مروری بر تاریخچه بنیاد کولز و تاثیرات آن بر علم اقتصاد
بنیاد کولِز در گذر زمان
اینها بخشی از پاسخهای کنثاَرو در گفتوگوی اختصاصی با تجارت فرداست که در شماره ۵۴ چاپ شد: «باید اشاره کنم که من در یک گروه نیز مشارکتی فعالانه داشتم. کارویژه این گروه، به توسعه مدلهای اقتصادسنجی برای استفاده در اقتصاد اختصاص داشت.
اینها بخشی از پاسخهای کنث اَرو در گفتوگوی اختصاصی با تجارت فرداست که در شماره 54 چاپ شد:
«باید اشاره کنم که من در یک گروه نیز مشارکتی فعالانه داشتم. کارویژه این گروه، به توسعه مدلهای اقتصادسنجی برای استفاده در اقتصاد اختصاص داشت. نام این گروه «کمیسیون کولِز» بود. کار من در گروه در زمینه بنیانهای نظری روشهای سیستم بود. کاری که برای همه گروه بسیار حساس بود و انجام آن شاید دربردارنده پیچیدگیهای بسیاری نیز بود. همین پیچیدگی، یکی از دلایلی بود که من گروه را ترک کردم ... فردی که از این گروه حمایت مالی میکرد، «کولِز» بود. این گروه، گروه وسیعی بود که روشهای آماری را برای استفاده در علم اقتصاد و توسعه نظریهها و اصلاح بنیانها به منظور تاکید بر تحلیل، به کار میبرد. افراد برجسته بسیار زیادی که بعدها به چهرههایی شناختهشده تبدیل شدند نیز در آن حضور داشتند. افرادی نظیر جالینگ کوپمَنز، که اقتصاددانی شایسته بود، جِیکوب مارشاک و لارنس کلاین، کسی که در زمینه ادوار تجاری کار کرده بود. این گروه، بسیار پرتلاش و پرکار بود.»
دانشگاه ییل واقع در ایالت نیوهِوِن آمریکا، جایی است که بنیادی تحقیقاتی به قدمت حدود 82 سال در آن واقع شده است. نام کامل آن «بنیاد کولِز برای تحقیقات در علم اقتصاد» است. در واقع این بنیاد، ادامهدهنده راه «کمیسیون کولِز برای تحقیقات در علم اقتصاد» است. سال 1932 فردی به نام «آلفرد کولِز» آن را در منطقه «کلرادو اسپرینگز» واقع در ایالت کلرادو آمریکا تاسیس کرد. در سال 1939 میلادی این کمیسیون به شهر شیکاگو انتقال پیدا کرد و تا سال 1955 میلادی تحت اداره دانشگاه شیکاگو باقی ماند. در این مدت، ابتدا فردی به نام «تئودور او. اینتما» مدیر بنیاد کولِز بود تا اینکه در سال 1943 میلادی جای خود را به اقتصاددان برنده جایزه نوبل، جِیکوب مارشاک داد. او نیز در سال 1948 میلادی جای خود را به دیگر اقتصاددان برنده جایزه نوبل، جالینگ کوپمَنز داد. در سال 1955 میلادی، هیات علمی تحقیقاتی این کمیسیون پذیرفتند که محل آن به دانشگاه ییل انتقال یابد و در نتیجه در کنار اعضای هیات علمی گروه اقتصاد دانشگاه ییل،
تیم تحقیقاتی این کمیسیون شکل گرفت و به «بنیاد کولِز» تغییر نام داد.
آنچه به عنوان هدف این بنیاد تحقیقاتی در صفحه اینترنتیاش ذکر شده، هدایت و تشویق پژوهشها در زمینه علم اقتصاد و حوزههای مربوط به آن است. به عبارت دیگر، بنیاد کولِز به دنبال پرورش توسعه و کاربردی کردن روشهای تحلیل موشکافانه منطقی، ریاضی و آماری است. از جمله فعالیتهای این بنیاد، ارائه حمایت مالی برای تحقیقات، استادان مدعو، دانشجویان پسادکترا، برگزاری کارگاههای آموزشی و دانشجویان تحصیلات تکمیلی است.
بنیاد کولِز از تحقیقات و فعالیتهای مرتبط با تحقیقات در چهار حوزه اصلی مورد علاقهاش حمایت میکند. این چهار حوزه عبارتند از:
1- اقتصادسنجی
2- نظریه اقتصادی
3- اقتصاد کلان
4- اقتصاد خرد ساختاری
هر یک از این چهار حوزه، ارتباط تنگاتنگی با پیشینه بنیاد کولِز دارند و به عنوان پایه و اساسی برای سایر زمینههای پژوهشی در علم اقتصاد و شاخههای مرتبط با آن محسوب میشود. این بنیاد، به عنوان اسپانسر نیز برای مدعوین به دانشکده و دانشجویان پسادکترا عمل میکند و همچنین برگزاری کنفرانسها را سازماندهی میکند و در نهایت، سایر منابع تحقیقاتی را در دانشگاه ییل فراهم میکند.
در حال حاضر مدیر بنیاد کولِز، شخصی به نام «دونالد دابلیو کِی اندروز» است. او استاد تمام اقتصاد و آمار در گروه اقتصاد دانشگاه ییل است و در اقتصادسنجی نیز تخصص دارد. از جمله اعضای تحقیقاتی شاخص این بنیاد در حال حاضر، میتوان به نامهایی چون پروفسور جیمز هکمن و پروفسور رابرت شیلر اشاره کرد که هر دو از جمله برندگان جایزه نوبل اقتصاد هستند.
اهمیت بنیاد کولِز
کنث اَرو در مقالهای تحت عنوان «کولِز در تاریخ اندیشه اقتصادی» به نکات جالب توجهی در مورد این بنیاد اشاره میکند. در ادامه با هم بخشی از این مقاله را مرور میکنیم:
«فرض کنید که کمیسیون و بنیاد کولِز وجود نمیداشت.در این صورت، وضعیت فعلی تحلیل اقتصادی چه تغییری میکرد؟ با اینکه این یک سوال ایدهآل است، ولی به وضوح میتوان گفت پاسخی برای آن وجود ندارد. کولِز به منزله گروهی جدای از جریان اصلی علم اقتصاد نبوده و نیست و توسعههای علمی برآمده از آن، امروزه به عنوان جزیی لاینفک با سایر حوزهها ترکیب شده است. آثار عملکرد اعضای کولِز، از دنیای علم اقتصاد و علم آمار -یا حداقل بخشهای منتخبی از این دو علم- در قالب ایدهها و موفقیتها، از کولِز نشات گرفته و وارد دریای دانش اقتصادی شده است.
به منظور تلاش در جهت تبیین اهمیت کولِز، ما از اطلاعات معنیدار به طور کامل بیبهره نیستیم. هر آنچه اعضای کولِز در هر لحظه از حضورشان در کولِز انجام دادهاند، قابل شناسایی است. مقالههایی که چاپ شده در دسترس ما هستند. از طریق آنها میتوانیم به مفاهیم موجود در مقالات و چگونگی شکلگیریشان در کولِز (یا حتی چگونگی شکلگیریشان در دورههای پیش از حضور مولفان در کولِز) پی ببریم. این شکل از مطالعه جایگاه خاص خودش را دارد و ممکن است بیشترین چیز قابل حصول باشد. اما در عین حال هیچ موسسه تحقیقاتی، جزیرهای جداگانه برای خودش نیست.
در واقع کولِز موسسهای بوده که جمعیت آن به طور مرتب تغییر میکرده است. میانگین مدتی که یک فرد آکادمیک در موسسه میماند، تنها چند سال بوده است، در نتیجه توزیعی کامل از زمانهای اقامت افراد در آن وجود دارد. مدت حضور من در کولِز، اندکی بیش از دو سال بود. ژرارد دبرو 11 سال در کولِز حضور داشت و جالینگ کوپمَنز 41 سال. شخصیتهای آکادمیک از هر جایی که میآیند، همراه خود چیزی را نیز برای کولِز میآورند و در حالی کولِز را ترک میکنند که مقداری از میراث کولِز را همراه با خود میبرند. تحرکی که برای گسترش تاثیر کولِز بهینه است، قطعاً اندازهگیری اهمیت کولِز را دشوار میکند.
حتی جدای از تحرک افراد آکادمیک، جریان ورودی و خروجی ایدهها و مفاهیم به/از موسسهای همچون کولز وجود دارد. موضوعاتی که در کولِز مورد مطالعه قرار میگیرد، نشاتگرفته از هرجایی میتواند باشد. برخی از آنها نسبت به علم اقتصاد، برونزا محسوب میشوند و از مباحثات پیشین در ادبیات علم اقتصاد نشات گرفتهاند. مثلاً ممکن است تعادل عمومی به چشم نظریهای نگریسته شود که نتیجه تلاش برخی از اقتصاددانان برای تفکر در مورد آنچه در ادبیات وجود دارد است و اینکه این گروه از اقتصاددانان میخواهند آن را بهبود ببخشند.
سایر موضوعات نیز از خارج از علم اقتصاد نشات گرفتهاند. یک مثال خوب در این زمینه، علاقه به انرژی هستهای است. این موضوع نخستین بار طی دوره فعالیت کولِز در دانشگاه شیکاگو و در قالب پروژهای تحت سازماندهی «سام شور» و جِیکوب مارشاک ظاهر شد. این پروژه نخستین تلاش جدی برای مطالعه اقتصاد انرژی هستهای بود. من نمیدانم تاثیر این کار بر سیاستگذاری چه میزانی بود، ولی قطعاً این نخستین تحلیل بر روی موضوع بود که به همراه خود معنایی در برداشت. اکنون باور به اینکه چنین موضوعی از سوی متفکرانی پیشتاز در آن زمان بیان شد، سخت است.
از میان چهار موضوعی (تخمین مدلهای کامل از اقتصاد، برنامهنویسی و نظریه تعادل عمومی، عدم اطمینان و اطلاعات، تصمیمگیری بینزمانی) که من در موردشان در این مقاله توضیح دادهام، نخستین و آخرین مورد، آنهایی هستند که کولِز در رابطه با آنها نقشی منحصربهفرد ایفا کرده است. این نقش، حداقل برای برخی از دورهها، به این شکل ایفا شده که مطالب بیانشده از سوی کولِز در کل جهان، تمام آن چیزی بوده که گفته شده است. یکی از این موضوعات، مدلهای بزرگ اقتصادسنجی بوده است که تاثیری ژرف بر هر دو بخش تحلیل اقتصادی و آنچه شاید بتوانیم نامش را «قسمت مهندسی علم اقتصاد، پیشبینی و تحلیل سیاستی» بگذاریم، داشته است. همچنین کارهای انجامشده بر روی نظریه تصمیمگیری بینزمانی نیز تاکنون به مقدار کمی مورد کاربرد قرار گرفته است. برای دو موضوع دیگر، یعنی برنامهنویسی و نظریه تعادل عمومی و همچنین اقتصاد عدم اطمینان و اطلاعات، گرچه کولِز نقش مهمی را ایفا کرده، ولی این نقش همواره به صورت یک جاده دوطرفه میان کولِز و جامعه علم اقتصاد در رفت و آمد بوده است. کانالهای تاثیرگذاری دقیق و پیچیده هستند، و با وجود اینکه تحلیل در این بخشها انجام شده
است، ولی توسعههای علمی انجامگرفته از سوی کولِز برجسته و پایدار است.»
بنیاد کولِز و اهمیت توجه به دستاوردهای آن
با مرور مطالبی که تا اینجا گفته شد، به وضوح میتوان به این نتیجه رسید که چگونه یک بنیاد علمی زمینه را برای کار اقتصاددانان فراهم کرد تا خود را به ظهور و بروز برسانند و دستاوردهای آنها نهتنها نام بنیاد کولِز را جاودانه کرد، بلکه عموم انسانها نیز از سرریز آثار مثبت این تحقیقات بهرهمند شده و خواهند شد. بنابراین ظهور و بروز آثار سرریز مثبت حاصل از تحقیقات اقتصادی، لازمهاش وجود بستری مناسب و حمایتهای مادی و معنوی از پژوهشگران عرصه علم است.
و اینجاست که این بیت شعر از سعدی خودنمایی میکند که:
تو نیکی میکن و در دجله انداز / که ایزد در بیابانت دهد باز
منابع:
1- cowles.econ.yale.edu
2- http://cowles.econ.yale.edu/archive/reprints/50th-arrow.htm
3- http://en.wikipedia.org/wiki/Cowles_Foundation
دیدگاه تان را بنویسید