خلاصه نطق نوبل جوزف استیگلیتز
غربالگری اقتصاد مدرن
در سال ۲۰۱۱، آکادمی سلطنتی علوم سوئد تصمیم گرفت جایزه نوبل اقتصاد آن سال را مشترکاً به آقایان جرج اکرلف(دانشگاه کالیفرنیا در برکلی)، مایکل اسپنس(دانشگاه استنفورد) و جوزف استیگلیتز(دانشگاه کلمبیا)، برای تجزیه و تحلیلهایشان در زمینه بازارهای با اطلاعات ناقص اهدا کند.
در سال 2011، آکادمی سلطنتی علوم سوئد تصمیم گرفت جایزه نوبل اقتصاد آن سال را مشترکاً به آقایان جرج اکرلف (دانشگاه کالیفرنیا در برکلی)، مایکل اسپنس (دانشگاه استنفورد) و جوزف استیگلیتز (دانشگاه کلمبیا)، برای تجزیه و تحلیلهایشان در زمینه بازارهای با اطلاعات ناقص اهدا کند. آنچه در ادامه میخوانید خلاصهای از سخنرانی جوزف استیگلیتز درباره اقتصاد اطلاعات است.
پژوهشی که اکنون جرج اکرلوف، مایک اسپنس و من به خاطرش شناختهشده هستیم، قسمتی از یک برنامه تحقیقاتی بزرگتر است که امروزه صدها یا شاید هزاران اقتصاددان در سراسر دنیا از آن به خوبی استقبال کردهاند. در این سخنرانی من میخواهم نشان دهم اقتصاد اطلاعات تغییری اساسی در پارادایم غالب در اقتصاد ایجاد خواهد کرد به گونهای که نگاه به مشکلات اقتصادی و درک ما از آنها، بازار و حتی اقتصاد سیاسی تغییر خواهد داد و در آخرین بخش این سخنرانی من عیوب نقص اطلاعات و تاثیر آن بر اقتصاد سیاسی را توضیح میدهم.
اقتصاد اطلاعات در حال حاضر تاثیری عمیق بر تصور ما از اقتصاد سیاسی گذاشته است و در آینده این تاثیر بیشتر هم خواهد شد. بسیاری از بحثهای مهم سیاسی در طول دو دهه گذشته پیرامون یک موضوع کلیدی متمرکز بودهاند: بهرهوری اقتصاد آزاد و ارتباطات مناسب بین بازار و دولت. استدلال آدام اسمیت (1776) بنیانگذار اقتصاد مدرن، مبنی بر اینکه بازارهای آزاد از طریق مکانیسم دست نامرئی منجر به نتایج کارآمد میشوند، نقش مهمی در این بحثها بازی میکرد. او پیشنهاد میدهد که ما میتوانیم بر بازارها تکیه کنیم بدون هیچگونه دخالت دولت. در بهترین حالت، دولت نقش محدودی خواهد داشت. وقتی من حدود 41 سال پیش مطالعه اقتصاد را آغاز کردم، میان آنچه در مدلها آموخته بودم و عدم تجانس آنها با جهان بیرون که در آن بزرگ شده بودم، گیر افتاده بودم. مدتی بعد به عنوان یک دانشجوی تحصیلاتتکمیلی سعی کردم با ایجاد مدلی با فرضیات و نتایجی هر چه نزدیکتر به دنیای واقعی این مشکل را حل کنم. اولین بازدید من از جهان در حال توسعه به سال 1976 و اقامت طولانی مدتتر در سال 1969 در کنیا برمیگردد، که بر من تاثیر ماندگاری داشت. مدل بازارهای کامل آنگونه که در اروپا یا
آمریکا نیز اجرا میشدند آنجا هم برقرار بودند و برای این کشورها کاملاً نامناسب بودند. در حالی که بسیاری فرضیات کلیدی که در مدل تعادل رقابتی به کار میرفتند با شرایط آن اقتصادها مطابقت نداشتند. تعدادی از این فرضیات که نظر من را به خود جلب کرد نبود اطلاعات کامل، عدم وجود بازار و نبود مقاومت و پیگیری در ایجاد نهادهای کارآمد بود. کارگرانی که بیش از 50 درصد درآمد خود را تسلیم صاحبان زمین میکردند در حالی که در یک اقتصاد درست خود این موضوع باعث تضعیف انگیزه میشود. اقتصاد سنتی اینطور میگفت که نهتنها موسسات اهمیتی ندارند که توزیع ثروت هم موضوع مهمی نیست اما اکنون میدانیم اگر کارگران بر زمینهای خودشان کار کنند نیازی نیست چیزی مثل مالیات 50درصدی بپردازند و از سوی دیگر مطمئناً توزیع ثروت امر مهمی است. من بیکاری ادواری و سختیهای ناشی از آن را دیدهام و در آن بزرگ شدهام اما بیکاری گستردهای که شهرهای آفریقایی را دربر گرفته بود، تا به آن زمان ندیده بودم. بیکاری که نمیتوان آن را با اتحادیهها یا پایین بودن دستمزد توضیح داد. دوباره یک تفاوت عظیم میان مدلهایی که به ما یاد داده شده بود و آنچه من میدیدم وجود
داشت.اطلاعات در تصمیمگیری در هر زمینهای تاثیر میگذارد و این فقط منحصر به داخل شرکتها و هزینه خانواده نیست. اخیراً من تمرکزم را روی آنچه اقتصاد سیاسی اطلاعات نامیده میشود، گذاشتهام: نقش اطلاعات در فرآیندهای سیاسی و تصمیمهای جمعی. 200 سال پیش قبل از آنکه اقتصاد اطلاعات به عنوان زیرشاخهای از اقتصاد مطرح شود، سوئد برای افزایش شفافیت قوانینی را تصویب کرده بود. همیشه نامتقارن بودن اطلاعات میان آنهایی که حکومت میکنند و آنهایی که حکومت میشوند وجود دارد. ما باید به دنبال راههایی باشیم که دامنه تاثیر این عدم تقارن و پیامدهای آن را محدود کنیم. من در اینجا به طور خلاصه راههای مقابله با عدم تقارن اطلاعات را توضیح میدهم.
مشوقها برای جمعآوری و افشای اطلاعات
دو سوال کلیدی وجود دارد: یکی اینکه، انگیزه ما از به دست آوردن اطلاعات چیست؟ و دیگری اینکه مکانیسمهای آن کدام است. ما پیش از این هم اشاره کردیم که در حالی که برخی از افراد برای افشای اطلاعات انگیزههایی دارند، هر چه انگیزه فرد کمتر باشد میل کمتری هم به بازگویی اطلاعات خواهد داشت. آیا ممکن بود در تعادل بازار، تنها برخی از اطلاعات فاش شوند؟ یکی از نتایج اولیه مهم این بود که اگر فرد قادر به افشای اطلاعات بتواند این موضوع را آشکارا اعلام کند، آنگاه اطلاعات آن بازار به طور کامل آشکار خواهد شد.
مرتبسازی، غربالگری و سیگنالدهی
در تعادل، هم خریداران و فروشندگان، کارفرمایان و کارکنان، شرکتهای بیمه و بیمهشوندگان، وامدهنده و بستانکار، از پیامدهای اعمال خودآگاه هستند. هر طرف از بازار نیاز به در نظر گرفتن پیامدها دارد به طور مثال، انجام گزینههای مختلف و مواجه شدن با طرف دیگر بازار که او هم ترجیحات متفاوتی دارد. تفاوت میان سیگنال دادن و غربالگری به انتخاب به تکنیکهای نظریه بازی ربط پیدا میکند و اینکه کارمند یا کارفرما، بیمهشونده یا شرکت بیمه کدام یک زودتر حرکت کنند.
انگیزهها و شهرت در تعادل بازار
انگیزهها یا مشوقها مبتنی بر پاداش و مجازات هستند. در اقتصاد مدرن، شدیدترین مجازاتی که میتواند به جرم فاش کردن اطلاعات شرکت اعمال شود این است که کارمند را اخراج کنند ولی اگر بتواند شغلی به خوبی شغل پیشینش پیدا کند به این مفهوم است که او برای افشاسازیاش هزینهای پرداخت نکرده است. در مقابل رفتار خوب یعنی پایبندی به قوانین و فاش نکردن اطلاعات که به معنی درآمد (که میتواند با کار در جاهای دیگر هم آن را به دست آورد) به علاوه اضافه حقوق است. بنابراین، در بازار نیروی کار، دستمزد باید بالاتر از حدی باشد که کارمند میتواند جای دیگری بگیرد. همانطور که در بازار کالا، بنگاهها در صورت از دست دادن یک مشتری به علت عرضه کالای بنجل زمین میخورند. بنابراین قیمت کالا باید بیش از هزینه نهایی باشد به این دلیل که در بازار با اطلاعات ناقص، قیمت برابر با هزینه نهایی، نمیتواند درست کار کند.
دیدگاه تان را بنویسید