اقتصاد بازار در ایران باستان
راههای مبدعانه پیدا کردن برای ترویج تجارت، سنتی است که در ایران دوره باستان آغاز شد و حالا در زندگی روزمره، در سراسر جهان، جریان دارد: هرکس که هزینهای را با نوشتن چک صاف میکند دارد از جهاز پرداختی استفاده میکند که ریشه در ایران دارد.
راههای مبدعانه پیدا کردن برای ترویج تجارت، سنتی است که در ایران دوره باستان آغاز شد و حالا در زندگی روزمره، در سراسر جهان، جریان دارد: هرکس که هزینهای را با نوشتن چک صاف میکند دارد از جهاز پرداختی استفاده میکند که ریشه در ایران دارد. که این خود قصهای دارد. اعراب، که مدتها پیش از ظهور اسلام، تجاری بودند قارهپیما و آسیا را به اروپا متصل میکردند، برای پرداخت هزینه در اینسو و آنسوی مسافتهای دراز و فواصل بعید، شیوهای داشتند به نام حواله، که ذیحق معینی را قادر میساخت در اقصی نقاط حوالهاش را به اجرا بگذارد و پول نقد دریافت کند. وقتی مرکز منطقه تجاری اسلامی، با رفتن پایتخت امپراتوری به بغداد -شهری که همسایه پایتخت باستانی، تیسفون، بود- به آن شهر تغییر یافت، عربها و ایرانیان در بازارهای این شهر با هم درآمیختند و طولی نکشید که دریافتند مهارتهایشان در تجارت و بازرگانی مکمل یکدیگرند. ایرانیها پیشاپیش راه اجرایی کردن پرداختهای غیرنقدی در فواصل بعید را میدانستند اما نامی که بر آن گذاشته بودند متفاوت بود: چک. به لحاظ عملی چک و حواله به کار یک هدف میآمدند. حواله در شرق به عبارت معمولی در زبان تجارت
بدل شد و چک به غرب سفر کرد و در زبانهای غربی تبدیل به cheque شد (ضمن اینکه عبارت فرانسوی Aval به معنای ضمانت، از همان حواله آمده).
نفوذ ایرانیان به سرحدات ممتاز تجارت اسلامی، باعث شد تا راههایی که آسیا را به خاورمیانه وصل میکرد، گوناگونی بگیرد. تجارت اعراب از طریق دریا بود و شهر بصره با این هدف موکد ساخته شده بود که دروازهای به شرق باشد. از طرف دیگر راه زمینی به چین از قلمرو ایرانیان میگذشت. بغداد مرکز بازرگانیای شد که در آن راههای زمینی با مالالتجارهای که از خلیج فارس و از طریق دجله به آنجا میرسید، به هم میپیوست. این همزیستی تجاری بازرگانان را غنی کرد و بر دیگر حوزههای حیات اجتماعی هم تاثیر گذاشت. در بغداد شواهد زیادی بود که نشان از پویایی فرهنگ اسلامی داشت: مکتب فقهی ابو حنیفه، و میراث پربار ادبیای که افرادی چون التنوخی، المسعودی و ابن مسکوویه از خود به جا گذاشتند.
برای اسلام، به وجود آوردن فرهنگی که در حیطه تجارت نوآوری کند، همساز با همان روحی بود که ریشههایش را زنده کرده بود. اسلام از شهر کوچکی در عربستان به نام مکه حیات خود را آغاز کرد و از آنجا بود که به سرتاسر جهان گسترش یافت، اما همان شهر کوچک موطن الگوی کسبوکاری بود که بر تجارت در مسافتهای طولانی و نقاط دوردست تکیه داشت و از طبقه بازرگانان همان شهر فرزندی پدید آمد، که محمد ابن عبدالله (ص) نام داشت و کیشی نو، یعنی اسلام، را رواج داد و همراهش طریقهای نو برای زندگی را گستراند. یکی از جنبههای رویکرد او به نظم بخشدن جامعه، تعهدی بود که او نسبت به رواج تجارت داشت. در مدینه او بازاری تازه برساخت و با این کلمات افتتاحش کرد که «باشد که این بازار شما باشد و مالیاتی از آن قبض نگردد». اما محمد (ص) کار را به همینجا ختم نکرد. بسیاری از جنبههای اداره ثروت را نظم بخشید -برای مثال: احکام ارث- و کارهای دیگر بسیار کرد. در لحظهای که بعدها مسیر تاریخ مدیریت اقتصادی را عوض میکرد، محمد(ص) قیمتگذاری دستوری را برانداخت.
یک قحطی در مدینه حادث شده و قیمت مواد خوراکی به شدت بالا رفته بود. طبق عرف حاکم باید در آن شرایط سقف قیمت تعیین میکرد. مومنان مطابق عرف از پیامبر درخواست کردند که سقف بر قیمتها تعیین کند. پیامبر به شدت با آن درخواست مخالفت کرد با این استدلال که «قیمتها دست خداست». این رایی است که تاثیر عمیق بر بسیاری از محققان و دانشمندان اسلامی گذاشته است، برای این که بگوییم بصیرت محمد (ص) تا چه اندازه از زمانه خود پیش بود: او بدینسان مفهوم «دست نامرئی» آدام اسمیت را که بعدها راهنمای بازارها میشد، پیشبینی کرده بود.
دیدگاه تان را بنویسید