شناسه خبر : 9868 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

آیا بخش کشاورزی سهمی در مشکل کم‌آبی دارد؟

سهم بخش کشاورزی در بحران آب

بحران آب در کشور هر روز بحرانی‌تر می‌شود. از سویی سیاستگذاران و از سوی دیگر مردم با نگرانی‌های بسیاری مواجه شده‌اند.

index:1|width:50|height:50|align:left فاطمه پاسبان/ استادیار موسسه پژوهش‌های برنامه‌ریزی و اقتصاد کشاورزی
بحران آب در کشور هر روز بحرانی‌تر می‌شود. از سویی سیاستگذاران و از سوی دیگر مردم با نگرانی‌های بسیاری مواجه شده‌اند. در این میان پیش‌بینی‌هایی که انجام ‌شده و ارائه آمار و اطلاعات واقعی از وضعیت موجود و آینده که نشان از عمق بحران و شدت یافتن آن در آینده دارد مسوولان را به فکر وادار ساخته که چه باید کرد؟ طبیعتاً نحوه برخورد با این مساله پیش‌روی کشور که هم حیات انسانی و هم حیوانی را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد باید بر اساس منطق علمی و کاوش و جست‌وجوی علمی در دلایل وقوع این بحران و در نهایت مدیریت بحران در کوتاه‌مدت، میان‌مدت و بلندمدت با اجرای راهکارهای علمی باشد. آنچه در اخبار و اظهارنظرات مسوولان مشاهده می‌شود یک نوع شتاب‌زدگی برای کنترل بحران در زمان بسیار کوتاه‌مدت است و از همین رو مشاهده می‌شود که بدون گزارش توجیهی علمی راهکارهایی ارائه می‌شود که هزینه و فایده اقتصادی و اجتماعی آن مشخص نیست که چقدر به نفع کشور و چقدر به ضرر کشور است. بیشتر از همه یک نوع تقابل نیز مشاهده می‌شود که گویی قرار است انگشت اتهام به سمت بخشی یا فعالیتی برود که بخش اعظم قصور مدیریتی را که مسوولان باید پاسخگوی آن باشند به دوش پر از رنج تولیدکننده گذاشته شود. صحبت من در این خصوص مرتبط می‌شود به بخش کشاورزی و کشاورزان. اینکه بخش کشاورزی مانند سایر فعالیت‌های اقتصادی از بخش خدمات گرفته تا صنعت و صنایع پتروشیمی و مصارف خانگی که از آب بهره می‌گیرند، قاعده بهینگی در آن رعایت نمی‌شود جای بحث و تردید نیست اما آنچه جای بحث و تردید است و هنوز گواهی علمی و تحقیق علمی دال بر اینکه مقصر اصلی در بحران آب کشور بخش کشاورزی است و اینکه سهم عمده اتلاف آب کشور به بخش کشاورزی و کشاورزان برمی‌گردد، وجود ندارد. اخطار و هشدار کم‌آبی به امسال برنمی‌گردد، اگر نگاهی به گزارش‌های بین‌المللی و هشدارهای محققان داخلی در خصوص خشکسالی و کم‌آبی، شوری آب، کاهش سطح آب‌های زیرزمینی، برداشت بی‌رویه از ذخایر آبی، نبود ذخیره‌سازی آب، بی‌توجهی به آبخیزداری و آبخوان‌داری و از قبیل آن شود این سوال پیش می‌آید که وقوع پدیده کم‌آبی غیرمنتظره نبوده است، پس چرا تاکنون اندیشه و فکری در خصوص مقابله با آن نشده است؟ به عبارتی هم زنگ خطر و هشدار دائماً به ما اخطار داده و هم از طرفی پول و منابع مالی بوده که جلوی یک واقعه نامطلوب را گرفت یا اثر آن را کاهش داد. چرا این اتفاق نیفتاده و الان در مسیری قرار گرفته‌ایم که در سخت‌ترین شرایط باید تصمیم‌گیری‌های بزرگ انجام داد. به نظر من مهم‌ترین مشکل نبود مدیریت است. مدیریت علم است و مدیر انسانی است مدبر، آگاه، خلاق، مبتکر، مشارکت‌پذیر و جسور که خطر را شناسایی و بهترین راه‌حل ممکن را برای مقابله با آن طراحی و بهترین فرآیند اجرایی را برای آن تدوین و در نهایت اجرا، نظارت و ارزیابی می‌کند تا به مقصد معلوم برسد. در این فرآیند مهم‌ترین موضوع شناسایی مشکل و ارائه راهکار است که یک مدیر نیاز به متخصصان مختلف و استفاده از نظرات و تجربیات محققان و اندیشمندان داخلی و خارجی دارد. آنچه ما را تضعیف کرده نبود مدیریت صحیح و نبود مدیران متخصص و مسوولیت‌پذیری آنان است. توسعه، ارتقا و پیشرفت حاصل تلاش انسان‌ها و نیروی انسانی است. بخش اعظم موفقیت هر کشوری در توسعه به مدیران آن برمی‌گردد که چطور مسائل را شناسایی می‌کنند و میزان درک آنان از مسائل جاری و آینده چقدر است؟ چقدر از نیروهای محقق و متخصص بهره جسته است؟ چگونه برای مقابله با مسائل برنامه‌ریزی می‌کنند و چگونه اجرا، نظارت و ارزیابی می‌کنند تا به حل مساله منجر شود؟ متاسفانه چون خط‌کشی برای ارزیابی مدیران نیست هر فردی هر پیشنهادی را برای هر مدیریتی چه تخصص و آگاهی و دانش در آن زمینه داشته یا نداشته باشد قبول می‌کند. چون خط‌کش و معیاری نیست تا پس از اتمام مدیریت، فرد ارزیابی‌ شده و اگر زیان و ضرری به مملکت وارد ساخته و ناشی از مدیریت ناصحیح فرد باشد جبران خسارت کند. برای همین دائماً مشاهده می‌شود که مدیرانی بر سرکار می‌آیند که نه شناخت عمومی، نه تخصصی از موضوع محوله داشته و نه مدیریتی می‌دانند و از همه بدتر نه علاقه‌ای به موضوع دارند. درست است که از نظر علمی دلایلی همچون رشد جمعیت، خشکسالی، تغییر اقلیم و از این قبیل دلایل برای بحران آب در دنیا و کشور ما مطرح می‌شود اما اگر دقیق‌تر شویم متوجه می‌شویم که بیشتر مشکلات موجود به دلیل مدیریت ناصحیح بر منابع آبی کشور است. این مدیریت ناصحیح و غیربهینه هم در مصرف خانگی و هم تولید است.
بنابراین به نظر من برای حل مشکل بحران آب باید به دنبال مدیران اجرایی شایسته، بایسته و مسوولیت‌پذیر بود. باید این دور باطل در کشور تمام شود که مدیران اشتباه کنند و درست تصمیم نگیرند و مدیر نباشند و هزینه‌های آن را مردم پرداخت کنند. تا به کی باید مردم هزینه مدیریت ناصحیح مدیران را پرداخت کنند؟ این هزینه‌ها از هزینه مادی هم فراتر رفته و سلامتی و حیات انسان‌ها را به خطر انداخته است. باید قوانینی وضع شود مثل اینکه دارایی مدیران و وزیران قبل و بعد از تصدی چه میزان است، باید معیارهایی برای ارزیابی مدیریت مدیران بگذارند تا در صورت ضعیف عمل کردن مدیران با آنها برخورد شود، شاید دیگر شاهد این نباشیم که نامدیرانی بر پست‌های مدیریتی حاکم شوند که نه گوش شنوا دارند و نه روحیه مشارکت و همکاری و نه ارزشی به علم و تحقیق و علمی عمل کردن می‌دهند. در بخش کشاورزی هم مدیریت منابع آبی دچار مشکل است و تاکنون مدیریت صحیح اجرا نشده است. اینکه بخش کشاورزی با ارقام متفاوتی که ارائه می‌شود 90 درصد یا ۹۲ درصد مصرف آب کشور را در اختیار دارد نمی‌تواند دلیل بحران کم‌آبی کشور باشد. آمار و ارقام دقیقی وجود ندارد که بخش کشاورزی چقدر آب مصرف می‌کند و در هر استان به چه صورت است؟ مشخص نیست چند درصد منابع آبی در بخش کشاورزی هدر می‌رود؟ در آمار و ارقام مناقشه است و در هر شرایطی؛ خشکسالی و ترسالی سهم بخش کشاورزی همواره همین ارقام بوده است. در اینکه بخش کشاورزی مدیریت بهینه منابع آبی ندارد و باید برای آن برنامه‌ریزی شود شکی نیست ولی اینکه سهم بخش کشاورزی در بحران آبی چقدر است و حالا باید چقدر جبران هزینه کند مشخص نیست. در نگرش کارشناسان این موضوع شکل گرفته که بخش کشاورزی اتلاف منابع آبی دارد و سهم بخش صنعت کم است (پس سهم بخش صنعت از منابع آبی را افزایش دهیم) حال سوال من این است که با چه آمار و تحقیقی به این دست یافته‌اند؟ در همین حال بخش کشاورزی برای مدیریت صحیح و بهینه آب راهکارهای مختلفی پیش‌رو دارد، یکی از آنها اصلاح الگوی آبیاری است. بارها متخصصان این حوزه اعلام کرده‌اند که حرکت به سمت کشاورزی مکانیزه و فاصله گرفتن از کشاورزی سنتی می‌تواند گام‌های مهمی در جهت کاهش اتلاف منابع آبی کشور باشد. در بسیاری از مناطق کشور، روش آبیاری غرقابی است که مزارع معمولاً به‌صورت نواری، کرتی، نشتی یا جوی و پشته آبیاری می‌شوند که هدر‌رفت آب زیاد است. در مقابل روش آبیاری تحت فشار که شامل آبیاری قطره‌ای و آبیاری بارانی است در ایران متداول است. این روش در ایران در دهه 50 به کار گرفته شد و سطوح بزرگی با این روش آبیاری شدند ولی با مرور زمان مزایا و معایب این روش مشخص شد. هزینه‌های زیاد و تکنیک‌های نسبتاً پیشرفته این روش و نمک‌ها و مواد جامد معلق در آب‌های ایران از معایب آبیاری قطره‌ای بوده و باعث شده که کشاورزان کمتر از این روش آبیاری استفاده کنند اما این معایب دلیل این نیست که ما این روش را کنار بگذاریم. استفاده از روش آبیاری قطره‌ای نسبت به روش غرقابی می‌تواند پنج تا شش برابر مصرف آب را کاهش دهد. اما نکته این است که اصلاح الگوی آبیاری در بخش کشاورزی نیازمند تخصیص اعتبار و رفع موانع موجود برای به کارگیری این روش توسط بهره‌برداران است. نکته بعدی اینکه همه بهره‌برداران را نمی‌توان به این روش ترغیب کرد، به دلایل مختلف از جمله کوچک بودن اراضی و به صرفه اقتصادی نبودن به‌کارگیری این روش‌ها. بنابراین انتظار مجهز کردن تمامی بخش زراعت (زراعی و باغی) به این الگو درست نیست. علاوه بر این، اصلاح الگوی آبیاری به تنهایی منجر به الگوی مصرف بهینه آب در کشاورزی نمی‌شود. توجه به موضوعاتی از قبیل آبخیزداری و آبخوانداری، تدوین برنامه کاشت متناسب با اقلیم، تدوین الگوی کشت برای هر منطقه، مطالعه در خصوص بذرهای مقاوم در برابر کم‌آبی، ذخیره منابع آبی، استفاده از پساب‌ها و سایر راهکارهای دیگر که با مطالعه و تحقیق می‌توان به آن دست یافت را هم باید در نظر گرفت. باید نوع نگرش تک‌محوری و تک‌موضوعی برای حل مساله کنار گذاشته شود و به مساله سیستمی توجه شود که همه متغیرهای تاثیرگذار بر آن دیده شود تا هدف تحقق یابد.

دراین پرونده بخوانید ...

دیدگاه تان را بنویسید

 

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها