گفت و گو با یک «زورگیر سابق» درباره روزگار زورگیریها
زورگیری هم پول دارد هم تفریح
زمان زیادی از روزهایی که با چند نفر از دوستانش کار زورگیری میکرد؛ گذشته است.
زمان زیادی از روزهایی که با چند نفر از دوستانش کار زورگیری میکرد؛ گذشته است. حالا چند وقتی است که این کار را رها کرده، گرچه خودش میگوید شغل «درست و درمان» دیگری هم ندارد. چهارشانه و تنومند است. قد متوسط دارد و در سرمای غروب زمستان زیر کاپشن طلاییرنگ خود، پیراهن آستین کوتاه پوشیده است. روی بازویش جای زخم یا چاقو نیست؛ اما بالاتر از آستینش، لبه یک خالکوبی به رنگ آبی به صورت مبهم از طرحی خاص به چشم میخورد. حدود 28،27سالی دارد. از خاطراتش تعریف میکند و میگوید: «پای پیاده بودیم. داخل خیابان منوچهری. یکی از همین دستفروشها را نشان کردیم. پشتهای از کاپشن چرم روی دوشش انداخته بود. فقط دو نفر بودیم. با چوب زدمش در حالی که دوستم داد میزد و میترساند. بیچاره کاپشنها را انداخت و بدون اینکه پشت سرش را هم نگاه کند فرار کرد.» میگوید «زورگیرها شیوه و مرام خودشان را دارند.» راست یا دروغ میگفت «برخی فقط بر آدمهای خاصی راه میبندند و برخی بر هر کسی که سر راهشان قرار گیرد.» وقتی خداحافظی میکنیم میگوید: «دوستی داشتم که رفت استانبول. خدا بیامرز آنجا کشته شد. حرفش همیشه توی گوشم است. میگفت آدمی که پول
آسان دربیاورد دیگر نمیتواند برود کار کند و جان بکند برای اینکه آخر ماه یک حقوق بخور و نمیر بگیرد.» حتی اگر همکارانش از پدر پیرش زورگیری کرده باشند! در گپ و گفتهای اولمان میگفت «نیازی به این کار نداشته است.» هرچند میداند سرانجام خوشی ندارد،اما گویی قبح کارش را به درستی نمیداند. گفتوگوی ما با زورگیری که حالا این کار را کنار گذاشته از همین جا شروع شد.
خیلی از آدمهایی که به عنوان «زورگیر» دستگیر میشوند میگویند به خاطر «نیاز مالی» دست به این کار زدهاند. اما تو در حرفهایت گفتی که نیازی به این کار نداشتی. کنجکاوم بدانم چرا این کار را میکردی؟
وقتی کار به این سادگی انجام میدهی و با زدن یک گردنبند، در طول یک ساعت بالای 10 میلیون کاسب میشوی، دیگر چه کاری باید انجام بدهی. هم پول خوبی گیرت میآید و هم تفریح میکنی.
یعنی گرفتن اموال مردم، آن هم در روز روشن تفریح است؟
سرگرمی زیاد هست. اما این کار برای ما یک جور تفریح شده بود. مخصوصاً وقتی با کسی روبهرو شوی که زیر بار نمیرود و مقاومت میکند. این جور وقتها برای زورگیرها، بیشتر خوش میگذرد. چون دو حالت دارد یا طرف واقعاً عرضهاش را دارد و کار به زد و خورد میکشد یا نه فقط ادعا میکند که تا بلندی (منظور شمشیر یا قمه بلند است) را بکشی میافتد به التماس.
اگر طرف درگیر شود و حاضر نباشد داراییاش را بدهد، چه اتفاقی میافتد؟
بستگی به محلی که درگیری رخ میدهد دارد. اگر در محلی خلوت باشد یا خانههای بالاشهر کار زورگیر این است که قربانی را بزند. شاید بعداً بنشیند و برای دوستهایش تعریف کند و جای زخمها را نشانشان دهد. اما آدم حرفهای طوری نمیزند که طرف آسیب جدی ببیند..
اگر در محل شلوغ باشد باز هم درگیری رخ میدهد؟
بالاخره کار را باید انجام داد. اما معمولاً این جور مواقع سریعتر عمل میشود. وقتی توی شلوغی با کسی درگیر شوی مردم اول بیتفاوت عبور میکنند، بعد کمی تعلل میکنند و سرت غرولند میکنند. تا این زمان باید کارت را تمام کرده باشی، وگرنه امکان اینکه یک نفر به سرش بزند که «قهرمانبازی» دربیاورد زیاد است. البته کمتر پیش میآید رهگذران دخالت کنند. اما جمع شدن مردم قدرت مانور و دید را کم میکند و امکان دارد با رسیدن پلیس نتوان به موقع واکنش نشان داد و گیر افتاد.
اگر کسی توی زد و خورد زخم عمیقی بردارد چطور؟ یا حتی بدتر، بمیرد؟
عمر دست خداست. اما زورگیری که کارش را بلد است حواسش جمع است. کلاً به کسی آسیب جدی نمیزند. من اینطوری کار میکردم. اما بعضی از بچهها خشونت بیشتری داشتند. پول بهتری هم در میآوردند چون بیشتر خطر میکنند. چند ماه پیش با یکی از بچهها بودیم. رفتم سوپرمارکت سیگار بگیرم، زنی را دیدم که تا آرنج دستش پر از النگوی طلا بود. آمدم و به رفیقم گفتم. اصرار داشت که طلایش را بزنیم. گفتم طول میکشد از دستش در بیاوریم، اما رفیقم اصرار داشت. میگفت اگر لازم باشد، دستش را میاندازیم، نگذاشتم. توی مرام ما نبود بزنیم مردم را ناقص کنیم واسه پول.
اما گویا در مرام بعضی از دوستهایت است؟
شاید طرف پول لازم دارد. زن و بچهدار است. خرج مادر مریضش را هم میدهد. من رفیق دارم فقط ماهی یک میلیون و 200 هزار تومان پول یک آمپولش است. از نزدیک میشناسمش. اوایل ما را هم نصیحت میکرد که با این کارها بار کسی به منزل نمیرسد. با موتور کار میکرد و جانش کف دستش بود. از صبح تا شب تو سرما و گرما مسافر میزد که آخر شب 30، 40 هزار تومان کار کند. فکر میکرد زندگی به همین راحتیهاست. مادرش که مریض شد و افتاد تو خرج دیگر کم آورد. افتاد توی این خط و الان هم تا ته کار رفته است.
معمولاً چند نفری برای زورگیری میرفتید؟ آیا با برنامه قبلی این کار را میکردید؟
معمولاً دو یا سه نفری. بستگی داشت به اینکه وقتی تصمیم میگرفتیم چندتا از بچهها در دسترس بودند. نوع کار هم فرق داشت. خیلی وقتها هیچ برنامهای نبود و همه ماجرا فیالبداهه پیش میآمد. آنهایی که برنامهریزی میکنند بیشترشان از قبل زاغ یکی را میزنند و برایش برنامه میریزند. یکبار با موتور کنار اتوبان میرفتم، بالای نواب. یک دختر از کنار اتوبان راه میرفت. زردی دستبند طلایش توی چشم میزد. نگه داشتم. پیاده شدم و رفتم سمتش. ترسید، طوری رفتار کردم که انگار میشناسمش و با من قهر است. شروع کردم سرش داد و بیداد کردن که چرا فحش دادی به من بعد گذاشتی رفتی. شوکه شده بود. دستبندش را محکم گرفتم. برای اینکه مچش را آزاد کند دستش را از النگو بیرون کشید و فرار کرد. من هم سوار موتور شدم و رفتم. اما خب، گاهی هم طلایی که میزنیم قلابی از کار درمیآید.
تا به حال گیر پلیس افتادهای؟
من نه. البته واسه دعوا زیاد رفتم کلانتری. اما واسه زورگیری گیر نکردم.
میدانی مجازات زورگیری چیست؟
درست نمیدانم مجازات زورگیری چیست. فکر کنم حبس دارد و مثل اراذل و اوباش با زورگیرها هم برخورد میکنند.
زورگیرها به چه روشهایی زورگیری میکنند؟
بهترین روش پنجنفره است. هم ریسکش پایینتر است و هم کار بهتر از آب درمیآید. بیشتر هم خوش میگذرد. با سهتا موتور میرفتیم بالاهای شهر. زاغ میزدیم و یکی را نشان میکردیم. دوتا موتور دوترکه و موتور سوم تکسرنشین. ترکنشین موتور اول مسوول بود. مثلاً روی موتور گردنبند را از گردن چنگ میزد و طرف را محکم هل میداد. ترک موتور دوم بادیگارد مینشست و اصولاً نیمچهای، قمهای چیزی همراهش بود. اگر نفر اول درگیر میشد یا با مقاومت روبه رو میشد وارد کار میشد و با تهدید یا ضربه زدن برای گرفتن گردنبند، نفر اول را حمایت میکرد. اما کار موتور سوم این بود که اگر یکی از ترکنشینها مجبور میشد از موتور پیاده شود به هر شکلی که هست سوارش کند و از معرکه بگریزد. این روش باعث میشد در شلوغترین معبرهای شهری هم کار تمیز و بدون خطر انجام شود.
جای خاصی پاتوق دارند؟
پاتوق بله، همه بچههای پایین پاتوق دارند. با اینکه این روزها همه موبایل دارند، اما هنوز هم اگر بخواهی کسی را پیدا کنی بهترین کار، رفتن به پاتوقش است. البته پاتوق با محل کار فرق دارد. برای زورگیری به محلهایی میروند که غریب باشند. با موتور میچرخند و سوژه که پیدا شد میروند سراغش.
چگونه کسی به اصطلاح «نشان» میشود؟ یک زورگیر از کجا میداند طرف پول یا شیء قیمتی همراهش دارد؟
به طور خاص نمیشود گفت که یک زورگیر میداند که در جیب مردم چیست. معمولاً از روی ظاهر و سر و وضع انتخاب میشوند. اغلب هم انتخابها درست است. آدمهای پولدار از یک فرسخی بوی پول میدهند. بعضیها هم که طلایشان را بیرون میاندازند و به رخ میکشند. اگر هم بیحوصله باشند باز هم این اشخاص برای خیلی از زورگیرها و دزدها اولویت دارند. زمانی که این کار را میکردم طوری مالشان را میگرفتم که تا آخر عمر یادشان باشد با یک گردنبند و دستبند به ملت فخر نفروشند.
بعضی زورگیرها تجاوز به عنف هم میکنند، درست است؟
من ندیدم و خودم هم هیچ وقت از این کارها نکردم و با کسی هم که این رفتار را کند مخالفم. اصلاً زورگیری یا سرقت این جوری را با این آدمها یکی نکنید. زورگیری و چاقوکشی و قمهکشی همه توی یک دسته کار هست. اما تجاوز و مسائل ناموسی قاطی این آدمها نیست. بیشتر مال آدمهای مریض است. اصلاً شما بگو زورگیری که دو ثانیه باید مال و اموال یک نفر را به زور و تهدید ببرد وقت این کارها را دارد؟ من خودم حتی اگر در خیابان ببینم کسی برای زن یا دختری مزاحمت جدی ایجاد کرده، کوتاه نمیآیم.
این « مزاحمت جدی» که میگویی یعنی چی؟
اینکه کسی قصد داشته باشد زن را بدزدد یا خدایی ناکرده بلایی سرش بیاورد. دزد باشد یا زورگیر دخالت نمیکنم. به هر حال کسی که دزدی میکند حتماً نیاز به این کار دارد وگرنه به خطرش نمیارزد.
خودت به نوعی پول مردم را میگرفتی، ولی گفتی نیازی به این کار نداشتی، پس چرا این کار را انجام میدادی؟
مثل من استثنا پیدا میشود. رفقای من همه خلافکارند. از وقتی چشم باز کردم وسط دعوا و کتککاری بودم. اصلاً روزمان شب نمیشد اگر دعوا راه نمیانداختیم. افتخارمان به تعداد دعواهایمان بود. گروه میشدیم از این محل میرفتیم یک محل دیگر برای دعوا. همیشه یک جای تنم زخم تازه داشت. با این شرایط بزرگ شدم. بزرگتر که شدم میرفتیم محلههای ناشناس و دعوا میکردیم و گاهی هم پول و اشیای قیمتی طرف دعوایمان را هم میگرفتیم تا ادبش کرده باشیم. دعوا یکی از تفریحاتمان شده بود. این روزها دیگر کسی به خاطر چشم در چشم شدن و تنه به تنه خوردن برای دعوا کردن پا نمیدهد. انگار مردم بیتفاوت شدهاند. ما هم راه تفریح کردنمان را عوض کردیم. راه را میبستیم و حق حساب میگرفتیم. اگر هم طرف پررو یا اهل سرو صدا کردن بود، پولش را که میگرفتیم جوری میزدیمش که نمیرد؛ اما دیگر سر و صدا هم راه نیندازد و آرام بگیرد تا فرصت کنیم و از معرکه دور شویم.
بعد از درگیری و زورگیری کجا فرار میکردید؟
فرار از محل، بستگی به محلی دارد که زورگیری در آن رخ میدهد. اغلب نیازی به فرار و هیجانات کاذب نیست. خیلی محترمانه طرف پولش را میدهد و با معذرتخواهی دور میشود و بقیه هم قدمزنان از محل دور میشوند. ولی در یک مکان دو بار راه نمیبندیم.
تا حالا پیش آمده خودت هم مورد زورگیری قرار بگیری؟
اصلاً همچین چیزی بعید است. یعنی برای بیشتر ما دعوا و کتککاری اتفاق میافتد. راستش دعوا هم یکی از تفریحهایمان است. گاهی در خیابان دعوا راه میانداختیم. اول طرف را میزدیم و بعد هم جیبهایش را خالی میکردیم.
چرا جیبهایش را خالی میکردید؟
چون کسی که دعوا میکند باید در حد و اندازه دعوا کردن باشد. وقتی نیست باید یادش بماند که این کار را نکند و وقتی در محل غریب راه میرود، مثل بچه آدم سرش را پایین بیندازد. البته یکبار برایم اتفاق افتاد که یکی را خفت کردیم و پولهایش را گرفتیم، بعد متوجه شدیم که آشنا است و میهمان یکی از رفقایم بوده. من هم طلبش را دادم و بیحساب شدیم.
برای دیگر اعضای خانوادهات چطور؟ نگران نبودی برای برادر، پدر، مادر یا خواهرت این اتفاق بیفتد؟
نگران که نبودم، اما گاهی دلم شور میزد. وقتی هوا گرگ و میش میشد و هنوز به خانه نرسیده بود نگران میشدم که طبیعی بود. همه نگران خانوادهشان میشوند. البته یکبار برای پدرم اتفاق افتاده بود که پول نقد همراهش بود و مثل اینکه از قبل آمارش را گرفته بودند. بیچاره پیرمرد را سوار ماشین کرده بودند با شوکر زده بودند، پولش را گرفته بودند و از ماشین بیرونش انداخته بودند.
خب آن زمان چه حسی به کاری که خودت هم انجام میدادی داشتی؟
من هیچ وقت با پیرها درگیر نمیشدم. برای زنها هم کمتر پیش میآمد راهشان را ببندم مگر اینکه وسیله قابل توجهی همراهشان بوده باشد.
کسی از دوستانت را میشناسی که گیر پلیس افتاده باشد؟
خیلی زیاد. دوستم ... را دو سال پیش گرفتند. از کسی زورگیری کرده بود که وضع مالی خیلی خوبی داشت. طرف هم چهرهاش را شناسایی کرده بود داده بود به پلیس. در این کار یکبار که «بد» گیر کنی دیگر مجبوری یا بازنشسته شوی یا از ایران برای همیشه بروی. سابقهدار میشوی و آب بخوری پلیس میآید دنبالت. برای همین هم باسابقهها اغلب میروند دنبال کیفقاپی و زنجیر از روی گردن زدن. یعنی کلاً موتورسوار میشوند و با صورت پوشیده کار میکنند. البته ترجیح کسی که سابقه دارد این است که راننده موتور باشد، تا کمتر احتمال گیر کردنش باشد. از بچههای سابقهداری که گیر کردند شنیدم اگر باسابقه باشی دست پلیس بیفتی، قاضی برایت سختتر میگیرد و به این آسانی دست از سرت بر نمیدارند.
تصمیم داری چهکار کنی؟ ازدواج کردهای؟
تصمیم دارم زندگی کنم. ازدواج نه. آدم رفیقباز اگر ازدواج نکند بهتر است. دختر مردم بیاید در خانه بنشیند و من هر شب و روز با رفقایم باشم که نمیشود. درست نیست.
کسی را میشناسی که قبلاً زورگیری میکرده و در حال حاضر پیر شده باشد و دیگر نتواند این کار را کند؟
کم هستند از این آدمها. اغلب یکبار که گیر کنند یا از ایران میروند یا سر به زیر میشوند. البته اگر بروند آن طرف مرز هم کاری برای انجام ندارند. ولی اگر باز هم گیر بیفتند مجبورند چند سالی را بروند زندان. وقتی هم برگردند بیرون یا سرشان به سنگ میخورد که تا به حال ندیدهام یا باند میشوند و میروند سراغ کارهای بزرگتر و با برنامهریزی مثل کیفقاپی و خانهروبی.
با تصور چنین آیندهای چرا بیشتر آنهایی که این کار را میکنند به زورگیری علاقهمندند؟
کدام آینده؟ بیشترشان اصلاً به آینده فکر نمیکنند. وقتی توی این کار هستی آینده همین امروز است که باید خوش باشی، فردا هر چه میخواهد پیش بیاید. البته خیلیها مثل من این کار را ول میکنند. چون عاقبت خوشی ندارد.
دیدگاه تان را بنویسید