رقابت پایین، دلیل پسرفت اقتصاد ایران
من هرگز در ایران نبودهام. اما تعدادی از دوستانم که به عنوان گردشگر و مسافر از ایران دیدن کردهاند با شور و شوق زیاد برایم تعریف کردهاند که ایران تا چه اندازه زیباست و مردم ایران چقدر مهربان و مهماننوازند.
من هرگز در ایران نبودهام. اما تعدادی از دوستانم که به عنوان گردشگر و مسافر از ایران دیدن کردهاند با شور و شوق زیاد برایم تعریف کردهاند که ایران تا چه اندازه زیباست و مردم ایران چقدر مهربان و مهماننوازند.
من اقتصاددان و سیاستمدار هستم. همه دوران شغلیام را به مطالعه و آمادهسازی و بعد اجرای اصلاحات اقتصادی گذراندهام، اغلب در کشورم اسلواکی ولی همچنین در دیگر کشورهای سابقاً کمونیست. در حال حاضر من مشاور وزیر خزانهداری و وزیر اقتصاد اوکراین هستم.
میدانم که بسیاری از ایرانیان حالا دارند با نگاهی پرامید به آینده نگاه میکنند، به ویژه به این خاطر که تحریمهای غرب هم لغو شده است، و حق هم به جانب این عده امیدوار است. از میان برداشته شدن تحریمها فرصتها و امکانهای تازهای به وجود آورده تا از طریقشان ایران بتواند به سوی توسعه و رشد اقتصادی حرکت کند، و کیفیت و استانداردهای زندگی میلیونها ایرانی بهبود یابد. اما فکر میکنم خیلی مهم است این نکته را درک کنیم که اصلیترین دلیل پسرفت اقتصاد ایران و رقابت پایینی که در صحنه آن وجود دارد، نه تحریمها، بلکه نظام اقتصادی اصلاحنشده، بیش از حد نظارتی، غیرآزاد و بسته ایران است. همین امر دلیل اصلی این است که چرا عملکرد نظام اقتصادی ایران (با سنجه سرانه تولید ناخالص داخلی در واحد دلار) از عملکرد 40 سال پیش بدتر است، که چرا حتی بعد از برداشتن تحریمها چشمانداز رشد اینقدر ضعیف است و بسیاری از ایرانیان نزدیک به خط فقر زندگی میکنند.
رویکردها و نظریههای مختلف و گاه متناقض بسیاری هست که توضیح میدهند چطور رقابت را افزایش دهیم و چطور پیششرطهای رشد پایدار و بالای اقتصادی را فراهم کنیم. ولی اجازه بدهید من به عوض نظریه، یک تجربه عملی را با شما در میان بگذارم که در دوره گذار پساکمونیستی اتفاق افتاده، و میتواند به وضعیت شما هم مربوط باشد، چرا که شباهتهای پررنگی هست میان اقتصاد شما و اقتصاد ۲۵ سال پیش این کشورهای پساکمونیستی (اقتصادهایی بسته که بر خودبسندگی متمرکز بودند، دولت مالک شرکتهای بزرگ بود، آزادی اقتصادی وجود نداشت، نظارت بر نظام اقتصادی بیش از حد بود، رقابت آزاد و منصفانه محدود و محصور شده بود، دولت قیمتها را کنترل میکرد و...). تجربه گذار و ترادیسی پساکمونیستی به ما نشان میدهد کشورهایی که اصلاحات اقتصادیشان را مبتنی بر تقویت آزادی اقتصادی پیش گرفتند، و آزادسازی و نظارتزدایی و خصوصیسازی کردند، و درهاشان را گشودند و برای رقابت آزاد و منصفانه شرایط را مهیا کردند، آن کشورها امروز دارند با سرعتی به مراتب بیشتر رشد میکنند. از طرف دیگر اما کشورهایی که سیاستهای اقتصادی غیرآزادی پیش گرفتند، مالکیت دولتی را پایدار نگه داشتند و به
نظارت بیش از حد ادامه دادند، کشورهایی که رقابت آزاد و منصفانه را محدود کردند، کشورهایی هستند که با نرخی بسیار کندتر، رشد میکنند. بگذارید چند آمار بهتان بدهم. موفقترین کشورهای گذار لهستان و اسلواکی و سه کشور حوزه بالتیک هستند (استونی، لاتویا، لیتوانی). در فاصله سالهای ۲۰۰۰ تا ۲۰۱۲ میانگین ترقی همگرا (یعنی همگرایی به سمت میانگین سرانه تولید ناخالص ملی در ۱۵ کشور ثروتمند اتحادیه اروپا) برای این گروه از کشورها 4 /21 درصد بوده است و هر کدام از کشورها به تنهایی نتیجهای بالای ۲۰ درصد ترقی به دست آوردهاند. در همین بازه زمانی این عدد در مجارستان هفت درصد و در اسلوونی سه درصد است. لهستان و اسلواکی و کشورهای بالتیک اصلاحات آزادیبخش انجام داده بودند اما مجارستان و اسلوونی نه.
یک نمونه خوب دیگر اوکراین و لهستان هستند. وقتی کمونیسم در این دو کشور سقوط کرد، اینها که اندازه و ساختار اقتصادیشان با هم در یک مقیاس بود و تقریباً یک سرانه تولید ناخالص داخلی یکسان هم داشتند. در سال ۲۰۱۳، بیش از ۲۰ سال پس از سقوط کمونیسم، سطح اقتصاد لهستان سه برابر بالاتر از اقتصاد اوکراین بود. امروز این تفاوت حتی بیشتر شده است. لهستان اصلاحات اقتصادی لیبرال را به اجرا گذاشت، به اتحادیه اروپا ملحق شد و نهادهای یک اقتصاد بازار کارا را در نظام اقتصادیاش پدید آورد. از طرف دیگر اما اوکراین اصلاحات لازم را در اقتصاد کلان و در ساختار و نهادهای اقتصادیاش به اجرا نگذاشت. اصلاحات کار میکنند- پیام و درسی که از دوره گذار اقتصاد ما، و بسیاری از دیگر کشورهای جهان میشود گرفت همین است. امیدوارم که ایران هم از این لحاظ به یکی دیگر از نمونههای موفق تبدیل شود. آستین بالا بزنید!
دیدگاه تان را بنویسید