شناسه خبر : 9239 لینک کوتاه

نگاهی به مواضع اقتصادی رهبر جدید واتیکان با تمرکز بر بیانیه ۲۲۳ صفحه‌ای اخیر او

چالش پاپ فرانسیس با سرمایه‌داری جهانی

با اینکه چندین هفته از روزی که پاپ فرانسیس نخستین بیانیه مفصل خود در جایگاه پاپ را منتشر کرد می‌گذرد، واکنش‌های تند به آن همچنان ادامه دارد.

جان کسیدی‌/‌نویسنده ستون اقتصادی «عقلانیت غیرعقلانی» در نشریه نیویورکر

با اینکه چندین هفته از روزی که پاپ فرانسیس نخستین بیانیه مفصل خود در جایگاه پاپ را منتشر کرد می‌گذرد، واکنش‌های تند به آن همچنان ادامه دارد. «روش لیمبا»، مجری مشهور محافظه‎کار، این بیانیه را «مارکسیسم خالص» خواند که « از دهان پاپ بیرون آمده است». حداقل یک گروه کاتولیک از رم خواستار عذرخواهی لیمبا شدند، که بعید به نظر می‌رسد؛ و در این بین، برخی از مفسران اقتصادی محافظه‌کار، پاپ را متهم به بیان نادرست سرمایه‌داری جهانی و نادیده گرفتن نقش سرمایه‌داری در خلق ثروت کردند. از زمانی که این آرژانتینی 76ساله مقام پاپ را در ماه مارس به دست آورد، این نخستین باری نیست که او باعث چنین مجادلاتی شده است. ولی در این موقعیت خاص، او واقعاً چه گفته است؟ به‌جای اتکا به نقل قول‌ها و واسطه‎ها، این موضوع ارزش این را دارد که حرف‌های گفته‌شده در بیانیه مفصل و 223 صفحه‌ای او تحت عنوان «مسرت انجیل» (Joy of the Gaspel) را بررسی کنیم. این بیانیه در واقع یکی از نشریات رسمی واتیکان است که موضع موافق یا مخالف پاپ و کلیسا را در قبال موضوعات گوناگون ابراز می‌کند. بیانیه اخیر پاپ فرانسیس، که جانشین پاپ بندیکت شانزدهم محافظه‌کار شده، رنگ و بوی جدیدی به حوزه اظهارات رسمی واتیکان داده و حتی وارد اقتصاد نیز شده است. او عمدتاً راجع به معانی انجیل‌های چهارگانه، چالش‌های پیش‌روی کاتولیسیسم رم و نیاز به یک تکانه و ماموریت جدید برای کلیسا سخن گفته است: «این بیانیه قلب‌ها و جان‌های همه کسانی را که با عیسی مواجه هستند از خود سرشار می‌کند.» او متن خود را به این شکل شروع می‌کند: «آرزومندم که امیدواری مسیحی جرقه تازه‌ای را برای رستگاری کاتولیکی اجرایی کند و راه‌های جدیدی را مقابل کلیسا در سال‌های پیش رو، قرار دهد.» در صورتی که این ادبیات بیش از آنکه شبیه به زبان یک متخصص اقتصاد سیاسی باشد، شبیه به ادبیات یک اسقف اعظم باشد، هیچ‌کس نباید تعجب کند. مثل خیلی از یسوعی‌های دیگر، خورخه ماریو برگوگلیو نیز دارای عقاید سنتی است و بیشترین تمرکز خود را بر زبان «عهد جدید» قرار داده است. با این حال، پاپ جدید این نگاه را دارد که کلیسا، نهادی است که برای «محرومان» فعالیت می‌کند و به آنان تعلق دارد -‌ نگاهی که او تا حد زیادی آن را وامدار «سنت فرانسیس اسیسی»، کشیش ایتالیایی قرن سیزدهم است که بیش از هر چیز به دلیل تمرکز بر فقرا از او یاد می‌شود.
در «بوئنوس آیرس» (پایتخت آرژانتین) نیز، آخرین زندگینامه‌نویس برگوگلیو، پال واللی، در کتاب جدید خود راجع به پاپ، به ما یادآوری می‌کند که برگوگلیو تحت عنوان «اسقف بیچارگان» (Bishop of Slums) شناخته می‌شود. او می‌گوید: با اخذ نام سنت فرانسیس و ورود به واتیکان، برگوگلیو گفته است که یک کلیسای فقر، و برای فقرا را می‌خواهد.
البته طبقه فقیر معمولاً رابطه خوبی با کلیسا داشته و هم کشیشان و هم کارگران، همواره تلاش زیادی برای حفظ این تعلق صورت داده‌اند. هرچند اغلب کلیسا کوشیده کمک‌های خیریه به فقرا را در کنار رویکرد غالب خود مبنی بر اجتناب از نقد سیستم سیاسی و اقتصادی حفظ کند.
در دهه‌های 1960 و 1970 چنین نقدهایی در قالب «الاهیات لیبرالی» از سوی کلیسا شنیده می‌شد. اما با قدرت گرفتن کاردینال «ژوزف راتزینگر» در واتیکان، کسی که در نهایت به عنوان «پاپ بندیکت شانزدهم» انتخاب شد، کلیسا از این دکترین فاصله گرفت. اکنون اما به نظر می‌رسد پاپ فرانسیس مصمم است که مباحثات پیشین را مجدداً مطرح کند. در بخشی از بیانیه که به موضوعات اقتصادی پرداخته و در حدود 20 صفحه است، او بسیاری از مفاهیم « الاهیات لیبرالی» را احیا کرده و به نظر می‌رسد بر آنها صحه می‌گذارد. او چنین آغاز کرده است:« این وظیفه پاپ نیست که تحلیل کاملی از واقعیات معاصر ارائه کند، ولی من می‌کوشم برخی از نشانه‌های دوره‌ها را بیان کنم. این در حقیقت یک مسوولیت بزرگ است، چرا که برخی از واقعیت‌های مشخص زمان حاضر، که به طور موثری مورد توجه قرار نگرفته‌اند قابلیت این را دارد که پروسه غیرانسانی کردن را کلید بزند، امری که بازگرداندن آن دشوار است.» «غیرانسانی‌ کردن» (dehumanization) واژه‌ای قدرتمند است که بیانیه پاپ مانور زیادی روی آن می‌دهد:
« انسانیت در حال تجربه نقطه مهمی در تاریخ است. با وجود پیشرفت‌های انجام‌شده در بسیاری از حوزه‌ها، ارتقای رفاه مردم در حوزه‌هایی مثل بهداشت، آموزش و ارتباطات ضروری است. ما باید اکثریتی را به یاد داشته باشیم که برای حفظ زندگی روزانه تقلا می‌کند، افراد بسیاری که حتی در کشورهایی که ثروتمند خوانده می‌شود، با ترس و افسردگی دست به گریبان هستند. مسرت زندگی در حال محو شدن و نادیده گرفتن دیگران و خشونت در حال پررنگ شدن است و نابرابری، بیش از پیش به چشم می‌آید. مشابه فرمان نباید قتل کنید از جانب خدا که حد روشنی برای حفظ زندگی انسان تعیین می‌کند، امروز باید به اقتصاد تبعیض و نابرابری یک «نباید» بگوییم. چنین اقتصادی قتل می‌کند.»
با تاکید بر واژه‌های تبعیض و نابرابری و اینکه چنین پدیده‌هایی به مرگ منجر می‌شود، پاپ مطمئناً می‌دانست که به مجادلاتی دامن خواهد زد. جیمز پتوکوکیس، نویسنده‌ای در «نهاد تجارت آمریکایی» با بیان اینکه کلمات پاپ «دلیلی عالی برای تامل هستند» گفته است: «با این حال نباید این را نادیده گرفت که تجارت آزاد خلاقیت‌محور، بزرگ‌ترین مولد ثروت بوده که تاکنون پیدا شده است.» او به تحقیق جدیدی که توسط «جیمز گلسمن»، اقتصاددان انجام شده اشاره کرده که نشانگر رشد شدید تولید در قرن اخیر است و نتیجه گرفته: «جامعه جهانی باید بسیار قدردان اقتصادهای مدرن با جهت‌گیری بازار باشد که نقش عمده‌ای در مبارزه با فقر جهانی داشته‌اند.»
پیامدهایی که اقتصاد بازار داشته و پتوکوکیس و گلسمن به آنها اشاره می‌کنند، واقعی هستند. فقط در چین، در دو دهه گذشته، چند صد میلیون انسان از فقر مطلق بیرون آمده‌اند. اما به نظر می‌رسد که فرانسیس تا حدی چنین واکنش‌هایی را پیش‎بینی کرده بود. او با این واقعیت که سرمایه‌داری جهانی به طرز منحصر به فردی مولد است، مخالفت نمی‌کند. ادعا می‌کند توسعه اقتصاد بر اساس بازار، بر مبنای تبعیض و رنج فقرا قرار دارد و از این جهت غیراخلاقی است. گفته‌های او همچنین رد پایی از کشیشان آرژانتینی در دهه 1970 را در خود دارد. با این حال، پاپ از تعلیمات قدیمی الاهیات لیبرالی فراتر می‌رود و می‌گوید فقرا تنها قربانیان نیستند، بلکه برندگان ثروت در سیستم نیز «غیرانسانی» شده و به شیوه‌ای پیچیده‌تر، پست می‌شوند. چنین نقدی به اقتصاد آزاد و از پایگاه اخلاق، خصوصاً در ایالات متحده حتی از جانب گروه‌هایی مثل «وال‌استریت را اشغال کنید»، به ندرت دیده شده است. پاپ می‌گوید: «عدم توازن کنونی نتیجه ایدئولوژی‌هایی است که از خودمختاری مطلق بازار و سوداگری مالی دفاع می‌کنند. از این رو استبداد جدیدی زاده شده است، نامرئی و حقیقی، که قوانین و مقررات خود را بی‌رحمانه حاکم می‌سازد. تشنگی قدرت و تصاحب، حدی نمی‌شناسد. در چنین سیستمی، که تمایل دارد هر چیزی را که در مسیر منافع بیشتر است، در خود ببلعد، همه چیز شکننده است. مانند محیط زیست، که در برابر منافع بازار مقدس، که به عنوان تنها قانون از آن یاد می‌شود، بی‌دفاع مانده است.» بنابراین با توجه به اظهارات پاپ و هشدار او نسبت به یک «استبداد جدید»، به نظر نمی‌رسد که بتوان او را یک مارکسیست دانست، هر چند شباهت‌هایی بین نقدهای او و برخی از ایده‌های آنها به چشم می‌خورد. برخی از مواضع او شباهت‌هایی به جنبش‌های «ضد‌رشد» و «ضد‌مصرف‌گرایی» که از دل لیبرالیسم دهه‌های 1960 و 1970 زاده شد و در حال حاضر به ویژه در نسل جوان در حال تولد مجدد است، دارد.
محور نقدهای پاپ اخلاقی و الاهیاتی است، نه اقتصادی؛ و این چیزی است که به نقد او قدرت می‌دهد. او مجدداً نسبت به پول‌پرستی ارجاع داده و می‌نویسد: « در پشت نگرش‌ کنونی، نوعی امتناع از اخلاق و خدا کمین کرده است. اخلاق به عنوان تمسخری اهانت‌آمیز نگریسته می‌شود: امری ضد‌تولید، چرا که قدرت و بازار را به هم مرتبط می‌داند. احساس می‌شود که اخلاق یک تهدید است، چرا که دستکاری و تنزل شخص را مورد تهدید خود قرار می‌دهد.»

دراین پرونده بخوانید ...

دیدگاه تان را بنویسید

 

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها