مربوط به سه بخش از پرجمعیت‌ترین بخش‌های اتحاد جماهیر شوروی است: روسیه، اوکراین و بلاروس. حجم عظیم نمونه، افق زمانی بلندمدت و متغیرهای مختلفی که نویسندگان مقاله به آنها روی آوردند، این امکان را برایشان فراهم آورده که بتوانند فضایی را برای سنجش فرضیه‌های رقیب در برابر هم به وجود آورند و ما را به این جواب برسانند که آیا چیزی به نام «تورش اوکراینی» در جریان قحطی بزرگ شوروی وجود داشته است یا خیر (تورش اوکراینی به معنی دخالت حکومت مرکزی در به وجود آوردن قحطی و از بین بردن اوکراینی‌هاست).

به‌طور دقیق‌تر، مقاله مذکور سعی می‌کند به دو سوال مشخص پاسخ دهد: اول اینکه آیا گروه‌های قومی-نژادی اوکراینی، نرخ بالاتری از مرگ‌ومیر را نسبت به سایر مناطق اتحاد جماهیر شوروی در جریان قحطی بزرگ تجربه کردند؟ دوم هم اینکه اگر این نرخ بالاتر بوده، دلیل آن یک تورش سیستماتیک در سیاست‌های حکومت مرکزی بوده یا عواملی خارج از کنترل حکومت در سال 1932 موجب شدند که نرخ مرگ‌ومیر در اوکراین نسبت به سایر مناطق بالاتر باشد؟ مضاف بر این، نویسندگان مقاله شواهد وسیعی را برای پرده برداشتن از محرک‌های بالقوه ایجاد «تورش اوکراینی» ارائه می‌کنند و سعی می‌کنند به این سوال ضمنی پاسخ دهند که «چه چیزهایی پتانسیل این را داشته که به تورش اوکراینی منجر شود؟»

مقاله «دلایل اقتصاد سیاسی قحطی بزرگ شوروی در سال‌های 1932 و 1933» تلاش برای پاسخ‌دهی به یکی از بزرگ‌ترین معماهای مربوط به تاریخ اتحاد جماهیر شوروی را با مستندسازی الگوهای مربوط به نرخ‌های مرگ‌ومیر ناشی از قحطی در اوکراین آغاز می‌کند. نویسندگان مقاله این ادعا را مطرح می‌کنند که مرگ‌ومیر در اوکراین فقط طی قحطی یعنی سال‌های 1932 و 1933، با سهم اوکراینی‌ها از جمعیت ارتباط دارد. به‌طوری که در سال‌های قبل و بعد از قحطی، این ارتباط منفی است. به زبان ساده‌تر آنها می‌گویند در حالی در سال‌های قحطی، نرخ مرگ‌ومیر اوکراینی‌ها بیشتر از نرخ مرگ سایر مناطق بود که در سال‌های قبل و بعد از قحطی چنین چیزی رخ نمی‌داد. همچنین آنها توضیح می‌دهند که در جریان قحطی سال 1892، نرخ مرگ‌ومیر اوکراینی‌ها نسبت به روسیه و بلاروس و سایر مناطق بیشتر نبوده است (قحطی سال 1892، آخرین قحطی بزرگ در این مناطق تحت حکومت تزارها بود). با وجود چنین شواهدی، آیا باز هم می‌توان گفت که دلیل نرخ بالاتر مرگ‌ومیر در اوکراین در جریان قحطی بزرگ شوروی در سال‌های 1932 و 1933، خصیصه‌های اوکراین و ویژگی‌های مربوط به گروه‌های قومی-نژادی اوکراینی بوده است؟ آیا می‌توان گفت که سرمایه اجتماعی، نهادهای غیررسمی یا هنجارهای فرهنگی باعث شدند که در جریان قحطی بزرگ شوروی، نرخ مرگ‌ومیر در اوکراین نسبت به سایر مناطق بیشتر باشد؟ طبیعتاً خیر، چرا که اگر چنین بود، باید در سال‌های قبل و بعد از قحطی بزرگ نیز نرخ مرگ‌ومیر در اوکراین نسبت به سایر مناطق اتحاد جماهیر شوروی بیشتر می‌بود و اگر هم کسی این ادعا را مطرح کند که داستان مرگ‌ومیر در زمان‌های عادی با داستان مرگ‌ومیر در زمان قحطی متمایز است، با این سوال مواجه خواهد شد که «پس چگونه است که در جریان قحطی 1892، نرخ مرگ‌ومیر اوکراینی‌ها نسبت به سایر مناطق بیشتر نبود؟».

مقاله «دلایل اقتصاد سیاسی قحطی بزرگ شوروی در سال‌های 1932 و 1933» یک یافته بسیار جالب دیگر دارد. در اینکه نرخ مرگ‌ومیر اوکراینی‌ها بیشتر از مرگ‌ومیر سایر مناطق اتحاد جماهیر شوروی بود، شکی نیست و مقاله صحت چنین چیزی را تایید می‌کند. بیایید به سال‌های 1932 و 1933 و به اتحاد جماهیر شوروی برویم. فرض کنید می‌توانید از اوکراین دیدن کنید و سپس با گذر از مرز وارد روسیه شوید. اگر چنین چیزی ممکن بود، می‌توانستیم به وضوح ببینیم که نرخ مرگ‌ومیر در اوکراین بیشتر از روسیه است. اما اگر آدم‌هایی دقیق می‌بودیم (مانند نویسندگان مقاله) یک چیز عجیب توجهمان را جلب می‌کرد: اینکه اگرچه با گذر از مرز و رفتن از اوکراین به روسیه، به‌طور کلی، نرخ مرگ‌ومیر کاهش می‌یافت، اما چنین چیزی در مورد نرخ مرگ‌ومیر گروه‌های قومی و نژادی اوکراینی صحت نداشت. می‌دانید معنای این حرف چیست؟ اینکه گروه‌های قومی و نژادی اوکراینی در سایر مناطق اتحاد جماهیر شوروی مانند روسیه و بلاروس، بیشتر از غیراوکراینی‌ها جانشان را از دست دادند. بنابراین می‌توان گفت در جریان قحطی بزرگ شوروی، این مرزبندی‌های قومی و نژادی بود که اهمیت داشت، نه مرزبندی‌های حکومتی و منطقه‌ای.

بنابراین مقاله مورد نظر ما در اولین بخش از توضیحاتش به وضوح از این باور حمایت می‌کند که «یک سرکوب سیستماتیک و عمدی علیه اوکراینی‌ها در جریان قحطی بزرگ شوروی صورت گرفت». نتیجه تجزیه و تحلیل داده‌های آنها نشان می‌دهد بیش از 92 درصد از کل مرگ‌ومیر ناشی از قحطی در اوکراین را می‌توان با «تورش اوکراینی» (تمایل حکومت مرکزی به حذف اوکراینی‌ها) توضیح داد. مقاله «دلایل اقتصاد سیاسی قحطی بزرگ شوروی در سال‌های 1932 و 1933» در ادامه، یافته‌های بیشتری را برای حمایت از این باور که در جریان قحطی بزرگ شوروی، علیه اوکراینی‌ها تورش وجود داشت، ارائه می‌کند. همچنین از عواملی که می‌توانستند محرک حذف عمدی اوکراینی‌ها از سوی حکومت مرکزی باشند پرده برمی‌دارد.

نویسندگان مقاله توضیح می‌دهند که انگیزه اقتصادی اصلی حکومت مرکزی اتحاد جماهیر شوروی برای حذف اوکراینی‌ها، هدف رژیم برای کنترل کشاورزی بود. همچنین حکومت مرکزی دیده بود که گروه‌های قومی و نژادی اوکراینی، به‌طور سنتی و تاریخی، مقاومت بیشتری در برابر بلشویک‌ها و سایر گروه‌ها از خود نشان داده بودند. داده‌های مقاله از این ادعا حمایت می‌کند که اوکراینی‌ها، در برابر اصلاحات بخش کشاورزی (گذار از کشاورزی حقوقی به سمت کشاورزی اشتراکی و از بین رفتن حقوق مالکیت) که حکومت مرکزی اتحاد جماهیر شوروی به آن روی آورد بیشترین مقاومت را نسبت به سایر مناطق از خود نشان دادند. این مقاومت اوکراینی‌ها خلاف اندیشه‌هایی بود که اتحاد جماهیر شوروی بر پایه آن تاسیس شد.

اما این حرف‌ها واقعاً تا چه حد می‌تواند صحت داشته باشد؟ آیا حکومت مرکزی در اتحاد جماهیر شوروی واقعاً انگیزه این را داشت که در یک اقدام به شدت ظالمانه علیه اوکراینی‌ها، برای آنها قحطی به وجود آورد و از این طریق آنها را از میان بردارد؟ نویسندگان مقاله توضیح می‌دهند که حکومت مرکزی شوروی به خاطر مقاومت کشاورزان اوکراینی و به‌طور کلی مقاومت گروه‌های قومی و نژادی اوکراینی در برابر اصلاحات ساختاری که مد نظر حکومت مرکزی بود، اقدام به حذف آنها از طریق قحطی کرد. اما آیا واقعاً این اصلاحات ساختاری برای حکومت مرکزی شوروی آنقدر مهم بود که به‌طور عمدی و از طریق به وجود آوردن قحطی بخواهد میلیون‌ها نفر از مخالفان بالقوه و بالفعل خود را حذف کند؟ برای اینکه ببینیم پاسخ به این سوال مثبت است یا منفی، باید ببینیم اتحاد جماهیر شوروی چگونه به وجود آمد و چه اندیشه‌ای در سر داشت.

در 25 سپتامبر 1917، لنین یک شعار را میان روس‌ها احیا کرده بود: «همه قدرت برای شوروی.» آنچه لنین استارت آن را زد، به انقلابی منجر شد که همان انقلاب اکتبر 1917 است که در ادبیات سیاسی شوروی با نام انقلاب بزرگ سوسیالیستی اکتبر شناخته می‌شود. اکتبر سرخ، قیام اکتبر، انقلاب بلشویک و کودتای بلشویک، از دیگر نام‌های این انقلاب است. بلشویک، حزب کارگری و مارکسیستِ سوسیال‌دموکرات روسی بود که در انقلاب اکتبر 1917، قدرت نظامی را در دست داشت. حزبی که از سوی لنین و در سال 1903، تاسیس شده بود. در نتیجه این انقلاب، دولت موقت روسیه نابود شد و جمهوری روسیه و دوگانگی قدرت پایان یافت. سپس اتحاد جماهیر شوروی آغاز به کار کرد و همه قدرت در دست انقلابیون به رهبری لنین، متمرکز شد. همه این اتفاقات، زیر سایه چند ایدئولوژی پرشباهت به هم بود که در صدر آنها، لنینیسم قرار داشت. لنینیسم، یک ایدئولوژی سیاسی است که همان‌طور که از نام آن برمی‌آید، ولادیمیر لنین، مارکسیست انقلابی روس پایه‌گذار آن بود. هدف این ایدئولوژی در یک جمله، به وجود آوردن دیکتاتوری طبقه کارگر (پرولتاریا) به رهبری یک حزب انقلابی ونگارد (حزب پیشتاز) است. چیزی که لنین عقیده داشت به تاسیس کمونیسم منجر می‌شود و باید این‌گونه باشد. در لنینیسم، کارکرد حزب ونگارد یا حزب انقلابی ونگارد (که بعد از انقلاب اکتبر 1917، حزب بلشویک به عنوان حزب انقلابی پیشتاز این نقش را بر عهده گرفت)، این است که برای طبقه کارگر، چیزهایی همچون آموزش فراهم و آنها را سازمان‌دهی کند و همچنین، رهبری انقلابیون برای از بین بردن سرمایه‌داری در امپراتوری روسیه را بر عهده بگیرد.

لنین در سال 1917 کتابی با عنوان «امپریالیسم، بالاترین سطح سرمایه‌داری» نوشت؛ کتابی که حاوی اندیشه‌های اقتصادی اوست. در این کتاب توضیح داد که سرمایه‌داری، به یک سیستم مالی جهانی تبدیل می‌شود و در چنین سیستمی، کشورهای صنعتی، سرمایه مالی را به مستعمره‌هایشان صادر می‌کنند و در همین حین، نیروی کار و منابع طبیعی آنها را به استثمار می‌گیرند. لنین توضیح می‌دهد که این استثمار (بهره‌کشی)، به کشورهای ثروتمند اجازه می‌دهد استاندارد زندگی کارگران آنها در مقایسه با کشورهای فقیر، بالاتر باشد و همین موضوع، باعث می‌شود که در کشورهای ثروتمند سرمایه‌داری، یک رابطه صلح‌جویانه میان نیروهای کار و سرمایه‌داران پدید آید. بنابراین در این کشورها، انقلاب پرولتاریایی کارگران و کشاورزان اتفاق نمی‌افتد و در نتیجه، سیستم مالی جهانی که یک سیستم امپریالیستی است، پابرجا می‌ماند. لنین توضیح می‌دهد که در چنین شرایطی، اولین انقلاب پرولتاریایی باید در یک کشور توسعه‌نیافته رخ دهد؛ کشوری همچون امپراتوری روسیه. لنین در سال 1915 می‌نویسد: «کارگران جهان، با هم متحد شوید! توسعه نابرابر اقتصادی و سیاسی، قانون مطلق سرمایه‌داری است. پیروزی سوسیالیسم، در چند کشور یا حتی فقط در یک کشور سرمایه‌داری، یک امر ممکن است. سپس طبقه پرولتاریای پیروز در آن کشور که از سرمایه‌داران سلب مالکیت کرده و تولیدات سوسیالیستی خودش را سازمان‌دهی کرده است، در برابر بقیه جهان، جهان سرمایه‌داری، خواهد ایستاد.»

حالا خودتان قضاوت کنید که با توجه به اندیشه‌‌های لنین و اهدافی که در پس انقلاب اکتبر 1917 وجود داشت «آیا اصلاحات ساختاری مورد نظر حکومت مرکزی شوروی آنقدر مهم بود که بخواهد در جریان قحطی بزرگ 1932 و 1933، به‌طور عمدی علیه اوکراینی‌ها برنامه‌ریزی کند و آنها را از میدان به در کند یا خیر؟» پاسخ مقاله «دلایل اقتصاد سیاسی قحطی بزرگ شوروی در سال‌های 1932 و 1933» به این سوال مثبت است. این مقاله در بخش نتیجه‌گیری خود توضیح می‌دهد که «در جریان قحطی، تنها طی دو سال، گروه‌های قومی و نژادی اوکراینی که از نظر تعداد، دومین گروه قومی و نژادی در اتحاد جماهیر شوروی بودند، از میان برداشته شدند. بین سال‌های 1926 تا 1939 سهم اوکراینی‌ها از جمعیت اتحاد جماهیر شوروی از 21 درصد به 16 درصد رسید. همچنین در مناطقی که حبوبات تولید می‌کردند، سهم اوکراینی‌ها از جمعیت از 43 درصد به 37 درصد کاهش یافت. دلیل چنین چیزی، سیاست‌های حکومت مرکزی علیه اوکراینی‌ها بود. چرا که ایدئولوژی بلشویک‌ها با اندیشه‌های اوکراینی‌ها سازگاری نداشت و همچنین حکومت مرکزی، جایی برای گروه‌های قومی و نژادی در اتحاد جماهیر شوروی قائل نبود.»

دراین پرونده بخوانید ...

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها