تاریخ انتشار:
خطاکار بدشانس و ذهنیت ضد سرمایهداری
آیا باید از بابک زنجانی دفاع کرد؟
تقریباً ۹ ماه از بازداشت بابک زنجانی میگذرد. طی این مدت اتهامات مختلفی علیه او در رسانهها و تریبونهای سیاسی و اقتصادی مطرح شده است. مقامات دولت فعلی مکرراً بابک زنجانی را به تلویح یا تصریح فاسد خوانده و در حالی که هنوز هیچ دادگاهی برگزار نشده، او را به فساد، توطئه اقتصادی و دزدی متهم کردهاند. در حمله به او و مفسد خواندنش، تقریباً در کشور اجماع وجود دارد. اما هنوز خبری از برگزاری دادگاه نیست و اطلاعات رسمیای در مورد اتهامات او منتشر نشده است.
تقریباً ۹ ماه از بازداشت بابک زنجانی میگذرد. طی این مدت اتهامات مختلفی علیه او در رسانهها و تریبونهای سیاسی و اقتصادی مطرح شده است. مقامات دولت فعلی مکرراً بابک زنجانی را به تلویح یا تصریح فاسد خوانده و در حالی که هنوز هیچ دادگاهی برگزار نشده، او را به فساد، توطئه اقتصادی و دزدی متهم کردهاند. در حمله به او و مفسد خواندنش، تقریباً در کشور اجماع وجود دارد. اما هنوز خبری از برگزاری دادگاه نیست و اطلاعات رسمیای در مورد اتهامات او منتشر نشده است. ظاهراً بابک زنجانی از حقوق شهروندی معمولی هم برخوردار نیست، کسی نگران فرآیند دادرسی عادلانه برای او نیست و دل کسی برای او نمیسوزد. اساساً دل کسی در این مملکت برای یک سرمایهدار نمیسوزد به خصوص اگر با گروههای سیاسی نه چندان محبوب نیز دستش در یک کاسه باشد. کسی که بنا بر ادعای خودش ۶۴ شرکت داشته و به ۱۷ هزار نفر حقوق میداده، ۲۵ هزار میلیارد تومان ثروتش بوده اما ۱۰ میلیارد دلار هم بدهی داشته است.
مروری بر اطلاعات موجود در اینترنت درباره سرگذشت بابک زنجانی نشان میدهد مسیر رشد او به عنوان یک جوان جویای ثروت، مسیر چندان عجیبی نیست. ظاهراً او کارش را بعد از پایان جنگ و از مغازه کوچکی در زیرگذر سبزه میدان بازار تهران شروع کرده است. ساخت جواهرات و خرید و فروش طلا و سکه اولین شغل او بوده است. مغازه کوچکی را قسطی میخرد و کارش را توسعه میدهد. بعد از مدتی به سربازی میرود و به عنوان راننده در بانک مرکزی مامور به خدمت میشود. همزمان کار خود در بازار طلا و سکه را به بازار ارز گسترش داده و با استفاده از ارتباطاتی که در بانک مرکزی برقرار کرده به عنوان یکی از عوامل توزیع ارز با قیمت رسمی فعالیت میکرده است. با ثبات بازار ارز در سال ۷۳ و کاهش سوددهی آن، او که دیگر جوانی ۲۰ساله شده تصمیم میگیرد وارد کار واردات و صادرات شود.
دفتری در میرداماد میخرد و ۸۰۰ میلیون تومان سرمایهای را که از کار طلا و سکه و ارز و برخی سرمایهگذاریهای کوچک دیگر به دست آورده صرف صادرات سالامبور و پوست گوسفند میکند. کارگاهی حوالی ورامین اجاره میکند، پوست را از جاهای مختلف کشور به این کارگاه منتقل کرده و پس از دباغی به ترکیه صادر میکند. این کار را هم تا سال ۷۵ ادامه میدهد. در این زمان ثروت او به چهار میلیارد تومان میرسد که بخش عمدهای از آن را به خرید املاک و مستغلات اختصاص میدهد. اما در سال ۷۶ با فروپاشی شوروی و تاثیرات آن بر بازار آسیای میانه و ترکیه و اروپا، خرید پوست در ترکیه به شدت کاهش مییابد. به همین دلیل بابک زنجانی نمیتواند پوستهایی را که در ایران خریده در ترکیه بفروشد. چکهای او برگشت میخورد و در نهایت با بدهی ۳۱۲ میلیون تومان به زندان میرود.
به هر حال زنجانی از ۲۲ تا ۲۴ سالگی را در زندان قصر میگذراند. در دوران زندان یک کتاب خودآموز زبان ترکی مینویسد و فروشگاه زندان را هم اداره میکند. بعد از آزادی از زندان به صورت قاچاقی به ترکیه میرود. در آنجا طلبهای قدیمی را از مشتریان سابق وصول میکند و به ایران میفرستد. در راه برگشت در کوههای آذربایجان به جرم عبور غیرقانونی از مرز بازداشت میشود و بعد از چند روزی زندان و پرداخت جریمه آزاد میشود. دوباره کسب و کار صادرات پوست را آغاز میکند اما این بار بخش مهمی از داراییهای خود را از ایران خارج کرده و به ترکیه منتقل میکند و پس از مدتی خودش نیز مقیم استانبول میشود. در این مقطع بابک که جوانی ۲۵ساله شده تصمیم میگیرد تجارت خود را توسعه دهد. به همین دلیل شرکت واردات و صادرات سورینت را در ایران ثبت کرده و واردات محصولات دیگری را هم شروع میکند. در این سالها او به عنوان صادرکننده نمونه از دستان روسای جمهور وقت لوح تقدیر میگیرد.
با رشد اعتبار مالیاش نزد بانکهای ترکیه موفق میشود خطوط اعتباری با مبالغ بالا و کارمزدهای اندک بگیرد. از سوی دیگر با سرمایه پنج میلیون دلار موسسه مالی و اعتباری SCT Bankers را در امارات تاسیس میکند. بدین ترتیب کسب و کار خود را از واردات و صادرات به بانکداری توسعه میدهد. این موسسه به او کمک میکند فعالیتهای جدیدی را در امارات آغاز کند. کارخانه سنگ ماویس، شرکت مویزبیلدینگ و چند شرکت بازرگانی به همین منظور در دوبی ایجاد میشوند. همچنین در ترکیه نیز بخشی از سهام ایرلاین OnurAir را خریده و با تاسیس شرکتهای متعدد نظیر شرکت ساختمانی کنتبیلدینگ، کارخانه محصولات بهداشتی کنت، شرکت کنت الکترونیکز و شرکت کنت آلومینیوم امپراتوری خود را در ترکیه گسترش میدهد.
تاجیکستان هم یکی از حوزههای سرمایهگذاری او بوده است. او ابتدا بخشی از سهام بانک ارزش را در این کشور خرید و سپس بانک کنت را تاسیس کرد. همچنین شرکتهای او پروژههای پیمانکاری بزرگی در این کشور انجام دادند. مالزی مقصد دیگر سرمایهگذاریهای زنجانی بوده است. بانکداری، فروش نفت و تاسیس ایرلاین Asian Express Airline از مهمترین فعالیتهای او در این کشور بوده است. اما در داخل کشور کیش و قشم دو پایگاه اصلی سرمایهگذاریهای او بودند. در سال ۸۰ بابک ۲۷ساله که دیگر واردکننده شناختهشدهای بود تصمیم میگیرد وارد کار تولید شود. به همین دلیل کارخانه لوازم آرایش سورینت کیش را تاسیس میکند. شرکت هایدروپونیک مهستان کیش را برای اولین پروژه کشت بدون خاک کشور تاسیس میکند. گروه هتلهای سورینت همراه با 10 شرکت و کارخانه تولیدی در صنایع غذایی، آرایشی و بهداشتی، حمل و نقل، گردشگری و ساختمان در این دو جزیره عملاً زنجانی را به بزرگترین سرمایهگذار این دو منطقه بدل کرد. در سال ۸۹ مدیرعامل منطقه آزاد کیش که ظاهراً دوست نزدیک احمدینژاد بوده از سمت خود استعفا داده و قائممقام زنجانی در کیش و بعداً مدیرعامل قشمایر میشود. در سال
۸۵ شرکت هواپیمایی فراز قشم را که در آن زمان ورشکسته بود میخرد به این امید که با استفاده از موسسات مالی و بانکی در کنترل خود، موفق به خرید هواپیماهای نو شده و در بازار هواپیمایی ایران پیشتاز شود، ایدهای که در نهایت شکست میخورد. همچنین در سال ۸۹ با خرید باشگاه راهآهن وارد بازار ورزش میشود. خود او هدف از این کار را تبلیغات و استفاده از معافیتهای مالیاتی اعلام کرده است. بعدها او چند بار تلاش میکند باشگاه پرسپولیس را هم بخرد اما موفق نمیشود. او همچنین با تاسیس دو شرکت یاسین فیلم و سورینت فیلم به سرمایهگذاری در پروژههای سینمایی میپردازد. زنجانی یک قرارداد تبلیغاتی یک میلیارد تومانی هم با صدا و سیما داشته که صرف پخش تبلیغات و نیز ساخت و پخش برنامههای مشارکتی میشود. علاقه او به سرمایهگذاری در فعالیتهای فرهنگی هم منجر به آغاز پروژه 40 کتاب در خیابان انقلاب تهران میشود. پروژه بلندپایهای برای ایجاد بزرگترین و مدرنترین بازار کتاب ایران در قلب بازار سنتی کتاب یعنی دقیقاً روبهروی سردر دانشگاه تهران. ساختمان نیمهتمام بزرگی که هنوز هم عبور از کنار داربستهای آن در پیادهروی جنوبی خیابان انقلاب رهگذران
را به دردسر میاندازد. اما داستان به همین خوبی پیش نمیرود. سومین باری که زنجانی به زندان میرود سال ۸۸ و به اتهام صدور چک بیمحل است. به گفته خود او این بار برای یک چک ۲۰ میلیاردتومانی که متعلق به کس دیگری بوده به زندان افتاده و نهایتاً بعد از سه ماه آزاد میشود. ظاهراً بعد از آزادی، بابک زنجانی وارد تجارت تحریم میشود. او که از مشکلات ناشی از تحریم آگاه بوده احساس میکند فرصت خوبی فراهم شده تا همسود ببرد هم (به ادعای خودش) به مملکت کمک کند.
اولین شرکتی که برای دور زدن تحریم از بابک زنجانی کمک میگیرد شرکت سرمایهگذاری غدیر متعلق به بانک صادرات است. بانکهای متعلق به زنجانی برای این شرکت LC گشایش کرده و به آنها کمک میکنند معاملات بینالمللیشان را انجام دهند. تا اینکه حلقه تحریمها تنگتر شده و به حوزه خدمات مالی و بانکی میرسد. خبر همکاری زنجانی با شرکت غدیر به سرعت در میان شرکتهای دولتی میپیچد و شرکتهای دیگری هم برای دور زدن تحریم سراغ او میآیند. اینجاست که داستان زنجانی سیاسی شده و پای او به اتاق مقامات کشور باز میشود. یکی از مهمترین مشتریهای بابک زنجانی یک نهاد عمومی است که با کمک زنجانی موفق میشود بخش قابل توجهی از معاملات بینالمللی خود را ادامه دهد. این همکاری به چند میلیارد دلار میرسد و به همین دلیل زنجانی نگران میشود که مبادا رشد ناگهانی موسسه او توجه کارشناسان تحریم را جلب کند. به همین دلیل تصمیم میگیرد در کشورهای دیگر هم بانک تاسیس کند. ابتدا بانک کنت (Kont) را در تاجیکستان با سرمایه ۲۰۰ میلیون دلار تاسیس میکند سپس با پرداخت حدود ۱۶۵ میلیون دلار موفق میشود ۶۰ درصد سهام یک بانک در مالزی به نام «نخستین بانک سرمایهگذاری
اسلامی» یا FIIB را به نام خود کند.
در یکی از قراردادهای همکاری او ۱۵ میلیون دلار پول فروش نفت را از حساب خارجی یکی از شرکتهای زیرمجموعه شرکت نفت به نام نیکو به ایران منتقل کند. این آغاز همکاری زنجانی با شرکت نفت است. به ادعای خود زنجانی او در سالهای بعد حدود 5/17 میلیارد یورو از درآمد نفت ایران را با اخذ کارکرد هفت در هزار از چین، هند، سنگاپور، مالزی و کره به داخل کشور منتقل میکند. اما این پایان داستان زنجانی و نفت نیست. در سال ۹۰ وزارت نفت از زنجانی میخواهد علاوه بر انتقال پول نفت در فروش آن هم با دولت همکاری کند. زنجانی شرکت International Safe Oil را تاسیس میکند و در فاصله یک سال چیزی حدود یک میلیارد و ۲۰۰ میلیون یورو نفت از شرکت نفت خریده و در بازارهای جهانی به فروش میرساند. همچنین ۷۰۰ میلیون یورو میعانات گازی هم تحویل میگیرد که به دلیل پشیمان شدن شرکت نفت، پس داده میشود.
اما در آذرماه سال ۹۱ اتحادیه اروپا و آمریکا بابک زنجانی و شرکتهای او را تحریم میکنند. به همین دلیل فروش نفت متوقف شده و کل داراییهای خارجی زنجانی به خطر میافتد. او تصمیم میگیرد داراییهایش را به داخل کشور منتقل کند. به همین دلیل به سازمان تامین اجتماعی پیشنهاد میکند بخشی از شرکتهای در مالکیت شستا را یک جا خریداری کند. تفاهمی میان تامین اجتماعی و بابک زنجانی صورت میگیرد تا در ازای پرداخت چهار میلیارد یورو ۱۱۷ شرکت زیرمجموعه تامین اجتماعی به زنجانی واگذار شود. اما این تفاهم به قرارداد تبدیل نشده و پیش از هرگونه نقل و انتقالی فسخ میشود. اما همین معامله و جنجال استیضاح وزیر رفاه دولت قبل باعث میشود نام بابک زنجانی بیش از پیش بر سر زبانها بیفتد و این گونه پایان او آغاز شود. در نهایت با تغییر دولت، زنجانی حامیان خود را از دست داده و نهایتاً به زندان میافتد.
قطعاً این روایت کامل نیست. حتی ممکن است بخشهایی از آن اشتباه باشد اما کلیت این داستان درست به نظر میرسد. مهآفرید امیرخسروی، شهرام جزایری و فاضل خداداد هم که مردم با اسمشان آشنا هستند داستان کم وبیش مشابهی داشتند. برخی از ۵۲ نفر سرمایهدار فراموششده پیش از انقلاب هم که در سال ۵۸ به عنوان «سرمایهدار وابسته» اموالشان مصادره شد داستان کمابیش مشابهی داشتند.
این گروه از سرمایهداران از یک ثروت اندک شروع میکنند. زیاد کار میکنند، زیاد ریسک میکنند و خیلی هم خوششانسی میآورند و سرمایه اندک اولیه گسترش مییابد. با افزایش سرمایه معمولاً ترجیح میدهند به جای اینکه در یک حوزه خاص فعالیت خود را متمرکز کنند به کار خود تنوع ببخشند تا هم ریسک تجاری خود را کاهش دهند و هم کمتر در چشم باشند. همزمان برای حفظ امنیت سرمایه خود وارد بدهبستانهای سیاسی میشوند. اگر خوششانس باشند این بدهبستانها نتیجه میدهد و پایدار میمانند و اگر بدشانس باشند شکست میخورند و سرمایهشان به خطر میافتد.
همه این سرمایهداران بزرگ ارتباطاتی داشتهاند و احتمالاً از رانت بهره بردهاند، میشود مطمئن بود عمدتاً فرهیخته و تحصیلکرده نیستند، بعید است اهل روشنفکری و اصلاحطلبی و آزادیخواهی باشند، این سرمایهداران محتمل است که از قانون تخلف کرده باشند، اما چه کسی تردید دارد که اینها در تولید ثروت و کارآفرینی هم تبحر داشتهاند؟ اساساً آیا گونهای از سرمایهداری وجود دارد که بتواند بدون تخلف یا برقراری ارتباط به موفقیت تجاری برسد؟ و آیا گونهای از سرمایهداری هست که اگر اموالش مصادره شد و به خاک سیاه نشست دل همه ما خنک نشود؟ «سرمایهدار» در گفتار نخبگان ما فحش و دفاع از سرمایهداری، خودکشی سیاسی است. متهم ردیف اول همه فسادها و بیعدالتیها در مملکت ما سرمایهداران هستند. تسلط اندیشه چپ بر ذهن و زبان ما به قدری گسترده و ریشهدار است که تصور دفاع از یک سرمایهدار محال به نظر میرسد.
من قصد دفاع از بابک زنجانی را هم ندارم و اجمالاً او را فردی مبرا از خطا و قانونشکنی هم نمیدانم. به گمان من او جوانی است که سرمایه اولیهاش را با ریسکپذیری و شم تجاری قوی به دست آورده اما در ادامه راه با برقراری ارتباطات عمدتاً ناسالم ثروت خود را افزایش چشمگیر داده است. حال با چرخش ایام و گردش قدرت، بدشانسی آورده و پرونده او به جریان افتاده است. اما در عین حال نمیتوانم ذهنیت ضدسرمایهداری را پشت این همه جنجال بر سر زنجانی نبینم و نیز نمیتوانم از خودم نپرسم چرا کسی به حقوق بابک زنجانی دست کم در حد یک متهم احترام نمیگذارد؟ مقامات دولت فعلی که دغدغه مبارزه با رکود هم دارند چرا نگران وضعیت دهها کارخانه و شرکتی که توسط بابک زنجانی تاسیس و مدیریت میشد، نیستند؟ اگر از تجربه هزاران شرکت مصادرهشده سالهای دور که به مرور ورشکسته شدند درس گرفته نمیشود آیا از تجربه اخیر مهآفرید امیرخسروی و ورشکستگی و تعطیلی واحدهای تجاری و صنعتی متعلق به او پس از مصادره هم درسی گرفته نمیشود؟ چرا بعد از گذشت 9 ماه از زندانی شدن او، جز اینکه پول نفت را پس نداده اتهام دیگری علیه او منتشر نشده است؟ آیا زنجانی تنها بدهکار به
شرکت نفت است؟ آیا اساساً بدهی زنجانی به دولت از بدهی انباشته دولت به شرکتهای خصوصی بیشتر است و اگر دولت بدهکار بزرگتری است کسی از مقامات دولتی حاضر است به زندان برود؟
اگر زنجانی بیرون از زندان بود برای بازگرداندن طلبش نمیتوانست مفیدتر عمل کند؟ به نظر میرسد کمکم وقت آن رسیده به این پرسش و پرسشهای متعدد دیگر پاسخ داده شود و بیش از این سوار بر موج احساسات ضدسرمایهداری، مصالح اقتصادی کشور را نادیده نگرفت.
دیدگاه تان را بنویسید