بعد از سقوط
چگونه مدلهای نرمافزاری بازارها را به نابودی کشاندند؟
اگر قرار باشد هالیوود فیلمی درباره بدترین بحران مالی از دوران رکود بزرگ تاکنون بسازد، زیرزمین یک ساختمان دولتی در واشنگتن بهترین جا برای گرفتن صحنه کلیدی خواهد بود. در آنجا بانکدارهای سرمایهگذار از بزرگترین موسسهها دور هم جمع شدند و مقامات کمیسیون تبادل و اوراق بهادار (SEC) را در جلسهای کوتاه در سال 2004 با موفقیت متقاعد کردند قانونی که محدودیتهای وام و میزان اندوختههای مالی لازم برای روز مبادا را مشخص میکرد، لغو کنند. این تصمیم که در یک جلسه واقعی گرفته و گزارش آن در نیویورک تایمز منتشر شده، میلیاردها دلار سرمایه را آزاد و روانه بازار پیچیده اوراق بهادار پشتوانه وام و مشتقات آن کرد که به شکلگیری سقوط بازار در سپتامبر سال 2008 کمک کردند.
طبق فیلمنامه، صحنه بعد همان است که در آن متخصصان عددشناسی که در والاستریت به تحلیلگر معروف شدهاند با روسای خود درباره اجرای تغییر تنظیمی مشورت میکنند. این شعبدهبازان از علم برگشته فیزیک و ریاضی همانهایی بودند که هم این اوراق بهادار غیرمستقیم را اختراع کردند و هم مدلهای نرمافزاری ساختند که قرار است میزان خطری را که یک شرکت با نگهداری آنها در سهامش متحمل میشود اندازه بگیرند. با از رسمیت افتادن ضرورت رعایت سقف بدهکاری و اندوختههای مالی، کمیسیون SEC این شرکتها را آزاد گذاشته بود تا با استفاده از ابزارهای محاسبه ریسک که صنف تحلیلگران اختراع کرده بودند، پلیس خودشان باشند.
مدلهای نرمافزاری مورد بحث میزان خطر مالی یک سهام را برای یک دوره مشخص با یک سطح اطمینان مشخص برآورد میکنند. همانطور که به نوا مندلبرات (B. Mandelbrot)، از پیشگامان فراکتال که از مدتها پیش منتقد نظریه مالی غالب بوده، در سال 1999 در مجله ساینتیفیک امریکن نوشت، تکنیکهای جاافتاده مدلسازی به اشتباه فرض را بر آن میگذارند که وقوع تغییرات بسیار بزرگ در بازار بعید است و همه تغییرات قیمت به لحاظ آماری از هم مستقل هستند؛ نوسانات امروز هیچ ربطی به نوسانات فردا ندارند - و سهام یک بانک با سهام بانکهای دیگر ارتباطی ندارد. همین جاست که واقعیت و علوم موشکی از هم فاصله میگیرند. در گوگل عبارتهای financial meltdown (سقوط مالی)، contagion (سرایت) و 2008 را جستوجو کنید تا ببینید که این فرضها تا چه اندازه در اشتباه خود اصرار داشتند.
این تراژدی امروزی را نهتنها به شکل یک فیلم سینمایی بزرگ بلکه در عین حال به صورت یک حادثه متلاشی شدن قطار یا سقوط هواپیما نیز میتوان تصویر کرد. در هوانوردی، پرواز کنترلشده منجر به سقوط عملکرد خلبانی را توصیف میکند که به علت بیتوجهی یا بیکفایتی، هواپیمایی را که هیچ ایرادی نداشت به دیواره کوه کوبیده است. نسخه والاستریت این حادثه ریشه در تصمیم SEC برای مجاز شمردن تکیه بیش از حد بر نرمافزار محاسبه ریسک در بحبوحه یک حباب تاریخی در بازار مسکن دارد. محیط سرخوشانه حاصل محرکی شد تا معاملهگران فرضیات فوق خوشبینانه و دادههای نادرست را وارد مدلهایشان کنند و نرمافزارهایشان را طوری تنظیم کنند که مانع از انفجار آژیرهای خطر شوند.
این شکست مفتضحانه نظام مالی علل متعددی دارد. سیاست پولی آسانگیرانه ذخیره فدرال (بانک مرکزی ایالات متحده آمریکا) نقش بزرگی داشت اما دانشمندان موشکی و خورههای کامپیوتر نیز بیتقصیر نیستند. بعد از این سقوط، تحلیلگران و معاملهگرانی که در خدمتشان هستند باید قبول کنند که یک بازنگری کلی در نظام مالی ضروری است.
نجات بازار توسط دولت هماکنون قدرت فوقالعادهای به خزانهداری ایالات متحده و بانک مرکزی این کشور بخشیده است. قانونگذاران باید اطمینان حاصل کنند موسساتی که این اوراق بهادار را معامله میکنند، درسهای بسیاری را که این افتضاح به ما آموخته فراموش نمیکنند. یک نکته مهم که باید آویزه گوشمان کنیم این است که شبکههای امنیت مالی (که اکنون دوباره برقرار شدهاند) هرگز نباید دوباره پاره شوند، حتی اگر هیچ بحرانی در افق دید ما نباشد.
جامعه تحلیلگران مالی نیز به نوبه خود باید در جستوجوی مدلهای بهتر باشند و در این راه حتی شاید لازم باشد که از اقتصاددانان رفتاری هم کمک بگیرند که عدم عقلانیت در تصمیمگیری سرمایهگذاران را بررسی میکنند و همچنین از ابزارهای بازار مجازی نیز کمک بگیرند که برای شبیهسازی مطمئنتر فراز و نشیبهای فعالیتهای خریداران و فروشندگان از «عوامل هوشمند» استفاده میکنند.
این جادوگران عددباز و روسایشان باید درسهایی را بخوانند که در سقوط بازار در دفعات گذشته هرگز یاد نگرفتهاند. این درس در مهندسی مالی پیچیده آن است که از مدلهای مدیریت خطر فقط باید کمک گرفت و هرگز نباید آنها را جانشین عامل مهم انسانی کرد. به مدلهای مالی نیز همچون هواپیماها هرگز نباید اجازه داد که به تنهایی هر جا که خواستند پرواز کنند.
Scientific American, Nov. 21, 2008