اقتصاد ثروتمندان
میلیاردرهای بازار نوظهور
پیتر ماندلسون یکی از اعضای برجسته دولت تحت حاکمیت حزب کارگر انگلستان در سال ۱۹۹۸ اعلام کرد از اینکه برخی افراد به شدت ثروتمند شوند هیچ نگرانی ندارد مادامی که آنها مالیات خود را بپردازند.
پیتر ماندلسون یکی از اعضای برجسته دولت تحت حاکمیت حزب کارگر انگلستان در سال 1998 اعلام کرد از اینکه برخی افراد به شدت ثروتمند شوند هیچ نگرانی ندارد مادامی که آنها مالیات خود را بپردازند. لرد ماندلسون امروزه نظر دیگری دارد: او نگران افزایش نابرابری و رکودی است که در پی افزایش درآمد طبقه متوسط در فرآیند جهانیسازی پدیدار شده است. این تغییر موضع 180درجهای در عالم نخبگان بیسابقه نیست. کریستین لاگارد رئیس صندوق بینالمللی پول میگوید افزایش نابرابری «سایه تاریکی» بر اقتصاد جهانی میاندازد. گزارش اخیر سازمان همکاریهای اقتصادی و توسعه (OECD) هشدار میدهد که نابرابری فزاینده میتواند به یک چالش سیاسی عمده در تمام کشورها تبدیل شود. کارولین فروند از موسسه پیترسون در واشنگتن در مطاله جدید خود با عنوان «مردم ثروتمند، کشورهای فقیر: پیدایش ابرثروتمندان بازار نوظهور و ابربنگاههای آنان» تلاش میکند درک بهتری از این چالش ارائه دهد. او میان میلیاردرهای جهان ثروتمند و میلیاردرهای اقتصادهای نوظهور (که شمار آنها با سرعت بالایی رو به افزایش است) تمایز قائل میشود. طبق گزارش سالانه مجله فوربس، در سال 2004 فقط 20 درصد از 587
میلیاردر جهان از کشورهای نوظهور بودند. تا سال 2014 این رقم به 43 درصد از 1645 میلیاردر رسید. طی سالهای 2001 و 2014 در جهان ثروتمند نسبت کسانی که با تلاش خود ثروتمند شده بودند با کسانی که ثروت را به ارث بردند نسبتاً ثابت و حدود 60 درصد باقی ماند. در حالی که در جهان نوظهور نسبت ثروتمندان خودساخته از 56 به 79 درصد رسید.
خودساختگی فضیلتی نیست که خود به خود حاصل شود. برخی ابرثروتمندان خودساخته ثروت خود را از طریق روابط باندبازی به دست میآورند. اما خانم فروند استدلال میکند که پررشدترین میلیاردرهای جهان نوظهور کسانی هستند که باید آنها را کارآفرینان «شومپیتری» نامید. افرادی که موسس یا مدیر شرکتهای بزرگی هستند که باید در بازارهای جهانی برای زنده ماندن مبارزه کنند. به گفته او پیدایش این نوع ابرثروتمندان میتواند محصول مناسب تحولات ساختاری و توسعه سریع باشد. وقتی که همانند آمریکای اواخر قرن نوزدهم اقتصادها به سرعت گسترش مییابند بنگاههای بزرگی پدیدار میشوند که ثروت را در خود متمرکز میسازند اما همزمان به خاطر پیشرو بودن در تکنیکهای تولید و ایجاد اشتغال به رشد بیشتر کمک میکنند. این گونه اقتصادها افراد را از درجات پایین درآمدی به بالا میکشانند و کسانی را که در درجات بالا قرار دارند ثروتمندتر میکنند. خانم فروند فهرست میلیاردرها را به دقت بررسی و کسانی که ثروت را به ارث بردهاند را حذف میکند. میلیاردرهای خودساخته به چهار طبقه دستهبندی میشوند: کسانی که ثروت خود را از ارتباط با دولت و سایر اشکال رانت به دست آوردهاند، کسانی
که در امور مالی و املاک فعالیت دارند، بنیانگذاران بخشهای تجاری که در بازار رقابتی واقعی انجام میدهند و مدیران اجرایی با دستمزد بالا در کسب و کارهای شومپیتری. از دیدگاه خانم فروند فقط دو دسته آخر کارآفرینان واقعی هستند. در سال 2001 فقط 17 درصد از میلیاردرهای بازارهای نوظهور در این دسته قرار میگرفتند. در سال 2014 این درصد به حدود 35 رسید. در میان بهترین نمونهها میتوان به تری گو از تایوان اشاره کرد که غول الکترونیک هونهای (یا فاکسکان) را در سال 1974 با فقط 7500 دلار بنیانگذاری کرد. توسعه چشمگیر این بنگاه در سرزمین اصلی آن را به بزرگترین صادرکننده چین تبدیل کرد که حدود یک میلیون کارمند داشت. در سال 1982 دیلیپ شانگوی گروه صنایع دارویی سان را با وامی هزاردلاری که از پدرش گرفت تاسیس کرد. شرکت او اکنون بزرگترین بنگاه داروسازی هند با 16 هزار کارمند و ارزش بازاری 29 میلیارددلاری است. ژوم کوان فی (Quanfei) کار خود را ابتدا در مزرعه خانوادگی و سپس به عنوان کارگر کارخانه آغاز و سپس بنگاه تولید صفحههای لمسی را راهاندازی کرد. خانم ژو اکنون ثروتمندترین زن خودساخته در جهان است. شرکت او با نام لنز تکنولوژی 60
هزار کارمند و 12 میلیارد دلار ارزش دارد. به نظر میرسد رویای آمریکایی حرکت از فقر به سمت ثروت در آسیای در حال توسعه بیشتر قابل تحقق باشد تا در خود آمریکا که اکنون تحت سلطه منافع خاص قرار دارد. پیدایش این غولها به ظهور شرکتهای بزرگ در ایالات متحده و اروپا در اواخر قرن 19 و اوایل قرن 20، ژاپن در دهههای 1950 و 1960، و کره جنوبی در دهههای 1960 و 1970 شباهت دارد. شباهت آنها با آمریکای عصر طلایی کاملاً چشمگیر است. ابرثروتمندان چینی از قبیل جک ما از شرکت علیبابا و رابین لی از شرکت بیدو (دو غول اینترنتی) ثروتی افسانهای دارند. آنها همانند انرو کارنگی و جان راکفلر یاد گرفتهاند چگونه در یک بازار جدید بزرگ خدمترسانی کنند. شرکت غذایی تیئیجیا در سنگاپور به غول تولیدکننده اسپرینگ رول تبدیل شد. آنها این کار را با مکانیزه کردن تولید و بهبود روشهای بازاریابی انجام دادند، درست همان کاری که هانیز در دهه 1890 در پترزبورگ با سس و خیارشور انجام داد.
واکنش شدید علیه میلیاردرها کجاست؟
این تصویر در مناطق مختلف متفاوت است. آسیای شرقی بیشترین سهم از میلیاردرهای شومپیتری را دارد در حالی که آمریکای لاتین سهم بزرگی از وارثان ثروت را به خود اختصاص داده و جنوب آسیا و شرق اروپا با مشکل باندبازی دست و پنجه نرم میکنند. اما واکنش شدید علیه میلیاردرها که یکی از ویژگیهای برجسته سیاست در غرب است هنوز در بازارهای نوظهور شدت نگرفته است. شاید دلیل این امر آن باشد که میلیاردرهای بازار نوظهور پویایی بیشتری دارند. بیشتر از نیمی از آنها زیر 60 سال دارند در حالی که در جهان ثروتمند کمتر از یکسوم اینگونهاند. دلیل دیگر آن است که در جهان نوظهور مردم عادی به همراه میلیاردرها ثروتمندتر شدهاند اما در جهان ثروتمند توده مردم شاهد رکود درآمدی هستند.
استدلالهای خانم فروند خالی از استثنا نیست. ایجاد تمایز میان بنگاههای شومپیتری و باندبازان در چین دشوار است چرا که در آنجا دولت در پشت صحنه نفوذ زیادی اعمال میکند. اگر کاهش اخیر رشد در اقتصادهای نوظهور تشدید شود مشخص خواهد شد که برخی ستارگان کارآفرینی امپراتوری خود را بر روی شن و ماسه بنا کردهاند.
خانم فروند جنبه احتیاط را رعایت کرده است. او فعالان امور مالی را حذف کرد هرچند آنها ممکن است ثروتآفرین باشند و در میان وارثان نیز کسانی مانند راتان تاتا از هند دیده میشوند که ارزش گروه تاتا را به میزان قابل ملاحظهای بالا برد. این افراد در دسته شومپیتری قرار میگیرند. اگرچه باندبازی هنوز فاصله زیادی تا نابودی دارد جهان نوظهور شاهد افزایش چشمگیر شمار کارآفرینان واقعی است. این افراد نماد پویایی اقتصادی هستند نه عامل افزایش نابرابری.
منبع: اکونومیست
دیدگاه تان را بنویسید